تفسیر پرتویی از قرآن:
قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ.
1. این امر «قل ...» فرمان اعلام از جانب خداوند است تا مخاطبین «کافرین» متوجه شوند که آن حضرت واسطه ابلاغ است و نظر و مصلحت شخص او در اجراء این امر دخالت ندارد و تا یکسر امیدشان از هر گونه سازگارى درباره یگانه پرستى قطع شود.
2. یا ایها، چنان که گویا، نداء دهنده به مردمى گول و دور از حق نداء میدهد، و نزدیک مىشود، و برمىانگیزد تا شاید هشیار گردند و بخود آیند
3. کافران مورد نداء همانها بودند که در کفر خود آن چنان پایدار ماندند که دیگر به ایمان و برگشتشان از کفر امیدى نبود. بیشتر اینها سران قریش و پاسداران بتها بودند که براى نگهدارى معبود و مطلوب خود و بازداشتن داعى توحید از دعوت، همه قواى خود را بکار بردند و هر وسیلهاى که داشتند براه انداختند و از هر درى درآمدند و چون توفیق نیافتند پیشنهادهایى براى سازش نمودند. گویا آخرین پیشنهادشان چنین بود(این قسمت برای فضا و مخاطب سوره مفید است.که برای نگهداری از معبود و مطلوب خود از وسیله ای استفاده می کردند و چون به نتیجه نرسیده بودند به پیشنهادات روی آوردند.)
لااعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد:
1. و لا انتم ... جمله اسمیه و بجاى «و لا تعبدون ...» دلالت بر ثبات و دوام آنها در پرستش ننمودن معبود بحق مینماید.(می توان گفت که این نکته جزو نکات تفسیری نیست زیرا با دقت در تفاوت جمله اسمیه و فعلیه فهم می شود. مثل تفاوت لا و لن که در مجمع بیان شد.)
2. ما، در «ما تعبدون» اشعار به نامشخص و ناشاعر بودن معبودها و ابهام در اندیشه و عبادت عابدها دارد، و در «ما اعبد» بجاى «من اعبد» نیز براى این است که خداى یگانه و معبود بحق، در اندیشه آلوده آنها نامفهوم و مبهم بوده است. و شاید «ما» براى تعظیم یا تقابل آمده.
تفسیر التحریر و التنویر:
1. نودوا بوصف الکافرین تحقیرا لهم و تأییدا لوجه التبرؤ منهم و إیذانا بأنه لا یخشاهم إذا ناداهم بما یکرهون مما یثیر غضبهم لأن اللّه کفاه إیاهم و عصمه من أذاهم.
2. إن (ما) الموصولة یؤتى بها لقصد الإبهام لتفید المبالغة فی التفخیم کقول العرب: سبحان ما سبّح الرعد بحمده، و قوله تعالى: وَ السَّماءِ وَ ما بَناها کما تقدم فی سورة الشمس [5].(نکته تفسیری می توان باشد.)
3. و الدین: العقیدة و الملة، و هو معلومات و عقائد یعتقدها المرء فتجری أعماله على مقتضاها، فلذلک سمی دینا لأن أصل معنى الدین المعاملة و الجزاء.(البته در مباحثه مطرح شد که این مربوط به لغت است نه نکته تفسیری )
نظرات شما: نظر
تفسیر سوره کافرون-تفسیر المیزان
مراحل : 1- بیان(مشخصات سوره) مکی یا مدنی بودن و تعداد آیات سوره2-بیان کلی در مورد سوره3-بیان تفصیلی آیات4-بحث روایی5بحث موضوعی(در برخی موارد)
روشها در هر مرحله:
الف: مشخصات سوره:
1- در بیان مکی و مدنی بودن معمولا نظر مشهور را بیان می کند.(از قبل)
2- در صورت اختلاف در مکی یا مدنی بودن به آن اشاره می کند. گاهی فقط اشاره به اصل اختلاف است و گاهی قائلین و مستندات ایشان را بیان وبررسی می کند(گفته شود بیان و بررسی قائلین به چه روشی است)
3- یکی از مستندات ایشان در مکی یا مدنی بودن سیاق آیات است.(البته مورد 2یا 3 را در این سوره در مرحله بیان آورده است)
ب: بیان کلی:
1- به ارتباط سوره ها با هم نمیپردازد بر خلاف مجمع(از قبل)
2- نگاه کلی سوره را میگوید و یا غرض را بیان میکند . (از قبل)
3- درسور بزرگ معمولا غرض را بیان میکند ویا مرور کلی میکند و در سور کوچک موضوع را بیان میکند(از قبل)
ج:بیان تفصیلی:
1- بحث اعرابی و بلاغی دراین مرحله انجام می شود.دربحثهای اعرابی اولا به نظرات واحتمالات مطرح شده دیگران بعضا توجه و نقد دارد.ثانیا در برخی موارد با طرح ابهام یا سئوال، به موارد خروج از روال طبیعی می پردازد و بررسی می کند.ثالثا در بحثهای اعرابی هم شواهدی از جاهای دیگر قرآن می آورد.
2- در جمع بندی معنای هر آیه، شواهدی از آیات دیگر می آوردو گاهی معنای جمع بندی شده را مضمونی تکرار شده در سوره های دیگر می داند.
3- در بیان نکات تفسیری به حرفهای مجمع البیان توجه دارد.
4- بر خلاف مجمع لغت و معنی را با هم آورده و در بیان، هر دو را ذکر کرده است و چون مجبور است لغت را جوری معنی کند که با کلام و جمله هماهنگ باشد، دقیقتر است. با توجه به سوال و پرسش ها بحثشان را مطرح میکردند مثلا در سوره توحید میگفتند چرا اسم ظاهر در الله الصمد آمده؟(از قبل)
5- در شرح لغات بر خلاف مجمع از کتب لغت استفاده کرده و رجوع به متخصص دارد . (از قبل)
6- ریشه اصلی لغت را بیان می کند. و آن را معنی میکند و بعد مشتق را.(از قبل)
بحث روایی(تماما ازقبل)
- روایات شیعی و عامی را میآورند
- چیزی که به عناون شأن نزول مطرح میشود را در ضمن بحث روایی میآورند
- همچنین روایات فضیلت را هم در بحث روائی مطرح میکنند.
- در بعضی سور احادیثی پیرامون اصل وجود سوره آورده شده که آیا جزو قرآن بوده یا خیر.
- معمولا احادیث آخر نیز درمورد محتویات سوره میباشد.
- در المنثور، مجمع البیان و تفسیر قمی، سه کتابی است که ایشان در بحث روایی از آنها استفاده میکنند.
بحث موضوعی: در برخی موارد در پایان سوره متناسب با مباحث مطرح شده در سوره، بحث موضوعی دارد
نظرات شما: نظر
کاظمی
تفسیر مجمع البیان
1. القراءة
اختلاف قرائت در "لی دین" را بیان می کند.
قرأ نافع و ابن کثیر و حفص عن عاصم «لِیَ دِینِ» بفتح الیاء و الباقون بسکون الیاء.
الحجة
إسکان الیاء من و لی و فتحها جمیعا حسنان سائغان.
2. الإعراب
علت اینکه از مای موصوله به جای من اعبد استفاده کرده را بیان می کند.
«وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» کان الوجه من أعبد و لکنه جاء بما لیطابق ما قبله و ما بعده و قیل إن ما هاهنا بمعنى من و العائد من الصلة إلى الموصول فی الجمیع محذوف و التقدیر ما تعبدونه و ما أعبده و ما عبدتموه.
3. النزول
شان نزول سوره را توضیح می دهد.
نزلت السورة فی نفر من قریش منهم الحارث بن قیس السهمی و العاص ابن أبی وائل و الولید بن المغیرة و الأسود بن عبد یغوث الزهری و الأسود بن المطلب بن أسد و أمیة بن خلف قالوا هلم یا محمد فاتبع دیننا نتبع دینک و نشرکک فی أمرنا کله تعبد آلهتنا سنة و نعبد إلهک سنة فإن کان الذی جئت به خیرا مما بأیدینا کنا قد شرکناک فیه و أخذنا بحظنا منه و إن کان الذی بأیدینا خیرا مما فی یدیک کنت قد شرکتنا فی أمرنا و أخذت بحظک منه فقال ص معاذ الله أن أشرک به غیره قالوا فاستلم بعض الهتنا نصدقک و نعبد إلهک فقال حتى أنظر ما یأتی من عند ربی فنزل قل یا أیها الکافرون السورة فعدل رسول الله ص إلى المسجد الحرام و فیه الملأ من قریش فقام على رءوسهم ثم قرأ علیهم حتى فرغ من السورة فأیسوا عند ذلک فآذوه و آذوا أصحابه قال ابن عباس و فیهم نزل قوله قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ.
4. المعنى
از ابتدای سوره شروع به تفسیر می کند.
1. الکافرون الف و لامش عهد است و منظور قوم معینی است.
2. ولا انتم عابدون، واو را حالیه گرفته اند.
3. لاانتم عابدون مااعبد : از امروز تا زمانهای آینده را اشاره دارد. مستند این بیان کلام ابن عباس است، و همچنین بیانی از زجاج است. در ادامه نقلشان از زجاج می نویسند که: چنین بیانی در جایی است که خدا میداند، این قوم ایمان نمی آورند همچنان که در قصه نوح می فرماید أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ در ادامه از بیان زجاج نقل می کند که علت تکرار را این می داند که قرآن به لغت عربی نازل شده است و در این لغت عادتشان این است که برای تاکید تکرار می کنند. سپس مثالهایی از اشعار عرب بیان می کند. سپس می گوید که در این سوره بیشتر جادارد که تاکید شود. زیرا کافرین کلامشان را تکرار می کردند و تکرار بیان رسول خدا باعث تاکید بیشتر و باعث ناامیدی کفار از همراهی حضرت در دینشان می شد.
4. سپس قیلی بیان می کنند در مورد : لا اعبد ما تعبدون و لاانتم عابدون ما اعبد که گفته شده است که ما در اینجا مصدریه است و به معنای این است که من معبود شما را و شما معبود من را پرستش نیم کنید. و همچنین در عبارت لاانا عابد ما عبدتم و لاانتم عابدون ما اعبد ما مصدریه است و چنین تاویل به مصدر می رود که من عبادت شما را نمی پرستم و شما هم عبادت من را پرستش نمی کنید. بعد سوالی مطرح می کنند که طبیعی به ذهن می رسد. و آن اینکه: معنای معبود در دو آیه اول صحیح است ولی معنای عبادت در دو آیه بعدی به چه معناست؟ معنای اختلاف عبادت را چنین پاسخ می دهند که حضرت، خدا را به وجه اخلاص عبادت می کند کافرین در عبادتشان مشرک هستند. اینجا نحوه عبادت متفاوت می شود. که آنها با اعمالی که به ذهن خودشان می رسد عبادت می کنند ولی حضرت با اعمالی که معبود گفته و مشروع است به تقرب می رسند.
5. سه احتمال در لکم دینکم و لی دین:
1) مضاف(جزاء) حذف شده باشد. لکم جزاء دینکم و لی جزاء دینی
2) لکم کفرکم و لی دین التوحید. البته منظور این نیست که مجاز هیتید که دین کفر را انتخاب کنید بلکه شدت نهی و زجر را می رساند مثل اعملوا ماشئتم
3) دین به معنای جزا باشد و لکم جزائکم و لی جزائی برای این معنا شاهدی از شعر می آورند. إذا ما لقونا لقیناهم و دناهم مثل ما یقرضونا
شاید با شاهد آوردن دراین قسمت خود نویسنده تمایل به این احتمال دارد.
المیزان
1. بیان
1) امر کرده است رسول صلی الله علیه و آله را تا اظهار کند برائتش را از دین آنها و خبر دهد که ممتنع است که آنها هم دین او را بپذیرند و ابدا معبود همدیگر را عبادت نمی کنند و نتیجه این این می شود که مایوس می شوند از هر نوع سازکاری.
2. اختلاف در مکی و مدنی شده است و ظاهرش این است که مکی است.
3. منظور قوم معهودی است نه کل کافران. مستندشان: خطابی که به پیامبر شده است که از دینشان برائت بجوید.
4. و جمله" لا اعبد" نفى استقبالى است، براى اینکه حرف" لا" مخصوص نفى آینده است، هم چنان که حرف" ما" براى نفى حال است، و معناى آیه این است که من ابدا نمىپرستم آنچه را که شما بتپرستان امروز مىپرستید.
**مستند نفی دائم ا زپرستش دین: ایه دو و سه، با انضمام امر" قل" که در آغاز سوره است، این معنا را روشن می کند که گویا رسول خدا (ص) به کفار فرموده:" پروردگار من مرا دستور داده به اینکه به طور دائم او را بپرستم، و اینکه به شما خبر دهم که شما هرگز و تا ابد او رانمىپرستید، پس تا ابد اشتراکى بین من و شما در دین واقع نخواهد شد".
**معنای مشابه از آیات دیگر می آورند: بنا بر این آیه شریفه در معناى آیه" لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ" «1»، و آیه شریفه زیر است که مىفرماید:" إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ" «2».
5. وجه اینکه ما اعبد به جای من اعبد آمده است.پاسخش این است که منظور صرفا مطابقت این آیه با آیه" لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ" است.
6. این دو آیه تکرار مضمون دو آیه قبل است که به منظور تاکید آن تکرار شده، نظیر تکرارى که در آیه" کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ" «3» آمده، و نیز تکرارى که در آیه" فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ" «4» آمده است.
7. کلام مجمع را که ما را مصدریه گرفته بودند را با بحث روایی رد می کنند که علت تکرار این است که آنها خواسته خودشان را تکرار می کردند و این تکرار صورت گرفته است.
8. لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ"
این آیه به حسب معنا تاکید مطلب گذشته، یعنى مشترک نبودن پیامبر و مشرکین است، و لام در" لکم" و در" لى" لام اختصاص است، مىفرماید: دین شما که همان پرستش بتها است مخصوص خود شما است، و به من تعدى نمىکند، و دین من نیز مخصوص خودم است، شما را فرا نمىگیرد.
نظرات شما: نظر
المیزان
مراحل و روش:
بیان
- نگاه کلی سوره را میگوید و یا غرض را بیان میکند.
Ø در سور بزرگ معمولا غرض را بیان میکند ویا مرور کلی میکند و در سور کوچک موضوع را بیان میکند/گاهی در سور کوچک مثل سوره کافرون نیز غرض را بیان میکند مثلا در این سوره فرمودند: خداوند به پیامبر امر کرده است که برائتش را از کفار اظهار کند... پس از هرگونه مداهنه و سهل انگاری از جانب پیامبر ناامید میشوند.
Ø شیوه او در این بیان غرض و موضوع استفاده از محتوای سوره است.
Ø به ارتباط سورهها با هم نمیپردازد بر خلاف مجمع.
- بیان مکی و مدنی بودن سوره.(گاهی از سیاق آیات بهره میبرد)
- بیان معنا و مراد آیات.
Ø مراد از آیه و محصل کلام را از متن و سیاق آیات و احتمالات عقلی قابل حمل بر ترکیب ادبی و گاهی از یک روایت استفاده میکنند.
Ø بیان معنی و لغت
بر خلاف مجمع لغت و معنی را با هم آورده و در بیان، هر دو را ذکر کرده است و چون مجبور است لغت را جوری معنی کند که با کلام و جمله هماهنگ باشد، دقیقتر است.
در شرح لغات بر خلاف مجمع از کتب لغت استفاده کرده و رجوع به متخصص دارد. / ریشه اصلی لغت را بیان می کند. و آن را معنی میکند و بعد مشتق را.
Ø بحث اعرابی هم دارد.
بحث روائی
- روایات شیعی و عامی را میآورند.
- چیزی که به عنوان شأن نزول مطرح میشود را در ضمن بحث روایی میآورند.*
- همچنین روایات فضیلت را هم در بحث روائی مطرح میکنند.
- در بعضی سور احادیثی پیرامون اصل وجود سوره آورده شده که آیا جزو قرآن بوده یا خیر.
- معمولا احادیث آخر نیز درمورد محتویات سوره میباشد.*
- در المنثور، مجمع البیان و تفسیر قمی، سه کتابی است که ایشان در بحث روایی از آنها استفاده میکنند. از شیخ در امالی هم گاهی حدیث نقل میکند.
بحث موضوعی
در بعضی سور بحثهای موضوعی خاصی میآورند.
نکات تفسیری و مستند آن:
1. غرض سوره ناامید کردن کفار از هرگونه مداهنه و سهل انگاری در دین از جانب پیامبر است./ مستند: محتوای سوره.
2. خطاب «یا ایها الکافرون» به قوم معینی است./ مستند: امر پیامبر به خطاب قرار دادن آنان (استفاده از ظاهر آیه).
3. لا اعبد به معنای نفی استقبالی است و آیه به این معنا است که ابدا بتهای شما را نمی پرستم./ مستند: نکته ادبی(معنای لا).
4. مقصود از «ولا انتم عابدون ما اعبد» نفی پذیرش دین از جانب آن گروه مورد خطاب، در آینده است.
5. مقصود از مجموع 2 و 3: اخبار به این که اشتراکی بین پیامبر و انان در دین اتفاق نخواهد افتاد.
6. علت تکرار نفی عبادت خدایان آن ها از سوی پیامبر و نفی عبادت خدا از سوی آنها:
الف - تاکید
ب - تفاوت مفهومی دو عبارت است؛ چرا که نفی اول از دو طرف به خاطر تفاوت معبود است و نفی دوم به خاطر تفاوت عبادت است یعنی عبادت پیامبر به امر شرعی است و عبادت آنان افراء به خدا./ مستند: احتمال عقلی مستند به احتمال صحیح ادبی(حمل ما به مصدریه نه موصوله).
ج- مطابقت با پیشنهاد قریش است که گفتند:
تعبد آلهتنا سنة و نعبد إلهک سنة- و تعبد آلهتنا سنة و نعبد إلهک سنة
مستند: (قسمت بحث روائی- حدیث دوم)
7. آیه «لکم دینکم و لی دین» تاکید محتوای سابق است نه به معنای اباحه و جواز پیروی هریک از دین خود و نه به معنای عدم تعرض پیامبر به دین آنها./ مستند: اصل دعوت قرآن این مطلب را دفع میکند.(عقلی)
- نکته: دو احتمال بعید در معنای این آیه گرفتن دین به معنای جزاء و نیز تقدیر کلمه جزاء به عنوان مضاف بر دین است.
نظرات شما: نظر
مجمع البیان
مراحل و روش:
1. توضیح (مشخصات سوره)
مکی ومدنی بودنش (اگر اختلافی هم باشد بیان میکند) و عدد آیات.
2. فضل سوره
- روایات را نقل می کند وازاهل سنت هم می آورد ومنبعی است که بین هردوطرف معتبر.
- معمولا توضیحی هم نمیدهند.
- بعضی از روایاتش را از غیر پیامبر و ائمه نقل میکند و فقط نام صحابهای مثل أبیّ را نقل میکند.
3. تفسیر (ارتباط دوسوره)
- تفسیر معنای لغوی اش پرده را کنار زدن و یک مصداقش جایگاه سوره است و مطالب ذیل الذکر هم موید این معناست نه معنا ی لغوی.
- فقط تحلیل است روی این حساب که این چینش به فرمایش حضرت رسول است ومافقط احتمالات رابررسی می کنیم واین دوصورت می تواند بررسی شود 1–موضوعی 2- ربط آخر سوره به اول سوره. یک پایه دیگر برای بیان ارتباط نظام فکری است.
4. قرائت
- اگر اختلافی در قرائت بعضی قسمتها سوره باشد بیان میکند مثل اختلاف قرائتِ «لیَ دین و لی دین» در حرکت یاء بین قراء در سوره کافرون.
5. حجت
- این بخش نیز در بعضی سور مثل سوره کافرون اضافه میشود و محتوای آن قضاوت بین قرائتهای مخالف است. (احتمالا این قسمت تنها در سوری که عنوان قرائت باشد اضافه میشود)
6. اعراب
- محتوای آن در مثل سوره کافرون توجیه آیهای است که خلاف قاعده اولیه نحو است؛ مثلا در این سوره علت آمدن ما موصول بجای من موصول در آیهی «ولا انتم عابدون ما اعبد» را توجیه میکند به تطابق با ماقبل و مابعد و یا به عائد محذوف سه موصول این سوره اشاره میکند.
7. لغت
- بسیاری ازتفاسیر ازکتب لغت نقل می کنند ولی این جا ازاستعمال به دست آورده یعنی خودش کار لغوی کرده
- برای درآوردن دقیق معنی باید عناصر مفهومی را بیان کند مثلا درفلق هم شکاف را هم وسعت را.
8. نزول (شان نزول)
- معمولا روایات غیر قوی مطرح است.
نکته:
- شان نزول اثری درمعنا ندارد و نهایتا محدود کننده معناست. فقط بحث است که آیا روایات مبین مصداق، میتوانند گستره معنا را مشخص کنند و آیا آن مصداق میتواند ذهن ما را درجاهای خاصی باز کند؟
- تفاوت تاثیر شان نزول با تاریخ در فهم آیات:
تاریخ میتواند در نقل قرآن از آن حادثه موثر باشد ولی شان نزول گوید این اتفاق بود آیه آمد پس تاریخ و گزارش آن کمک به فهم میکند.
9. المعنی(تفسیر)
- ابهام محور* است یعنی درصدد رفع ابهامهایی است که برای مخاطب مطرح است یا این که ابهامات خودش را طرح میکند. حالا اگر یک ابهامی را ذکر نکرد، یا اصلا ابهام به ذهنش نیامده یا آمده وجوابش را میداند.
- از ابتدای سوره شروع میکند و اگر در معنای هر آیه و یا چند آیه مرتبط ابهامی باشد به بیان وجه آن میپردازد. مثلا در آیه اول سوره کافرون مراد از کافرون را بیان میکند و به رفع ابهام محتوای مرتبط در چهار آیه بعد (تکرار دو مطلب عدم عبادت طرفین معبود دیگری را) میپردازد.
- برای استدلال از چند روش استفاده میکند:
¨ استناد به قول صحابهی اهل فنی چون ابن عباس.
¨ استناد به قول علمایی چون فراء و زجاج.
¨ استدلال عقلی مبتنی بر حمل بر معنای لغوی صحیح.
¨ استدلال عقلی مبتنی بر حمل بر احتمال ادبی صحیح.
¨ استدلال به نکات ادبی.
10. بخش الاسماء، الاعراب، قرائت، حجت و لغت در بعضی سور آورده میشوند.
نکات تفسیری و مستند آن:
1. خطاب «یا ایها الکافرون» به قوم معینی است./ مستند: «ال» عهد است(نکته ادبی).
2. علت تکرار نفی عبادت خدایان آن ها از سوی پیامبر و نفی عبادت خدا از سوی آنها تفصیل زمان حال و استقبال است و خداوند اخبار میدهد به کفر آنها تا آخر عمر./ مستند: قول ابنعباس و مقاتل و زجاج(قول صحابه و علما).
3. علت تکرار نفی عبادت خدایان آن ها از سوی پیامبر و نفی عبادت خدا از سوی آنها تطابق قرآن با لسان عرب است و عادت آنها تکرار در کلام است./ مستند: قول فراء و استناد او به اشعار عرب و استدلال بر اولی بودن مکان برای تکرار(قول علما-شعر عرب- استدلال ادبی)[1].
4. علت تکرار نفی عبادت خدایان آن ها از سوی پیامبر و نفی عبادت خدا از سوی آنها تفاوت معنا از جهت معنا است؛ چرا که نفی اول از دو طرف به خاطر تفاوت معبود است و نفی دوم به خاطر تفاوت عبادت؛ تفاوت عبادت هم یا به معنای تفاوت عبادت خدا به طور خالص و عبادت او با شرک است و یا به معنای تفاوت اعمال عبادی مشروع و غیرشرعی که خود ساخته و از روی جهل است میباشد. / مستند: احتمال عقلی مبتنی بر حمل بر احتمال ادبی صحیح یعنی دو وجه مصدریه و موصوله بودن ما (احتمال عقلی مبتنی بر احتمال ادبی صحیح).
5. مقصود از «لکم دینکم و لی دین» یکی از این سه احتمال است:
- مقصود این است که ما و شما به جزای دین خود میرسیم و در اصل اینچنین بوده لکم جزاء دینکم... و مضاف حذف شده است./ مستند: احتمال عقلی قابل حمل بر احتمال ادبی.
- مقصود تهدید شدید آنان است که مثل «فاعملوا ما شئتم» گوید دینتان برای خودتان و دین من برای خودم. / مستند: احتمال عقلی.
- مقصود از دین، معنای جزاء است و کأن فرموده: «لکم جزائکم و لی جزائی» یعنی پاداش شما برای خودتان و پاداش من برای خودم./ مستند: احتمال عقلی قابل حمل بر معنای صحیح لغوی.
6. مجموع سوره دال بر ذم مداهنه در دین است./ مستند: استظهار از متن.
[1] - انشد و انشد ... / هذا أولى المواضع بالتأکید لأن الکافرین أبدوا فی ذلک و أعادوا فکرر سبحانه لیؤکد أیأسهم و حسم أطماعهم بالتکریر.
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره کافرون
تفسیر مجمع البیان:
جمع بندی:
نویسنده مجمع در تمام بخش های تفسیر به اقوال دیگران و روایات وارد شده در مورد این سوره توجه دارد و سعی دارد با مطرح کردن ابهامات سوره در رفع آنها به پاسخی برسد.
تفسیر سوره کافرون در مجمع در قالب چند بخش مطرح شده:
1. در ابتدا مکی و مدنی بودن سوره و تعداد آیات آن به همراه توضیحی در رابطه با اختلاف درباره مکی و مدنی بودن سوره بیان شده است.
2. در ادامه روایات فضیلت قرائت این سوره بیان شده است.
3. بخش بعدی تفسیر سوره است که با بیان ارتباط این سوره با سوره کوثر، شامل چند بخش میشود:
a. بررسی قرائت و اختلاف قرائت در آیات سوره و بیان حجت و دلیل معتبر بر قرائت صحیح
b. بررسی ادبیات و صرف و نحو سوره و رفع ابهامات نحوی آن
c. بیان شان نزول این سوره با توجه به روایات وارد شده
d. بررسی معنی و تفسیر سوره با نقل نکات تفسیری از مفسرین دیگر و تفسیر آیات توسط نویسنده
خلاصه:
· «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» کان الوجه من أعبد و لکنه جاء بما لیطابق ما قبله و ما بعده.
· نزلت السورة فی نفر من قریش منهم الحارث بن قیس السهمی و العاص ابن أبی وائل و الولید بن المغیرة و الأسود بن عبد یغوث الزهری و الأسود بن المطلب بن أسد و أمیة بن خلف قالوا هلم یا محمد فاتبع دیننا نتبع دینک و نشرکک فی أمرنا کله تعبد آلهتنا سنة و نعبد إلهک سنة.
· «یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» یرید قوما معینین لأن الألف و اللام للعهد ؟
· «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» أی لا أعبد آلهتکم التی تعبدونها الیوم و فی هذه الحال «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» أی إلهی الذی أعبده الیوم و فی هذه الحال أیضا ؟
· «وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ» فیما بعد الیوم «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» فیما بعد الیوم من الأوقات المستقبلة ؟
· قیل أیضا فی وجه التکرار إن القرآن نزل بلغة العرب و من عادتهم تکریر الکلام للتأکید و الأفهام ... و قال و هذا أولى المواضع بالتأکید لأن الکافرین أبدوا فی ذلک و أعادوا فکرر سبحانه لیؤکد أیأسهم و حسم أطماعهم بالتکریر.
· «وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ» أی لا أعبد عبادتکم فیکون ما مصدریة «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» أی و ما تعبدون عبادتی على نحو ما ذکرناه فأراد فی الأول المعبود و فی الثانی العبادة فإن قیل أما اختلاف المعبودین فمعلوم فما معنى اختلاف العبادة (قلنا) إنه یعبد الله على وجه الإخلاص و هم یشرکون به فی عبادته فاختلفت العبادتان.
«لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ» ذکر فیه وجوه (أحدها) أن معناه لکم جزاء دینکم و لی جزاء دینی فحذف المضاف و أقام المضاف إلیه مقامه (و ثانیها) أن المعنى لکم کفرکم بالله و لی دین التوحید و الإخلاص و هذا و إن کان ظاهره إباحة فإنه وعید و تهدید و مبالغة فی النهی و الزجر کقوله اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ (و ثالثها) أن الدین الجزاء و معناه لکم جزاؤکم و لی جزائی.
تفسیر المیزان:
جمع بندی:
در این تفسیر ابتدا مکی و مدنی بودن و بعد تعداد آیات سوره مطرح شده و در ادامه تفسیر سوره شامل دو بخش بیان و بحث روایی بیان شده است.
در بخش بیان نکات ادبیاتی و معنای لغات سوره و در ادامه مفهوم و مراد از آیات سوره ذکر شده و در کنار آن به نقل قول های دیگران نیز توجه شده و سعی شده که ابهاماتی که در سوره وجود دارد پاسخ مناسبی پیدا کند.
در پایان روایات مربوط به تفسیر و شان نزول سوره در بحث روایی مطرح گشته است.
خلاصه:
· فیها أمره ص أن یظهر للکفار براءته من دینهم و یخبرهم بامتناعهم من دینه ... فلییأسوا من أی نوع من المداهنة و المساهلة.
· و اختلفوا فی کون السورة مکیة أو مدنیة، و الظاهر من سیاقها أنها مکیة.
· قوله تعالى: «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» الظاهر أن هؤلاء قوم معهودون لا کل کافر و یدل على ذلک أمره ص أن یخاطبهم ببراءته من دینهم و امتناعهم من دینه.
· قوله تعالى: «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» الآیة إلى آخر السورة مقول القول، و المراد بماتعبدون الأصنام التی کانوا یعبدونها.
· و قوله: «لا أَعْبُدُ» نفی استقبالی فإن لا لنفی الاستقبال کما أن ما لنفی الحال، و المعنى لا أعبد أبدا ما تعبدونه الیوم من الأصنام ؟
· قوله تعالى: «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» نفی استقبالی أیضا لعبادتهم ما یعبده ص و هو إخبار عن امتناعهم عن الدخول فی دین التوحید فی مستقبل الأمر.
· و بانضمام الأمر الذی فی مفتتح الکلام تفید الآیتان إن الله سبحانه أمرنی بالدوام على عبادته و أن أخبرکم أنکم لا تعبدونه أبدا فلا یقع بینی و بینکم اشتراک فی الدین أبدا.؟
· و کان من حق الکلام أن یقال: و لا أنتم عابدون من أعبد. لکن قیل: ما أعبد لیطابق ما فی قوله: «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ».
· قوله تعالى: «وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» تکرار لمضمون الجملتین السابقتین لزیادة التأکید
· و قیل: إن ما فی «ما عَبَدْتُّمْ» و «ما أَعْبُدُ» مصدریة لا موصولة و المعنى و لا أنا عابد عبادتکم و لا أنتم عابدون عبادتی أی لا أشارککم و لا تشارکوننی لا فی المعبود و لا فی العبادة فمعبودی هو الله و معبودکم الوثن و عبادتی ما شرعه الله لی و عبادتکم ما ابتدعتموه جهلا و افتراء، و على هذا فالآیتان غیر مسوقتین للتأکید، و لا یخلو من بعد
· قوله تعالى: «لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ» تأکید بحسب المعنى لما تقدم من نفی الاشتراک، و اللام للاختصاص أی دینکم و هو عبادة الأصنام یختص بکم و لا یتعداکم إلی و دینی یختص بی و لا یتعدانی إلیکم
· و قیل: الدین فی الآیة بمعنى الجزاء و المعنى لکم جزاؤکم و لی جزائی، و قیل: إن هناک مضافا محذوفا و التقدیر لکم جزاء دینکم و لی جزاء دینی، و الوجهان بعیدان عن الفهم.
نظرات شما: نظر
ادامه متن قبل
3. ترکیب
از مجموعه آیات باید ترکیبهایی که جای تامل داشته یا چند وجهیاند را مشخص کرده و به بررسی آنها بپردازیم و وجوه اعرابی آنها را پیدا کنیم ؛ مثلا در«لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم» لترون جواب لو است یا ترکیب دیگری دارد و جواب لو چیز دیگری بوده و محذوف می باشد؟
برای استخراج ترکیبهای مشکل، دیدن کتابهای ترکیبی و تامل خودتان راه گشاست؛ برخی ترکیبها فقط بازی ترکیبی هستند و هیچ تاثیری در معنا ندارند پس آنها را کنار می گذاریم و فقط به آنهایی میپردازیم که در معنا تاثیرگذار باشند و میان آنها ترکیب مناسبتر با سوره را انتخاب میکنیم؛ مناسب بودن هم به این است که ببینید کدام یک از معانی حاصل از ترکیبها با فضای سوره و مجموعه آیات هماهنگ است.
ترکیب یعنی جایی که ابهامی هست در ترکیب یعنی سوال می کنیم چرا این ترکیب به کار برده شده است و اگر ترکیب نحوی هم باعث چنین سوالی میشد مطرح میشود مثل وامرئته حمالةالحطب یا مثل ذلک الکتاب لاریب فیه که برای این لا ریب بیش از 20 ترکیب گفته اند.
الف-منابع اعراب:
اعراب القرآن وصرفه وبیانه-محمودصافی-الجدول فی اعراب القرآن-درالمصون فی علوم کتاب المکنون -السمین الحلبی-اعراب المفصل-عبدالواحدالصالح.اعراب القرآن الکریم وبیانه-الدرویش-.مشکل الاعراب .املاء مامن به الرحمن-عسگری-تفسیر کشاف.
* منابع بلاغت وصرفی ونحوی معرفی نشده است.
ب-طریقه کار با منابع اعرابی:
الف: انتخاب ازبین اقوال یعنی باید یک ترکیب را انتخاب کنیم و از آن دفاع کنیم.
ب: پیدا کردن احتمالات جدید که اگر ترکیبهای اصحاب اعراب راهگشا نبود باید ترکیب جدیدی آورد. مثل(لاتصبن الذین...).
ج: کنارگذاشتن اقوالی که تاثیری در معنا ندارد. ترکیبها ترجمه شود اگر تغییرمعنا مورد توجه قرار گیرد و بقیه کنار گذاشته شود.
د: تشخیص ترکیبهای مشکل.
4. طرح سوال
امور مقدماتی به پایان رسیده و به مرحله کار خودمان وارد می شویم یعنی کاری که می باید برای تامل و تفکر در یک سوره جهت رسیدن به نور و هدایت داشته باشیم.
چینشی،ترکیبی
ارتباطی
فضای سوره و مخاطب سوره
5. پاسخ به سوالات
فضای سوره و مخاطب سوره
چینشی،ترکیبی
ارتباطی
6. نوشتن متن تفسیری
7. مقایسه متن خودمان با تفسیر تطهیر و بازنویسی متن
نظرات شما: نظر
ادامه متن قبل
د-التحریر و التنویر
مراحل و روش:
مقدمات:
اسم سوره
ایشان برای شناخت اسماء سوره از شیوههای مختلفی بهره میبرند:
- از کلام گذشتگان
سمیت هذه السورة فی کلام السلف «سورة إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح
عن ابن مسعود أنها تسمى «سورة التودیع»
- از روایاتی که اسم این سوره برده شده و نیز از کتب روایی
(مثل: روى البخاری: «أن عائشة قالت: لما نزلت سورة إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُالحدیث)
و هی معنونة فی «جامع الترمذی» «سورة الفتح»
- از مصاحف و قرآنهای سابق.
- از تفاسیر قدیمی.
(مثل این تعبیر ایشان: و سمیت فی المصاحف و فی معظم التفاسیر «سورة النصر»)
بحث مکی و مدنی بودن
سبب نزول
در این سوره بحث بیشتر روی زمان نزول است که از روایات مختلف استفاده میکند.
سور قبل و بعد آن در نزول
که از روایات بهره میبرد مثل:
و عن ابن عباس أنها آخر سورة نزلت من القرآن فتکون على قوله السورة المائة و أربع عشرة نزلت بعد سورة براءة
عددالایات
نکاتی خاص در بعضی سور
اغراض
برای رسیدن به اغراض سوره از محتوای آیات، روایات حول سوره و گزارشهای تاریخی استفاده میکند. (مثلا گوید: البشارة بدخول خلائق کثیرة فی الإسلام بفتح و بدونه إن کان نزولها عند منصرف النبیء صلى اللّه علیه و سلم من خیبر کما قال ابن عباس فی أحد قولیه)
محتوای سوره:
رفع ابهامات اولیه هرآیه
مثل:
اذا اسم زمان مبهم یتعین مقداره بمضمون جملة یضاف إلیها هو. ف إِذااسم زمان مطلق، فقد یستعمل للزمن المستقبل غالباو یستعمل فی الزمن الماضی و إِذاهنا مضمنة الشرط لا محالة لوجود الفاء فی قوله:فَسَبِّحْ
لغات
شیوه ایشان در لغت استفاده از لغتنامه ها البته بدون ذکر منبع میباشد و خودشان مستقلا از استعمالات استفاده نمیکنند؛ ولی ویژگی ایشان این است که معنای لغوی را با فضای آیات مرتبط کرده و توضیح مختصری میدهند.
مثل: والنصر: الإعانةعلىالعدوّ. ونصراللّهیعقبهالتغلبعلىالعدو.
که بعد از بیان معنای لغوی نصر، توضیح میدهد که در آیه که نصر را به الله اضافه کرده، نتیجهاش پیروزی بر دشمن میباشد.
المعنی
که به بیان نکات تفسیری آیات میپردازد.
...
نکات تفسیری و مستند آن:
یک مثال:
مراد از فتح در آیه فتح مکه است نه فتح خیبر.
مستند:
لام الفتح لام عهد است و اشعار دارد به این که مراد از فتح، فتح معهودی است که در آیه إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِینا و نیز در آیه : ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد و هچنین در آیه لتدخلن المسجد الحرام... آمده است.
ر-روح المعانی
مراحل و روش:
مقدمه(مشخصات):
- تعیین نام سوره:
شیوه اش نقل مشهور و نیز نقل از اصحابی چون ابن مسعود است.
- تعیین مکی و مدنی بودن سوره:
برای تعیین مکی و مدنی بودن از روایاتی که زمان نزول آن را بیان میکنند استفاده میکند و دلیل قول مخالف را نیز نقد میکند.
- متکی به نقل است و از روایات و بحث های تاریخی بهره میبرد.
- بیان تعداد آیات.
نگاه کلی:
- ارائه نگاه کلی به سوره و بیان ارتباط آن با سوره پیشین با توجه به محتوای دو سوره.
- فضیلت سوره(راهی به جز نقل ندارد).
بررسی احتمالات ادبی:
ضمن بحث تفسیری به 3مورد نیز میپردازند:
- لغوی
- اعرابی
- اختلاف قرائت
مثل: إِذا منصوب بسبح و الفاء غیر مانعة على ما علیه الجمهور فی مثل ذلک
بیان نکات تفسیری:
- از روایات و قول اصحاب استفاده میکند مثل:و ذکر النقاش عن ابن عباس أن النصر هو صلح الحدیبیة
- این تفسیر ضمن بررسی نکات تفسیری وجوه مختلف ادبی را با آن معنا تطبیق میدهد.
مثل: و الأولى أن یحمل النصر على ما کان مع الفتح المذکور فإن کانت السورة الکریمة نازلة قبل ذلک فالأمر ظاهر و إذا کانت نازلة بعده فقال الماتریدی فی التأویلات: إن إِذا بمعنى إذ التی للماضی.×
- بسیار اقوال را جمع میکند.
- با تعبیر جوز احتمالات خود را طرح میکند.
نکات تفسیری و مستند آن:
یک مثال:
1- مراد از نصر کدام نصرت خداست؟
طبق قولی مراد فتح مکه است و طبق قول دیگر مراد نصرت خدا در صلح حدیبیه است و اولی قول اول است. قول ضعیفی هم آمده که مراد جنس نصر وفتحی است که به رسول و بر مومنین میرسد.
مصداق موضوع خارجی یا مفهوم مشخص تر این هم نکته تفسیری است که ولو از متن آیات استفاده نشود و از تاریخ بهره برده شود.
2. لغات
کارلغوی یا برای ندانستن معنی است یا برای نکته ی تفسیری خاص است.
برای فهم معنای لغت باید به ترکیب هم توجه داشته باشیم.
کارموضوعی لغوی:
بعضی مشکلات در کار لغوی حل نمیشود و باید ببینید در ادبیات دینی حمد با چه ویژگی طرح شده مثلا در سوره انفال وجلت قلوبهم مطرح است البته دیدن تفاوت وجل با خوف و ... در لغت خوب است ولی باید دید در روایات چطور بیان شده است./ البته نمیتوان گفت چون این لغت در آیات دیگر به این معنا آمده در این آیه هم حتما همین است.
علت نیاز به کار موضوعی در بعضی لغات این است که گاهی فهم یک لغت در عبارت برمیگردد به فضای سوره ( نظام اندیشه متکلم- فضای مخاطب) بعض مفاهیم در ادبیات دینی موضوعی دارد – نگاهی موضوعی به آن باید داشته باشیم مخصوصا در سور کوچک چون یک کلید دارند. بحث تسبیح اینچنین است. باهمین ظرفیت لغوی باید ببینیم آن لغت در فضای روایات به چه معناست – میخواهیم ببینیم آن معنا در متون ما چه آثاری دارد.
الف-انتخاب لغات
علت انتخاب یک لغت این موارد است:
الف:گاهی معنای واژهها را نمیدانیم ب:گاهی ترجمه آن را میدانیم ولی ویژگیهای آن را نمیدانیم. ج:یااینکه چندمعنادارداما میخواهیم دقیقترآنرابررسی کنیم.
هرسه ی این موارد مورد سؤال وبررسی قرارمیگیرد.
گاهی در بحث های تفسیری الفاظ نزدیک مثل نصر و عون نیز باعث رجوع است.- واژه های قریب المعنی در همه جا نیست ولی هرجا بود که احتمال تاثیر در فهم آیه داشت باید مراجعه شود.
گاهی لغات تفاوتهایی دارند ولی خیلی در کار تفسیری موثر نیستند و به آنها نمیپردازیم.
نقش کلیدی لفظ را هم از سوالاتی که از سوره داریم استفاده میشود که فهم چه چیزهایی مهمه است یکی هم اگر گیر تفسیری منوط به لغت بود سراغ آن میرویم.
شیوه بیان:
در بیان لغت اول باید از انتخاب لغت دفاع کرد.
ب-استخراج استعمالات(لغوی تقلیدی)
در بررسی لغت کتاب التحقیق با ویژگیهایی که دارد برای شروع خوب است؛ در این کتاب منابع اصلی لغوی دیده شده و در رابطه همان لغت چیزهایی که به نظر لازم می دانسته در یک جا جمع کرده و در آخر هم به بررسی لغت پرداخته و معنای مختارش را بیان میکند .
درمقایسه کردن بین روشهای کتب لغوی، کار و برداشتهای التحقیق خوب است.
روش فروق اللغه نیز مناسب است که استدلال رادرتفاوت لغات می آورد.
لغوی سعیش این است که از سابقه ذهنی شما استفاده کند برای رساندنتان به معنای جدید
بعضی مثل مقاییس به واژه خلاف و بعضی مثل مفردات به معنای نزدیکش حمل کرد- اگر مقابل دقیق دارند از آن استفاده میکنند – یا به مترادفات که گاهی با قید گاهی هم نه که عمدتا همین است اگر توجه به تفاوت ها نکند.
..................................
کار دقیق تر این است که خودتان در یک مرحله معانی را جمع آوری کنید و بعد استعمالات را استخراج کنید یعنی اینکه در منابعی از لغت بگردید که شاهدی برای معنا دارند .
نکته حائز اهمیت این است که منبع و مستند اصلی ما استعمالات است یعنی با بررسی استعمالات است که به معنا دست می یابیم.
شیوه بیان:
در ارائه لغت خود متن عربی را بگوییم.
ویژگی کتب لغت:
مصباح المنیر.مقائیس اللغة.صحاح.العین.اساس اللغه.مفردات راغب.قاموس قرشی.اقرب الموارد.لسان العرب.تاج العروس.التحقیق.معجم فروق اللغویه.مجمع البحرین.اشتقاق.
* [الوسیط،المنجد،«الطرازالاول فیماعلیه من لغه العرب المعمول»()]
مصباح سعی می کند معانی را بیاورد وو کاری به استعمالات ندارد
مقاییس معانی را به اصل برگرداند و حدی از استعمالات (مقاییس لغوی مفردات قرانی)
لسان العرب معانی مختلف با استعمالات.
العین اصلی است و پایه
تاج العروس گاهی استعمال را بیان کردن و درمعنا کردن بااین که متاخر است کمک می کند
مجمع، شاهد از شعرمیآورد.
- مثل مقائیس ومفردات و به ویژه التحقیق اصرار بیشتری دارند برای جمع بندی. التحقیق چون میخواهد اصل معنایی استخراج کند معمولا ناظر به دو کتاب مفردات و مقاییس است.
- لسان یا مصباح فقط ردیف می کند ومی توانی خودت استعمالات را ببینی.
ج-جمع بندی (لغوی اجتهادی)
مرحله سوم جمع بندی معانی و استعمالات است؛ بررسی استعمالات در واقع برگشت به موقعیتها برای پیدا کردن ویژگیهای یک لغت. بنابر این در لغت باید پایه و ریشه معنا مشخص شود تا فرقش با لغات مشابه مشخص شود.
با بررسی معانی و استعمالات ممکن است به این برسید که کلمه یک معنا دارد و معانی دیگر به همان یک معنا بر میگردد که شاهد شما همان استعمالات است، ممکن است در جمع بندی به این نتیجه هم برسید که کلمه دو معنا یا بیش از دو معنا دارد .
این دقت برای این است که در سیر شکل گیری لغتها و واژها و تحولی که در زبان پیدا کردهاند گاهی مصداقها و لوازم یک معنا، به عنوان معنای مستقل گرفته شدهاند؛ مثلا یک کلمه معنایی داشته و آن معنا مصداقی و چون مصداق خیلی مورد توجه بوده خود مصداق به مرور به عنوان معنا گرفته شده است در حالی که مصداق غیر از معناست.
چنانچه بتوان این مصداقها و لوازم معنا را تفکیک کرد یک گام اساسی برداشته شده است؛ یک واژه معنایی داشته بعد به یک حصه یا به ویژگی یا بخشی از آن معنا توجه شده و این لفظ در این ویژگی و در این حصه به کار برده شده و بعد آن ویژگی یا حصه به عنوان معنا گرفته شده است در حالی که معنای مستقلی نیست و معنا همان معنای اصلی است.
این دقتهاست که باعث میشود لغوی معانی مختلف را به یک یا دو معنا برگرداند.
علاوه بر تشخیص مصداق و لازمهی معنا، تشخیص مجاز وحقیقت بودن آن نیز کار لغوی است. لغوی باید رابطهها را ببیند که از جنس مصداق و مفهوم است یا این که از جنس معنا و لازمه آن است و یا به قرینهای به کار رفته که معلوم شود مجاز است.
درجمعبندی باید معنایی را اخذ کنید که اولا بتوانید بگویید معانی دیگر برمیگردند به این معنا، ثانیا باید بتوانید توضیح دهید که اینها چطور در این معنا به کار رفتهاند.
در کار لغوی یک مرحله فهم معنای استعمال است، مرحله دیگر ربط معانی مختلف است که خبرویت و دقت میخواهد و فهم این که در استعمالات قرینهای است یا نه، فقط عقلی نیست و باید ممارست کرد.
برای تعیین دقیق معنی باید عناصر مفهومی را بیان کرد، مثلا درفلق هم شکاف را هم وسعت را باید مشخص کرد.
لغات یک معنای ثابت ندارد و یک سیر و پیشینه استعمالی دارد و شیخ به جای وضع تعبیر از وضعیت میکرد.
درلغات چندچیز برای ما وکار ما قابل بررسی است از جمله جایگاه ترکیبی آن و اثری که این ترکیب روی آن دارد ونیز عناصر ترکیبی آن.
نکاتی در باب شیوه بیان کتب لغت :
- وقتی لغوی ترجمه به لغت دیگر می کند دنبال تفاوت باشید.
- لغوی دقیق یک لغت را با یک واژه عامتری با یک قید مطرح میکند.
- شیوههایی که استعمالات را بیان میکند: گاهی درقالب «ومن الباب» است، گاهی در قالب معنا میآورند، گاهی شعری را به عنوان شاهد مثال میآورند.
د-معادل یابی
- مرحله چهارم معادل یابی است که باید دید پس از تمام بررسیها واژه مورد نظر چه نمونه و معادلی در فارسی دارد. با این کار مراحل کار لغوی تمام میشود.
- در این بخش ترجمه های فارسی و فرهنگهای لغت فارسی منابع خوبی هستند.
ترجمهها در این قسمت میتوانند ما را یاری کنند. ترجمه شعرانی وامامی معمولا جواب میدهند.
درمعادل یابی بایدیک سوال راهمیشه مطرح کردکه مثلا وقتی جرم راقطع میگویند بایدسوال کنیم آیاهرقطع کنندهای راجرم میگویند ؟
- بعد از معادل یابی یک ترجمه لازم است.
شیوه بیان:
در معادل یابی اگر به جمع بندی رسیدیم باید معادل معنای اصلی را بگیریم و در کلمات چند معنایی، معادل معنای اصلیاش را میآوریم.
درمعادل یابی ابتدامعنای واژه را میآورید مثلارضی خوشنودی و بعد کلمه قرآنی راضیه را معنا کنید وسپس ترکیب قرآنی عیشة راضیه را بیان کنید. درنوشته نهایی خودتان معانی را لیست کنید و معادل بیاورید (استعمالات ومصداق ولازم معانی را نیاورید).
در معادل یابی فقط آدرس میدهید که از کجا گرفتم این معنا را که مثلا از ترجمه اقایی شعرانی...
دربحث لغت وقتی می خواهیم بیانی داشته باشیم بهتر است ریشه را بگوئیم.
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
جمع بندی مباحث جلسه تفسیر در 2 سال اول
در متن زیر مراحل کار تفسیری و شیوه و حاصل هریک توضیح داده شده است:
1. بررسی تفاسیر
منابع تفسیری:
المیزان.تسنیم.مجمع البیان.الکبیر(فخررازی). تفاسیرروائی.اطیبالبیان.روشن. التحریروالتنویر(ابن آشور).نسیم حیات(بهرامپور).راهنما.نور.روح المعانی(آلوسی). مجموعه نکات تفسیری عینصاد. نمونه.تبیان(شیخ طوسی).روح البیان پرتوی از قرآن، تفسیر مبین، نور الثقلین.
روش کارباتفاسیر
- سیر کار← الف :مطالعه تفسیر ب :فهمیدن حرف مفسر ج :پیدا کردن مستندمفسر
- نکات تفسیری باشدنه کلامی ونه فقهی ونه ادبی و نه فلسفی ونه تاریخی یعنی مشکل درفهم معنا را حل کند. به این مباحث بحث تفسیری گفته نمی شود؛ بحث تفسیری یعنی اینکه در صدد رفع ابهام و توضیح آیه باشد.
- بنابر این ابتدا باید فهمید مفسر چه می گوید و این حرف را از کجای آیه میزند که این امر در برخی تفاسیر راحت تر و در برخی مشکل تر است.
نکته:
در مرحله پاسخگویی به سوالات نکات تفسیری که مستند آنرا یافته اید بدردشما می خورد.برخی وقتهابرداشتی رابااستشهادلغوی می آرود واین استشهادباکارلغوی فرق میکند.
شیوه بیان:
عبارت مفسررابازکنیدوبه گونه ای نیاورید که چیزی ازبرداشت او حذف شود. نکات تکراری گفته نشود.
الف- مجمع البیان
مراحل و روش:
1. توضیح (مشخصات سوره)
مکی ومدنی بودنش و عدد آیات.
2. فضل سوره
- روایت را نقل می کند وازاهل سنت هم می آورد ومنبعی است که بین هردوطرف معتبر.
- معمولا توضیحی هم نمی دهند.
3. تفسیر (ارتباط دوسوره)
- تفسیر معنای لغوی اش پرده را کنار زدن و یک مصداقش جایگاه سوره است و مطالب ذیل الذکر هم موید این معناست نه معنا ی لغوی.
- فقط تحلیل است روی این حساب که این چینش به فرمایش حضرت رسول است ومافقط احتمالات رابررسی می کنیم واین دوصورت می تواند بررسی شود 1–موضوعی 2- ربط آخر سوره به اول سوره. یک پایه دیگر برای بیان ارتباط نظام فکری است
4. لغت
- بسیاری ازتفاسیر ازکتب لغت نقل می کنند ولی این جا ازاستعمال به دست آورده یعنی خودش کار لغوی کرده
- برای درآوردن دقیق معنی باید عناصر مفهومی را بیان کند مثلا درفلق هم شکاف را هم وسعت را.
5. شان نزول
- معمولا روایات غیر قوی مطرح است.
- اثری درمعنا ندارد فوقش محدود کردن معناست که فقط بحث است که روایات مبین مصداق می تواند گستره معنا را مشخص کند یعنی ان مصداق ذهن مارا درجاهای خاصی باز می کند.
- تفاوت تاثیر شان نزول با تاریخ در فهم آیات:
تاریخ میتواند در نقل قرآن از آن حادثه موثر باشد ولی شان نزول گوید این اتفاق بود آیه آمد پس تاریخ و گزارش آن کمک به فهم میکند.
6. المعنی(تفسیر)
- *ابتدا لغت را بررسی میکند؛ *بعد ترکیب را توضیح می دهد(اعوذبرب الفلق) البته این بیشتر به لغت برمی گردد.*سپس تطبیق میکند(بعد دلیل میآورد یا به اقوال مفسرین و روایات تکیه میکنند)
- ابهام محور* است یعنی درصدد رفع ابهامهایی است که برای مخاطب مطرح است یا اینکه ابهامات خودش را طرح میکند.حالا اگر یک ابهامی را ذکر نکرد، یا اصلا ابهام به ذهنش نیامده یا آمده وجوابش را میداند.
7. گاهی بخش الاسماء، الاعراب، قرائت، حجت و ... هم اضافه میشود.
نکات تفسیری و مستند آن:
- بحث تفسیری یعنی بحثی که در صدد رفع ابهام و توضیح آیه باشد.
- نکته تفسیری در نگاه شیخ تعیین مصداق (مثل صراط مستقیم که بگویی وجود خارجی نیست بلکه مفهوماش را نیز اگر بیان کنی که مثلا صراط یعنی راه) یا توضیح ارتباط دو امر است و ما بر خلاف ایشان رفع ابهام را نیز بعنوان نکته تفسیری حساب میکنیم.
- لغت تفسیر نیست بلکه مقدمه است- تفسیر حاصل 4 گام لغت و سوالات سه گانه است.
- بنابر این ابتدا باید فهمید مفسر چه میگوید و این حرف را از کجای آیه میزند.
مثال:
ارتباط لزوم تسبیح و حمد و استغفار در آیه سوم با فتح و نصرت الهی.
نعمت (فتح و نصرت) از جانب خدا اقتضا میکند که حق آن ادا شود و ادای حق نعمت به سه چیز است:
- شکر منعم(حمدربک)
- تعظیم و بزرگداشت او(تسبیح)
- امتثال اوامر و نواهی او(استغفار که امتثال توبوا الی الله است)
وجه وجوب ذلک بالنصر و الفتح أن النعمة تقتضی القیام بحقها و هو شکر المنعم و تعظیمه و الائتمار بأوامره و الانتهاء عن معاصیه.
گزارش محتوای تفسیر:
- اصل گزارش محتوای سوره در جلسه مقصود اصلی ما نیست.
ب- المیزان
مراحل و روش:
مشخصات سوره
تعداد آیات و نظر مشهور در مکی و مدنی بودن.
بیان
- به ارتباط سوره ها با هم نمیپردازد بر خلاف مجمع.
- نگاه کلی سوره را میگوید و یا غرض را بیان میکند.
(درسور بزرگ معمولا غرض را بیان میکند ویا مرور کلی میکند و در سور کوچک موضوع را بیان میکند)
- بیان معنی و لغت
بر خلاف مجمع لغت و معنی را با هم آورده و در بیان، هر دو را ذکر کرده است و چون مجبور است لغت را جوری معنی کند که با کلام و جمله هماهنگ باشد، دقیقتر است. با توجه به سوال و پرسش ها بحثشان را مطرح میکردند مثلا در سوره توحید میگفتند چرا اسم ظاهر در الله الصمد آمده؟
- در شرح لغات بر خلاف مجمع از کتب لغت استفاده کرده و رجوع به متخصص دارد.
ریشه اصلی لغت را بیان می کند. و آن را معنی میکند و بعد مشتق را.
- بحث اعرابی هم دارد.
بحث روائی
- روایات شیعی و عامی را میآورند
- چیزی که به عناون شأن نزول مطرح میشود را در ضمن بحث روایی میآورند
- همچنین روایات فضیلت را هم در بحث روائی مطرح میکنند.
- در بعضی سور احادیثی پیرامون اصل وجود سوره آورده شده که آیا جزو قرآن بوده یا خیر.
- معمولا احادیث آخر نیز درمورد محتویات سوره میباشد.
- در المنثور، مجمع البیان و تفسیر قمی، سه کتابی است که ایشان در بحث روایی از آنها استفاده میکنند.
بحث موضوعی
در بعضی سور بحثهای موضوعی خاصی میآورند.
نکات تفسیری و مستند آن:
مثال:
ارتباط نتیجه با شرط و به عبارت دیگر ارتباط امر به تسبیح و امر به تحمید و نیز امر به استغفار چیست؟
ایشان دو احتمال برای تسبیح و تحمید و یک احتمال برای استغفار مطرح مینمایند:
- وجهی برای 2نتیجه اول:
فتح مکه و ورود مردم به دین باعث ذلت شرک و عزت توحید است و اولی با تنزیه خدا و دومی با حمد و ستایش او سازگار است.
ج-پرتوئی از قرآن
مراحل و روش:
مقدمه:
- عدد آیات را بیان میکند.
- مکی و مدنی بودن را با توجه به آهنگ آیات و کوتاهی و بلندی آنها تعیین میکند.
ترجمه:
بر اساس کار تفسیریشان.
لغت:
- اولا دنبال واژه متناسب ومعادل است.
- شیوه اش جمع اوری معانی است نه تعیین اصلی.
- بیشتر مفسرین بدنبال بیان معانی ولی ایشان به استعمالات توجه دارد ودرتفسیر از آن استفاده می کند.
تفسیر
1. ابتدا به تفسیر تک تک آیه ها می پردازد که در آن به نکات ذیل توجه می کند:
- درذهنش ترکیب ها را زیر سوال برده وبه جواب آن می پردازد.پس سوال محوری غالب است و به ترکیب ها دراین سوالات توجه دارند.
- علاوه بر ارائه گزاره ها به تحلیل آنها می پردازد(تحلیل اجتماعی، سیاسی...)
- برای فهم سوره به نیازهای عصر خودش توجه دارد وگفتیم که اگر به دنبال نیازهایت باشی وسوالاتت را دنبال کنی وبه جنبه ی هدایتگری قرآن توجه کنی به مطالبی می رسی.
2. بعد از تفسیر تک تک آیهها به نگاه کلی به سوره می پردازد که در آن ...
o نام های سوره با وجه تسمیه
o روایات (بیان آن ها و تحلیل آن ها و جواب شبهه های محتمل درباره آنها)
o ارتباط سوره با سور قبلی (تلاش برا ی فهم ارتباط منطقی)
o توجه به آهنگ سوره در سوره ها ی کوچک؛ یعنی سعی می کند هماهنگی آهنگ ومحتوی را توضیح دهد البته مجمل وسربسته است.
o از آهنگ حروف و کلمات استفاده مطلب نمیکند بلکه هماهنگی آن با معنا را بیان میکند –در بحث شیخ ضرب اهنگ کلمات با مخاطب مهم است.
- نکته کلی :
"ایشان هم توجه به تفسیرآیه به آیه دارند والبته این درالمیزان بارزتر است ولی درهمانجا هم درباره ی همهی آیات این کار نشده.
"ویژگی خاص ایشان تحلیل است.
یک نقد ایشان ایشان این است که به فضای سوره توجهی نکردند .
نکات تفسیری و مستند آن:
یک مثال:
صداى حروف و حرکات آیات این سوره، باز شدن این افق و پیوستگى نصر و فتح، و امتداد حیات و ابدیت رسول خدا (ص) و دعوتش را مینمایاند.
مستند:
هر یک از آیات این سوره سه ایقاع «فصل کلمات» دارد: «إِذا جاءَ- نَصْرُ اللَّهِ- وَ الْفَتْحُ. وَ رَأَیْتَ النَّاسَ- یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ- أَفْواجاً. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ- وَ اسْتَغْفِرْهُ- إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً- طول هر آیه و ایقاعات آن نسبت بسابق بیشتر، و فصل آخر هر آیه بتناسب جو معانى متغیر است. فصل آخر اولین آیه، با وزن فعل «فتح» منظرى را میگذراند تا نظر وسیع دیگر «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ ...» را بنمایاند که به فصل ممتد افعالا «افواجا» منتهى میشود. آیه سوم با آهنگ دو امر انگیزنده، و امتداد آخرین ایقاع «- انه کان» و فصل «فعالا ... توابا» افق حیات ممتد و بىپایان را مىنمایاند.
ادامه متن در یادداشت بعدی
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
جمع بندی روشها:
رجوع به لغت:
· در کار لغوی ابتدا لغاتی که دارای ابهام در معنی هستند و یا اینکه نیاز به بررسی بیشتری دارند برای رسیدن به تفسیر صحیح انتخاب شد و بعد از آن به کتاب التحقیق برای بررسی معنای این لغات مراجعه شد.
· در مراجعه به التحقیق سعی شد نکاتی از معانی لغات و استعمالات آن برداشت شود که در تفسیر به ما یاری برساند و ابهامی را از ذهن ما برطرف کند.
· در کنار مراجعه به التحقیق به مصادر اصلی التحقیق نیز مراجعه و مقایسه بین مصدر و خود التحقیق فهمیده میشد که التحقیق از مصادر چگونه معانی و استعمالات را مطرح میکند و اینکه به چه بخشی از مصادرش توجه دارد.
· مثلا التحقیق از کتاب مقاییس سعی کرده فقط معانی را ذکر کند و دیگر به شاهد مثالهایش نپرداخته است.
رجوع به تفاسیر:
· در این بخش برای آشنایی با مطالب دیگر تفسیرها در مورد سوره مورد بحث به تفاسیری چون مجمع البیان، المیزان، پرتوی از قرآن، التحریر و روح المعانی مراجعه شد.
· در این مراجعه نکاتی که ابهامات سوره را برای ما برطرف میکند از بین تفاسیر انتخاب و بررسی شد.
· در این مراجعات سعی شد فرآیند هر تفسیر و روش بررسی ابهامات سوره توسط آن تفسیر به دست بیاید و با هم مقایسه شود.
طراحی سوالات
سوالات ترکیب نحوی:
· در این بخش هدف طرح سوالات مربوط به ترکیب نحوی از سوره است که ابهامی را از سوره حل کند و در تفسیر سوره موثر باشد.
· بعد از طراحی سوالات ترکیب نحوی با کمک گرفتن از کتبی مانند اعراب القرآن به دنبال پاسخ دادن به این سوالات رفتیم.
سوالات چینشی و ارتباطی:
· در این بخش بعد از طرح سوالات ترکیب نحوی و پاسخ دادن به آنها نوبت به سوالات چینشی در سوره و ارتباطات بین کلمات و آیات سوره رسید. پس از طراحی سوالات چینشی و ارتباطی که باعث رفع ابهامی از معنای سوره شود سعی شد این سوالات جمع بندی شود.
· با کمک گرفتن از مطالبی که در تفاسیر مورد مطالعه آمده بود و کمک از فضای سوره سعی شد که به این سوالات پاسخی مناسب داده شود.
سوال از فضا و کلید سوره:
· برای رسیدن به پاسخ سوالات چینشی و ارتباطی و رفع ابهامات تفسیری سوره ابتدا باید این سوال را مطرح کرد که این سوره چه فضایی از مخاطبین را دارد برای ما ترسیم میکند که یکی راه های رسیدن به فضای سوره رسیدن به کلید سوره است. مثلا در این سوره نصر الهی میتواند کلید سوره مطرح شود.
· پس از طرح سوال و رسیدن به کلید سوره به بررسی موضوعی از کلید سوره در بین آیات قرآن برای رسیدن به پاسخ سوالات جمع بندی شده صورت گرفت. به کمک این بررسی ما به فضای سوره تا حدودی پی بردیم و با برقرار کردن ارتباط بین مطالب به دست آمده ما توانستیم به پاسخ سوالات مطرح شده برسیم.
رجوع به تفسیر تطهیر:
· با رجوع به تفسیر تطهیر ابتدا مقایسه ای بین بخش های مختلف این تفسیر با کار تفسیری و لغوی که صورت گرفته بود انجام شد و در این مقایسه نقاط قوت و ضعف کار خود را کشف کردیم.
· در مرحله بعد با مطالعه دقیق این تفسیر در ابتدای هر بخش اول سعی شد روش استاد در بررسی آن بخش تبیین شود
· در مرحله بعد خلاصه ای از مطالب مهم کتاب قرار شد به صورت نظام مند مطرح شود.
نظرات شما: نظر