سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازگرداندن خشم با بردباری، نتیجه دانش است . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

مفهوم کوثر:

در لغت دو عنصر معنایی مطرح شده است، خیر و کثرت.

کثرت:

کثرت خاصی مورد نظر است. 1- مختص و محدود به چیزی نیست،(الکثیر من کل شیء) 2- فزایندگی و انتشار یابندگی در آن هست.(الملتف من الغبار)3- استمرار در آن لحاظ شده است.(نهر فی الجنه) چرا که خصوصیت نهر استمرار آن و متصل بودن آن به منبع جوشان است. و اسم گذاری نهر برای کوثر گزارش از واقعیتی است که در حقیقت کوثر وجود دارد.4-مبالغه در کثرت یعنی خیلی زیاد شده از هر چیزی

خیر:

عنصر معنایی دیگر که در کوثر مطرح است. خیر بودن آن است. (کثیر الخیر) خیر رفتار مناسب با هر پدیده را می گویند. چرا که تمام پدیده ها نسبت به خیر و شر خنثی هستند. خیر و شر بر اساس نوع رابطه ما شکل می گیرد.  خوب و بدى، نتیجه‏ى جهت‏گیرى و موضع‏گیرى انسان در هستى و در جامعه و در خویش است.

 مثل چاقو که بدون در نظر گرفتن ارتباط با آن نمی توانیم بگوییم که وسیله خوب یا بدی است. بلکه بستگی به نوع ارتباطی است که با آن برقرار می شود. که اگر در دست طبیب جراح باشد خیر است چرا که جان انسانی را نجات خواهد داد. و اگر در اختیار انسان مستی که حساب و کتاب ندارد، باشد شر است و موجب ستاندن جان انسانی خواهد شد. پس خیر نوع رابطه مناسب برقرار کردن با هر پدیده است.

تفاوت نعمت کثیر باخیر کثیر:

نکته دیگری که باید درمفهوم کوثر لحاظ کرد تفاوت خیر کثیر با نعمت کثیر است چرا که خیر با نعمت متفاوت است. نعمت، امکاناتی است که در اختیار انسان است و لزوما خیر نیست بلکه بستگی به نوع رابطه ما با آن دارد که اگر بهترین را از بین گزینه های مختلف انتخاب کنیم آن امکان برای ما خیر خواهد بود.و الا همان نعمت نیز می تواندشر باشد. مثلادارا بودن انسان از مال و فرزند نعمت است. اگر رابطه ای که با این برقرار می کند تفاخر و تکاثر به دیگران باشد، شر است. یا او را  چنان مشغول کند که از امورات مهم زندگی اش دور شود رابطه خوبی برقرار نکرده و همین نعمت برای او شر، محرومیت و نقصان است. اما اگر این نعمت را در مسیری استفاده کرد که با آن توانست نقطه ضعف های زندگی اش را پر کند. خیر خواهد بود. چرا که او با استفاده کردن از آنها توانسته به اهداف مهم زندگی اش برسد. اهدافی که متناسب با قوانین هستی و امکانات وجودی اوست. چرا که او با نگاهی که با خود و هستی دارد دریافته است که امکانات را به رسم امانت به او سپرده اند تا در مسیر رسیدن به هدف اصلی زندگی اش باشد.

نتیجه: امکانات و نعمت‏ها و امدادها را نباید با خیرات و خوبى‏ها برابر کنیم. و کثیر النعمه با کثیر الخیر تفاوت دارد. و کوثر، این خیر کثیر و بهره‏بردارى مناسب و شایسته حتى از امکانات کم و نعمت‏هاى محدود است.

اما سوال این است این خیر کثیر و این کوثری که خداوند به حضرت عطا کرده است مصداقش چیست؟ که مومنین هم می توانند از آن بهره مند شوند و شامل آنها نیز شود.

مصداق کوثر:

کوثر آن خیر کثیری است که خداى تعالى به رسول خدا صلّی الله علیه و آله داد. اما سوالی که می توانیم با آن به مصداق برسیم این است که آیا در زندگی حضرت رسول صلی الله علیه وآله می توانیم جامعی را پیدا کنیم که بتوان با آن تمام مصادیقی که تفاسیر و روایات مطرح کرده اند توضیح دهیم یاخیر؟

به نظر می رسد که بیان مرحوم طالقانی[1] قابل دفاع باشد. چرا که ایشان وحی و نبوت را مصداق کوثر می داند و بر اساس آن در مورد قران، شفاعت، نسل و ... توضیحاتی می فرمایند.

به نظر می رسد که می توان وحی و نبوت را مصداق کوثر گرفت که عطاشده پروردگار به حضرتش می باشد. و حضرت در تمام مراحل زندگی شان با همین عنایت خداوند توانستند در هر موقعیت و شرایط بهترین رابطه را برقرار کنند. و در هر موقعیتی بهترین بهره وری مستمر را دارا شدند. به نظر می رسد که ما می توانیم تمام مصادیقی را که در تفاسیر مطرح شده است را با این توضیح جمع کنیم.

 

تمام مصادیقی که در تفاسیر مطرح شده می تواند مصداق کوثر باشد. حتی ارتباط حضرت رسول با سنگ نیز می تواند مصداقی از کوثر باشد زیرا او با این معیار که مهم ترین وظیفه و مهم ترین کاری که من با این انجام می دهم چیست؟ و براساس وحی این به او داده شده است و او می داند که الان بهترین برخورد با این چیست او مهم ترین و بهترین رابطه را برقرار می کند و این موجب ماندگاری او و استمرار حرکت و جریان او می شود چرا که او دریافته است که این عالم قانونمند است و بی گدار نمی توان به آب زد و باید بر اساس قوانین آن حرکت کرد و از کسی دستور می گیرد که او برای همه برخورد های و رابطه ها قانون دارد و بر همه شرایط و موقعیت های او مسلط است، کسی که هم به نتیجه و هم مقدمات و هم مسلط به افتها و آسیبهاست. بنا براین شروعش بادریافت  نتیجه است و هیچ زمان ناقص نمی ماند.  چرا که با چراغ وحی حرکت می کند چراغی که در همه رابطه­ها به او نور می دهد و او را سرشار می سازد.

او قطره را به دریا متصل کرده است. او نسل را برای تکاثر نخواسته او فاطمه را برای تفاخر نخواسته و او نوع رابطه ای که با فاطمه، قرآن، اصحاب و ...  برقرار می کند. برای نسل بشریت خواسته و برای پیوند نسل بشر با معبود هستی است و این است که در هر موقعیتی به دنبال این است که رابطه ای برقرار کند که حاکم رابطه ها می خواهد. هر چیز در این مسیر قرار گیرد ماندار و فزاینده خواهد شد چرا که عمل محدود زمانی که در الله  نامحدود ضرب شود نتیجه آن نامحدود خواهد شد. و چون پیوند با افریننده خیر است، خیر خواهد بود و با استمرار خدا آن عمل نیز از بین نخواهد رفت و مستمر خواهد ماند.

این است که نوع اخلاق حضرت(انک لعلی خلق عظیم) سیاست او با دوستان و دشمنان، امکانات او چه نسل و غیر نسل همه در این مسیر است و تمام اینها جریانی ایجاد خواهد کرد که ماندگار است. چرا که تمام رابطه ها با محوریت الله است. و این خیر است و موجب فراوانی مستمر و اگر جریانی بدون محوریت الله باشد ناقص و ناتمام، به پایان خواهد رسید.

مومن نیز پس از پذیریش اسلام و گرایش به الله به دنبال این است که رابطه هایی که می خواهد در هر موقعیتی ایجاد کند با محوریت الله باشد. و در این صورت است که او نیز از کوثر برخوردار است. چرا که می داند در هر رفتاری مامور به مهم ترین کاری است که او می خواهد.

 

 



[1] از بیانات مجمع نیز می توان استفاده کرد که جمیع مصادیق را در جامعی جمع می کنند. اللفظ یحتمل للکل فیجب أن یحمل على جمیع ما ذکر من الأقوال فقد أعطاه الله سبحانه و تعالى الخیر الکثیر فی الدنیا و وعده الخیر الکثیر فی الآخرة و جمیع هذه الأقوال تفصیل للجملة التی هی الخیر الکثیر فی الدارین

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 95/12/21 ::: ساعت 12:10 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر