بسم الله الرحمن الرحیم:
کاظمی
مقدمه:
نکته مورد اهمیت کار تفسیری ضرورت اینکار است اگر این ضرورت حس نشود یا کمرنگ باشد کار در ادامه کمرنگ می شود.ویا اینکه دغدغه ای که نسبت به تفسیر دارد اوراجهت میدهد.کسی می تواند از قرآن استفاده کند که نیاز به قرآن را در لحظه لحظه زندگی حس کند.ماکه عادی زندگی می کنیم وبه حساب عرفیات زندگی می کنیم دیگر نیاز خاصی به این کتاب وهدایت آن نخواهیم داشت.یک زندگی معمولی که نهایتا محدود به حلال ها وحرام ها می شود و چنین نگرشی نیازی به قران نمی آفریند.این ضرورت برای کسی مطرح می شودکه مسیر خود را طولانی ببیندوآنوقت لحظه لحظه از هدایت قرآن استفاده می کند.
پس از ضرورت یافتن قرآن، مهم نحوه برداشت و استفاده کردن از این کتاب هدایت می باشد. که در این نوشته به صورت خلاصه مهارتهایی که سال گذشته برای فهم قرآن از آنها صحبت شده است؛ بیان می شود.
مراجعه به تفاسیر:
مقدمه:
اولین مرحله مراجعه به تفاسیر است. کار با تفاسیر و به دست آوردن روش تفسیری و نکات تفسیری موجب این می شود که ذهن آماده شود برای طراحی سوال، دقت در لغات و تامل برای به دست آوردن قسمت های مبهم سوره.
مراد اصلی ما از رجوع به متون تفسیری برداشت نکات تفسیری و یا روایاتی است که ابهام از سوره را برای ما روشن نماید.
***
نکاتی که در مراجعه به تفاسیر باید مورد دقت قرار گیرد:
- 1. مراحل و روش تفسیری:
نکته قابل توجه: مراحل را با روش به هم نیامیزیم. مثلا کتاب مجمع البیان مراحل کارش این است که ابتدا مکی و مدنی بودن، تعداد آیات، فضل سوره، قرائت، اعراب، لغت و .... اینها می شوند مراحل کار مجمع اما روش به این معناست که مثلا وقتی می خواهد لغت را ترجمه کند از چه روشی استفاده می کند که به معنای لغت می رسد: شعر، مراجعه به کتاب لغت، استعمال در آیات دیگر یا....
- 2. مشخص کردن لغاتی که مفسر به آنها پرداخته است.
- 3. مشخص کردن نکات تفسیری از غیر تفسیری و شمردن آنها(منظور از نکات تفسیری رفع ابهام در آیات می باشد. به خلاف نکات تاریخی و اخلاقی واجتماعی و .. مگر اینکه بخواهد از این نکات ابهامی را از سوره برطرف نماید. )
- 4. بررسی استنادات مفسر در برداشتهای خود.
- 5. به دست آوردن احتمالات تفسیری از رجوع به تفاسیر مختلف(در فهم و تفسیر قرآن سعی کنیم از هیچ احتمالی راحت نگذریم.)گاهی ممکن است تفسیری نکات تفسیری مهمی نداشته باشد اما مراجعه به آن روزنه جدیدی در ذهن انسان باز می کند که می تواند سرآغاز یک نکته تفسیری باشد.
•6. مقایسه: مقایسه تفاسیر با هم در مراحل، روش و مقدار تبیینی که برای ابهام زدایی از آیات انجام داده اند.
شیوه گزارش کار در این مرحله:
به صورت نکات تفسیری دسته بندی شود که این تفسیر مثلا 10 نکته تفسیری دارد که 7 تای آن با تفسیر فلان مشترک است و سه نکته مختص دارد.
2:بررسی لغات:
- 1. انتخاب لغاتی که دارای ابهام معنایی هستند. یا فهم دقیق لغتی که موجب کمک در تفسیر آیه می شود.
* ملاک دقت در لغت: خروج از روال طبیعی است. مثلا معنای ناس در یدخلون الناس جای بررسی ندارد که تفاوتش با بشر و ... بررسی شود زیرا کاری غیر عادی صورت نگرفته است.
- 2. جمع آوری معانی از تفاسیر که به آنها مراجعه شده بود.
- 3. مراجعه به کتاب التحقیق
*در سوره نصر روش متفاوت شد و به اصل کتابی که التحقیق از آنها نقل قول کرده بود نیز مراجعه می شد. خاصیت این کار: میزان اعتماد به نقلهای کتاب التحقیق. شناخت تفاوتها و آموزش برای برگرداندن معانی مختلف به یک اصل یا دو اصل.
برداشت خلاصه نکات مهم و موثر در تبیین لغت
- 4. دقت در تفاوت لغات مترادف، و دقت در استعمالات
*در کار لغوی هم از استعمالات قرآنی هم از استعمالات جاهای دیگر، روایت، شعر، ادبیات عرب، استفاده می کنیم.
البته: دیدن استعمالات برای کشف تفاوت مترادفها کاربردی بیشتر دارد ولی برای کشف معنای لغت خیلی ضرورتی ندارد. زیرا می توان نظر لغویین را جمع بندی کنیم و می گوییم این لغت معنایش این است و اگر استعمالی بود می شود تایید. سوال::::اگر استعمال مخالف باشد چه کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- 5. معادل یابی: ترجمه فارسی بر اساس تحقیق انجام شده در تبیین لغت.
روش کار: پیدا کردن مصدر و ترجمه با هیئت خاصی که وجود دارد. ملاک رسایی و زیبایی است. بهتر این است که مصدر معنا شود بعد هیئت معنا شود مثلا توبه را اگر معنا کنید که به بازگشتن است تواب می شود بسیار بازگشت کننده. در این قسمت می توان از ترجمه ها و فرهنگ ها که نمونه های مختلف را بیان می کنند استفاده کرد.
- 6. ترجمه: چند تا ترجمه را کنار هم بگذارید و مقایسه کنید و خودتان بر اساس این هیئت و ترکیب، در جمله ترجمه کنید .
.
تفاوت کتابهای لغت:
بعضی مثل لسان العرب و مصباح برای فهم استعمالات مناسب است. البته برای استعمالات نباید محدود به کتابهای لغت شد. چرا که از قرآن و روایات نیز می توان پی به استعمالات مختلف برد.برخی از کتابهای لغت برای جمع بندی معنا مناسب است و معنای روانی ارائه می کنند. مثل کتاب مقاییس، مفردات، التحقیق. التحقیق اصرار دارد که همه معانی را در یک اصل جمع کند به خلاف مقاییس که چنین اصراری ندارد و گاهی دو اصل برای یک لغت بیان می کند.
3:طرح سوالات:
پیش فرض در سوال این است که 1. این کتاب، برای هدایت نازل شده است. و کتاب هدایت است. 2. گوینده این کلام از تمامی ظرفیت های زبانی آگاه بوده و می توانسته طوری دیگر هم بیان کند. اگر این دو پیش فرض را کنار هم در نظر بگیریم هدف سوالهاتمان برای رسیدن به هدایت آیه و سوره است.نه صرفا ورزیدگی ذهنی یا تمرین نحوی و .... . به میزانی که سوال مطرح می کنیم بهره مان از آیات بیشتر می شود.
نکاتی در مورد طرح سوال:<\/h4>
- 1. سوالات باید طوری باشد که فکر را به کار اندازد.
- 2. اگر چند احتمال در بین اقوال مفسرین مطرح بود در سوال گنجانده شود.
- 3. سوال باید کلیدی باشد یعنی ابهامی را از آیه برطرف کند.
- 4. عبارت سوالات از جهت ادبی صحیح باشد.(رسا و مختصر باشد.) ملاکش این است که طوری باشد که دیگران اگر می خوانند متوجه سوال بشوند. مثلا اینجا می گوید قل می گویید علت شروع سوره با قل چیست. می توانید اینطوری بنویسید که علت کاربرد کلمه قل به عنوان جزئی از آیه یکم چیست؟
- 5. سوال از لغت معنا ندارد. چون شما سوال را برای یک راهنمایی و چراغی برای تفکرتان مطرح می کنید. ولی چیزی که از ابتدا جواب و منبعش معلوم است مثلا: می گویید چرا نگفت انام گفت ناس. در این صورت می روید در لغت می بینید تفاوت این دو چیست؟
- 6. خوب است سوالات در دو مقام طرح شود: 1. مقام اول و قبل از جوابدهی2. پایان کار نیز بهتر می توانید طرح سوال کنید.
- 7. سوالی جا دارد که با جواب آن ابهامی از سوره می خواهدبرداشته شود.
- 8. ابتدا هر سوالی که به ذهنمان می رسد بیان کنیم سپس غربال کنیم سوالاتی را باید گزینش کرد که مهم تر و کلیدی تر باشند و سوره را روشن می کنند .
چگونه به سوال برسیم؟
1.برای طرح سوال باید سوره در ذهنمان باشد و با سوره مانوس شد تا بتوان طرح سوال کرد.
2. به نمونه ها مراجعه کنیم تطهیر سوره بقره و سعی کنیدکه الگو بگیرید.
3. در هنگام مراجعه به تفاسیر می توان به سوالاتی رسید یا سوالات آن ها را پیگیری کرد.
سوال از واژه ها:
اگر در لغت حل شده است دیگر جا ندارد سوال شود مثل چرا افواجا گفته نه کثیرا واگر در لغت پرداخته شده است و از جهت لغتی مبهم نیست ولی ترادفش جای سوال دارد باید مطرح شود مثلا لغت یدخلون و یسلمون ابهامی در تفاوتشان نداریم ولی اینکه چرا یسلمون نگفته ابهام داریم که جای سوال دارد.
طرح سوال
سوالات چینشی و ترکیبی:
طرح سوال در حوزه ترکیب مطرح می شود ولی به این معنا نیست که سوالات، فقط ترکیب نحوی باشند بلکه سوالاتی که مرتبط با چینش آیات است ؛ مثلا: چرا اینگونه گفته ؟ چرا این گونه نگفته ؟ چرا این واژه را به کار نبرده و این را به کار برده ؟ و...
•أ. ملاک ها و معیارهای سوالات ترکیبی:خروج از روال طبیعی است.
- 1. در موارد پیچیدگی عبارت مثل (فاضربوا فوق الاعناق) که می شود فاقتلوا یا فاضربوا رووسهم یا .... ارائه این ترکیب جدید جای سوال دارد که چرا اینگونه گفته است
- 2. واژههایی که به نظر میآیند که در روال طبیعی نیاز به این قید و کلمه ندارد اینجا جای سوال دارد. مثلا در آیه (مایاکلون فی بطونهم الا النار) فی بطونهم معنا روشن بود ونیازی به آوردنش نبود. یا مواردی مثل تکرار الذین.
- 3. تفاوت تعابیر، مقایسه واژهها و جایگزین آنان کارگشاست یقیمون الصلاه و یصلون، یا الله و رب و ...
- 4. محذوفی در جمله داریم حال آن محذوف و مقدر چیست؟ در سوره بقره (ومن ذریتی) اینجا یک حذفی داریم (متعلق) ان تجعل من ذریتی ،انت جاعل و یا ... که راجع به حضرت ابراهیم می باشد
- 5. تاکیدها در آیه ها بسیار کاربرد دارد گاهی تاکید مکرر بیان می شود مثلا چرا این تاکید گاهی شدید متوسط و شکل خاص دارد؟ چرا انّ، جمله اسمیه، فعلیه، لام و ... به کار میرود.
سوالات ارتباطی:
یک سری سوالاتی هم هست که به ارتباط آیات بر می گردند که خود به دو بخش تقسیم می شوند:
ارتباط درون آیه :
به این معنا که بتوان فهمید دو مفهومی که در آیه آمده با یکدیگر چه ارتباطی دارند؟فسبح بحمد ربک ارتباط تسبیح و حمد.
ارتباط بین آیات:
به عنوان مثال «الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر کلا سوف تعلمون»
تکاثر با کلا سوف تعلمون چه ارتباطی دارد؟
در سوالات ارتباطی گاه سوال از ارتباط اجزای آیه است و گاه ارتباط معلوم است ولی می باید تحلیل شود؛پس سوال یا از ارتباط است و یا از تحلیل ارتباط.و آن زمانی است که خود آیه با فاء مثلا ایات را به هم مرتبط کرده است و باید در این صورت سوال از تحلیل شود.
فضای سوره
در روش آقای صفایی ایشان ابتدا فضا را توضیح می دهد .فضا را که بتوانید توضیح دهید می توانید آنرا بسط دهید و شاهد پیدا کنید
مثلا سوره مسد برای چه کسی مطرح شده و با چه کسی می شود اینگونه حرف زد، در چه فضای فکری و با چه مجموعه ارتباطات اجتماعی ، با چه ذهنیت و اندیشه ای می شود اینگونه وارد شد و دست روی خسران و تباب گذاشت و هدایتی جمعی یا فردی را مطرح کرد؟
معمولا در اینجا یک سوال مطرح می شود که نقش اساسی هم دارد که بفهمید در چه زمینه و با چه مخاطبی می شود این را مطرح کرد؟
سؤالات مربوط به فضای آیه یا سوره و مخاطب آن، در فهم مراد متکلم بسیار موثر است .
آیات را در دو مقام باید ببینیم: یک در مقام خود مربی و تربیت گر و دوم در مقام کسی که ایه برای آن آمده است که در هر کدام فرآیند جداگانه است و در فرآیندی که مربی دارد کار می کند باید مقدمات بیشتری کنار هم گذاشته شود تا خوب فهمیده شود.
4:پاسخ به سوالات:
جواب سوالات: بر اساس فضای سوره و تفاسیری که کار شده است.
•1. روش جواب دادن به سوالات
- 1. برای پیدا کردن جواب باید زمینه های مختلف برای طرح احتمال جوابها را پیدا کرد گاهی با کمک از تاریخ است و گاهی از ادبیات عرف و گاهی از روانشناسی و ... . گام اول در تفکر(که ملاک سوال فعال کردن فکر بود.) حرکت از معلوم به مجهول است؛ باید آن معلومها را روشن کنیم. این معلومات می تواند از روانشناسی یا تاریخ و علوم دیگر باشد.
میتوان مراحل تفکر را در در موارد زیر مشخص کرد:
1.طرح سوال 2.پیدا کردن معلومات برای رسیدن به مجهول 3.طرح احتمال 4. نقادی و چکش کاری طرح .که یک اصل مهم برای نظریه پردازی است.
2. جواب سوالات ترکیبی: عمدتا به استعمالات و لغت برمیگردد باید معنای کلمه مشخص شود.
3.جواب سوالات ارتباطی: در سوالات ارتباطی باید دو طرف ارتباط کاملا روشن شود مثلا در بحث (ومن یتق الله یجعل له مخرجا) ابتدا باید تقوا و مفهومش مشخص شود و آنگاه بن بست و خروج از بن بست مشخص شود آنگاه به ارتباط این مفهوم پرداخت.
- 4. تحقیق اجمالی در آیات و روایات پیرامون کلید سوره و برداشت فهرست نکات مهم به دست آمده پیرامون کلید سوره
- 5. رسیدن به فضای سوره و فضای مخاطبین سوره به کمک کلید سوره ، و تطبیق آن با سوره مورد بحث
- 6. پاسخگویی اولیه به سوالات با کمک از فضای سوره و کلید سوره
- 7. دیدن نمونه های خارجی و مصادیق برای باز کردن کلید سوره.و سپس سوالاتی پیرامون آن می کنیم. مثلا چه زمانی انسان پناهنده می شود؟ به کجا ؟ کسی که به او پناه می بریم چه خصوصیاتی دارد؟ و ....
- 8. برای به دست آوردن فضا لازم نیست که به خودمان فشار بیاوریم زیرا گاهی با پرداختن به سوالات دیگر به تدریج فضا هم برایمان روشن می شود و مهم این است که ذهن را آزاد(فشار نیاوریم که کلید و فضا را زود متوجه شویم.) و درگیر سوره نماییم.
منظور از کلید سوره:
موضوع ، کلید سوره است که موجب نزدیک شدن به مخاطب است. البته لازم نیست که حتما مفهومی باشد بلکه می توان این طور هم گفت که کلید مثلا سوره توحید، خدا و اشکالاتی پیرامون آن است و این را با دقت در موضوع می توان فهمید که وقتی که موضوع خدا باشد چون موضوعی است که معمولا سوال و پرسش و اشکال در مورد آن زیاد است پس این که موضوعش توحید است پس باید بتواند سوالات مختلف را و اشکالات گوناگون را جوابگو باشد
5: ارائه متن تفسیری با توجه به یافته ها:
معیارهای نوشته:
- 1. لغات (منتخب) به همراه معانی نوشته شود
- 2. سوالهای چینشی و ترکیبی
- 3. سوالات ارتباطی
- 4. تبیین فضای سوره
- 5. متن جمع بندی و تفسیری ناظر به پاسخ به سوالات که برای مخاطب قابل فهم باشد.
- 6. برای نوشتن ابتدا محورها مشخص شود و بعد براساس محور تفصیل داده شود.
6:مراجعه به تفسیر تطهیر:
این قسمت به صورت خلاصه نوشته شده است. و روند کار در سوره نصر که تفصیلی تر است. انشاء الله به زودی آماده می شود.
- 1. مطالعه مراحل تبیین شده در تفسیر و برداشت ساختار تفسیر تطهیر و مقایسه نوشته تحقیقی با آن
- 2. برداشت نکات اصلی (کد نوشتن)تفسیر در تمام مراحل تفسیر
- 3. نوشتن دوباره تفسیر سوره با توجه به مطالب به دست آمده از تفسیر تطهیر با ادبیات نوشتاری خود
- 4. در این مرحله بیشتر مقایسه متن ما با تطهیر است که هم نقص کار روشن شود و هم ظرائف کار تطهیر.
- 5. دوباره آنچه که نوشتم آن را سر و سامان بدهیم
*می توان مرحله مرحله مقایسه کنید مثلا سوالات و ساختارتان بنویسید. و بعد تطهیر مقایسه کنید هر چند نوشتن از ابتدا تا انتها واقعی تر است که مقایسه کنید شما از کجا و ایشان از کجا شروع کرده است
6. در انتها دوباره متن خود را با بیانات تطهیر تکمیل کنید.
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی رسول:
روش:
ایشان ابتدا یک دسته بندی از زندگی دوران رسالت ایشان ارائه میدهند: سه سال دعوت مخفیانه در مقابل سالهای دعوت آشکار. هجرت یارانش به حبشه در برابر هجرت خودشان به مدینه بعد از جریانات شعب ابوطالب. بعد ایشان به ارتباط حوادث زندگی حضرت رسول در طول این سالها میپردازند.
در واقع استاد با تحلیلی تربیتی و اجتماعی شناختی مراحل حساس زندگی حضرت رسول را بررسی کردهاند و به دو رکن در حرکت انبیا اشاره و با این دو نکته تمام حرکات حضرت رسول را تحلیل کرده و ارتباط بین قطعات آن را برقرار میکنند.
در واقع دو حرکت اصلی عبارتند از دگرگون کردن تلقى آدمها از خویش و پرورش مهرههاى مسلط که این دو حرکت هم حرکت حضرت رسول است و هم باید حرکت امام و نائب امام نیز باشد.
ایشان مراحل زندگی حضرت رسول را اینگونه بیان میکنند:
1. سه سال اول را ایشان به عنوان زمینه سازی مطرح میکنند که همراه است با حرکات و کلماتی که کنجکاوی اطرافیان را برمیانگیزد مانند خواندن نماز و وضو گرفتن و عبادت خدای یگانه.
2. بعد از این سه سال را ایشان با عنوان طرح عقیده بیان میکنند که عقیده توحید و دعوت به توحید است. توحید به معنای جهت گرفتن به سوی حاکمی که محدود و محکوم نیست و این توحید آزادی از بتها و طاغوتها و هواهای نفس را درپی دارد.
3. بعد از طرح عقیده طبیعتا درگیری مخالفان آن عقیده را درپی دارد. درگیری با بتها و طاغوتها و خودپرستها.
4. در مقابل این درگیری رسول باید اقدامی کند و بهترین اقدام مهره سازی است.
5. برای مهره سازی رسول باید دست به تربیت بزند ولی تربیتی که متناسب باشد با عمق و وسعت رسالت خویش. بنابراین حضرت رسول یارانش را همراه با بینات و کتاب و میزان تربیت میکند.
6. بعد از تربیت مهره ایشان مهره ها مانند بذری در شهرها بخش میکنند تا زمینه های آماده را همراه خود بیاورند.
7. اکنون که مهره ها نیرو به همراه خود آورده اند باید این نیروها مانند یک خرمن جمع آوری شوند بنابراین جریان هجرت یارانش به حبشه پیش می آید.
8. پس از تربیت نیرو و جمع آوری کادر حال نوبت به سازماندهی است که با هجرت حضرت رسول به عنوان رهبر به مدینه این اتفاق میافتد.
9. بعد از سازماندهی نوبت به جنگ ها میرسد که در این هنگام بعد از رنج ها و طلب و اقدام نوبت به نصر و فتح الهی میرسد.
10. این فتح و نصر پس از پیروزیهای کوچکتر به دست می آید و بعد از مطرح شدن حضرت رسول به عنوان رهبر یک جامعه اسلامی.
11. پس از نصر و فتح الهی است که هجوم فوج ها مطرح میشود و انسانهای احتیاط کار و سیاست باز را نیز به سمت اسلام میکشاند.
12. با هجوم این نیروها با ایمان سطحی به اسلام و با از دست رفتن مهره های اصلی رسول در طول درگیری باید مهره های باقی مانده نفوذ کنند تا بتوانند پست ها و موضع های بزنگاه را بگیرند و از این طریق این فوج ها را اصلاح و تصفیه کنند.
13. اقدامات حضرت رسول پس از هجوم فوج ها و از دست رفتن مهره ها:
a. جمع بندی مکتب خویش که اسلام باشد در حج وداع برای همه مسلمین
b. در همین مرحله جمع بندی مساله رهبری پس از رسول و خط ولایت مطرح میشود.
c. پاک سازی مدینه از سرکردگان نفاق با بیرون فرستادنشان از مدینه زیر پرچم اسامه.
d. پس از بیرون نرفتن این افراد کنار زدن انحرافات و دستاویزها با تصریح و نوشته است.
نظرات شما: نظر
بررسی محتوایی
بررسی تاریخ رسول دومین راه برای فهم سوره
فهم سوره با بررسی تاریخ رسول وکنارهم قراردادن حوادث وکشف ارتباط آنها
حوادث:سه سال دعوت پنهانی،دعوت آشکارا،هجرت یاران به حبشه،هجرت یاران بامدینه،هجرت خود رسول
دعوت پنهانی برای ایجاد زمینه وآمادگی
نمازخواندن پیامبر با علی وخدیجه کنارکعبه با شکل خاص ومتفاوت با نمازمشرکین وپیام خاص
سه سال دعوت برای گذاردن نشان معبود برخود
زمینه سازبودن شکل وپیام نماز
همراه هرحرکت نمازپیام وحرفی
زمینه سازبودن این حرکت وپیامها برای روحهای سرکش ومغرور
گام بعدی رسول طرح عقیده ی توحید
توحید جهت گرفتن ازپراگندگی وبی شکلی وکفروجهت های دیگروجهت گرفتن به سوی نامحدود و حاکم گرفتن رب ورحمان ورحیم هستی وبه سوی اورفتن
شکل گیری توحید درهستی وجامعه ودرون انسان وآزادی ازبند بتها وطاغوتها وهوسها
حادثه ی سوم پیش آمدن درگیری با طرح عقیده
گام بعدی رسول اقدام وعمل ومهره سازی درکناررنجها
وادارکردن احساس غربت به روی آوردن به تولید-حساب شده تربودن روش تربیت بخاطرسنگینی وسختی وگستردگی وعمق وپرباری دعوت- محدود نشدن تربیت به بینش اجتماعی سیاسی تاریخی
تربیت کردن مهره هاهمراه با بینات وکتاب ومیزان برای بدوش کشیدن بار
راهنمایی کردن آدمهای ساده به ادراک بلاواسطه وحضوری باذکر-شکل دادن جریان فکری با بینات-رسیدن به حاکم وادامه ونقش خود با احساس بلاواسطه وضعیت وتقدیروترکیب خود
دادن این جریان فکری حتی به ساده ترین وبی فرهنگترین آدمها بخاطرهمراهیش با زبان مردم و بلاواسطه بودن آن
رسیدن به بینش ومعرفت عمیق وشهادت ویقین با این جریان فکری –ریختن اساس اخلاق وتبدیل بدیها با ترکیب اینها با عواطف واحساسات وعادتها
درپی آداب بودن وراحت تحمل کردن احکامها ونظامها وبه دوش کشیدن بار فرایض وکتاب ثمره ی این ترکیب –همراه بودن همه ی اینها با میزان
پخش مهره ها ونشستن رسول درام القری برای جذب
هجرت نیروهای ضعیف برای سالم ماندن وذخیره کردن برای درگیرها
هجرت رهبروسازمان دادن پس ازتربیت وجمع آوری
درگیری وجنگ حادثه ی دیگرزندگی رسول –رسیدن نصروفتح خدا پس ازرنجها وطلب واقدام
آمدن فتح پس ازنصرهای مستمر-مطرح شدن وطرف قرارداد قرارگرفتن رسول درفتح حدیبیه
هجوم فوجهای احتیاط کاروسیاست بازپس ازفتح وهمراه غنایم وفتوحات
مدخل ساختن ازدین ازسوی فوجها
نبود ایمان درون فوجها
خطرناک بودن آنها
درموقعیت ضعف قرارداشتن رسول با وجود شهادت مهرهها وگستردگی فتوحات
نفوذ وتقیه مومن دردل فوجهای بی ایمان
مراحل نفوذ وتقیه
نفوذ مهرهها درآغازکارودرمتن گرفتاریها
نبود این نفوذ با هجوم فوجها توانمند
روبروشدن رسول با دومسأله متضاد گسترش قلمرو وکمبود مهره ها
خطرمنافقین وایستادگی دربرابررسول
زمینه سازی برای انتخاب کفروشکرروش تربیتی رسول
جمع بندی مکتب اولین اقدام رسول درحجت الوداع
مطرح کردن خط امامت علی درهمین مرحله به همراه جمع بندی مکتب دومین گام رسول
پاکسازی مدینه ازسرکردگان برای رهبری علی گام سوم رسول
پاک کردن خط انحرافی وپاک کردن دستاویزهاپس ازسرپیچی سرکردگان با تصریح وکتاب ونوشته گام چهارم
چهارگام رسول برای زمینه سازی انتخاب خط علی
انتخاب کفر وشکر با مردم
ایستادگی منافقین درزمان حیات پیامبروکارشکنی پس ازرحلت اووتصاحب خلافت
بیرون نرفتن منافقین وبرگشت ازجنگ ومانع ازنوشتن رسول شدن
منکرشهادت رسول شدن برای بی اساس کردن خلافت علی
گرفتن خلافت با زدبند واستفاده ازحسادت اوس وخررج
بیکارننشستن علی ورخنه دردل گروهها
پیش بردن آدمها با بیداری درحرکت وآزادی دررهبری
نفوذ بردشمن ومهره سازی ازدشمن کارعلی
زندگی رسول نشان دهنده ی چگونگی رسیدن به فتح وچگونگی برخورد با گروهها
برداشتن گامها با جمع بندی مکتب وادامه ی خط رهبری وزمینه سازی وپاک سازی-گذاشتن بار باخط امامت
دگرگون کردن تلقی آدمها وپرورش مهره های مسلط دوکارامام
به ثمره رسیدن کارامام با کنارهم قرارگرفتن این دوکار
آماده شدن خود مردم وگام برداشتن خودشان روش تربیتی انبیاء
زمینه سازی وتفهیم وتعلیم بجای تسلیم شدن وتحمل کردن توده ها
لزوم فراهم شدن تلقی آدمها ازخود ونفوذ درکنار
قرارگرفتن باراین دوکاربرعهده ی ولی فقیه برای رهبری امام
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
استغفار:
· روش استاد در باب کلمه استغفار اینکه ابتدا رابطه استغفار با حمد و تسبیح را اینگونه بیان میکنند:
o استغفار ادامهى تسبیح، ادامهى حمد است. آنجا که تو کوتاهى و خرابکارى خودت را باور مىکنى و پاکى او را شهادت مىدهى؛ آنجاست که گام برمىدارى و با حمد همراه مىشوى و پس از این مرحله از او مىخواهى که گند تو را پاک کند و فسادى که بر تمام هستى، بر دریا و بیابانها اثر گذاشته بپوشاند، که او غافر است. تو این غفران را مىطلبى که استغفار مىکنى.
· بعد با بررسی روایت مشهور از امیرالمومنین در مورد استغفار مراحل اسغفار را اینگونه بیان میکنند:
o اول پشیمانى برگذشته، این اولین جرقهاى است که انسان غافل را مىسوزاند.
o دوم تصمیم براى آینده است، که دیگر به گناه باز نگردد.
o سوم جبران حقوق خلق است تا آنجا که در هنگام دیدار خدا تو پاک باشى و عریان و همراه پشیمانى و تصمیم است که مىتوانى این دو نیرو را تبدیل کنى و به عمل بکشانى.
o چهارم ترمیم آثار ذنب است و روى آوردن به فرایض از دست رفته و از قلم افتاده.
o پنجم روى آوردن به گوشتهاى روییده از باطل برای از بین بردنشان است. (این گوشتهاى مرفه نشانهى لحظههاى غفلت و لذت هستند.) آن گوشتهاى ول، خواب مىخواهد و ناز مىخواهد و نعمت مىخواهد ولذت مىخواهد ... آن مَرکبى نیست که در این راه دشوار گام بردارد.
o ششم چشیدن از رنج طاعت است پس از نوشیدن شیرینى و لذت عصیان. در این مرحله و با این همه تسبیح و حمد است که به استغفار مىرسى و از او مىخواهى که تو را بپوشاند و ظلم و ذنب تو را که بر عالمى سایه انداخته پاکسازى نماید.
· بعد از بیان این شش مرحله ایشان به تعریف استغفار و گستره آن با این عبارات میپردازند:
o تعریف: استغفار این پاکسازى و زیر پوشش بردن است. گندها را پاک کردن و خرابىها را اصلاح کردن است.
o ابعاد: این استغفار تنها از ذنب خودت نیست که وسیع است، حتى ذنب دیگران را در بر مىگیرد؛ چون در این سوره قیدى نیامده، که: «فاستغفر لذنبک». و همین است که عمومیت دارد، که حذف قید دلیل شمول و عموم است.
o گستره: ما در دنیاى رابطهها هستیم. ما در میدان علیتها و پیوستگىها زندگى مىکنیم. یک عمل هنگامى که در جاى خود ننشست و در مسیر خود نیفتاد، فسادها به بار مىآورد؛ حتى بر زمین و دریا اثر مىگذارد، که: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِى البَرّ والبَحْرِ بِما کَسَبَتْ ایْدى النَّاس»
o خصوصیت: استغفار این رابطهها را تنظیم مىکند و این آثار را مىشوید.
o آثار: «ما کانَ اللَّهُ مُعَذّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ».[1] همراه استغفار عذابى نازل نمىشود.
o طبق سفارش حضرت موسی به قومش: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ انَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدکُمْ بِامْوالٍ و بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکمْ انْهاراً».[2]
[1] ( 3)- انفال، 33، در نهجالبلاغهى صبحى صالح، ح 88، ص 483 به این اشاره شده و برداشت زیبایى از آن آمده است.
[2] ( 1)- نوح، 10 و 11 و 12
نظرات شما: نظر
تطهیر قسمت پنجم(استغفار)کاظمی
روش کار مرحوم صفایی:
به نظر میرسد علت اینکه مرحوم صفایی در بحث استغفار مثل تسبیح و حمد طولانی و با فهرست از پیش تعیین شده وارد نمی شوند این باشد که شاید بتوان گفت: این بحث پیچیدگی بحث قبلی را ندارد و یا اینکه از لابلای نوشته شان می توان به سوالاتی همچون: زمینه استغفار و یا قلمرو آن با توسعه ای که از گناه در هستی مرتبط می دهند، رسید.
مراحل و برخی روشها:
1:ارتباط بین تسبیح و حمد و استغفار:
استغفار ادامه حمد است. آنجا که تو کوتاهی و خرابکاری خودت را باور می کنی و پاکی او را شهادت می دهی(تسبیح)آنجاست که گام بر می داری و با حمد همراه می شوی(حمد) پس از این مرحله از او می خواهی که گند تو را پاک کند و فسادی که بر تمام هستی بر دریا و بیابان ها اثر گذاشته بپوشاند، که او غافر است.
2. عجز من در پوشاندن خرابکاری که به هستی و روابطم زده ام.
که نتیجه اش این می شودکه طلب می کنم از کسی که می تواند این را بپوشاند. "او غافر است"
3. معنای استغفار را بر اساس کلام امیرالمومنین علیه السلام روشن می کنند. که استغفار درجه کسانی است که بالا آمده اند. و 6 مرحله را توضیح می دهند
در هر مرحله به نظر می رسد نویسنده ، چگونه رسیدن برخی از مراحل و همچنین ارتباط هر مرحله را با ما قبل خودش بیان می کنند.
1. پشیمانی بر گذشته: چگونه این حس پشیمانی ایجاد می شود؟ اینکه هستی اش به تباهی کشانده و لحظه های عمرش را به گند بسته. از که گرفته و به چه کسی نتیجه داده. با نعمت های خدا به شیطان لبیک گفته است. با چنین نگاهی انسان به پشیمانی می رسد.
2. تصمیم بر آینده: گذشته اگر بخواهد تکرار نشود چه باید بکند؟ باید گلوگاه گناههای گذشته را ببندد یعنی: دوستها، اصرارهای دیگران، رودربایستی ها و لجن ها و ازدست رفتن های گذشته را کنار بگذارد.(به نظرم مضمون حدیث است که توبه یعنی اینکه طعام و ارتباطات گذشته را نداسته باشی و ... )
3. جبران حقوق خلق: چگونه این قدرت ایجاد شود؟ با دو مرحله قبل این راحت تر می شود. همراه پشیمانی و تصیمم است که می توان این دو نیرو را تبدیل کنی و به عمل بکشانی.
4. ترمیم آثار ذنب: فرایض و حقوق خدا را جبران می کنی
5. روی آوردن به گوشتهای روییده از باطل. در این پاراگراف به نظر می رسد مرحوم صفایی به سوالاتی که در ذهنشان بوده جواب می دهند و یا اینکه می توان جواب این سوالات را راحت پیدا کرد.
· گوشتهای مرفه نشانه چیست؟ نشانه لحظه های غفلت و لذت است
· چرا باید آب شوند؟ تو که از ریشه ها جدا شده ای میوه هایش را هم بسوزان و و از خود دورکن.
· خاصیت روییدن گوشت تازه چیست؟ گوشتهایی که از اطاعت و از معرفت تو می رویند، آسان می توانند بارهای سنگین عبودیت را تحمل کنند.
· چرا گوشتهای مرفه نمی توانند رنج عبودیت را بر خودبگیرند؟ چرا که آن گوشتهای ول، خواب می خواهند و ناز می خواهد و نعمت می خواهد و لذت می خواهد.... خلاصه جسم این چنینی مرکبی نیست که بتوان با آن راه دشوار عبودیت گام برداشت
6. چشیدن از رنج طاعت است پس از نوشیدن شیرینی و لذت عصیان. تا ریشه گناه بسوزد و حسابها تسویه شود.
خلاصه: استغفار این پاکسازی و زیر پوشش بردن است. گندها را پاک کردن و خرابی ها را اصلاح کردن است.
4:این مراحل چه ارتباطی به حضرت رسول دارد؟
این استغفار تنها از دنب خودت نیست که وسیع است و حتی ذنب دیگران را هم در بر می گیرد. علت این برداشت این است که قیدی نیامده و حذف قید دلیل شمول و عموم است. و حال اینکه جای دیگر داریم که فاستغفر لذنبک و یا اینکه استتغفار رسول می توانست آنها را به رحمت و بازگشت خدا راه بدهد.[1]
سوال:چگونه رسول برای ما استغفار می کندو موجب پاکی ما می شود؟
او می تواند گندی را که تو بار آورده ای پاک کند و نظامی را که راه انداخته نگهدار باشد، و میان تو ذنب تو ساتر باشد و فاصله بیندازد.
یعنی این مراحل را رسول برای ما انجام می دهد یعنی اینکه مثلا تلاش می کند که نظامی که به پا کرده با نیروسازی و ... نگه دارد و درمسیر عبودیت نظام علی معلولی را و نظام رابطه ها را حفظ کند جواب روشن نیست.
5: سپس برای اینکه آثار استغفار خوب روشن شود ابتدا آثار و توسعه گناه را مقدمتا بیان می کنند.
سوال: می فرمایند: ارتباط استغفار و باران و بارور شدن نسل و ثروت طبیعی است.چگونه؟
توضیحش می تواند این باشد: استغفار یعنی من در جای خودم در این نظام هستی که همه ارتباطاتش به هم مربوط است قرار بگیرم. اگر من عبودیت را به اندازه خودم انجام دادم و به گناهان گذشته روی نیاوردم این موجب این می شودکه برکت آسمان و زمین و ارتباطاتم با انسانها تنظیم شود.
ولی بازهم برایم روشن نیست.
6: ارتباط سه واژه باهم
تسبیح زمینه است. حمد اقدام است. استغفار اصلاح و پاکسازی است. که این سه وظیفه رهبر پس از نصر و فتح و هجوم فوج ها است.
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم:
***
روش کلی ورود مرحوم صفایی به بحث:
روش ایشان بر اساس سوال است.اما مهم این است که بیابیم ایشان سوالات را چگونه به دست می آورند.در این خصوص احتمالاتی به ذهن می رسد، که عبارتند از:
1. گاهی به نظر می رسد که فی البدایه و ابتدای کار سوالاتی به ذهنشان می رسیده است. مثلا در مورد تسبیح معمولا سوالاتی به ذهن انسان می رسد تا بخواهد مفهوم را بهتر باز کند. (مثل مفهوم، زمینه، آثار)
2. گاهی از مجموعه آیات وروایات و مقایسه آنها با هم مثلا در بحث تسبیح، گستردگی تسبیح می تواند سوالی باشد که بادیدن ایاتی سوالاتی به ذهن خطور کند که گستردگی تسبیح تا کجاست؟ویا در بحث حمد، ابعاد و قلمرو حمد می تواند بعد از دیدن روایاتی باشدکه جنبه های مختلف حمد و یا قلمرو آن را مشخص می کنند.
3. گاهی سوال از نظرات دیگران و مقایسه آن با بعد هدایتی قرآن و قانع نشدن ایشان است که سوالی مطرح می کنند که این نظر و برداشتی که دیگران کرده اند، موجب هدایت و راه انداختن من، یا انسان نمی شود. مثل بحث لغت تسبیح
4. گاهی با این نگاه است که این واژه را در مجموعه نگاهشان به هستی و انسان در نظر می گیردندکه مثلا این تسبیح چگونه با این نگرشی که به انسان و هستی داریم کارآیی دارد.(البته شاید این عبارت اخری مورد قبلی باشد)
5. واژه هایی که مرتبط است را بر اساس آیات ویا روایات پیدا می کنندو برایشان سوال پیش می آید که این دو مثلا شکرو حمدچه ارتباطی با هم دارد چرا مقدم و موخر آمده اند.
6. خلاصه زمانی که آیات و روایات مرتبط را مثلا در مورد حمد کشف می کنند با همان نگاه سوالی که در روش تفسیر ایشان آشنا شدیم اما کمی رقیق تر با آنها برخورد می کنند و سوالاتی به ذهنشان می رسد که چرا با این تعابیر آمده چرا حالت تعلیلی آمده ذریعه الی مغفرته و .... و تحلیل می کنند؛ تا بتوانند به مقصود حکیم برسند.
***
روش مرحوم صفایی در خصوص بحث حمد:
تسبیح، در حمد تجلی می کرد.
1. سوال پیش می آید که اگر حمد تجلی تسبیح است که شناختیم، حال خود حمد جلوه هایش چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید مفهوم حمد باسوالات پیرامونش جواب یابد تا بتوانیم ارتباطش را با تسبح و جلوه ها خود حمد را توضیح بدهیم
2. بعد احتمالات را بیان می کنند. کلمه، زبان، ستایش و این نگاه را سطحی می دانند و نیاز به عمق بیشتری احساس می کنند.
3. جلوه ها را از آثار حمد که در روایات هست می خواهند کشف کنند.
4. بر اساس نمونه ها احتمالات مطرح شده را نفی م یکنند و نگاهی عمیق تر به مساله بیان می کنند.
5. ارتباط دادن احتمالی که خودشان تثبیت می کنند با تسبیح که در آیه هست.
6. تفاوت تسبیح و حمد را اشاره ای می کنند که حمد فقط فعل از روی اختیار و آزادانه آدمی است.نه مثل تسبیح که همه موجودات داشتند
این چند مرحله روش ایشان است که به طور خلاصه و اجمال بیان می کنند و سپس به طور تفصیلی وارد بحث می شوند و بیاناتی دارند. به نظر می رسدکه روش ایشان در بحث حمد متفاوت با بحث تسبیح است زیرا در بحث تسبیح ابتدا فهرستی بیان می کنند و بر اساس همان بحث را آغار می کنند ولی در بحث حمد ایشان تمام بحثشان را تقریبا به طور اجمال بیان می کنند و سپس وارد به طور تفصیلی وارد بحث می شوند. و از روایات بیشتری برای روشن شدن بحثشان استفاده می کنند.
که جای سوال دارد که علت استفاده بیشتر ایشان از روایت در این بحث چیست؟
خلاصه:سبک اینجا با تسبیح متفاوت است در تسبیح ابتدا دسته بندی کردند و سپس استنادات را گفتند ولی در اینجا اول کلیاتی بیان کردند سپس استنادات را گفتندو سپس دوباره دسته بندی مرتبی انجام دادند. و بحثی که پهن کرده بودند آرام آرام جمع می کنند و در انتها با ارتباط دادن حمد (با توضیحاتی که گفته بودند) به تسبیح، بحث را مرتبط به سوره می کنند و جمع می کنند.
***
حمد وسیله شکر است.
شکر را باز می کنندکه شکر جنسش جنس کار و عمل است نه لفظ و تلفظ[1]. شکر به کار گرفتن نعمت در راه خداست.
سپس نمونه هایی را بیان می کنند و از بیانات زیادی که در مورد حمد هست گلچین می کنند و انتخاب می کنند.و از هر کدام اینها بهرهایی در فهرستشان می برند. نمونه هایی که می آورند را می توان چنین دسته بندی کرد:
1. واژه هایی که به حمد مرتبط می شود: شکر، نعمت، ....
2. جایی که علت حمد را می گوید
3. جایی که خداوند حمد را برای چه چیزی جعل کرده است
4. جایی که صفتهایی برای حمدمی آید حمدا یملا ما خلقت ..
5. جایی که حمد به چه چیزی ختم می شود و حلقه وصل چه چیزی است و به چه چیزهایی ربط پیدا م کند. الحمد لله الواصل بالنعم
6. جایی که اگر این حمد صورت نگیرد چه اتفاقی می افتد لخرجوا من حدود الانسانیه الی حد البهیمه
7. خصوصیات حمد با توصیفاتی که از آن می شود
یک جمع بندی کلی می کنند: خصوصیات حمد: مرز آدم و حیوان است. وسیله رضا و عفو و مرکب سیرو سلوک تا اعلی علیین و همراهی فرشته ها و شهداست. و اینکه حمدگامهایی است که برای رسیدن به عبودیت باید برداشت.
نتیجه اینکه: حمد گام و عمل است.
پس از این انتخاب روایات،آنها را در دسته هایی مرتب می کنند یعنی تمام فهرستشان را بر اساس همین نقل روایات تنظیم می کنند.
1. برخی ازروایات، مفهوم را مشخص می کند(اینجا از لغت نامی نمی برند بلکه بر اساس آثار و مفهومش را مشخص می کنند). حمد وسیله شکر و سپاس، وسیله طاعت و عبودیت، وسیله ادای حقوق است.
2. برخی ابعاد حمد را
3. برخی قلمرو حمد را
4. برخی خصوصیات حمد
5. برخی اثار را مشخص می کنند
دراین قسمت به جای شکلها که در فهرست تسبیح آورده بودند، ابعاد حمد را فهرست می کنند. شاید علتش این باشد که در تسبیح استعمالات مختلفی داشتیم و جای این سوال بودکه این استعمالات شکلهای مختلف تسبیح است که باید توضیح داده شود ولی در حمد آن تنوع تعابیر نبود.
***
در انتها مرحوم صفایی این سوال اصلی را پاسخ می دهندکه با صحبتهای که از تسبیح و حمد کردیم مشخص می شود که حمد چگونه وسیله تسبیح می شود.
بااین توضیح که: تسبیح از رضایت تو بر می خیزد و به طاعت(حمد وسیله طاعت بود.مفهوم) و شکر و رضوان او می رسد. ماموریم که پاکی را با عمل و زبان نشان دهیم(ابعاد حمد)
حمداست که جبران ذنب ها و خرابکاری هاست (اثر حمد: یبلغ ما اردت و میلا ما اردت)این حمد خلقت او را سرشار می کندو اثر ذنب ها را پاک می کند.
نظرات شما: نظر
تطهیر- قسمت سوم- کاظمی
1:مفهوم تسبیح:
مولف چینین می نویسد: این لغت با تغییراتی که در ثلاثی مجرد کرده است را توضیح می دهند و سپس لوازم آن معنا را نیز می گویند که کاملا معنا روشن می شود و در ادامه از برخی از لوازم برای تحلیل سوره استفاده می کنند.
تسبیح معنای تازه ای دارد؛ به پاکی نسبت دادن. بعد لوازم آن معنا این است که هر ناپاکی و نگاه منفی را از او دور کردن است که نتیجه اش این می شود که از بدی ها، اشتباهها و بیهودگی ها او را جدا دانستن است.
بر اساس معناییی که می کنند احتمالات دیگر معنایی را رد می کنند که تسبیح به معنای شناوی و تسبیح تکوینی و دلالت بر پاکی، نمی داننند که بایک روایت این نقد را کامل می کنند که خود تکوین با آگاهی به نماز و تسبیح خدا راه یافته اند. نه اینکه تکوین صرفا دلالت کننده بر تسبیح باشد.
2:زمینه تسبیح:
1. 1:چرا وارد زمینه شدند؟ معنای تسبیح مشخص شد که به پاکی نسبت دادن است. حال این اگر اتفاق بیفتد، اولین نکته این است که بستر و شرایط و زمینه مناسبی باید تهیه شده باشد و تا آن زمینه نباشد نمی توانیم اورا به پاکی نسبت بدهیم.
2. 2: بستر و زمینه های ریزو درشتی که لطمه می زند به این که تسبیح محقق نشود را بیان می کنند. که اگر ذره ای ناپاکی(عیب، بی هدفی، ) می بینی و اینها را به خدا نسبت بدهیم. زمینه ای برای تسبیح نداریم.
3. 3:زمینه را چگونه کشف می کنند؟ از شناختی که نسبت به خداداریم یعنی اگر شناخت ما از او این باشد که: خدایی عاری از هر نوع بدی، عیب، و .... باشد می توانیم در علت بدی ها، نام اورا حذف کنیم و به او نسبتی ناپاک ندهیم.
4. مستند این شعور را بیان می کنند که ربنا ماخلقت باطلا سبحانک. چنین نگاهی به خدا که هیچ بطلانی به او مرتبط نمی شود و زمینه این می شودکه سبحانک را بگوییم.
5. ایشان نیز از این آیه، زمینه را کشف می کنند که قبل از سبحانک چه اتفاقی افتاده است که بعد می گوید سبحانک که این دقیقا همان زمینه و مقدمه و بستر است.
6. مصادیقی (و علامتهای نبودن این زمینه)از حالت های خودمان از ضعیف و قوی بیان می کند که نشان این است که ما هنوز به این اعتقاد و شعور نسبت به خدا نرسیدیم و اگر هایی در زندگی مان داریم که حالت های اعتراض، شک، حیرت، عصیان، فریاد و کفر و دشنام را داریم. چون این شعور و زمنیه را نداریم نگاهیی که به هستی، جنگ، درد و... پیش می آید در مورد نسبت دادن آنها به خدا، با شک و اعتراض و یا حیرت می مانیم.
7. نتیجه زمینه را مطرح می کنند. که چنین زمینه ای ما را مسئول بار می آورد که تسبیح فقط در کلمه ها خلاصه نمی شود که باید کاری کرد.
3:گستردگی تسبیح:
اگر زمینه فراهم شد تسبیح تا کجا ادامه می یابد؟
محدود به روابط انسانی نمی شود و تمام هستی را در حال تسبیح می دانیم و سپس نویسنده استنادات را بیان می کنند. کل قد علم صلوته و تسبیحه که هر موجودی به این تسبیح خود آگاهی دارد. نه اینکه هستی دلالت بر پاکی دارد.
بعد از این استناد با مطلبی فلسفی توضیح می دهند ارتباط بین آگاهی موجودات و نوع تسبیحشان.
4:شکلها:
فهمیدن این نکته که تعابیر متفاوت، بارمعنایی متفاوتی دارد و بر اساس همان مبنای فلسفی(درجه وجودی هر چیزی در این عالم مساوی است با شعور و آگاهی و قدرت و احاطه او) تفاوتها را توضیح می دهند و مراحل تسبیح و شکلهای مختلفش را بیان می کنند.
1. تفاوت تعابیر تسبیح در آیات: از تفاوت تعابیر پی به مراحل و جریان تکاملی تسبیح در پدیده ها می رسند. ماضی و مضارع آمدن تسبیح در موجودات این نکته را برداشت می کنند.
2. تفاوت تعابیر در صیغه امر: صیغه امر نشان از این است که ما مامور به تسبیح هستیم و انواع امر نشان از مرحله های مختلف تسبیح است که متناسب با آن سیر وجودی انسان است که مامور است درجه وجودی اش را با گذرندان مراحل تسبیح کامل تر کند.
3. در هر مرحله متناسب با سیر وجودی به گونه ای توضیح می دهند که مشخص می کند هر مرحله کمبودهایی داریم و باید به مرحله کاملتر روی بیاوریم.
امر، انواعی دارد.
الف: سبح بحمد ربک:
روش:
1. از زمینه استفاده می کنند و توضیح می دهند. که کسری ها، کمبودها و درگیریها وجود دارد در خودت یا جامعه یا هستی.
2. از آن طرف از خدا هم نیست تو مامور هستی که پاک کنی با حمد که اینجا نوع باء را هم مشخص می کنند. ((با حمد خودت))
یعنی حمد تو گاهی تجلی تسبیح توست. منی که اعتقاد دارم که در این وسعت حتی یک خط عیب هم به او نسبتی ندارد باید با حمد خودم و با کارهای خودم این کمبودها را پر کنم که مامور به این کار هستم. یعنی تسبیح که چنان معرفتی بود به حمد من گره می خورد. و حمد را توضیح اجمالی می دهند که گستردگی اش در تمام خلقت است پر می شود و نهایت به خواست او(صالح و مصلح) می رسد.
ب: سبِِّح باسم ربک:
مرحله بالاتر از قبل است که باید این تسبیح باید با نشان خدا علامت گذای شود. و ازنشانه های دیگر آزاد شده باشد. محرک در اقداممان از نشان او بهره مند شود و جز الله محرکی نداشته باشیم.
ج : سبِّح اسم ربک:
مرحله ای پیشرفته تر از قبل است. منی که اقداماتم علامت اورا به دوش کشیده است به این معنا نیست که او نیاز مند این علامت گذاری باشد. و من خود را طلبکار بدانم. که من محتاجم با این تسبیح درجه وجودی ام را ارتقاء دهم. با این تسبیح او را از این نشان گرفتن بی نیاز می دانم.
سوال: توضیح آقای صفایی به نظر می رسد که تسبیح خود خداوند است نه تسبیح اسم و علامت او.اگر اینگونه بگوییم بهتر نیست؟ کاری که علامت خدایی دارد را تسبیح کنیم و اگر خرابکاری به بار آورده رامنسوب به خودمان بدانیم نه اینکه علامت خدایی را زیر سوال ببریم مثلا گاهی می گوییم اومدیم برای خدا کار کنیم چی شد؟
د: سبحوه:
تسبیح مطلق است و همه اشکال را شامل می شود. که تسبیح مطلق در حمد من و کارهای من جلوه میکند و بر تسبیح و حمد من اسم و نشان او را می گذارد و اسم او را از هرگونه نیاز ونقصی تسبح می کند تسبیح می کند.
5:آثار و جلوه های تسبیح:
بر اساس زمینه و حرکت سیر وجودی انسان در تسبیح چنین نتیجه هایی طبیعی است که:
: رضا و خشنودی خداوند[1]
: امن و تسلط[2] به این توضیح که:
الف: گله ای از تقدیر خدا نخواهیم داشت. در هر وضعیتی به تکلیف روی می آوریم. (استفاده از همان نظام معرفتی است که من چه وظیفه ای دارم.)
ب: چشم به دارایی و شکوه های زندگی دنیا نخواهیم داشت
ج:فتنه ها را خواهیم شناخت
د:به رزق خدا روی خواهیم انداخت
: استجابت و نجات[3](جریان حضرت یونس را مطرح می کنند که از تسبیح فاصله گرفته بود و از تقدیر خدا رنجیده بود. )
[1] لعلک ترضی. طه: 130
[2] لاتمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهر? الحیو? الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی. طه: 130
[3] فاستجبناله و نجیناه من الغم. انبیاء:88
نظرات شما: نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
تسبیح:
روش استاد در این بخش:
· ایشان برای تبیین درست معنا و مفهوم تسبیح از 5 طریق این لفظ را بررسی میکنند:
o مفهوم تسبیح در ثلاثی مجرد و در باب تفعیل
o زمینه تسبیح که با تحلیل اجتماعی که در آن به ظاهر نقیصه هایی دیده میشوند به دست می آورند.
o گستردگی تسبیح که با توجه به ادبیات آیات و روایات تمام هستی را در بر گرفته است.
o شکل ها و مراحل تسبیح که در آیات هم به صورت ماضی آمده و هم مضارع و هم امر و خود امر نیز دارای مراحلی است:
§ الف- «سَبّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»[1]
§ ب- «سَبِّحْ بِاْسْمِ رَبّکَ»[2]
§ ج- «وَ سَبِّحِ اسْمَ رِبّکَ»[3]
§ د- «وَ سَبِّحُوهُ»[4]
o آثار و جلوه های تسبیح که با توجه به آیات اثر مستقیم تسبیح را حالت رضا و خشنودی در فرد و به تبع آن نجات از ظلمت ها است.
· ایشان در تبیین این موارد برای لغت تسبیح سعی میکنند که ارتباط این واژه با حمد نیز روشن شود.
حمد:
· ایشان با بیان اینکه تجلی تسبیح در حمد است با این سوال مهم که جلوه های حمد چیست و آیا فقط حمد زبانی است یا جنبه های دیگری نیز دارد به بررسی حمد در متون دینی می پردازند.
· جلوه های حمد:
o حمد میزان انسانیت است، پس حمد فقط ستایش نیست.
o حمد وسیله شکر و وسیله ادای حقوق و وظایف است پس دیگر فقط ستایش نیست.
o با این توضیح که جلوه های حمد را در متون دینی بررسی کردیم مىیابیم حمد همان گامهایى است که باید در این راه برداشته شود وهمان حقوقى است که باید ادا شود و همان اطاعت و عبودیتى است که انسان را تا آن اوجها مىکشاند.
· در ادامه ایشان با توجه به استعمالات حمد در روایات به بررسی حمد در 5 جهت می پردازند:
o مفهوم حمد: حمد بالاتر ستایش ثنا است و وسیله شکر و طاعت و عبودیت و ... است.
o ابعاد حمد: در حمد همه وجود انسان از جمله عقل و زبانش نقش دارند.
o قلمرو حمد: فقط در نعمت ها نیست که در گرفتاری ها نیز معنا میابد.
o خصوصیات حمد: میزان انسانیت است، مرکب سیر انسان تا قرب خدا و سبب طاعت و رضوان و غفران اوست.
o آثار حمد: آنچه خصوصیت حمد است، از آثار آن هم هست، که مفتاح ذکر اوست، عامل زیادى فضل و محبت اوست و دلیل و راهنما بر بخششها و عظمت او.
نظرات شما: نظر
حمد
روش
ورود به بحث حمد با تسبیح –جلوهای حمد-طرح سوال ازچیستی مفهوم حمد.
لیست نمونه های ازنهج البلاغه وصحیفه برای مشخص شدن مفهوم حمد.
توضیح مفهوم حمد با توجه به نمونه ها-ارتباط تسبیح با حمد
حمد مرزبین انسان ودیگران
حمد وشکروصبروارتباط حمد با شکرباذکرشاهدی ازکلمات ازحضرت امیر
مروری برنمونه:
لیست نمونه ها به همراه ترجمه ی وتوضیح آنها
نقش این نمونه ها درنزدیک شدن به بحث حمد
توضیح وبازکردن مباحث پیرامون حمد با توجه به نمونه ها
گفتاری پیرامون مفهوم حمد-مقایسه وارتباط حمد با دیگرواژهها
بیان ابعاد حمد-آوردن مستندی ازروایات -بیان چگونگی حمد هریک ازاعضاء ونیروهای انسان
بیان قلمرو حمد-ذکرمستندی ازروایات –ترجمه ی مستند-بیان یک مثال-
بیان خصوصیات حمد برگفته ازروایات وادعیه
بیان آثارحمد
استغفار
روش
بیان رابطه ی بین تسبیح وحمد با استغفار وجایگاه استغفاربا توجه به معانی آنها-معنا پیداکردن استغفارباطلب غفران نه تلفظ الفاظ-
ورود به بحث معناوحقیقت استغفارباآوردن متن روایت
وترجمه بخش نخستین روایت
ورود به بحث معانی ومراحل شکل گیری استغفارکه درمتن روایت ذکرشده:
بیان مرحله ومعنای اول:عنوان مرحله اول- بازکردن این مرحله با توجه به غفلت انسان وبیان چگونگی شکل گرفتن آن درانسان غافل
بیان مرحله ومعنای دوم:عنوان مرحله دوم-ترجمه ی متن روایت وبازکردن این مرحله با توجه به مرحله ی قبل(پشیمانی وبریدن ازگذشته).
بیان مرحله ومعنای سوم:عنوان مرحله سوم-ترجمه ی متن-بیان تأثیردومرحله ی قبل براین مرحله
بیان مرحله ومعنای چهارم:عنوان مرحله چهارم-مقایسه بین این مرحله با مرحله ی قبل.
بیان مرحله ومعنای پنجم:عنوان مرحله ی پنجم-ترجمه ی متن روایت.
...
بیان مرحله ومعنای ششم:عنوان مرحله ششم-بازکردن وتوضیح این مرحله-رسیدن به استغفاربه همراه تسبیح وحمد
بیان معنای استغفار
بیان وسعت وقلمروی استغفار باتوجه به دقت درتعبیر(بی قید آمدن فاستغفروا)
آوردن آیه پیرامون استغفاررسول برای دیگران-ترجمه ی آیه-نقش استغفاررسول در پاک کردن گنده های دیگران-به هم پیوستگی وارتباط درهستی-تأثیرعمل ما برهستی-نقش استغفاربراین رابطه ها و تأثیرآن برآثاراعمال ما-
آثاراستغفار:آوردن آیه که بیانگرپیامداستغفاراست وترجمه ی آن-آوردن آیه دیگری که بیانگرپیامده استغفاراست وتوضیحی کوتاهی پیرامون آیه(بیان تأثیر استغفاردردنیای رابطه ها برهستی)
درک عمق وظیفه ی رسول با توجه به این مفهوم تسبیح وحمد واستغفار
زندگی وعمل رسول راه دیگری برای درک عمق وظیفه ی رسول.
نظرات شما: نظر
فتح:
· گشایشِ درهاى بسته، در گرو کلیدهاست.کلیدهایى که شاید یافتنى نباشند ولى ساختنى هستند، نمىتوان براى یافتنش چراغ به دست گرفت، ولى مىتوان براى ساختنش از مهرههاى آماده بهره برداشت.
· اولین رسالت آدم، بیرون آمدن از دیوارها و شکستن محدودههاست.
· این فتح پس از تحمل و طلب و اقدام و نصر، به تو دست مىدهد. و کلید این فتح و جریان طبیعى فتح همینهاست:
o با تولد تو، با تولد فکر تو، رنجها شروع مىشود.
o با تحمل رنجها آماده مىشوى و یا روى مىتابى.
o با آمادگى به طلب برمىخیزى که کارى کنى.
o و با اقدام به نصر مىرسى.
o و با نصر خدا به فتح و گشایش.
· این فتح هدفهایى برای شخص رسول دارد:
o «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَاخَّرَ».
o «وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ».
o «وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً».
o «وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً».
· آیهها از هدفهایى سخن مىگویند که در مؤمنین شکل مىگیرند: «هُوَ الَّذى انْزَلَ السَّکینَةَ فى قُلُوبِ الْمُؤمِنینَ»:
o غفران، اتمام نعمتها، هدایت به صراط، نصر عزیز، ازدیاد ایمان و دخول بهشت و جبران سیئات و عذاب منافقها، به دنبال فتح فرا مىرسند.
· شروع فتح از لحظهاى است که دشمن دیروز که تحمل حضور و وجود تو را نداشت، مجبور بشود که تو را بپذیرد و با تو پیمان ببندد.
هجوم فوج ها:
· فوجهایى هستند که در دین داخل مىشوند. آن هم نه تنها، که گروهى. و همینها هستند که مسأله هستند و مسأله ساز هستند.
· اصل این است که دین در وجود انسان بنشیند و در دل انسان داخل شود و او را پر کند.
· مىبینیم کسانى هستند که از دین مدخل مىسازند و در دین خانه مىگیرند و در دین دکان باز مىکنند. در اینها دین راه نیافته، اینها در دین راه یافتهاند.
· و براى اینکه مسلط باشند تنها نیامدهاند که هضم شوند، فوج فوج آمدهاند که هضم کنند.
· در مرحله پیش از فتح و نصر، بیشتر کسانى مىآیند که آمادهى رنجاند و پذیراى بلاى بیشتر. کسانى هستند که دین در آنها راه یافته و دین آنها را راه انداخته است.
· پس از نصر و فتح، هجوم گروههایى سر مىگیرد که در دین راه مىیابند و از دین براى خود مدخلى و دروازهاى و پناهگاه و جایگاهى مىسازند. پس از فتح، نوبت گروهبازى و بازیگرى است.
· در جامعهى باز و آزاد، آنجا که نمىتوان در جلو گروهها و فوجها ایستاد، مىتوان از داخل شروع کرد و مىتوان در دل همین فوجها رویید و جاى پا محکم کرد و مىتوان همینگونه فوجها را یکدست کرد و گروهها را از داخل رهبرى نمود و یا منهدم ساخت.
· این نفوذ و این تقیه، دین تمامى رهبرانى است که باید پس از فتح و ظهور نصر، کارى داشته باشند. و این نفوذ، نفاق نیست، که تقیه است.
· پیام اول صبر است و این براى عاشق سنگین نیست. پشتوانهى عشق و علاقه، صبر را تحمل مىکند و آسان مىسازد.
· پیام دوم در مرحلهاى است که دستهها شکل گرفتهاند و انشعابها سبز شدهاند و گروهبازى پیش آمده ولى پذیرایى هست، تحمل هست. پیام این که یکدیگر را بر شکیبایى و صبر وادار کنید، با یکدیگر صبور باشید.
· و آنجا که این تحمل و شکیبایى هم نیست و یکدیگر را نمىپذیرند، نکته این است و پیام این است که: «رابِطُوا». در این مرحله باید پیوند داد، باید رابطه برقرار کرد. و در این پیوند و همراه این نفوذ جز اطاعت خدا هیچ عاملى نداشته باشند «وَ اتَّقُوا اللَّهَ». نفوذ، به خاطر اطاعت است نه نفاق.
· آدمها در دید، در عمل، در جهت به اختلاف مىرسند. اختلاف خطرناک، همین اختلاف در جهتهاست.
· در برابر این اختلاف آنچه کارساز است، یکى سعهى صدر است و دیگرى این نفوذ.
· آنها که به وسعت رسیده بودند دلى داشتند که حتى دشمنانشان را مثل ماهى در خود غرق مىکردند. دریایى بودند که نهنگها آرامشان را نمىگرفت و عاجزشان نمىساخت، که در برابر هر درد درمانى داشتند و در کنار اختلافها راه حلى. و آنجا که طرف درمان نداشت، نفوذ شروع مىشد. و از داخل، کنترل آنها دنبال مىشد.
· یا سینهاى مىخواهى بزرگ و یا نفوذى مىخواهى از داخل. وگرنه درگیرى است و این درگیرى فرساینده.
· صحبت این است که با نصر و فتح، گروهها شکل مىگیرند و در برابر اینها نمىتوان ایستاد، که باید از داخل شروع کرد، که سرداران فاتح، بسیار قلعهها را از داخل گشودهاند.
· و این گشایش و این گونه کنترل، سینه مىخواهد؛ سینهاى بزرگتر از مغزها و اطلاعات
· این رسول است که با شرح صدر در برابر این هجوم و گروهبندى، بیدار است ...
· و این قرآن است که پس از نصر و فتح و هجوم فوجها، دستور مىدهد به تسبیح و حمد و استغفار ...
· وسعت صدر و نفوذ، راههایى هستند که مىتوانند در کنار فوجها و گروهها، ما را از بنبست برهانند.
· نفوذ مراحلى دارد:
o گاهى نفوذ به خاطر متزلزل کردن است.
o گاهى به خاطر درگیری است.
o و گاهى به خاطر تسلط است.
نظرات شما: نظر