سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه بنده در دل شب با مولای خود خلوت کند و به مناجات پردازد، [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

متن تفسیری فضای سوره کوثر

در مواجهه با سوره کوثر ممکن است برداشت اولیه همه این باشد که این سوره در شان انسانهای معصومی چون ائمه اطهار سلام الله علیهم نازل شده باشد و رسیدن ما به چنین نعمتی امکان پذیر نباشد، اما سوال مهم این است که اگر قرآن برای هدایت بشر در همه اعصار نازل شده و یکی از معجزات این کتاب آسمانی سوره کوچک و مهم کوثر است، هدایت داشتن این سوره برای ما چگونه خواهد بود؟

برای اینکه بتوانیم به خوبی به سوال فوق پاسخ دهیم و نسبت این سوره را با هدایت بشر در تمام اعصار را روشن کنیم باید فهم خوبی از فضای سوره کوثر و تحلیل دقیق عبارات کوتاه آن پیدا بکنیم. پس برای فهم بهتر فضای سوره کوثر با توجه به کلید آن که کلمه کوثر می‌باشد بایستی به بررسی پنج عنوان مفهوم کوثر، مصداق کوثر، موقعیت، وضعیت و نحوه موضع گیری و موفقیت و پیروزی بپردازیم.

1.      مفهوم کوثر:

از بررسی لفظ کوثر در کتب لغت به این مطلب رسیدیم که کوثر به معنای الکثیر الخیر یا خیر کثیر بود. بعد فهمیدیم که بین خیر کثیر و نعمت کثیر تفاوت وجود دارد و مراد از کوثر کسی دارای نعمت کثیر باشد نیست. در بررسی واژه خیر به این نتیجه رسیدیم که به نسبت درست بین نعمت و عمل صاحب نعمت خیر گفته میشود و در مقابل به نسبت نادرست بین نعمت و عمل صاحب نعمت شر اطلاق میشود.

پس برای کسی اطلاق کوثر به معنای خیر کثیر باید بشود که نسبت درستی در بهربرداری از نعمتهای در اختیارش با اعمالش برقرار کرده است ولو از لحاظ کمی نعمتهای در دستش اندک باشد. حتی این معنای در مصیبتها نیز معنی پیدا میکند که حتی صاحب کوثر از مصیبتهای ظاهری نیز بهترین بهره را برمیدارد.

پس با توجه به معنایی که برای کوثر از کتب لغت به دست آوردیم کوثر مصداق خارجی که قابل مشاهده باشد ندارد و در واقع مصادیق کوثر را بایستی در زندگانی فرد صاحب کوثر و در نوع بهره برداریش از نعمتهای در اختیارش و از وقایع زندگیش یافت کرد.

2.     مصداق کوثر:

با توجه به مطلبی که از معنای کوثر به دست آمد به این نتیجه میرسیم که مصداق کوثر به عنوان یک شی خارجی نیست که به صاحب کوثر که در این سوره نفس مبارک پیامبر اسلام است داده شده باشد. در واقع مصداق کوثر را بایستی از زندگانی حضرت رسول و نحوه برخورد ایشان با مسائلی که برایشان میگذشته است یافت کنیم.

به عنوان مثال ایشان در زندگانی خویش به ظاهر از نعمت پدر و مادر سالیان اندکی بهره مند بودند و یا در ابتدای نبوتشان تعداد اندکی به ایشان ایمان آوردند که اولین ایشان امیرالمومنین و حضرت خدیجه بودند اما حضرت رسول از همین نعمتهای به ظاهر اندک بهترین بهره ها را بردند به گونه ای که دین حق را براساس بهره درست گرفتن از همین یاران اندک جلو بردند و پایه های حکومت اسلامی را براساس آن بنا نهادند.

این در حالی بود که دشمن ایشان از ثروت و نعمات و یاران بسیاری برخوردار بود اما به هیچ وجه نتوانستند بهره مورد نظرشان را از این نعمات به ظاهر زیاد ببرند و به نتیجه دلخواه برسند.

پس باید با دقت در زندگانی حضرت رسول و نحوه برخورد ایشان با نعمتها و امکاناتشان و حتی در مصیبتهایی که به ایشان وارد میشد نحوه درست تعامل و بهره برداری ایشان از این شرایط را دریافت کرد. همین بهره برداری درست از نعمتهاست که حضرت رسول را صاحب کوثر نموده است و دشمن او را ابتر.

3.     موقعیت:

ما انسانها همیشه زمانی که به دارایی یا امکانات بسیاری میرسیم تصور میکنیم که دیگر بهره های ما از آن امکانات بسیار خواهد شد و در واقع صاحب کوثر خواهیم شد و دیگر فعالیتهای ما بی نتیجه و ابتر نخواهد ماند. پس ما در نگاه اولیه همیشه در بند فرا رسیدن موقعیتهای خوب هستیم با به بیان خودمانی گلیممان را از آب بیرون بکشیم.

اما با توجه به مطالبی که از واژه کوثر برای ما روشن شد که صاحب کوثر کسی است که بهترین نسبت را بین رفتار خود با نعمتها برقرار کند آیا در بند موقعیتهای خوب بودن برای اینکه اقدامی انجام بدهیم درست است؟

به نظر میرسد صرف وجود داشتن موقعیت و نعمت کثیر برای رسیدن به کوثر و نتیجه و دوام نعمت و بهره مهم نباشد، بلکه مهم این است که من از نعمتهای خویش ولو اندک باشد یا از مصیبتهایی که برایم پیش میآید چه بهره هایی را میتوانستم ببرم. به بیان دیگر نسبت درست اعمال ما با نعمتها و بهره برداری از آنها به بهترین وجه و در راه حق مهمترین عامل برای رسیدن ما به کوثر و خیر کثیر است.

در مقابل میبینیم کسانی هستند که به ظاهر صاحب موقعیتهای بسیار بهتر از ما هستند ولی دوامی برای اقدامات آنها دیده نمیشود و به هر دری میزنند ثمری برای آنها ندارد. کسانی که از نعمتهای خویش در راه مبارزه با حق استفاده میکنند در واقع بدترین نسبت را بین اعمال و نعمتهایشان برقرار کرده اند و همین نسبت بد باعث شر شدن همین نعمتها برای ایشان خواهد شد.

موقعیت هایی که ممکن است برای ما در زندگی پیش بیاید اینچنین است:

شادی و غم، ثروت و فقر، امنیت و ترس، یار داشتن و تنهایی و مواردی دیگر از این دست موقعیتهای متضاد که بایستی ما به نحوه درست بهره بردای از آنها دست پیدا بکنیم.

4.     وضعیت و نحوه موضع گیری:

مهمترین موضع گیری برای بهره برداری از امکانات این است که ابتدا ببینیم ما چه نیازهای اساسی در زندگی داریم و بهترین موضع در برابر امکانات برای رسیدن به رشد چه چیزی هست؟

اگر ما در زندگی به شناخت دقیقی از خودمان و نیازهای اساسی که برای رسیدن به رشد برای ما وجود دارد، برسیم بهتر میتوانیم در شرایط مختلف زندگی چه در زمان دارایی و چه نداری به این دریافت برسیم که بهترین موضع گیریمان باید چه باشد.

در واقع این شناخت عمیق است که به ما کمک میکند تا مواجه شدن با امکانات و نعمت در ما غرور و نخوت و سستی ایجاد نکند که این امکانات زودگذر است و برای بهره برداری من داده شده تا نیازهای رشدی خود را تامین کنم، و همینطور در مواجه شدن با مصیبت ها و ترس و کمبود امکانات نیز دچار ناامیدی و نگرانی نشوم که رشد وجودی من در همین سختی دیدن هاست.

نتیجه روشن چنین درکی از خویشتن و نیازهای اساسی من برای رسیدن به رشد رسیدن به بهترین موضع گیری و اقدام در برابر موقعیتهای مختلف زندگی است که باعث رسیدن من به خیر کثیر و کوثر در زندگی می‌شود.

5.     موفقیت و پیروزی:

انسانی که توانست در همه شرایط و حوادث زندگی و در زمان دارایی و در زمان نداری بهترین موضع را بگیرد و در واقع کوثر وجودی خویش را فعال کند پیروز همه میدانهای زندگی است، چرا که چنین فردی دیگر موقعیتهای به وجود آمده و همینطور شرایط مصیبت و ترس و نداری امکانات را دیگر از دست نمیدهد و در هر زمان و مکان و موقعیتی به دنبال این است که خودش را به مقصد اصیلش که رشد وجودیش باشد نزدیک کند و حتما چنین انسانی در مقایسه با انسانهایی که نتوانسته اند به چنین موضعی برسند پیروز خواهد بود.

پس کوثر در وجود همه انسانها وجود دارد و فقط ما باید با درک وجود خود و مقصدی که باید به آن برسیم از تمام موقعیتهای پیش رویمان بهترین استفاده را بکنیم و در این بهره گیری است که فرد به خیر کثیر و موفقیت نائل میشود. در رسیدن به خیر کثیر با این تحلیل از کوثر دیگر فرقی بین انسانها و موقعیتهای مختلفشان وجود ندارد و رسیدن به کوثر در گرو نوع موضع گیری ایشان در شرایط مختلف زندگی خواهد بود.

 

 





  • کلمات کلیدی : کوثر، فضای سوره، متن تفسیری

  • ::: شنبه 96/1/26 ::: ساعت 5:8 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    گروه مباحثه: کاظمی، موذنی و علیزاده

    سوالات برای روشن شدن فضای سوره:

    1.        کوثر از چه نیازی برخاسته است؟

    2.       نسخه آدمها برای برطرف کردن این نیاز چیست؟

    3.       نسخه قرآن برای جواب به این نیاز چیست؟

    جوابهای احتمالی(مدعا)

    -        انسان تمایل به زندگى جاویدان و رسیدن به قدرت بى‏زوال دارد،

    نسخه انسانها:

    -        بر اساس این تمایل، با اموال و اولاد و امکانات مادی روی تلاش خودش حساب ویژه ای باز می کند تا به این مهم برسد.و در این مسیر هر چه مزاحمش باشد با آن مخالفت می کند و در صدد برداشتن آن است.

    -         براى چنین موجودى کثرت افراد، نعمت بسیار بزرگى است، زیرا هر چه بر عدد افراد اجتماعش افزوده شود نیروى اجتماعیش بیشتر و فکر و اراده و عمل آن قوى‏تر مى‏گردد برای سرکوب کردن مخالفینش راحت تر خواهد بود. مشکلات سر راهش را زودتر حل خواهد کرد.

    نسخه قرآن برای خلود و کثرت:

    a.       ایمان به نظام مندی این هستی و معامله با خدا

    b.       اعتقاد به اینکه او همه کاره و مدیر و مدبر هستی است و هیچ کس، کاره ای نیست.

    c.       هیچ قوتی با آن مقابله نمی کند.

    d.      اوست که کم بودنمان ما را زیاد می کند.

    e.       همان اموال ناپایدار و فرزندانى که گاهى فتنه و مایه آزمایش هستند در مسیر اللَّه قرار بگیرند آنها به رنگ باقیات صالحات درمى‏آیند، چرا که ذات پاک خداوند جاودانى است و هر چیزى براى او و در راه او قرار گیرد جاودانه خواهد بود.

    -        اگر در مقابل این نظام ایستادگی شد، به خسارت می رسد و مال و اموالش از او چیزی را بی نیاز نمی کند. و ناتمام می ماند.

    استدلالها:

    انسان تمایل به جاودانگی و قدرت بى‏زوال دارد،

    فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى‏ (120طه) پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: «اى آدم، آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى‏شود، راه نمایم؟»

    نکات:

    1.       تمایل انسان به زندگی جاویدان و رسیدن به قدرت بی زوال

    2.       به دنبال راههای است برای تحقق آن

    3.       همین زمینه وسوسه را فراهم می کند.

    4.       گرایش به ملکی که دوام داشته باشد که مانع و مزاحمی برای آن نباشد.

    5.       همانگونه که خداوند به آدم وعده داد که اگر شیطان را از خود دور سازى همیشه در بهشت مشمول نعمتهاى پروردگارت خواهى بود،

     

    نسخه انسانها:

    تصور اینکه دنیا جاودان است. و امکانات جاودانه می مانند.

    الکهف : 34   وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً

     بنا بر این هم نیروى انسانى فراوان در اختیار دارم، و هم مال و ثروت هنگفت، و هم نفوذ و موقعیت اجتماعى، تو در برابر من چه مى‏گویى؟ و چه حرف حساب دارى؟! کم کم این افکار- همانگونه که معمولى است- در او اوج گرفت، و به جایى رسید که دنیا را جاودان و مال و ثروت و حشمتش را ابدى پنداشت: من باور نمى‏کنم هرگز فنا و نیستى دامن باغ مرا بگیرد" (وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً)..

    زمانی که امکانات دنیا برایش فراهم می شود احساس می کندکه این ها فنا پذیر نیست. و زمانی که قدرت می یابد و نفرات و اموالش فراوان می شود این حس برایش ایجاد می شود که فانی نمی شود.

    موانع را می خواهد بردارد.

    از آنجا که جاودانى بودن این جهان با قیام رستاخیز تضاد دارد به فکر انکار قیامت افتاد و گفت" من هرگز باور نمى‏کنم که قیامتى در کار باشد" (وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً).

    قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً (37) لکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَداً (38) وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً (39) فَعَسى‏ رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ وَ یُرْسِلَ عَلَیْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِیداً زَلَقاً (40) أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً (41کهف)

    نسخه قرآن:

    1.       من ضعیفی بودم که او من را به قدرت و امکانات رسانده است

    2.        او مدبر و مالک امور من است

    3.       خواست و قوت او حاکم است

    4.       او اگر بخواهد میتواند با کمی مال و فرزند من را به خیر برساند.

    5.       او می تواند امکانات تو را بدون ثمره قرار دهد. و آنها را نابود کند.وَ یُرْسِلَ عَلَیْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِیداً زَلَقاً

    6.       تو به دنیایت مباهات مى‏کنى، من به عقیده و ایمان و توحیدم!" و من هیچکس را شریک پروردگارم قرار نمى‏دهم" (وَ لا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَداً) و همین می توان موجب رسیدن به بهترینها باشد.

     

    الحدید : 20   اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ                       

    بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشىِ شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رُستنى آن [باران‏] به شگفتى اندازد، سپس [آن کشت‏] خشک شود و آن را زرد بینى، آن گاه خاشاک شود. و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست.

    1.       از مجموعه این تعبیرات و تعبیرهاى دیگر قرآن به خوبى دیدگاه اسلام در مورد زندگى مادى و مواهب آن روشن مى‏شود که براى آن ارزشى ناچیز قائل است،

    2.       محدود شدن به زندگی دنیا و فقط دنیا را دیدن و سعی برای زیاد کردن اموال و اولاد از نگاه قرآنی منفی است.

    3.       اما اگر این مواهب مادى تغییر جهت دهند و نردبانى براى رسیدن به اهداف الهى گردند، سرمایه‏هایى مى‏شوند که خدا آنها را از مؤمنان مى‏خرد و بهشت جاویدان و سعادت ابدى به آنها مى‏بخشد، إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ

     

    الکهف : 46   الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً

    مال و پسران زیور زندگى دنیایند، و نیکیهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است. (46)

    1.       دلهاى بشر علاقه به مال و فرزند دارد و همه، مشتاق و متمایل به سوى آنند و انتظار انتفاع از آن را دارند و آرزوهایشان بر اساس آن دور مى‏زند و لیکن زینتى زودگذر و فریبنده هستند که آن منافع و خیراتى که از آنها انتظار مى‏رود ندارند،

    آنچه خیر است، اعمالی است که در جایگاه متناسب با این نظام و موقعیت من قرار می دهم و انجام می دهم.(باقیات الصالحات، اعمال صالح است) باقیات الصالحات: هر فکر و ایده و گفتار و کردار صالح و شایسته‏اى که طبعا باقى مى‏ماند و اثرات و برکاتش در اختیار افراد و جوامع قرار مى‏گیرد شامل مى‏شود.

    2.       مال و فرزند که شکوفه‏ها و گل‏هایى مى‏باشند که بر شاخه‏هاى این درخت دنیا آشکار مى‏شوند، زود گذرند، کم‏دوامند و اگر از طریق قرار گرفتن در مسیر" اللَّه" رنگ جاودانگى نگیرند بسیار بى‏اعتبارند. 

    3.         روى" بنون" که جمع" ابن" به معنى پسر است تکیه شده، چرا که آنها پسران را سرمایه و نیروى فعال انسانى مى‏دانستند، نه دختران.

    4.       اگر همان اموال ناپایدار و فرزندانى که گاهى فتنه و مایه آزمایش هستند در مسیر اللَّه قرار بگیرند آنها هم به رنگ باقیات صالحات درمى‏آیند، چرا که ذات پاک خداوند جاودانى است و هر چیزى براى او و در راه او قرار گیرد جاودانه خواهد بود. وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ مَرَدًّا (مریم : 76)و آنان که هدایت یافته‏اند، خدا بر هدایتشان مى‏افزاید، و اعمال شایسته پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ بازدهى نیکوتر است. (انصاریان)

     

    جمع بندی:

    کوثر: جریان حق و چشمه جوشانی است که مطابق با نظام و قوانین هستی است که متناسب با تمام نیازهای انسانها می باشد. و چون منسوب به خداست و خداوند محدود نیست محدود به دوره ای غیر از دوره دیگر نیست و نیازهای انسان نیز در هر دوره ای جلوه هایی دارد متناسب با نیازهای آنها نیز هست که همین موجب دوام و استمرار و گستردگی آن می شود. این همان نور وحی است که جلوهای متعددی دارد. کسی نمی تواند نوری که خداوند برافروخته را خاموش کند. مخالفین این جریان و اندیشه دوامی ندارند، هر چند که امکاناتشان فراوان باشد. مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فىِ ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُونَ(17بقره) 

    و بناست که این دین و جریان هدایت، مستمرا ادامه یابد هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ این روند، رو به تمامیت است و اگر کسی بخواهد این جریان را قطع کند محو خواهد شد و روشنایی از خود به جای نخواهدگذاشت. در واقع جریانی که مقابل جریان کوثر قرار گرفته و به جای اتصال به منبع جوشان الهی، خود به دنبال رسیدن به خلد و ملک لا یبلی است در عین اینکه تصور دارد تلاشهایش به ثمر خواهد رسید، ثمره تلاشهایش ناتمام و ناقص می ماند.





  • کلمات کلیدی : تفسیر، کوثر، فضای سوره

  • ::: شنبه 95/11/9 ::: ساعت 1:21 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    گروه مباحثه: کاظمی و علیزاده

    سوالات چینشی:

    1. چرا سوره با تاکید بر محوریت فعل ماضی اعطی شروع شده است؟ آیا این تاکید بر اعطای سابق برای قوت قلب دادن به پیامبر یا بیان اهمیت و ضرورت این اعطا است؟

    2. چرا برای صلات و نحر از وصف لربک استفاده شده نه الله و...؟ 

    سوالات ارتباطی:

    1. چه ارتباطی بین اعطای کوثر و امر به صلات و نحر به سه معنایی(صاف ایستادن، تکبیر گفتن و قربانی کردن) که داشت وجود دارد؟ آیا امر به این دو صرفا جهت شکرگزاریست با به خاطر تناسب این دو با اعطای کوثر در نمود عبودیت بودن است؟

    2. ارتباط اعطای کوثر با ابتر بودن دشمن پیامبر چیست؟ چرا دشمنی با پیامبری که دارنده کوثر است موجب ابتر شدن می شود؟

    فضای سوره:

    اعطای کوثر بر پیامبر اسلام در چه شرایط اجتماعی صورت گرفته؟ آیا مساله ماندگاری جریان حق در برابر جریان باطل مطرح بوده؟آیا این ماندگاری و ادامه دار بودن طبق تصور دشمن پیامبر فقط به نسل داشتن است یا فراتر از آن که در همه عصرها جریان دارد؟ اگر نسل هم در ماندگاری موثر است باید دارای چه خصوصیاتی باشد؟ در واقع مراد از کوثر که به پیامبر اسلام اعطا شده چیست که موجب ادامه دار شدن پیامبر اسلام شده است؟





  • کلمات کلیدی : طرح سوال، کوثر، تفسیر

  • ::: شنبه 95/11/2 ::: ساعت 1:41 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    جمع بندی نهایی سوالات:

    گروه مباحثه: کاظمی، موذنی و علیزاده

    سوالات چینشی:

    1.       چرا سوره با تاکید و جمله اسمیه شروع شده است؟ آیا تاکید برای رفع شک یا برای قوت قلب دادن یا اهمیت و ضرورت اعطاء آمده است؟

    2.      چرا برای صلات و نحر از وصف لربک استفاده شده نه الله و ...؟ آیا اعطای کوثر به خاطر ربوبیت الهی بوده است؟

    3.      چرا برای دشمن پیامبر اسلام از تعبیر شانیء استفاده کرده و تعبیر عدو را به کار نبرده؟ در جریان مقابل ایشان چه ویژگی وجود داشته که تعبیر شانیء با آن مناسب تر است؟

    سوالات ارتباطی

    1.      چرا خداوند در سوره، اعطای کوثر را با ضمیر متکلم مع الغیر به خودش نسبت داد ولی ابتر بودن شانی را به خودش نسبت نداد؟ آیا در این نسبت دادن ها ارتباطی با هماهنگی با نظام اسباب و مسببات هستی دارد یا خیر(با توجه به احتمال مطرح شده در ضمیر انا)؟

    2.      چرا برای اعطاء کوثر باید صلات و نحر صورت بگیرد؟ چه خصوصیتی در صلات و نحر وجود دارد که با اعطاء کوثر امر به این دو مطرح می شود؟ آیا این دو بهترین وجه شکرگزاری هستند یا اشاره به عبودیت پیامبر است که منشا صلات و نحر هم هست؟

    3.      در تقدیم صلات بر نحر چه نکته یا نکاتی نهفته است؟ چه ارتباطی بین صلات و نحر وجود دارد؟

    4.      ارتباط کوثر با  ابتر چیست؟ چرا با آمدن کوثر دشمن حضرت ابتر نامیده می شود؟ چرا دارنده کوثر ابتر نیست؟

    فضای سوره

    در چه دوره ای کوثر عطا شده، قبل و بعد از کوثر چه نیازی در زندگی و دوره حضرت وجود داشت که باید کوثر عطا می شد؟

    ثمرات کوثر و تاثیراتی که در زندگی حضرت و مردم و اجتماع داشت چیست؟

    ثمرات کوثر در زندگی من چیست؟






    ::: شنبه 95/10/25 ::: ساعت 11:20 صبح :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    نتیجه مباحثه سوره کوثر در تفسیر پرتو: کاظمی، موذنی و علیزاده

     

    [سوره الکوثر (108): آیات 1 تا 3]

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ (2) إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)

     

    ترجمه

     

    ترجمه

    ما بتو بخشیدیم سرچشمه افزاینده را. (1)

    پس براى پروردگارت نماز گزار و نحر کن. (2)

    بیگمان دشمن کینه‏جوى تو دنبال بریده است. (3)

     

    شرح لغات

     

    شرح لغات:

    نکات تفسیری در لغات:

    1.       اعطى: چیزى را به او بخشید- در دسترسش گذارد، بیش از درخواست یا انتظار بداد.

    2.      الکوثر: صفت مبالغه (از کثرت): سرچشمه خود جوش، افزاینده، سرشار، خیر بسیار.

    3.      انحر: امر از نحر: بر گلوگاه حیوان زد، ذبحش کرد، به نماز یا در برابر چیزى ایستاد، کارى را بشایستگى انجام داد، سینه‏اش را به جلو آورد.

    4.      شانئ: اسم فاعل از شنأ: با او دشمنى کرد، بدرفتارى نمود، کینه‏اش را به دل گرفت.شنآن، مصدر و دلالت بر رفت و آمد دارد. مانند: خلجان و دوران.

    5.      ابتر: نازا، دم بریده، بى‏نام و نشان، ناپایدار، مقطوع الخیر.

    سوال:

    1.      تفاوت کار لغوی آقای صفایی با طالقانی چیست؟ آیا مرحوم طالقانی در مواردی لوازم معنایی بیان می کنند یا مصادیق را بیان می کنند؟

    2.      مقایسه با تطهیر صلاح می دانید که مرحله به مرحله که کار می کنیم با تطهیر مقایسه کنیم. مثلا ابتدا با لغات سپس سوالات و ... ؟

    إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ:

    1.      تخصیص اعطاء به فاعل و ضمانت(کسی نمی تواند بگیردو اعطاء قابل برگشت نیست. که از تو بگیریم): مستند جمله اسمیه موکد. و تعظیم آن و دخالت علل و اسباب فاعلى- مستند: ضمیر جمع متکلم و مکرر

    2.      این اعطاء بى‏پایان مى‏باشد و پیوسته افزایش مى‏یابد. مستند: چون اعطاء تملیک از روى تفضل و بمقدار استعداد گیرنده و کرامت دهنده است،(در مورد صفات دیگر خدا نیز می توان چنین گفت مثلا در مورد رحمن و ...؟)

    3.      فعل اعطینا، دلالت به اعطاء سابق دارد.

    الکوثر:

    احتمال اول: هر چیزى را شامل مى‏شود که از روح مخاطب گرامى سرچشمه گرفته. مستند: چون به معناى منبع و ماده جوشان و افزاینده است و قرینه‏اى براى تحدید آن در ظاهر آیه نیست،

    احتمال دوم: سرچشمه فیاض وحى و نبوت باشد که دیگر خیرات از موارد و آثار آنست. مستند: شاید بقرینه عهد و خطاب،

    4.      آنچه مفسرین ذکر کرده‏اند- از قرآن، حکمت و علم، کثرت ذریه، علماء امت، کثرت پیروان، شفاعت- همین بیان آثار و موارد وحى و نبوت است که پیش از اینها به آن حضرت داده شده مستند:  فعل ماضى اعطینا، نیز دلالت بر همین دارد،

    توضیح و جمع کردن آثار و مظهرات کوثر، بر اساس معنای کوثر که وحی و نبوت گرفته بودند:

    1.      قرآن از آثار همین کوثر وحى و استعداد آن است و خود کوثرى است که از آیات آن علم و معرفت مى‏جوشد و هر طالبى را به اندازه ظرفیتش سیراب مى‏گرداند، و تلاوت آیاتش اذهان و نفوس را از اوهام باطل و عادات و اخلاق پست پاک مى‏سازد و سرچشمه حکمت را از درون فطرتها جارى مى‏نماید: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»- این کتاب و حکمت که مورد اشاره آیه است و از سرچشمه تعلیم قرآن مایه مى‏گیرد، خود سرچشمه جوشان و خیر کثیرى است که به همه جوانب زندگى جارى مى‏شود: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً».

    *کوثر سرچشمه خیر کثیر، قرآن از آثار وحی می شود و قرآن کوثری است برای تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت و خود این کتاب و حکمت نیز سرچشمه ای برای خیر کثیر است (کوثر در کوثر می شود)

    چگونگی کوثر بودن قرآن: کتاب و حکمتى که قرآن پس از تزکیه تعلیم مى‏دهد، چشم عقل فطرى را به مبادى و نهایت جهان و طریق سلوک انسان و رازها و ریشه‏هاى آفرینش و اصول احکام باز مى‏نماید. قرآن با این طریق تعلیم، حس تحقیق و دریافت را در اذهان مردمان مستعد بیدار کرد و علوم و عقاید و اوهام جامد آنها را در هم شکست، و بسر چشمه معارف و ایمان پاک هدایتشان نمود و در این اذهان سرچشمه‏هایى گشود. (قران را مظهر دانستند و گفتار حضرت را مظهر آیا بین این دو تفاوت است.)

    2.       گفتار و رفتار و روش و اخلاق آن حضرت:  که براى همیشه سرچشمه ایمان و معرفت و حکمت و طریق زندگى و ابدیت است.

    3.      امامان و ذریه پاکش : مستند:و همین کوثر، از مجراى توارث و خون و تربیت خاصى در وجود امامان و ذریه پاکش جریان یافت و موجب تکثیر نسل او و هدایت خلق گردید.

    4.      4. علماى اسلام: و همچنین هر یک از علماى اسلام که وارث معارف قرآن و پیوسته بروح محمدى (ص) و وحى او مى‏باشند فرزندان روحى آن حضرت و شعبه‏اى از نهر کوثرند و لا یزال سرچشمه اصول و فروع اسلام از افکارشان منفجر شده بسوى فراگیرندگان جارى مى‏شود، مستند 1-چون این سرچشمه‏ها متصل به منبع فیاض وحى و داراى اصول روشن و فطرى مى‏باشد، 2-هدف نهایى امامت و رهبرى، آن نیز گذراندن مسلمانان از مشکلات عادى زندگى و رساندن به سرچشمه کوثر مى‏باشد

    5.      شفاعت: حقیقت شفاعت در آخرت نیز نمودار همین کوثر و پیوستگى به آن(وحی و نبوت) است.

    سوال:

    1.      تفاوت آثار، مظهر و نمودار چیست؟

     

     اوصافى که در روایات از طرق مختلف، درباره حوض یا نهر کوثر شده، تمثیل و اشاراتى است از همین سرچشمه وحى و نبوت:[1]

    تمثیل و توضیحاتی در مورد کوثر:

    1.       از زیر عرش جریان دارد و مبدء و نهایت آن بى‏پایان و نامحدود است.

    2.      هر کس به اندازه ظرفیت ذهن صاف و پاکش از آن دریافت و بهره‏اى دارد مستند: (شاید جمله- اوانیه من فضة- اشاره به این گونه ظرفیت یا نمودارى از آن باشد) چون معارف و علوم بشرى نیست که سرچشمه‏اش سطحى و پایان‏پذیر و دریافتش محدود و آلوده به شهوات و اوهام و ناگوار در ذوقها باشد.

    3.      خروشان و پاک کننده و درهم شکننده و بالا برنده و گسترش یابنده و سازنده است و در هر جهت و هر ظرفى و پدیده‏اى مظهرى دارد، براى ظرفیتهاى قابل، خرمى و تحرک و کمال و نیرومندى و خوشى مى‏آورد و براى ظرفیتهاى ناقابل تباهى و افسردگى و زوال در بردارد. استناد: چون منبع کوثر از زیر عرش فرمانفرمایى پروردگار است و بصورت وحى جریان دارد،

     

     

    کلام عام و جمع بندی کلی و مستند کلی ایشان در اثار و نمودارهای کوثر:

    1.      اینگونه آثار و نمودارها از مراتب و مجارى وحى رخ مى‏نماید، گرچه سرچشمه و کوثر آن از نظرهایى پنهان باشد

    2.      از همین جهت که کوثر، اصل و منبع و مظاهرى دارد، مطلق آمده: إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر

    فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ:

    1.      امر به شکرگزارى در مقابل اعطاء کوثر، مستند: نماز متضمن شکر به قلب و زبان و جوارح میباشد.

    2.      این امر به نماز تاکیدی است.یا تنبیه به اختتصاص و اخلاص بیشتر. استناد: چون پیش از این امر «فصلّ»، نماز واجب بوده، قرینه لربک

    3.      ایجاب قربانى شتر که گرانبهاترین مال عرب بود، در راه خدا وخالص براى پروردگار- نه در راه بتها و خودنمایى که مشرکین انجام مى‏دادند. مستند: مقصود از امر «انحر»

    4.      شاید معناى این امر«انحر» توجه کامل بربوبیت را مى‏نمایاند. استناد: (چنان که از ائمه معصومین «ع» روایت شده) بالا بردن دو دست تا بالاى سینه و محاذى گلوگاه، و یا جلو آوردن سینه و روى، هنگام تکبیرات نماز باشد.توضیح و تحلیل روایت: زیرا اینگونه روى آوردن و بالا بردن دستها هماهنگى روح و اعضاء و تواضع بنده و روى آوردن او به پروردگار و روى گرداندن و پشت‏سر گذاردن ما سوا است.

     

    5.       شاید امر تفریعى «فصلّ» متضمن جزاء شرط مقدر باشد، یعنى: چون بتو کوثر اعطاء کردیم براى اینکه این منبع فیاض را هر چه بیشتر و بهر سو جارى گردانى، باید براى پروردگارت همى نمازگزارى و قربانى نمایى، استناد، تحلیل نماز کامل و قربانی: زیرا نماز کامل، پیوستگى به پروردگار و باز نمودن مجارى روح از موانع نفسانى، براى جریان فیض و رحمت و قربانى، انفاق گرانبهاترین حیوانات مورد علاقه براى پروردگار است. این نماز و قربانى است که سرچشمه کوثر را بروى شخص و بسوى خلق میگشاید. و با ترک آن هر سرچشمه خیرى بسته و خشک و حیات انسانى جامد و ساکن و ناپایدار مى‏گردد:

    إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ:

    1.      ان و ضمیر هو، تأکید در تأکید و حصر را مى‏رسانند.

    2.      این آیه ناپایدارى زندگى و اندیشه کوتاه و جامد مانعین کوثر و دشمنان مظهر آن را اعلام مینماید استناد: تحلیل شان نزول با تکیه بر فضای مخاطب سوره

    3.      این آیه بعکس امید و آرزوى آن کوتاه بینان فرومایه، با پیشبینى مؤکد اعلام میدارد که اابتر آنها هستند. استناد: 1- چون سرچشمه حق و خیر و کمال است که از درون خلقت و ضمیر نبوت و انسانهاى عالى مقام مى‏جوشد، همیشه تحرک و جریان دارد و بهر سو پیش مى‏رود گرچه ظهور نداشته باشد. باطل و شر هر چند قدرت‏نمایى کند و چشمگیر باشد، چون سرچشمه و پایه و مایه ندارد خشک و ناپایدار و منقطع (ابتر) است گرچه در نظر کوتاه بین که روز را روزگار مى‏پندارد ثابت و پایدار بنماید.2- از نظر حق و آیاتش که روزگارها بیش از روزى بلکه ساعتى و آنى نیست، دارنده کوثر و منطقش و آئینش در امتداد نور و زمان و کیهان همواره پیش مى‏رود و دشمنانش ابتر مى‏مانند و زائل مى‏شوند، خواه فرومایگان کوتاه اندیش و محکوم باطل باور کنند یا نکنند.

    مخاطب سوره، آهنگ سوره، روایت فضل سوره

    مخاطب در این سوره- مانند سوره و الضحى و الم نشرح- شخص رسول خدا (ص) است.

    ابو بصیر از امام صادق (ع) چنین آورد: آنکه سوره إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ- در فرائض و نوافل خود بخواند خداوند در روز قیامت او را از کوثر بیاشاماند».

                          

     



    [1] «عن النبى: انه نهر فى الجنة وعدنیه ربى فیه خیر کثیر احلى من العسل و ابیض من اللبن و ابرد من الثلج ... حافتاه الزبرجد و اوانیه من فضة لا یظمأ من شرب منه»- کوثر نهرى است در بهشت که پروردگارم به من وعده داده، در آن خیر بسیار است، از عسل شیرین‏تر و از شیر سپیدتر و از یخ سردتر است، دو لبه آن زبرجد و ظروف آن از نقره مى‏باشد، هر کس از آن بنوشد تشنه نشود.ما فى الجنة بستان الا و فیه من الکوثر نهر جارى ...- در بهشت بوستانى نیست مگر آنکه در آن از کوثر نهرى جارى است.

     

     





  • کلمات کلیدی : تفسیر، کوثر، پرتوی از قرآن

  • ::: جمعه 95/9/12 ::: ساعت 6:39 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    نتیجه مباحثه سوره کوثر در تفسیر التحریر: کاظمی، موذنی و علیزاده

    سوال:

    مکی و مدنی بودن سوره در تفسیر تاثیر گذار است.

    مکی یا مدنی بودن سوره:

    هل هی مکیة أو مدنیة؟ تعارضت الأقوال و الآثار فی أنها مکیة أو مدنیة تعارضا شدیدا

    1.       جمهور مکی است:

    شاهد: مقتضای آنچه روایت در مورد ان شانئک هو الابتر است دال به مکی بودن است.

    2.      عن الحسن، قتاده، مجاهد، عکرمه: مدنی است

    شاهد: 1. صحیح مسلم که حدیثی از انس بن مالک نقل می کند و در متن حدیث آنفا آمده است دو نکته استفاده می کنند: 1- در آغاز هجرت اسلام آورده است و لفظ آنفا در حدیث یعنی زمان نزدیک که این دو مطلب با مدنی بودن سوره سازگار است.

    شاهدی از درون سوره:

    ·       «وانحر» نحر در حج است یا عید قربان است که در مدینه واجب شده است.

    ·       «ان شانئک هو الابتر» ردی بر کلام عاصی بن وائل نیست تا اینکه سوره مکی باشد.

     *** اگر بپذیریم که سوره مدنی است که ایشان نظرشان همین است در حدیبیه نازل شده است. و الأظهر أن هذه السورة مدنیة،

    أغراضها:

    مشتمل بر:

    1)    بشارة النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم بأنه أعطی الخیر الکثیر فی الدنیا و الآخرة.

    2)    أمره بأن یشکر اللّه على ذلک بالإقبال على العبادة.

    3)    أن ذلک هو الکمال الحق لا ما یتطاول به المشرکون على المسلمین بالثروة و النعمة و هم مغضوب علیهم من اللّه تعالى لأنهم أبغضوا رسوله، و غضب اللّه بتر لهم إذا کانوا بمحل السخط من اللّه.

    4)    أن انقطاع الولد الذکر لیس بترا لأن ذلک لا أثر له فی کمال الإنسان.

    نکات تفسیری و مستندات آنها:

    إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ:

    1.      الاهتمام بالخبر

    2.      الإشعار بأنه شی‏ء عظیم یستتبع الإشعار بتنویه(بزرگ کردن و مدح کردن) شأن النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم

    مستند هر دو نکته: افتتاح الکلام بحرف التأکید

    3.      الکلام مسوق مساق البشارة

    4.      وإنشاء العطاء لا الإخبار بعطاء سابق (آیا این کلام توضیح همان نکته فوق است؟)

    مستند : سیاق کلام است.

    5.      و ضمیر العظمة مشعر بالامتنان بعطاء عظیم.

    الکوثر:

    اسم فی اللغة للخیر الکثیر

    6.      وزن فَوعَل:

                   اگر جامد باشد: مثل کوکب: لاتدل علی غیرمسماه

                   اگر مرکب باشد: مثل کوثر: کانت صیغته مفیدة شدة ما اشتقت منه

                             مستند: بناء على أن زیادة المبنى تؤذن بزیادة المعنى، و لذلک فسره الزمخشری بالمفرط فی الکثرة،یوصف الرجل صاحب الخیر الکثیر بکوثر من باب الوصف بالمصدر. مستند: شعر عرب

    فَصَلِّ لِرَبِّکَ و انحر:

    نکات تفسیری در این آیه و مستند آنها:

    1.     نماز، شکر بشارتی است که در آیه قبل بود. مستند: فإن الصلاة أفعال و أقوال دالة على تعظیم اللّه و الثناء علیه و ذلک شکر لنعمته.

    2.     دو جا، محل مخالفت کفار با رسول بوده است (نماز، قربانی)پس مناسب است که امر به شکر زیاد به وسیله نماز و قربانی برای خدای یگانه شود.

    3.     استحقاق عبادت به خاطر ربوبیت است. مستند: عدول از ضمیر به اسم ظاهر: لما فی لفظ الرب من الإیماء إلى استحقاقه العبادة لأجل ربوبیته فضلا عن فرط إنعامه. محور ربوبیت پروردگار است که مستحق عبادت است چه رسد به اینکه از زیادی انعامش باشد.

    4.     تشریف نبی و قرب حضرت به پروردگار و اینکه خدا او را تربیت کرده و مهربانی داشته.  مستند: إضافة (رب) إلى ضمیر المخاطب لقصد تشریف النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم و تقریبه، و فیه تعریض بأنه یربّه و یرأف به.

    5.     یظهر أن هذه تسلیة لرسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم عن صدّ المشرکین إیّاه عن البیت فی الحدیبیة،

    6.     مشخص می شود که تفریع امر به نحر با امر به صلات با غرض سوره مناسب است که مشرکین برای بتها نماز و قربانی می کردن

    7.     تقدیم صل بر انحر: به خاطر رعایت فاصله راء؟ یرشح إیثار النحر رعی فاصلة الراء فی السورة. و للمفسرین الأولین أقوال أخر فی تفسیر «انحر» تجعله لفظا غریبا

    8.     فأعلمه اللّه تعالى بأنه أعطاه خیرا کثیرا، أی قدره له فی المستقبل و عبر عنه بالماضی لتحقیق وقوعه،عبر عنه بالماضی لتحقیق وقوعه، فیکون معنى الآیة کمعنى قوله تعالى: إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً

    9.     عطف وَ انْحَرْ على فَصَلِّ لِرَبِّکَ. -إن کانت السورة مکیة، هو إیماء إلى إبطال نحر المشرکین قربانا للأصنام. و جواب تردید حضرت در مورد اینکه مشرکین برای اصنام انجام می دهند تو برای خدا نحر نکنی.- إن کانت السورة مدنیة، و کان نزولها قبل فرض الحج کان النحر مرادا به الضحایا یوم عید النحر و لذلک قال کثیر من الفقهاء إن قوله: فَصَلِّ لِرَبِّکَ مراد به صلاة العید،                       

     

    إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ :

    1.      استئناف یجوز أن یکون استئنافا ابتدائیا. و یجوز أن تکون الجملة تعلیلا لحرف إِنَّ إذا لم یکن لرد الإنکار یکثر أن یفید التعلیل

    2.      أن المقصود به ردّ کلام صادر من معیّن، و حکایة لفظ مراد بالرد،مستندش: اشتمال الکلام على صیغة قصر و على ضمیر غائب و على لفظ الأبترو شان نزول معروف را بیان می کنند که البته این با مدنی بودن که دلیل می آوردند سازگار است یاخیر؟؟؟

    و الْأَبْتَرُ:

     

    1.      لمن نقص منه ماهو من الخیر: مستند:حقیقته المقطوع بعضه و غلب على المقطوع ذنبه من الدواب و یستعار لمن نقص منه ما هو من الخیر فی نظر الناس تشبیها بالدّابة المقطوع ذنبها تشبیه معقول بمحسوس؟

    2.      الأبتر بمعنى الذی لا خیر فیه. نه من لا عقب له.

    مستند: 1- لأن العاصی بن وائل له عقب، فابنه عمرو الصحابی الجلیل، و ابن ابنه عبد اللّه بن عمرو بن العاص الصحابی الجلیل و لعبد اللّه عقب کثیر.2- کمال در داشتن فرزند نیست و فرزند نداشتن نقص نیست. چرا که مردم هستند که فرزند نداشتن را نقص می دانند زیرا آنها رغبت و طلب فرزند دارند تا عصای پیریشان شود اما پیامبر را خداوند کمال بخشید کمال ذاتی د ررسالت و کمال عرفی در اصحاب و امتی که داردند. پس اگر پیامبر فرزندی نداشت نقصی نیست چرا که نقص در صفات و خلایق و عقل را ما نقص می دانیم. (عمرعاص را صحابی جلیل می داند و این با معنایی که خودشان می کنند که لاخیر له سازگار نیست. )

    3.      و فی الآیة محسن الاستخدام التقدیری لأن سوق الإبطال بطریق القصر فی قوله:

    هُوَ الْأَبْتَرُ نفی وصف الأبتر عن النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم، لکن بمعنى غیر المعنى الذی عناه شانئه؟

    4.      الشانئ: 1- المبغض و هو فاعل من الشناءة و هی البغض 2- یقال فیه: الشنآن، و هو یشمل کل مبغض له من أهل الکفر فکلهم بتر من الخیر ما دام فیه شنآن للنبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم

     

     





  • کلمات کلیدی : تفسیر، کوثر، التحریر

  • ::: جمعه 95/9/12 ::: ساعت 6:37 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر