سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آزمند بودن ، جاودان بندگى نمودن است . [نهج البلاغه]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

گزارش سال 96-95

سوره کوثر یکی از سخت ترین سوره­ها بود. این سوره با سوره­های دیگر تفاوت اساسی داشت. در سوره های قبلی پس از به دست آوردن کلید سوره، گاه با بررسی لغت و ایات پیرامون آن، گاه با تحلیل و بررسی تاریخی، به فضای کلی سوره نزدیک می­شدیم. اما در این سوره بامبهم بودن کلید سوره لازم بود که اقداماتی داشته باشیم تا اولا خود کلید سوره روشن شود تا بعد بتوانیم به فضای کلی سوره منتقل شویم. بنابراین دستیابی به فضای سوره مشکل بود. اگر چه که هر کدام از سوره­های گذشته نیز تلاش، دقت، فکر و تحلیل خودش را می­طلبید اما در این سوره با چندین بار رفت و برگشت به طور کامل فضای سوره روشن نشد تا اینکه وارد بحث تطهیر شدیم.

مراحل کاری که انجام دادیم.

1.       بررسی لغت کوثر

2.      در نظر گرفتن هدف که هدف حضرت رسول چه بوده، امکانات و شرایطشان چه بود.

a.      (نقد)این نگاه نگاه کلی بود که در رابطه به هر سوره باید داشته باشیم و مخصوص سوره کوثر نبود.

3.      نگاه تاریخی به زندگی حضرت رسول و تقسیم آن به قبل و بعد از بعثت. خواندن چند مقاله در رابطه با اقدامات حضرت رسول

a.      (نقد)تاریخ راکه می خواهیم برای این سوره مطالعه کنیم باید برش خاصی از آن  را مورد مطالعه قرار دهیم. قسمتی که برخوردهای خوب رسول و موضع گیری­های مناسب ایشان را در جریان زندگی شان نشان می­دهد.

b.     (نقد)مقاله ها، فقه این کار را نداند و سریع و سطحی عبور می­کنند و به برخی مطالب کلی مثل، صبر و پایداری، گفتگوی احسن، کادر سازی، استعانت از خداوند و ... را رمز پیروزی حضرت می دانند.

4.      کلید واژه­های مشابه مثل، برکت، حکمت، خیر کثیر

a.      (نقد) اگر عنوانی به دست آوردیم لزوما دنبال آیه نباشیم

b.     اگر به چند احتمال رسیدیم سریع وارد یکی از آنها نشویم و مثل حکمت شروع به جستجو و کار نکنیم

c.      احتمالات مختلف را بررسی کردن و اولویت را مشخص کردن

d.     فکر و تحلیل که در چه زمینه ای مثلا برکت ایجاد می شود. بیشتر فکر پیرامون آن موضوع و جوانب مختلفش که مرتبط با سوره و زندگی حضرت رسول است

e.      محدود به ­واژه­ها نبودن. مثلا فلا تعجبک اموالهم و اولادهم کمک خیلی زیادی می­تواند به فهم سوره کند اما این دو واژه ذیل مثلا بحث نعمت می­تواند باشد. 

5.      دیدن فهرست کتاب تطهیر و ارزیابی آن

6.      نوشتن بر اساس فهرست کتاب تطهیر بدون مراجعه به متن ایشان.

 

 نکات روشی:

در این سوره روشمان متفاوت شد و بعد از استفاده از تفاسیر وارد کتاب تطهیر شدیم و در هر قسمت مکث کرده و کار مقایسه با تفاسیر و کار خودمان و نکات روشی آقای صفایی را همانجا انجام می دادیم. چون در کشف فضای سوره با سوره­های دیگر متفاوت بود بیشتر نکات در همین زمینه مطرح شده بود. ابتدا نکات روشی که ناظر به کتاب تطهیر است را می­نویسیم و سپس مطالب دیگر:

نکات روشی ناظر به کتاب تطهیر:

1.      در طرح سوال توجه به نکات تفاسیر نقد آنها که زمینه برای فهم سوالشان بیشتر فراهم می شود.[1]

a.      این نوع گفتن به گونه ای است که سوال جدید ایجاد می­شود و احتمالات مفسیری ضعیف نشان داده می­شود.(درمباحثه گفته شد)

b.     دقت در خود سوره(1-بخشش سابق برای تسلای قلب مناسب نیست.2-تسلیت و دلداری اقدامی نمی­خواهد اما در منت گذاری، طلبها و اقداماتی را به دنبال خود می­آورد(صل، وانحر)

c.      استفاده از سوره­ها دیگر که نزدیک به همین موضوع(تسلی قلب) است.(ضحی و انشراح)

2.        چه نکاتی را مورد توجه قرار می­دهند و از چه چیزهایی عبور می کنند. مثلا: «شروع سوره با فعل ماضى متکلم مع‏الغیر، آیا تسلیت، عنایت، تعظیم و تفخیم و یا نکته‏اى دیگر را همراه دارد؟ در فعل ماضى و همراه تحقق عطا، چه اشاره‏اى هست؟---«صَلِّ لِرَبِّکِ» با «اقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْرِى» چه تفاوتى دارد؟ آیا صَلوة لِلرَب باصلوة الذکر در یک مرتبه قرار دارد؟»(ما تفاوت را می خواستیم بگوییم اما با یصل که خبری است اما توجه به بیانات دیگر قرآن نسبت به امر به صلات نداشتیم.

3.      نگاه جامع چه نسبت به طرح سوالات و چه نسبت به حل سوالات. ««انَّ شانِئَکَ هُوَ الابْتَر»، خبر از آینده است یا توضیح یک قانون و بیان یک اصل است؟ چون دشمنى با کسى که به کوثر دست یافته، باعث شکست و بریدگى و ناتمامى و نقص است. در هر حال این بیان چه نکته‏اى دارد؟»معمولا کمتر این نوع نگاهِ جامع را داریم. این نگاه کلی و کلان بستگی به مساله هایمان دارد. اگر مشکل را جامع ببینیم و در یک نگاه تاریخی کلان مساله مان باشد که مثلا این مشکل از کجا شروع شده تا کجا ادامه دارد و ارتباطش با حوزههای مختلف دیگر چیست؟ و...این نوع نگاه باعث می شود که در طرح و حل سوالاتمان جامع نگاه کنیم. همچنین گاهی اوقات بخواهیم به موضوعی نگاه جامع پیدا کنیم لازم است که ارتباطات آن موضوع را با اطرافش لحاظ کنیم. مثلا نعمت چند ارتباط دارد با عافیت، انعام و ...

4.       روش آقای صفایی برای رسیدن به عناوین پنجگانه: کلید سوره، کوثر است. باید مفهوم آن را روشن کنند خیر کثیر با نعمت کثیر متفاوت است. سپس مصداق و نمونه­های آن را در زندگی حضرت توضیح دهند. بعد از آن که خیر رفتار و موضع گیری مناسب در موقعیتهای مختلف شد، لازم است که موقعیت و موضع گیری را بیان کنند. موفقیت و پیروزی نیز در موضعی گیری مناسب و نامناسب انسان شکل می­گیرد.

5.      برای روشن شدن فضای سوره نکات مختلفی مطرح شد.

a.      برای تبیین کوثر و فضای سوره باید نگاهی خاص نسبت به برخوردها و موضع گیریهای حضرت رسول در تاریخشان داشت. (از این زاویه به تاریخ نگاه کنیم)

b.     چه طور می­تواند یک جریان در تاریخ ایجاد و ادامه یابد. با وجود مشکلات و گرفتاری های سر راه، جریان ماندگار به چه عواملی بستگی دارد و چه نیازهایی را باید تامین کند.

c.      دقت و کشف کلید واژه ها، نیازها و نسخه های درمانی که انسانها تجویز می کنند و نسخه درمانی قرآن

d.     نیازمان از کوثر از کجا برخاسته، چه چیزهایی این نیاز را پر می­کند؟ دقت در سوره معوضتین که آنجا چه طور بحث «پناه» را دنبال می کردیم

e.      بررسی خودمان، چه می شود که کارهای ما تمامیت ندارد. تمامیت را در چه می دانیم(امکانات و شرایط)

f.       گاهی دقت و فهم واژه کمک زیادی در نزدیک شدن به فضا می کند. که روی فهم کوثر عبارتهای مختلف آقای صفایی جمع شود که کوثر برایمان واضح شود و بتوانیم مثلا 50 نمونه بگوییم در این صورت این دقت کمک خوبی به روشن شدن فضای سوره میکند.

g.     نگاه مقابله ای: تقابل کوثر و ابتر، تقابل جریان کفر و ایمان- روند شکل گیری جریان حق و باطل

h.     نظام اندیشه ای: نگاه به انسان، دنیا و خدا و اینکه چه چیزی باعث فزونی این جریان می­شود. یعنی بر اساس آن نظام اندیشه ای کوثر را تحلیل کنید.  

نکات روشی:

1.      نکته ادبی: خودمان را به قواعد زبان عرب محدود نکنیم و نخواهیم فقط بر اساس آن سوره را توضیح دهیم. مثلا تاکید در سوره را بر اساس مخاطب و نوع موضوعی که دارد مطرح می­کند را می­توان مورد بررسی قرار داد.

2.       نکاتی برای فهم معنای کوثر. (روشی برای رفع ابهام واژه که تاریخ نیز برای فهمش اثر گذار است.)

a.      عبارات مختلف آقای صفایی در موردکوثر را جمع کنیم. مثل مقهور و منتظر موقعیتها نبودن، بهترین و راحت ترین برخورد، ...

b.       جستجوی کوثر در لحظه لحظه زندگی حضرت رسول

c.       نکته اساسی که از آن غفلت داریم ، بحث هدف داری است. یعنی کسی که طرح و هدفی دارد و در موقعیت های مختلف و سخت، برخوردهای مناسب از خود نشان می دهد. نه این که کسی زندگی معمولی اش را دارد می کند و گاه در موقعیت سختی است و برخورد مناسب دارد.(نکته اساسی لغت را کشف کنیم)

d.      چه می شود که انسان دارای بهره برداری زیاد از امکانات می شود؟

3.      در برخورد با روایات تفسیری: جایی که مصداق را بیان می کنند محدود نشویم و با در نظر گرفتن رابطه  دنیا و آخرت آنها را توضیح دهیم مثلا نهری که در بهشت بیان کردند نمودِ رفتاری همین دنیا می تواند باشد.

4.      نکاتی که باید همیشه مد نظرمان باشد.: 1-اندیشیدن، جلو رفتن و آفریدن است. این مرکز کار ماست. 2-توجه به نکات در سیر کارمان و هر از چند گاهی دوباره از بالا نگاه کردن به کل کار 3-  این سوال که غیر از بحث آقای صفایی آیا طور دیگری هم می توان بحث را مطرح کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[1]در روایاتى آمده که این سوره پس از مرگ فرزندان رسول و شماتت دشمنان او نازل گشته تا تسلیتى براى رسول و جوابى از شماتت‏ها و اعلام بریدگى و شکست عاص بن وائل باشد. اکنون باید توجه داشت که آیا عطاى سابق و بخشش قدیم مى‏تواند جواب این شماتت و تسلیت از این مصیبت باشد؟ آیا این جواب با این مصیبت و با این شماتت هماهنگ است؟ بر فرض کوثر را در گذشته به رسول داده باشند، اکنون در برابر آنچه که گرفته‏اند و مصیبتى که آورده‏اند، چه جوابى و چه تسلیتى هست؟

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 96/7/15 ::: ساعت 10:55 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

     موقعیت‏

     

    آیا اکنون مى‏توانیم از این کوثر جارى بهره‏ مند شویم و از این آیات حکیم درس بگیریم؟

    این سوره چه درسی برای ما دارد؟ بعد از اینکه کلید سوره را فهمیدیم و متوجه شدیم که کوثر برخورد مناسب در موقعیتهای مختلف است که موجب بهره وری زیاد می شود، باید از موقعیت گفتگو کنیم تا سوره را بتوانیم باز کنیم و فضای سوره را دریابیم.

    مرحوم صفایی مشکل و مساله مخاطب را مطرح می کنند و  درسی که سوره برای این مخاطب دارد را بیان می کنند.

    مشکل و مساله مخاطب این است که در بند و وابسته به موقعیت هاست. در این راستا حالات انسان را با موقعیت، تبیین می کنند. سپس موضع گیری صحیح در بعد اجتماعی و فردی را تحلیل کرده و نوع زاویه دید و مراعات زاویه ها را در برخوردها بیان کرده و در انتها بحث را با عوامل روانی نفسانی که موجب وابستگی انسان به موقعیت هاست را مورد تحلیل قرار می دهند. خلاصه اینکه مباحث ایشان را می توان در چهارنکته بیان کرد.

    1.       تحلیل اشتباه از موقعیتها و پیروزی کشورها و جریانات اجتماعی که توجه به اجزا و امکانات می کنند، و حال آنکه توجه باید در ترکیب و هماهنگی مهره­ها دانست و بر اساس آن موضع گیری و مدیریت کرد.

    2.       معیار در بعد شخصی برای رهایی از وابستگی به موقعیتها، سعی است نه دارا بودن موقعیتهای  مختلف

    3.       زاویه دید و طرز برخورد با بیان دو نمونه از کلام حضرت علی علیه السلام

    4.       عوامل روانی که موجب وابستگی انسان به موقعیتها می شوند عبارتند از

    a.       خیال می کنیم که موقعیتها کاشف از مقامات ماست

    b.       شاید خیال می کنیم که راحتی ما در این موقعیت هاست

     

    c.       شاید خیال می کنیم که امکان پیزوزی تنها در موقعیتهای مناسب است و تمامیت ما د راین صورت دست یافتنی است.  





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 96/2/30 ::: ساعت 3:4 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    مصداق کوثر:

    روشی که به ذهنمان رسید:

    1.       قبل و بعد از بعثت موقعیتهای خاص و ویژه ای که حضرت داشتند را کشف و سپس تحلیل کنیم که چگونه برخورد کردند. که البته سوال پیش آمد که کوثر قبل از بعثت نیز اعطا شده بود یا خیر؟

    2.      برای اینکه موقعیت ها و موضع گیری های حضرت را پیدا کنیم دو راه داریم.

    a.       آیات قرآن که موقعیت و نوع موضع گیری حضرت را توضیح داده اند. مثل تعبیر اذن در برخورد و مقابله با منافقین و ...

    b.      کتابهای تاریخ تحلیلی مثل کتاب مرحوم عباس صفایی

    c.       بر اساس این دو راه می توان به مصادیق کوثر پی برد که برخوردهای و اقدامات پرخیر حضرت را می توان شناسایی کرد.

    تاریخ قبل از بعثت:

    d.      فقر و جهل و جنگ و تعصب بوده است.

             i.      در فقر چگونه و با چه درایتی رابطه تجارت را پیگیری کردند؟ از خود چه شخصیتی نشان دادند که اعتماد حضرت خدیجه را جلب کردند؟ توانستند با آن نگاه اشراف زادگی عرب از جناب خدیجه خواستگاری کنند؟ که حتی موجب مطرود شدن حضرت شده بود؟

              ii.      در فضای جهالت نوع نگاه مردم به جهان پس از مرگ، جهالتشان نسبت به ملائکه و... که زیربناهای بت پرستی شان بود. حضرت چگونه با آنها برخورد می کردند. و....

              iii.      در فضای جنگ و تعصب که قومی و قببیلگی بود. نوع دعوتها حضرت چگونه بوده؟

    تاریخ بعد از بعثت:

    e.       مردی است که ادعای دینی متفاوت دارد و خود را پیامبر می داند در حالی که از امکاناتی که دیگران برایشان مهم است چیزی ندارد. چه اقداماتی داشته است؟  چه برخوردهایی داشته که بتواند جریان فرهنگی متفاوتی ایجاد کند و تنها نماند و گسترش یابد.

    3.      سه مقاله مطالعه شد که بهترین آنها «نقش سیره و شخصیت حضرت رسول صلی الله علیه وآله در گسترش اسلام در دوران بعثت»بود.(البته پیشنهاد مباحثه نبود)

                 i.      مقاله، اقدامات حضرت را در ده مورد بیان می کند و استنادات را توضیح می دهد. مثل: ارتقای سطح اگاهی و بصیرت مردم، کادر سازی و برنامه ریزی دقیق، صبر و استقامت، گفتگوی احسن و گفتار نیکودر برخورد با مخالفان و ...

                  ii.      نقدی کلی زده شد که اینها عناوین کلی است. و روشن نمی کند مصداق کوثر چیست.

    4.      نکته ای که به ذهن می رسید: مصادیقی که تفاسیر مطرح کرده بودند را ببینیم می توانیم با خیر کثیر که رفتاری است تحلیل کنیم یا خیر؟

    5.      مثلا مصداق کوثر را که تقریبا اتفاق دارند وجودمبارک حضرت زهراست. که  موجب برکات و خیرات در زندگی حضرت شده و باعث شده است که ایشان تنها نباشند و جریان فرهنگی از طریق نسل ایشان ادامه دار باشد. توضیح این مطلب با خیر کثیر را می توان چنین گفت که:

    درموقعیتی که جهالت عرب نگاهی خاص را به دختر موجب شده بود. حضرت از امکان و نعمتی برخوردار می شود که به ظاهر نمی تواند موجب این شود که جریان فرهنگی و فکری ایشان ادامه دار باشد. چرا که عرب ادامه خود را از طریق فرزند پسر می دانست و این فرزند ذکور بود که می توانست اسم و رسم ها را زنده نگه دارند. اما حضرت رسول با ارتباطاتی خاص موجب شدند که این نعمت حفظ، تثبیت و موجبات خیر برای اهداف و طرز تفکرشان باشد. از نوع برخوردهایی که قبل و بعد از مسافرت داشتند، بیاناتی که نسبت به ایشان داشتند. غضب و خوشحالی را با غضب و خشنودی خود و خدا برابر می دانستند و ...

    -        آیا می توان بر اساس این نگاه وارد تاریخ شد؟

    6.      نکته دیگر اینکه تمام برخوردهای حضرت بر اساس وحی و نبوت بوده است و مصداق کلی کوثر برخوردهای وحیانی حضرت بوده است که شناختی نسبت به درد، درمان و شرایط داشته اند. و این را ریز کنیم و مصادیقی نشان دهیم.

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 96/2/2 ::: ساعت 1:25 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    1-    مفهوم کوثر

    نکات روشی:

    1.      باید حساب مصداق را از مفهوم جدا کرد

    2.      ازبیانات مفسران، مجمع را ترجیح می دهند و اما بر اساس نگاه خودشان توضیح میدهند[1]  (پذیرش معنای کثرت و خیر اما نقد نسبت با معانی دیگر)

    3.     نقد معانی دیگر با

    a. ناسازگاری با زندگی حضرت رسول صلی الله علیه وآله

    b. و ناسازگاری با آیه‏هاى دیگر که نگاه رسول را از نعمت‏ها و شکوفه‏هاى دنیا بر مى‏دارد.

    c.  مرد بخشنده و بزرگِ کریم و سخاوتمند هم با «اعطیناک»، سازگارى ندارد، که آیه از عطاى چنین شخصى به رسول حکایت ندارد.

    نتیجه: این رسول است که همراه کوثر شده و صاحب کوثر گردیده. با این توجه، کوثر، به معناى خیر کثیر و کثیر الخیر است.

    4.     نقطه مایز بحث تطهیر با تفاسیر: خیر، بهره بردارى مناسب از نعمت است. و درست از همین‏جا مفهوم کوثر، از آنچه در تفاسیر آمده جدا مى‏شود

    5.     باید دو نکته را فهمید تا به مفهوم صحیح کوثر رسید.

    1. یکى تفاوت مفهوم ومصداق

    2.   و دیگرى تفاوت خیر و نعمت‏. و مفسرین در هر دو نکته و یا در نکته‏ى دوم دقت نکرده‏اند و گرفتار مفهوم لغوى کوثر گردیده‏اند، در حالى که در مفهوم قرآنى کوثر، میان نعمت و خیر فرق و تفاوت آشکار هست.

    6.     وارد مفهوم عافیت و انعام می شوند. تا شبکه مفهومی بسازند تا انواع ارتباط با نعمت را از جهت لغت بهتر منتقل کنند.( نتیجه: کوثر، حالت بهره‏بردارى زیاد است و عافیت‏، حالت بهره‏بردارى سالم و مناسب و درست. و انعام‏، احسان و پاداش و بخششى است که بر این بهره‏بردارى زیاد و درست، مى‏دهند.)

    نتیجه نهایی:

    با توجه به معانى لغوى‏ کوثر و عافیت و انعام‏ و با توجه به قرائن و شواهد قرآنى و روایى، مى‏توانیم به آن جمع بندى روى بیاوریم که کوثر، بهره‏بردارى زیاد؛ و عافیت، برداشت سالم؛ و انعام، احسان و افضال و پاداش بر این برخورد خوب و سالم است.

    سوالات مباحثه:

    چگونه مرد بخشنده و خیر کثیر جزو مفهوم کوثر است در حالی که کوثر یعنی زیاد و یکی از مصادیق آن خیر است و دیگری مردی است که بخشندگی زیادی دارد. همچنین مبالغه در کوثر که فرمودند نیز فقط خاصیت وزنی را بیان کردده اند نه تبیین مفهومی.

     

     

     

     

     



    [1]از این سه مفهوم، در مجمع‏البیان کثیرالخیر را ترجیح داده؛ چون جامع تمامى معانى و در بر گیرنده‏ى تم  امى‏مصداق‏هاى دنیوى و اخروى است و خیرالدارین را با خود دارد.

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 96/1/26 ::: ساعت 2:49 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    موقعیت:

    موقعیت ها ملاک افتخار و امتیاز نیستد. این اشتباه است که انسان زمانی که با امکاناتی همراه باشد، آن موقعیت را خیر و خوب می داند و احساس می کند که دنیا به او روی آورده است و شاد و با نشاط است. همچنین صحییح نیست زمانی که امکاناتی از او گرفته می شود ویا همراهانی ندارد و تنهاست ویا دچار رنج و مریضی است احساس کند که موقعیت بدی را گرفتار شده است. و احساس کند که مبتلای به بدی شده است. و زندگی را بر خود تاریک بداند.

    اگر زندگی را در محدوده دنیا تفسیر کنیم و زمانی که آرزوهایمان را متناسب با این دنیا تنظیم کنیم خیر و شر را متناسب با امکانات و موقعیتهای از دست داده و به دست آورده تفسیر می کنیم. زمانی که  هدف، عبودیت حق باشد با این توضیح که موقعیت های مختلف، حرکتی  در وجود انسان ایجاد نکند،  در این صورت موقعیت ملاک نیست بلکه فرصتی است برای رسیدن به ان هدف والا، در این صورت او بند موقعیت ها نمی شود و رضا و عدم رضایش در گرو موقعیت ها نیست بلکه او در هر موقعیتی با همراهی که با وحی دارد مسلط برخورد می کند و می داند که با شروعش پیروز است و با این نگاه در هر موقعیتی به دنبال مهم ترین کار در لحظه است که از وحی الهام گرفته است. در هر لحظه و شرایطی خیر بودن را می فهمد و همراه است چون می داند و می تواندبهترین  بهره­ها را ببرد.

    موفقیت و پیروزی:

    مهم ترین عنصر موفقیت، رضایت و خشنودی است. انسان که از کار خود خشنود است، احساس موفقیت می کند. زمانی که خشنودی او با رضایت پروردگار گره خورده باشد. خود را پیروز می داند. انسان که بداند در هر موقعیت چه نوع موضع گیری داشته باشد. و بداندکه رضایت حق به این نیست که در هر موقعیت باید به نتیجه رسید، او به دنبال این است که با آزادی از هواها و حرفها و جلوه های دنیا موضع گیری کند و با این کار با شروعش رسیده است. و می داند همین رفتار موجب رضایت حق را ایجاد می کند و او نیز راضی است.

     

    کسی که همیشه مسلح به این سلاح است او همیشه رسییده است و ناقص نخواهد ماند چرا که به اندازه خود، حرکت را آغاز کرده و این مسیر به گونه است که آغاز با اوست، ادامه و پایان با دیگری، «من یخرج من بیته مهاجراً الى الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على الله» او بهره خود را از این حرکت برده است. و اینجاست که رضایت دارد و احساس موفقیت در هر موقعییت دارد.  





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 96/1/19 ::: ساعت 2:22 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر
    گزارشی از مباحثه:

    1.       نقطه مرکزی بحث اقای صفایی در خیر کثیر است. در حالی که می توان تمرکز بحث را روی هدف  دانست تا بتوان به وسیله آن پرده از ابهامات سوره برداشت. چرا که کوثر به معنای بهره وری فزاینده در هر موقعیت، با هر هدفی سازگار نیست. باید بررسی کرد که رسول اکرم با چه هدفی همراه بوده که در هر موقعیتی احساس می کردند که دارای  بهره فزاینده هستند.(نقد: به نظر می رسد که بحث هدف همان نگاه کلی است که در هر سوره اثر گذار است. اما اینکه در این سوره بخواهد نقطه مرکزی باشد با توجه به کوثر که کلید سوره است؛ نیاز به توضیح است که آقای مهدوی بیان خواهند کرد.

     

    2.      بحث از مصداق کوثر لازم نیست. زیرا زمانی که مفهوم کوثر روشن شد و در آن، بحث از اهداف انسانها و هدفی که کوثر در آن معنا می­یابد؛ روشن شد. فضای کلی سوره نمایان می­شود. و ابهامی باقی نمی ماند تا بخواهیم مصداق کوثر را بیان کنیم.(نقد: انا اعطیناک، اینکه خطاب مستقیم در مورد حضرت است،  لازم است در زندگی حضرت رسول صلی الله علیه وآله توضیح دهیم که چگونه توانسته اند با هدفشان در هر موقعیتی بالاترین بهره را داشته باشند و همچنین برای وجوه مختلفی که مفسرین در مصداق کوثر بیان کرده اند لازم است تا مصداق کوثر مطرح شود تا ابهام از سوره برداشته شود که بالاخره چه چیزی قبلا به حضرت اعطا شده است.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 96/1/19 ::: ساعت 11:21 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    نوشته اقای براهنی

    کلید سوره ،کوثر بود وکوثر درلغت بمعنای خیرکثیر.خیرکثیر غیراز نعمت کثیر یا نعمتهای کثیر بود که نعمتهایی همچون مال وفرزند زیاد به کافران هم داده شده درحالیکه خیری برای انان نداشت و ایات موید این مطلب مورد بحث قرار گرفتند.بنابراین خیر وشر را وابسته به موقعیتها ندانستیم ونیز کمی یا زیادی امکانات را دران موثرندیدیم که حضرت سلیمان در اوج امکانات همراه با خیر بود وحضرت ایوب دراوج سختیها و بلاها با خیرهمراه .پس نتیجه این شد که خیر یا شر درهستی بصورت مطلق وجود ندارد و به نوع رابطه ها وموضع گیریها برمیگردد.رابطه هایی که درهرموقعیتی ولو سخت و طاقت فرسا وبا کمترین امکانات میتواند بیشترین بهترین بهره ها را نصیب کند و دراوج نعمتها و بیشترین امکانات میتواند قارونها را همراه نعمتهایشان به زمین فرو برد.پس برای روشن کردن خیرکثیر باید به سراغ موضع گیریها رفت تا با روشن شدن نوع موضع گیری درهرموقعیت ،خیر وشر مربوط به ان موقعیت معلوم شود ونیز معلوم گردد که چگونه میتوان خیری را ساخت که فزاینده و مستمرباشد تا کثیر و نهایتا کوثر باشد.

    درهرموقعیت انسان دو نوع موضع گیری میتواند داشته باشد .این موضع گیری یا موضع حق است  یعنی موضعی است که سبب بهره مندی میشود ویا باطل است که نیتجه ان ازدست دادن موقعیتها وفرصتهاست که بعد ازحق چیزی غیر از ضلالت و ازدست دادن نیست :فما ذا بعد الحق الاالضلال.پس باید درهر موقعیتی حق را بشناسیم تا ازگمراهی درامان بمانیم و بهره های خود را زیاد کنیم.

    اما راه شناخت موضع حق چیست وچگونه میتوان درموقعیتهای متفاوت راه را پیدا کرد وبه بیراهه و ازدست رفتن مبتلا نگشت .هرشناختی نیازمند علم واگاهی است وشناخت حق علم واگاهی روشن وقطعی را میطلبد ونمیتوان براساس ظن وگمانها راه رفت و درپی حق بود: وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً.دراینجا نیازمند بینه ودلایل اشکارو روشنی هستیم تا بتوانیم راهها را از بیراهه ها تشخیص دهیم وگرفتار نشویم،پس باید به ایه ها ونشانه ها خوب توجه کنیم ،علامتهای روشن واشکاری که در خودمان و نیز جهان هستی قرار داده شده : سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق.این شناخت واگاهی درمرحله اول نیازمند دلیل اشکار و روشن است و بعد ازمعلوم شدن و تبیین نیازمند پذیرش وتسلیم است تا نفع وخیروبهره مندی را نصیب انسان کند:قُلْ یاأَیُّهَاالنَّاسُقَدْجاءَکُمُالْحَقُّمِنْرَبِّکُمْفَمَنِاهْتَدى‏فَإِنَّمایَهْتَدِیلِنَفْسِهِوَمَنْضَلَّفَإِنَّمایَضِلُّعَلَیْهاوَماأَنَاعَلَیْکُمْبِوَکِیلٍ.

    این اگاهی وعلم درمراحلی با ایات ونشانه ها حاصل میشود وبرای انسان بینشی را میاورد تا بتواند مرزهای دقیق بین حق وباطل را تشخیص داده وبا قدم گذاشتن درمسیر حق بهره های خود را از موقعیتها بردارد .اما گاهی شناخت سخت میشود ومسیر دارای ابهام وپیچیدگی .دراینجا قران یک وسیله نجات بخش دیگر را معرفی میکند که همان فرقان است که برای کسانیکه به او ایمان اورده باشند و قوانین او را درعمل پیاده کنند مرزهای مبهم ونامعلوم را روشن و از بهره های عظیم خود سرشار میکند‏:

    یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم‏

    پس شناخت حق در مرحله اول نیازمند یک علم واگاهی وسیع وهمه جانبه است علم به موضوع ،شرایط واحکام درموقعیتهای متفاوت و درمرحله ای بالاتر نیازمند یک عنصراساسی دیگراست وان رعایت حد ومرزهای موجود در هستی که هستی دارای نظام و حد و مرز است :هو الذی خلق السماوات والارض بالحق و هرگونه حرکت بر خلاف این حدها فساد وتباهی را به بار میاورد: وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ

    با این شناخت واگاهی به قدرهای واندازه های موجود درهستی  میتوان مواضع هماهنگ با انرا بدست اورد و با رعایت حدها ومرزها بیشترین بهره ها را برای خود به ارمغان اورد که انچه با هستی وقوانین ان هماهنگ باشد به سرانجام خواهد رسید ودوام خواهد داشت وحرکت بر خلاف جریان هستی محو و نابودی را بدنبال:

    أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثال‏

    قل جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.

    این جریان حق وباطل وهماهنگی و ناهمگونی با هستی است که خیروشر را چه درروابط فردیمان وچه درسطح جامعه وتاریخ شکل خواهد داد وانسانها واقوام را بهره مند میکند و جریان ساز ومستمر ویا انها را درنطفه خفه میکند و به  عذاب خوارکننده دردینا وخوارکننده تر دراخرت مبتلا.

    الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ (1) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (2) ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُم‏

     

    فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ (15) فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِسات‏

     

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 96/1/19 ::: ساعت 8:3 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    نوشته اقای براهنی

    کلید سوره ،کوثر بود وکوثر درلغت بمعنای خیرکثیر.خیرکثیر غیراز نعمت کثیر یا نعمتهای کثیر بود که نعمتهایی همچون مال وفرزند زیاد به کافران هم داده شده درحالیکه خیری برای انان نداشت و ایات موید این مطلب مورد بحث قرار گرفتند.بنابراین خیر وشر را وابسته به موقعیتها ندانستیم ونیز کمی یا زیادی امکانات را دران موثرندیدیم که حضرت سلیمان در اوج امکانات همراه با خیر بود وحضرت ایوب دراوج سختیها و بلاها با خیرهمراه .پس نتیجه این شد که خیر یا شر درهستی بصورت مطلق وجود ندارد و به نوع رابطه ها وموضع گیریها برمیگردد.رابطه هایی که درهرموقعیتی ولو سخت و طاقت فرسا وبا کمترین امکانات میتواند بیشترین بهترین بهره ها را نصیب کند و دراوج نعمتها و بیشترین امکانات میتواند قارونها را همراه نعمتهایشان به زمین فرو برد.پس برای روشن کردن خیرکثیر باید به سراغ موضع گیریها رفت تا با روشن شدن نوع موضع گیری درهرموقعیت ،خیر وشر مربوط به ان موقعیت معلوم شود ونیز معلوم گردد که چگونه میتوان خیری را ساخت که فزاینده و مستمرباشد تا کثیر و نهایتا کوثر باشد.

    درهرموقعیت انسان دو نوع موضع گیری میتواند داشته باشد .این موضع گیری یا موضع حق است  یعنی موضعی است که سبب بهره مندی میشود ویا باطل است که نیتجه ان ازدست دادن موقعیتها وفرصتهاست که بعد ازحق چیزی غیر از ضلالت و ازدست دادن نیست :فما ذا بعد الحق الاالضلال.پس باید درهر موقعیتی حق را بشناسیم تا ازگمراهی درامان بمانیم و بهره های خود را زیاد کنیم.

    اما راه شناخت موضع حق چیست وچگونه میتوان درموقعیتهای متفاوت راه را پیدا کرد وبه بیراهه و ازدست رفتن مبتلا نگشت .هرشناختی نیازمند علم واگاهی است وشناخت حق علم واگاهی روشن وقطعی را میطلبد ونمیتوان براساس ظن وگمانها راه رفت و درپی حق بود: وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً.دراینجا نیازمند بینه ودلایل اشکارو روشنی هستیم تا بتوانیم راهها را از بیراهه ها تشخیص دهیم وگرفتار نشویم،پس باید به ایه ها ونشانه ها خوب توجه کنیم ،علامتهای روشن واشکاری که در خودمان و نیز جهان هستی قرار داده شده : سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق.این شناخت واگاهی درمرحله اول نیازمند دلیل اشکار و روشن است و بعد ازمعلوم شدن و تبیین نیازمند پذیرش وتسلیم است تا نفع وخیروبهره مندی را نصیب انسان کند:قُلْ یاأَیُّهَاالنَّاسُقَدْجاءَکُمُالْحَقُّمِنْرَبِّکُمْفَمَنِاهْتَدى‏فَإِنَّمایَهْتَدِیلِنَفْسِهِوَمَنْضَلَّفَإِنَّمایَضِلُّعَلَیْهاوَماأَنَاعَلَیْکُمْبِوَکِیلٍ.

    این اگاهی وعلم درمراحلی با ایات ونشانه ها حاصل میشود وبرای انسان بینشی را میاورد تا بتواند مرزهای دقیق بین حق وباطل را تشخیص داده وبا قدم گذاشتن درمسیر حق بهره های خود را از موقعیتها بردارد .اما گاهی شناخت سخت میشود ومسیر دارای ابهام وپیچیدگی .دراینجا قران یک وسیله نجات بخش دیگر را معرفی میکند که همان فرقان است که برای کسانیکه به او ایمان اورده باشند و قوانین او را درعمل پیاده کنند مرزهای مبهم ونامعلوم را روشن و از بهره های عظیم خود سرشار میکند‏:

    یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم‏

    پس شناخت حق در مرحله اول نیازمند یک علم واگاهی وسیع وهمه جانبه است علم به موضوع ،شرایط واحکام درموقعیتهای متفاوت و درمرحله ای بالاتر نیازمند یک عنصراساسی دیگراست وان رعایت حد ومرزهای موجود در هستی که هستی دارای نظام و حد و مرز است :هو الذی خلق السماوات والارض بالحق و هرگونه حرکت بر خلاف این حدها فساد وتباهی را به بار میاورد: وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ

    با این شناخت واگاهی به قدرهای واندازه های موجود درهستی  میتوان مواضع هماهنگ با انرا بدست اورد و با رعایت حدها ومرزها بیشترین بهره ها را برای خود به ارمغان اورد که انچه با هستی وقوانین ان هماهنگ باشد به سرانجام خواهد رسید ودوام خواهد داشت وحرکت بر خلاف جریان هستی محو و نابودی را بدنبال:

    أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثال‏

    قل جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.

    این جریان حق وباطل وهماهنگی و ناهمگونی با هستی است که خیروشر را چه درروابط فردیمان وچه درسطح جامعه وتاریخ شکل خواهد داد وانسانها واقوام را بهره مند میکند و جریان ساز ومستمر ویا انها را درنطفه خفه میکند و به  عذاب خوارکننده دردینا وخوارکننده تر دراخرت مبتلا.

    الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ (1) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (2) ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُم‏

     

    فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ (15) فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِسات‏

     

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 95/12/21 ::: ساعت 2:24 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    مفهوم کوثر:

    در لغت دو عنصر معنایی مطرح شده است، خیر و کثرت.

    کثرت:

    کثرت خاصی مورد نظر است. 1- مختص و محدود به چیزی نیست،(الکثیر من کل شیء) 2- فزایندگی و انتشار یابندگی در آن هست.(الملتف من الغبار)3- استمرار در آن لحاظ شده است.(نهر فی الجنه) چرا که خصوصیت نهر استمرار آن و متصل بودن آن به منبع جوشان است. و اسم گذاری نهر برای کوثر گزارش از واقعیتی است که در حقیقت کوثر وجود دارد.4-مبالغه در کثرت یعنی خیلی زیاد شده از هر چیزی

    خیر:

    عنصر معنایی دیگر که در کوثر مطرح است. خیر بودن آن است. (کثیر الخیر) خیر رفتار مناسب با هر پدیده را می گویند. چرا که تمام پدیده ها نسبت به خیر و شر خنثی هستند. خیر و شر بر اساس نوع رابطه ما شکل می گیرد.  خوب و بدى، نتیجه‏ى جهت‏گیرى و موضع‏گیرى انسان در هستى و در جامعه و در خویش است.

     مثل چاقو که بدون در نظر گرفتن ارتباط با آن نمی توانیم بگوییم که وسیله خوب یا بدی است. بلکه بستگی به نوع ارتباطی است که با آن برقرار می شود. که اگر در دست طبیب جراح باشد خیر است چرا که جان انسانی را نجات خواهد داد. و اگر در اختیار انسان مستی که حساب و کتاب ندارد، باشد شر است و موجب ستاندن جان انسانی خواهد شد. پس خیر نوع رابطه مناسب برقرار کردن با هر پدیده است.

    تفاوت نعمت کثیر باخیر کثیر:

    نکته دیگری که باید درمفهوم کوثر لحاظ کرد تفاوت خیر کثیر با نعمت کثیر است چرا که خیر با نعمت متفاوت است. نعمت، امکاناتی است که در اختیار انسان است و لزوما خیر نیست بلکه بستگی به نوع رابطه ما با آن دارد که اگر بهترین را از بین گزینه های مختلف انتخاب کنیم آن امکان برای ما خیر خواهد بود.و الا همان نعمت نیز می تواندشر باشد. مثلادارا بودن انسان از مال و فرزند نعمت است. اگر رابطه ای که با این برقرار می کند تفاخر و تکاثر به دیگران باشد، شر است. یا او را  چنان مشغول کند که از امورات مهم زندگی اش دور شود رابطه خوبی برقرار نکرده و همین نعمت برای او شر، محرومیت و نقصان است. اما اگر این نعمت را در مسیری استفاده کرد که با آن توانست نقطه ضعف های زندگی اش را پر کند. خیر خواهد بود. چرا که او با استفاده کردن از آنها توانسته به اهداف مهم زندگی اش برسد. اهدافی که متناسب با قوانین هستی و امکانات وجودی اوست. چرا که او با نگاهی که با خود و هستی دارد دریافته است که امکانات را به رسم امانت به او سپرده اند تا در مسیر رسیدن به هدف اصلی زندگی اش باشد.

    نتیجه: امکانات و نعمت‏ها و امدادها را نباید با خیرات و خوبى‏ها برابر کنیم. و کثیر النعمه با کثیر الخیر تفاوت دارد. و کوثر، این خیر کثیر و بهره‏بردارى مناسب و شایسته حتى از امکانات کم و نعمت‏هاى محدود است.

    اما سوال این است این خیر کثیر و این کوثری که خداوند به حضرت عطا کرده است مصداقش چیست؟ که مومنین هم می توانند از آن بهره مند شوند و شامل آنها نیز شود.

    مصداق کوثر:

    کوثر آن خیر کثیری است که خداى تعالى به رسول خدا صلّی الله علیه و آله داد. اما سوالی که می توانیم با آن به مصداق برسیم این است که آیا در زندگی حضرت رسول صلی الله علیه وآله می توانیم جامعی را پیدا کنیم که بتوان با آن تمام مصادیقی که تفاسیر و روایات مطرح کرده اند توضیح دهیم یاخیر؟

    به نظر می رسد که بیان مرحوم طالقانی[1] قابل دفاع باشد. چرا که ایشان وحی و نبوت را مصداق کوثر می داند و بر اساس آن در مورد قران، شفاعت، نسل و ... توضیحاتی می فرمایند.

    به نظر می رسد که می توان وحی و نبوت را مصداق کوثر گرفت که عطاشده پروردگار به حضرتش می باشد. و حضرت در تمام مراحل زندگی شان با همین عنایت خداوند توانستند در هر موقعیت و شرایط بهترین رابطه را برقرار کنند. و در هر موقعیتی بهترین بهره وری مستمر را دارا شدند. به نظر می رسد که ما می توانیم تمام مصادیقی را که در تفاسیر مطرح شده است را با این توضیح جمع کنیم.

     

    تمام مصادیقی که در تفاسیر مطرح شده می تواند مصداق کوثر باشد. حتی ارتباط حضرت رسول با سنگ نیز می تواند مصداقی از کوثر باشد زیرا او با این معیار که مهم ترین وظیفه و مهم ترین کاری که من با این انجام می دهم چیست؟ و براساس وحی این به او داده شده است و او می داند که الان بهترین برخورد با این چیست او مهم ترین و بهترین رابطه را برقرار می کند و این موجب ماندگاری او و استمرار حرکت و جریان او می شود چرا که او دریافته است که این عالم قانونمند است و بی گدار نمی توان به آب زد و باید بر اساس قوانین آن حرکت کرد و از کسی دستور می گیرد که او برای همه برخورد های و رابطه ها قانون دارد و بر همه شرایط و موقعیت های او مسلط است، کسی که هم به نتیجه و هم مقدمات و هم مسلط به افتها و آسیبهاست. بنا براین شروعش بادریافت  نتیجه است و هیچ زمان ناقص نمی ماند.  چرا که با چراغ وحی حرکت می کند چراغی که در همه رابطه­ها به او نور می دهد و او را سرشار می سازد.

    او قطره را به دریا متصل کرده است. او نسل را برای تکاثر نخواسته او فاطمه را برای تفاخر نخواسته و او نوع رابطه ای که با فاطمه، قرآن، اصحاب و ...  برقرار می کند. برای نسل بشریت خواسته و برای پیوند نسل بشر با معبود هستی است و این است که در هر موقعیتی به دنبال این است که رابطه ای برقرار کند که حاکم رابطه ها می خواهد. هر چیز در این مسیر قرار گیرد ماندار و فزاینده خواهد شد چرا که عمل محدود زمانی که در الله  نامحدود ضرب شود نتیجه آن نامحدود خواهد شد. و چون پیوند با افریننده خیر است، خیر خواهد بود و با استمرار خدا آن عمل نیز از بین نخواهد رفت و مستمر خواهد ماند.

    این است که نوع اخلاق حضرت(انک لعلی خلق عظیم) سیاست او با دوستان و دشمنان، امکانات او چه نسل و غیر نسل همه در این مسیر است و تمام اینها جریانی ایجاد خواهد کرد که ماندگار است. چرا که تمام رابطه ها با محوریت الله است. و این خیر است و موجب فراوانی مستمر و اگر جریانی بدون محوریت الله باشد ناقص و ناتمام، به پایان خواهد رسید.

    مومن نیز پس از پذیریش اسلام و گرایش به الله به دنبال این است که رابطه هایی که می خواهد در هر موقعیتی ایجاد کند با محوریت الله باشد. و در این صورت است که او نیز از کوثر برخوردار است. چرا که می داند در هر رفتاری مامور به مهم ترین کاری است که او می خواهد.

     

     



    [1] از بیانات مجمع نیز می توان استفاده کرد که جمیع مصادیق را در جامعی جمع می کنند. اللفظ یحتمل للکل فیجب أن یحمل على جمیع ما ذکر من الأقوال فقد أعطاه الله سبحانه و تعالى الخیر الکثیر فی الدنیا و وعده الخیر الکثیر فی الآخرة و جمیع هذه الأقوال تفصیل للجملة التی هی الخیر الکثیر فی الدارین

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 95/12/21 ::: ساعت 12:10 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    مفهوم کوثر:

    نکات کلیدی:

    1.        تفاوت خیر کثیر و نعمت کثیر

    2.       خیر نوع خاصی از رابطه با امکانات است.

    3.       عبودیت کیمیایی است که انسان را در تمام روابط و شرایط بهره مند می­کند.

    متن­های پراکنده:

    1.       امکانات و نعمت‏ها و امدادها را نباید با خیرات و خوبى‏ها برابر کنیم. و کثیر النعمه با کثیر الخیر تفاوت دارد. و کوثر، این خیر کثیر و بهره‏بردارى مناسب و شایسته حتى از امکانات کم و نعمت‏هاى محدود است

    2.        نه جهان از خوب و بد تشکیل شده، و نه انسان از خوب و بد و روح و لجن. خوبى و بدى، شر و خیر، صفت ارتباطهاى انسان با خودش، با جامعه و یا جهان است. هنگامى که من با اسید بد رابطه برقرار کردم، صدمه مى‏خورم و بدى مى‏بینم. شر و خیر، خوب و بدى، نتیجه‏ى جهت‏گیرى و موضع‏گیرى انسان در هستى و در جامعه و در خویش است.[1]

    3.        «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ انَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَى‏ءٍ قَدْراً[2]».تقوا اطاعت حق و عمل به وظیفه است و این اطاعت، نتیجه ایمان و عشق به حق است و کسى که از آن عشق برخوردار شد و در کلاس اطاعت نشست، دیگر جز عمل به وظیفه‏اش برایش مسأله‏اى نیست. فقط مى‏خواهد که بر روى مرز حرکت کند و آن طور که دستور دارد پیش بیاید.این چنین کسى دیگر بن‏بست ندارد و گیر نمى‏کند؛ چون او با شروعش به نتیجه رسیده و از آغازش بهره گرفته و حق خویش را به دست آورده است. آخر مهم‏رسیدن‏ نیست، مهم در راه بودن است و کسى که در راه است و در روى مرز است، دیگر بن بستى ندارد. بودن و نبودن، ماندن و رفتن برایش یکسان است، نه ترسى دارد از آینده و نه حزنى از گذشته و نه تزلزلى در حال.هر کس که بر او تکیه کند او برایش کافى است و تمام نیازها و تمام کسرى‏هایش را پر مى‏کند و سرشار مى‏نماید. دیگران نمى‏توانند تمام وجود ما را پر کنند.

    -                    اگر شروع تو از روى هوا و هوس و یا تقلید و تلقین باشد هیچ وقت به نتیجه نمى‏رسى هرچند به فقه و اجتهاد و عرفان وفلسفه و ... هم رسیده باشى. چون این‏ها خود بت تو و مانع تو و مایه‏ى غرور تو خواهند گردید. اما اگر از روى شناخت وظیفه و در زمینه‏ى آزادى از هوس‏ها و حرف‏ها و جلوه‏هاى‏دنیا شروع کرده باشى از همین لحظه، تو به نتیجه رسیده‏اى و به انسانیت رسیده‏اى. چون انسان یعنى همین از سطح غریزه‏ها حرکت کردن و تا حدّ وظیفه راه رفتن.

    -         مهم این است که در راه باشیم و در حرکت باشیم، که؛ «من یخرج من بیته مهاجراً الى الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على الله».[3] کسى که هجرت کرد، هرچند نرسیده باشد و مرده باشد، در هر صورت به پاداش خود رسیده. در این جمله خیلى لطافت هست که؛ «فقد وقع اجره على الله»- نه یقع اجره علیه- گذشته است و بر عهده‏ى خدا قرار گرفته است.

    -         چقدر فرق است میان این‏گونه حرکت که نتیجه‏اش به مقصد وابستگى ندارد، بلکه با کیفیت و چگونگى خودش مربوط مى‏شود و حرکت‏هاى دیگر که پس از رسیدن به مقصد هم نتیجه‏اى به دست نمى‏دهند و جز غرور و ظلمت چیزى نمى‏آفرینند. حرکت از روى وظیفه و تجمع به خاطر وظیفه، نتیجه‏اش پیش‏خور شده و پاداشش گذشته است.

    نتیجه گیری و جمع بندی:

    کوثر:  عمل به وظیفه(عبودیت) در هر صحنه و موقعیت است.

    کسی که تنها محرک او وظیفه اش باشد وظیفه ای که از روی عبودیت و مهم ترین کار در هر لحظه باشد. با چنین نگاهی هر اتفاقی برای او خیر است چرا که او وابسته به نتیجه نیست. او با حرکتش به مقصود و نتیجه رسیده و با پیوند حق، بیشترین بهره اش را برده است. اینجاست که با فروانی امکانات مسئولیت خود را بیشتر می­داند و آنها را در مسیر عبودیت خرج می کند و با او پیوند ایجاد می کند، و در مقام تفاخر و تکاثر نیست. و در صورتی که از امکانات کم بهره مند باشد، دچار یاس و ایستایی نمی شود که می داند در هر موقعیت باید به دنبال  وظیفه اش باشد بنابراین، عبد با چشم خدا می بیند و با دست پروردگارکار می کند. و بهترین رابطه را با محوریت عبودیت ایجاد می کند. و این راز ماندگاری و پایداری او و جریانی است که ایجاد کرده است. و ابتر و ناقص نخواهد ماند. چرا که او از کوثر برخوردار است.

     



    [1] صفایى حائرى، على، تطهیر با جارى قرآن، 3جلد، لیلة القدر - قم، چاپ: اول، 1391 ه.ش.

    [2] ( 1). طلاق، 3 و 2 ..

    [3] ( 2) نساء، 100.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 95/12/14 ::: ساعت 1:55 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر
       1   2   3   4   5   >>   >