سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ، خُنَک کردن جگر تفته را دوست دارد . هرکه جگری تفته را آب بنوشاند، چه [متعلّقبه] چارپایان باشد یا جز آن، خداوند، در آن روزی که سایه ایجز سایه او نیست، بر او سایه افکند . [.امام باقر علیه السلام]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

 

 

 

 

جلسه8

11/10

جلسه9

17/10

 

 

 

 

 

حضور غیاب

تکلیف وبلاگ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 1

قراباغی

*

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

کاظمی

* ت

-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3

علیزاده

*

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4

موذنی

-

-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

5

کی قبادی

*

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

6

فتحی

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7

رضی

*

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

8

مهدوی

*

-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

9

ابراهیمی

*

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: دوشنبه 93/10/15 ::: ساعت 8:1 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    سوره نصر

     مجمع البیان

     


    مراحل و روش این تفسیر:

    اولا توضیح(می پردازند به مشخصات سوره )

    (مکی ومدنی بودنش و عدد آیها)

    ثانیا فضل سوره

    -         روایت را نقل می کند وازاهل سنت هم می آورد ومنبعی است که بین هردوطرف معتبر است.

    -         معمولا توضیحی هم نمی­دهند.

    ثالثا تفسیر (بمعنای ارتباط دوسوره است)

    -         فقط تحلیل است روی این حساب که این چینش به فرمایش حضرت رسول ص است ومافقط احتمالات رابررسی می­کنیم واین دو صورت می­توانند بررسی شوند؛ 1–ربط موضوعی 2- ربط آخر سوره به اول سوره. یک پایه دیگر برای بیان ارتباط نیز، نظام فکری است.

    -         واین درعلوم قرآن مطرح است که مشهور این است که عثمان قرآن را جمع کرده است ولی شواهدی وجود دارد از بعضی گزارشات که پیامبراکرم ص خودشان قرآن را جمع کرده­اند وبحث‌ها­ی کلامی مطرح است.

    رابعا بحث لغت

    -        بسیاری ازتفاسیر ازکتب لغت نقل می کنند ولی این جا ازاستعمال به دست آورده یعنی خودش کار لغوی کرده

    -        برای بیان دقیق معنی عناصر مفهومی را بیان می­کند.

    خامسا شان نزول

    سادسا تفسیر (تحت عنوان المعنی)

    مراحل آن عبارت است از:

    -        *لغت را بررسی می­کند.

    -        بعد ترکیب را توضیح می­دهد. البته این بیشتر به لغت برمی­گردد.

    -        *تطبیق (بعد دلیل می آورد)

    *درمقابل سوال محور که می خواهد به عمق بیشتری برسد وبه ترجمه روانی اکتفا نمی کند

    ← روش این تفسیر ابهام محوری* است یعنی درصدد رفع ابهام­هایی است که برای مخاطب مطرح است یا پرداختن به ابهاماتی که برای خود مفسر مطرح است.

    -        اگر روشمان ابهام محور باشد سوالات و ابهامات را حل کرده و جلو میرویم ولی اگر روشمان سوال محوری باشد (گاهی علامه اینگونه است) با طرح سوال امکان اندیشیدن به مسائل عمیقتر قرآن که دور از فهم کنونی ماست فراهم میشود.

    -        ابهام یعنی موجودمان رامی بینیم ولی سوال یعنی بسته است وسوال ها را طرح کنیم.

    ثامنا (بخش­های  اسماء- الاعراب – قرائت وحجه هم در بعضی سور اضافه می شوند)

     

    در این سوره عناوین توضیح، فضل سوره، تفسیر، اعراب و المعنی(تفسیر) آمده و عناوین لغت، شان نزول، اسماء، قرائت و حجت نیامده است.

     


    نکات تفسیری و مستند آن­ها

    بحث تفسیری یعنی بحثی که در صدد رفع ابهام و توضیح آیه باشد.

    بنابر این ابتدا باید فهمید مفسر چه می­گوید و این حرف را از کجای آیه می­زند.

    ________________________________

     

    1.      مراد از دین و دخول مردم در آن(یدخلون فی دین الله افواجا)

    اصل دین بمعنای جزاء است ولی اینجا بمعنای طاعت و بندگی ای است که بواسطه آن مستحق جزاء می­شوند./المراد بالدین الإسلام و التزام أحکامه و اعتقاد صحته و توطین النفس على العمل به‏

    مستند:

    رواج این تعبیر مثل ما قال سبحانه‏ فِی دِینِ الْمَلِکِ‏ أی فی طاعته‏.

    2.      ارتباط لزوم تسبیح و حمد و استغفار در آیه سوم با فتح و نصرت الهی.

    نعمت (فتح و نصرت) از جانب خدا اقتضا می­کند که حق آن ادا شود و ادای حق نعمت به سه چیز است: 

    -        شکر منعم(حمدربک)

    -        تعظیم و بزرگداشت او(تسبیح)

    -        امتثال اوامر و نواهی او(استغفار که امتثال توبوا الی الله است)

    وجه وجوب ذلک بالنصر و الفتح أن النعمة تقتضی القیام بحقها و هو شکر المنعم و تعظیمه و الائتمار بأوامره و الانتهاء عن معاصیه‏

    3.      فهم وداع و آمادگی پیامبر(طبق حدیث ابن عباس)

    به دو بیان و دلیل این مطلب از سوره فهمیده شده است:

    -        تقدیر " فسبح بحمد ربک فإنک حینئذ لاحق بالله و ذائق الموت کما ذاق من قبلک من الرسل و عند الکمال یرقب الزوال" است.خود مصنف تعبیر به قیل کرده است و به نظر وجه قابل دفاعی نیست.

    -         چون در این سوره امر به تجدید توحید(سبحان الله)  و جبران آنچه فوت شده است با استغفار شده، می­فهمیم آیات به انتقال و رفتن از دنیا اشاره می­کنند چرا که این دو از لوازم انتقال است.

    گزارش محتوای این تفسیر

    -        توضیح مدنی بودن و 3 آیه بودن سوره.

    -         بیان فضیلت سوره و نقل دو روایت:

    Ø      ثواب قرائت این سوره مثل حضور در فتح مکه با پیامبر است.

    Ø      اثر قرائت آن در نماز یاری خدا در مقابل دشمنان و امان از حرارت جهنم و ورود به بهشت است.

    -        ارتباط این سوره با سوره قبلی این است که آن را با ذکر دین تمام کرد و این‌را­با‌ظهور‌دین.

    -         بیان اعراب←مفعول جاء محذوف است (جائک)- جواب اذا محذوف است(حضر اجلک) یا همان فسبح... است- افواجا حال است.

    -         بیان چند نکته تفسیری بالا تحت عنوان المعنی.

    -         نقل چند روایت در باب عمل پیامبر و اذکاری که حضرت بعد از نزول این سوره قرائت می­فرمودند مثل: عن أم سلمة قالت: کان رسول الله ص بالآخرة لا یقوم و لا یقعد و لا یجی‏ء و لا یذهب إلا قال سبحان الله و بحمده أستغفر الله و أتوب إلیه فسألناه عن ذلک فقال ص إنی أمرت بها ثم قرأ إذا جاء نصر الله و الفتح‏.

    نقل حدیث مفصل فتح مکة.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: یکشنبه 93/10/7 ::: ساعت 11:15 صبح :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    آثار خسارت‏

    تحلیل کلی:قاعده شکر و کفر

     

    بدون اصل حرکت کردن‏و در حرکت، اصول را رها کردن‏، این هر دو، عامل خسارت و سوختن انسان هستند. 

    در انتخاب مکتب، در انتخاب هدف هم اصولى هست، معیارهایى هست.

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 166

    صداقت‏ها و مکتب‏ها بر اساس هدف‏هایى که طرح مى‏کنند و هدف‏ها بر اساس نیاز و ساخت انسان نقد مى‏خورند و همان‏طور که گذشت، با قدر و جایگاه و آرمان نهایى انسان سنجیده مى‏شوند. 

    قرب و بعد انسان، در گرو شکر و کفر اوست.

    در مقام تربیت اسلامى ما نمى‏توانیم آدم‏ها را به نیش بکشیم و به دوش بگیریم، بلکه همراه بینات و کتاب و میزان، باید با شکرشان جلو بیایند و یا با کفرشان رنج ببینند. دیگر این با خود آنهاست که شاکر باشند یا کافر.

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 167

    با شکر امکانات و وسعت تو زیاد مى‏شود، که: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَازیدَنَّکُمْ».[1]و با کفر انسان به رنج مى‏رسد، که: «لَئِنْ کَفَرْتُمْ انَّ عَذابى‏ لَشَدیدٌ».

    و این یک جریان تدریجى است که ادامه مى‏یابد تا به فرو رفتن و غرق شدن انسان بینجامد. «سَیَصْلى‏ ناراً ...»

     

     (چگونگی رسیدن به خسارت از طریق کفر:)

    منى که به اصول یک‏دست و راحت رسیده بودم و راحت شده بودم، گرفتار وسوسه‏ى شک و حتى نفرت مى‏شوم و نمى‏فهمم که من به استدلال و بحث احتیاج ندارم، این همه عقبگرد، نتیجه‏ى کفرهاى من است که با آگاهى‏هاى سابقم کار نکردم و طبیعى است که منابع شعور و آگاهى مرا بگیرند و رهایم کنند و من به شک و کفر و نفرت هم برسم، که؛ «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ»[2] همین است.

    نفی ضرورت یقین برای حرکت:

    ما خیال مى‏کنیم که براى حرکت، به یقین، به باور احتیاج هست، در حالى که به تعبیر قرآن در سوره‏ى بقره آیه‏ى 45 و 46 خشوع و خشیت حتى با گمان و ظن در انسان شکل مى‏گیرد، که: «انها لکبیرةٌ الا على الخاشِعینَ الَّذینَ یَظُنُّونَ انَّهُمْ مُلاقوا رَبِّهِمْ ...»

    مگر ما در جریان زندگى عادى جز با احتمالات و گمان‏ها حرکت‏

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 168

    مى‏کنیم؟ مگر نه این‏که یقین نتیجه‏ى کار و مزد حرکت و میوه‏ى عمل ماست؟ پس در این جریان هم باید حتى با احتمالات حرکت کرد و از احتمال‏ها چشم نپوشید تا به یقین‏ها رسید، که: «اخُوکَ دینُک فاحتَطْ لدینک».[3]

    انسان با احتمال‏ها شروع مى‏کند. پس آن‏جا که با استدلال و معرفت شروع کرد و سپس دچار شک و وسواس و سپس کفر و نفرت شد، باید به این نکته بپردازد که کى و کجا از اصول شناخته شده‏اش چشم پوشیده است؛ چون کفر و چشم پوشى، منابع شناخت و آگاهى انسان را مى‏پوشانند.

     حکمت تقاضا دارد که از تو پس بگیرند؛ همان‏طور که اگر به کارشان گرفتى، رحمت تقاضا دارد که زیادتر بدهند، که رشد و خسر و یا قرب و بعد انسان در گرو شکر و کفر اوست.

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 169

     (چگونگی رسیدن به خوبی از طریق شکر):

    مربى در تربیت اسلامى نقش هدایت دارد و نقش ذکر دارد. و اگر ایمان آوردى و آمدى، نقش نصرت دارد. و اگر هجرت کردى و بریدى نقش ولایت و یک‏دست شدن دارد، که مؤمنین اولیاى یکدیگرند و مى‏توانند حتى بدون اجازه از یکدیگر بردارند. پس این تویى که باید شروع کنى و بسازى. و آنها هستند که به تو کمک مى‏کنند تا تو بهتر بسازى و بیشتر بسازى. در هر حال بار به دوش توست و عامل قرب تو در عبودیت توست، در نظارت توست، در شکر توست. همین و همین.

    و همین است که در جریان فلاح و رویش پس از مرحله‏ى «کاشتن» به «روییدن» و به «سرکشیدن» و به «استغلاظ» و به «استقلال» مى‏رسیم:

    «کَزَرْعٍ اخْرَجَ شَطْاءَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ»،[4]

    اگر چشم پوشى کرد، به محرومیت و در نتیجه به «ضعف» و تنگى و در نتیجه به «عذاب» و رنج مى‏رسد؛ چون رنج انسان از بى‏ظرفیتى او

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 170

    ریشه مى‏گیرد، نه از محرومیت و نداریش. و هر چه درجه‏ى کفر بیشتر بشود، درجه‏ى رنج انسان زیادتر خواهد شد.

     

    ما به همان اندازه که رنج مى‏بریم، به همان اندازه کافریم. و این علامت روشنى است براى کسانى که مى‏خواهند خودشان را نقد بزنند و از وضع خود با خبر باشند، «انَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ».[5]

    اگر مى‏بینى که ابولهب‏ها به تدریج در شعله‏هاى عذاب فرو مى‏روند و بیشتر مى‏سوزند، به همین خاطر است، که کفر بیشتر محرومیت بیشتر و ضعف بیشتر و رنج بیشتر و سوختن بیشتر را به دنبال مى‏آورد. «سیصلى‏ نارا ذات لهب». شکر، وسعت مى‏آورد، نعمت مى‏آورد و در این وسعت، امن است و تسلط است و بهره‏بردارى زیاد حتى از امکانات کم.

    اثر اول: محرومیت‏

     

    آن‏جا که منابع آگاهى تو را گرفتند، این طبیعى است که وسوسه و

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 171

    سپس شک و سپس بى‏تفاوتى در تو شکل بگیرد.

     این تدریج به این نتیجه‏ها مى‏رسد

    اثر دوم:ضعف و ضیق‏

     

    با این محرومیت، ضعف و تنگى در تو ریشه مى‏دواند. گویا مى‏خواهى در فضایى بدون هوا بالا روى. گویا دچار خفگى شده‏اى. آنها که از هدایت روى بر تافته‏اند و خدا رهایشان کرده و کنارشان گذاشته، آنها دچار این ضعف و تنگى مى‏شوند؛ «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ انْ یَهدیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ. وَ مَنْ یُرِدْ انْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَانَّما یَصَّعَّدُ فى السَّماء کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ».[6]

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 172

    این فشار و سختى در شروع کار است که انسان از حیرت برخوردار است و از ضعف، اما آن‏جا که در کفر فرو رفت، سینه‏اش با کفر به وسعت مى‏رسد، «شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً».[7] و بى‏تفاوت و بى‏خیال مى‏شود و حتى به دیگران مى‏گوید: با ما بیایید، ما گناهان شما را به دوش مى‏گیریم، «و لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ ...».[8]

    ولى این وسعت کفر با آن شرح صدر و وسعت ایمان برابر نیست.[9] این وسعت کسى است که خواب مى‏بیند.

    این وسعت کفر، وسعتى است که رنج بیشتر را در خود مى‏پرورد.

    اثر سوم :عذاب‏

     

    و این آتش‏ها و عذاب‏ها، چهره‏ها دارند؛ عذاب الحریق‏، عذاب عظیم‏، عذاب الیم، عذاب الخزى، عذاب الهون، عذاب مهین، عذاب مقیم و عذاب النار.

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 173

    و آتش‏ها هم آتشى نیستند که فقط پوست را بسوزانند، که دل را مى‏سوزانند: «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتى‏ تَطَّلِعُ عَلَى الْافْئِدَةِ».[10]

    اینها در دنیا مست جلوه‏هایى هستند که خودشان هم از آن لذتى نمى‏برند؛ چون اینها درست است که همه چیز دارند، ولى ذائقه ندارند و مزه را احساس نمى‏کنند. و این رنج‏ها و آتش‏ها، به تدریج نصیب ابولهب‏ها مى‏شود ...

    که خودشان آتش افروخته‏اند و شعله ساخته‏اند، «سَیَصْلى‏ نارَاً ذاتَ لَهَب».

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 175

    تحلیل آثار

    اینها همراه اینهاست که به خسارت وجودى و خسارت عمل رسیده‏اند.

    و لطف در این است که این عذاب، فقط براى ساختن اوست تا شاید بازگردد و به راه بیاید؛ «لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذى‏ عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرجِعُونَ».[11]

    قرآن دراین آیه تحلیل دقیق‏ترى از عذاب دارد؛ عذاب، عکس العمل نیست، خود عمل است.

    هنگامى که همسر ابولهب هیزم‏ها را به دوش کشیده و آنها را بر سر راه‏

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 176

    رسول مى‏گذارد، او در این هنگام دارد هیزم سوختن خودش را جمع مى‏کند و خودش را مى‏سوزاند. و آن رشته‏اى که به دوش کشیده همان رشته‏اى است که آیه از آن حرف مى‏زند. و آنچه که او را به این عمل مى‏کشاند، آن حسادت و دشمنى و عصبیتى که او را به این کار وا مى‏دارد و گردن او را به بند مى‏کشد. همان رشته‏اى است که در گردن او نشسته و او را مى‏بندد.

    دراین تحلیل خدا همچون هرکولى نیست که بخواهد خودى نشان بدهد.

    و باز در این تحلیل خدا آن زبونى نیست که بى‏تفاوت و بى‏جربزه پس از خلقت آسمان‏ها و زمین‏ها و آدم‏ها، به عرش خود پناهنده شده و رسولان را براى آرام کردن این عصیانگران شلوغ میانجى کرده باشد، که تهدید کنند و آنها را از لولو بترسانند و یا تشویق کنند و به جنات عدن گول بزنند، که در این تحلیل تو انسانى را مى‏بینى که دارد با هر عملش پاداش مى‏گیرد و خدایى را مى‏بینى که بارها و بارها این آتش را که آتش عمل اوست از دامن او خاموش کرده‏[12]

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 177

    این‏جاست که با امام مى‏گویى: «اتَیْتُکَ یا مَوْلاىَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَیْتُ عَلى‏ نَفْسى‏ وَ احْتَطَبْتُ عَلى‏ ظَهْرى‏ ...»؛

    تطهیر با جارى قرآن، ج‏1، ص: 178

    از این هیزم‏هایى که بر پشتم نگاه داشته‏ام که من‏ «حَمّالَةُ الْحَطَب» خویشم و براى سوختن خودم اینها را به دوش کشیده‏ام.

    تو نه از خدا و نه از بیگانه که از خودت مى‏سوزى، در حالى که همیشه مى‏خواستى که خودت را حتى از روزهاى گرم به ییلاق‏ها بکشانى. راستى چقدر طنز و تمسخر در این سوختن و عذاب نهفته است.

    «تجزون ما کنتم تعملون». جزاى شما همان کارهاى شماست. پاداش به عمل و به خاطر عمل نیست، که پاداش به عمل همان عمل است. «هل تجزون الّا بما کنتم تکسبون»،[13] همین‏ «تجزون ما کنتم‏ تعملون»[14] است.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/9/4 ::: ساعت 5:19 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

     این نوشتار دارای سه بخش است:

    1- ساختار تفسیر تطهیر در سوره مسد

    2- خلاصه تطهیر در سوره مسد

    3- نکات کلی روشی در تفسیر تطهیر

    بسمه تعالی

    ساختار کلی تطهیر در این سوره:

    1.       لغات

    2.       سوالات چینشی / ارتباطی / مخاطب و فضای سوره

    3.      توضیحات و تکمیل پازل کلید سوره با استفاده از محتوای سوره و محوریت آن، تحلیل­ها و آیات دیگر با توجه به توضیحاتی که برای بیان سوره لازم است:

    -        ابعاد خسارت

                         خسارت وجود

                         خسارت عمل

    -        جبران خسارت

                          نفس آنچه جبران کننده خسارت ها نیست.

                          بیان آنچه باعث نجات از خسران است (غفران و رحمت)

                          بیان عوامل رفع خسران (ایمان، توحید، تواصی، توجه به اسوه­ها، طلب و دعا)

    -       آثار خسارت

                          تحلیل آثار خسارت ((با قاعده شکر و کفر و کیفیت رسیدن از کفر به محرومیت (به مقتضای حکمت) و درنتیجه ضعف و تنگی و در نتیجه عذاب))

                         اثر اول : محرومیت

                         اثر دوم : ضعف و ضیق

                          اثر سوم : عذاب

    -       تحلیل آثار

    عذاب­ها خود اعمال­اند (که خدا  از خیلی­هاشان میرهاند) نه مقابله خدا و نه حتی عکس­العمل اعمال. «لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذى‏ عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرجِعُونَ» روم41


    4.      متن تفسیر آیات با استفاده از مطالبی که در قسمت­های قبلی بیان شده و با عنایت به پاسخگویی این متن به پرسش­های مطرح شده.


    خلاصه:

    o        بیان لغات و سوالات 3 گانه

    o        بیان جایگاه کلید سوره یعنی خسارت و تباب

    (در نگاه دنیایی و کوچک دیدن اندازه­های خود تباب ابولهب معنا نمیابد و تنها جایی می­توان از تباب ابولهب ها سخن گفت که خود گرفتار این دنیای کوچک نباشیم و قدر خود را بیشتر از آن بدانیم و جایگاه و آرمان بلندتری داشته باشیم.)

    o        ابعاد خسارت:بیان ابعاد خسارت و تفصیل آن به این ترتیب که ابتدا خسارت نفس را مطرح می­کند و توضیح می­دهد که تو که دارای استعداد سرشاری و بالاتر از همه­ی دنیایی و باید به نیروهای خود و تمام دنیا جهت بدهی نه این که جهت تو همان­ها باشد.- سپس در توضیح خسارت عمل گوید تو نه تنها در محرک های عمل باید کار کنی بلکه در خود عمل نیز باید نمانی و بیان می­کند که اگر در عمل بمانی و خاسر شوی این به خسران نفس راه دارد.

    o        جبران خسارت: غنا از انسان مایه می­گیرد و با مال و آنچه کسب می­شود غنایی حاصل نمی­گردد- وقتی تو با تخلف از قوانین عالم و با استفاده نکردن  از بعضی قوایت به گند رسیدی و این گند گسترش پیدا کرد تنها غفران خداست که می­تواند آن را بپوشاند و رحمت اوست که بازوی های جدید به تو می­دهد.

    علاوه بر اینها 5 عامل جلوگیر خسارت تو هستند؛ ایمان تو را به راه می­اندازد و توحید نیروهایت را هم­جهت میکند و از اتلاف آن جلوگیری می­کند و تذکر و تواصی از غفلت و ماندن و انحراف می­رهاندت و توجه به اسوه­ها هدف­های بلند را به تو یادآور می­شوند و از کوتاهی همت میرهانندت و طلب و دعا در موقع عجز تو را از یاس نجات می­دهند و استوارت می­دارند.

    o        آثار خسارت: بیان قاعده شکر و کفر و اثر تدریجی آن­ها در ارتفاع و هبوط آدمی بیان مراحل تدریج هبوط آدمی در اثر کفر: کفران← محرومیت از شناخت← ضعف و ضیق←عذاب.

    o        تحلیل آثار: عذاب­ها خود اعمال­اند (که خدا  از خیلی­هاشان میرهاند) نه مقابله خدا و نه حتی عکس­العمل اعمال. «لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذى‏ عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرجِعُونَ» روم41

    o        متن تفسیری:

    این سوره، سوره ‏ى ماست؛ مایى که پدر آتش هستیم و آتش را بزرگ مى‏کنیم و پرورش مى‏دهیم، که آتش فرزند ماست، زاییده ماست، پروریده‏ى ماست. ابوتراب‏ها مى‏روییدند و مى‏رویاندند و خاک را بارور مى‏ساختند و ما مى‏سوزیم و مى‏سوزانیم‏.

    مى‏بینى چگونه در این سوره واقعیت و پیام در هم آمیخته است؟ بارها این نکته مطرح شده که قرآن این دو را با هم دارد. هم رمز و کنایه دارد، هم واقعیت. و این عظمت قرآن است که از واقعیت‏ها، آیه‏ها را نشان مى‏دهد.

    «تَبَّتْ یَدا ابى‏ لَهَبٍ».

    دست‏هاى ابولهب، کارهاى او، قدرت او بى‏حاصل است، بى‏بار است، زیانبار است؛ چون کارهاى زیاد مادام که در جایگاه خود ننشسته باشد، حاصلى ندارد. عمل با «طرح» و طرح با «هدف» و هدف با «قدر» انسان، در رابطه است.

    «وَ تَبَّ»

    و این بى‏حاصلى دست‏ها و این خسارت عمل در رابطه با خسارت وجودى انسان است.

    دیگر احتیاج به نفرین نیست، که این خبر وقوع لعنت و خسارت را با خود دارد.

    «ما اغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ».

    انسانى که راکد مانده، با جریان ثروتش و در آمدش به جایى نمى‏رسد؛ چون آن‏جا که تو پایت به جایى بند نیست‏.

    آنچه که از آن دو خسارت، انسان را نجات مى‏دهد همان غفران و رحمت است که تو را از خسارت عمل مى‏رهاند و همان ایمان و توحید و تواصى و ذکرها و اسوه‏ها و طلب‏ها هستند که وجود تو را به راه مى‏اندازند و نیروهاى پراکنده‏ات را سامان مى‏دهند.

    «سَیَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ».

    این دو نکته است که فعل را با سین استقبال همراه کرده است. یکى دور پنداشتن آنچه که نزدیک است و بر آنها احاطه دارد و دیگرى تدریجى بودن عذاب براى انسانى که به کفران نشسته و از نعمت‏ها و آگاهى‏ها بهره برنداشته است.

    «وَ امْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ، فى‏ جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ».

    عمل عین پاداش است‏. این تحلیل از عذاب، تهدیدى را همراه مى‏آورد که در عین سادگى و بى‏پیرایگى آنچنان عمیق و وحشت‏انگیز است که انسان احساس مى‏کند دارد خودش را مى‏سوزاند و رشته بر گردن خود مى‏پیچد. همان طنابى که از لیف خرماست، همان گردنگیر توست. و همین هیزم‏ها که بر دوش گرفته‏اى، آتش جهنم توست.

    نکات کلیدی:

    o        پس از رسیدن به کلید سوره کل ساختار را بر اساس آن می­چیند مثلا در این سوره تباب کلید است و کل متن تفسیری خود را بر اساس آن نوشته و در نهایت جمع بندی می­کند

    1- مفهوم خسارت‏ / 2- شکل‏هاى خسارت‏ / 3- جبران خسارت‏ / 4- آثار خسارت  /  ‏5- تحلیل این آثار

    o        اگر نکته ای مطرح می­شود مثل ماأغنی .. و سوره بحث جبران را پیش می­کشد و جبران کننده بودن چیزی را نفی می­کند، تطهیر طرف دیگر قضیه یعنی آنچه جبران کننده است را بیان می­کند (غفران و رحمت) و نیز وسایل جدایی از خسران را نیز بیان می­کند(ایمان و توحید و ...) .

    o        تطهیر مسأله ای را که سوره به گوشه ای از آن اشاره می­کند به صورت جامع می­نگرد و با تحلیل و استفاده از آیات دیگر قرآن پازل مسأله را تکمیل می­کند.

    o        در تطهیر سعی می­شود مخاطب را به متن سوره و متن سوره را به اعماق دل مخاطب برساند و رساندن بار هدایتی سوره به جد مورد توجه است.


     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 93/7/30 ::: ساعت 1:14 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    محمدهادی قراباغی

    سورةُ المَسَد

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ 

    تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ (1) ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ (2) سَیَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ (3) وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (4) فی‏ جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (5)

     

    «1» لغات

    ·          تب:  زیان دیدن و به هلاکت رسیدن

    ·         اغنی عنه:  اغنی وقتی متعدی بنفسه باشد بمعنای بی­نیاز کردن است و وقتی با عنه متعدی شود بمعنای کفایت کردن و جایگزینی می­آید.

    ·         یصلی:  به آتش نزدیک شدن و سوختن

    ·         جید:  گردن

    ·         مسد: طنابی از موی شتر یا نخل خرما

    «2» سوالات چینشی

    علت تکرار تباب چیست و چرا یکبار به دست­های ابولهب نسبت داده شده و یکبار به خودش؟

    چرا ما اغنی با عنه آمده و نگفته ما اغناه ؟   چرا مال بر ماکسب مقدم شده؟ 

    موصوله بود ما کسب چه نکته ای دارد و چرا آن را مبهم آورده و معین نکرده؟

    چرا از ماده صلو برای وعده به عذاب استفاده می کند و نمی­گوید مثلا یدخلون نارا که شاید واضح­تر باشد؟

    توصیف امراه به حماله الحطب و این­که در گردنش طنابی از لیف خرما هست، چه پیامی را بیان می­کند؟

    استفاده از لفظ جید چه تفاوتی با عنق و رقبه دارد؟ و چرا از تعبیر فی جیدها استفاده شده است؟

    «3» سوالات ارتباطی

    رابطه  تباب دست با تباب نفس ابولهب چیست؟

    رابطه مال و ما کسب چیست؟  چه مناسبتی بین تباب نفس و عدم کفایت مال و ما کسب می­باشد؟

    آیا خسران نفس به نزدیک شدن به آتش می­انجامد؟  ارتباط زن ابولهب با جریان خسران او چیست؟

    «4» سوالات فضاومخاطب

    آیا فارغ از جریان ابولهب می­توان از این سوره در باره خسران انسان­ها و علت­ها و راهکارهای رهایی آن­ها بهره‌هایی برد؟  آیا این سوره درباره همه کسانی است که ارزش خود را فراموش کرده­اند و به اموال و دارائی­هاشان تکیه کرده­اند؟ 

     

    برای شناخت فضای سوره دو راه پیش روی ماست:

    1. به بررسی زندگی ابولهب بپردازیم (چرا که آیات درباره او صادق است) و کنکاش کنیم در این که او که بوده و چه کرده و چه ویژگی­هایی داشته و چگونه می­اندیشیده و موضع گیری می­کرده.

    سپس با این بررسی­ها به قواعد کلی قابل تسری به غیر ابولهب برسیم و به هدایت­های سوره دست یابیم.

    2.      یک راه هم این است که با مراجعه به آیات دیگر مفهوم تباب که محور این سوره است را بررسی کنیم و به فضای گفتمانی قرآن برسیم و بتوانیم با این آشنایی از فضای سوره به نکات هدایتی آن نزدیک شویم.

    نکته: باتوجه به کم تکرار بودن ماده تباب در آیات و با توجه به نزدیک بودن معنای خسران به این ماده از جهت معنا و مفهوم و پر تکرار بودن آن در آیات، می­توانیم از استعمالات ماده خسر در آیات برای این  کار بهره­مند شویم.

    بررسی لغت تباب و خسران در آیات

    بیش از 60 مرتبه ماده خسر در آیات کریمه آمده است و در روایات فراوانی نیز این ماده استعمال شده است.

    خسران و زیان در جایی معنا می­دهد که شخصی به دنبال هدفی باشد و با داشته هایش به آن نرسد و سرمایه­هایش را نیز ازدست بدهد. لذا ما باید در این آیات و روایات به این مسأله توجه کنیم که خسر در چه فضایی و در از دست دادن چه اهدافی مطرح است؟!

    یکی از نکاتی که با بررسی استعمالات خسر در آیات و روایات معلوم می­شود این است که خسر در فضای خاصی استعمال شده است و متعلق آن مسائل عادی روزمره و زیان­های مردم در بازار و معاملات معمولی نیست بلکه خسر در از دست دادن نفس انسان و عمل او و اهل او و دنیا و آخرت اوست.

    نمونه­ای از این آیات:

    o        خود افراد.(یا تعبیر نفس شده یا نسبت داده شده به خود افراد)    

    (الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (12))-(وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ )

     

    o        -  اهل   (فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ)

    o        دنیا

    o        آخرت  (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ (11)

     o         عمل   

    قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ‏ أَعْمالاً (103)

    ((امیرالمومنین ( علیه السلام ) : من قصر فی أیام أمله قبل حضورأجله فقد خسر عمله وضره أجله  / نهج البلاغه خطبه 28))

     

    نتیجه این که درمیابیم در نگاه قرآن کسی که خود را و اهلش را از دست داده و یا اصلا به دنبالش نبوده خاسر است و هالک، ابولهب نیز چون خود را فراموش کرده بود و غایت و هدف خود را اموال و دارائی‌هایش  قرار داده بود، به خسران رسید..

    بررسی زندگی ابولهب

    ...

    تَبَّت یَدا...

    انسان­ تشنه است و عطش عظیم دارد، و برای رفع این تشنگی به دنبال آب­ها یا سراب­هایی می­رود.

    اگر راهش را صحیح انتخاب کند و به سمت آب گوارا حرکت کند، خسران و زیانی نخواهد دید ولی اگر به بیراهه رفته و به سمت سراب­ها بتازد، قطعا خسران خواهد دید. تلاش او در حرکت به سمت آنچه کوچکتر از سرمایه­هایش است، مثل مال و دنیا، محکوم به خسران است ولذا آیه از تباب دستان ابولهب سخن می­گوید که مظهر حرکت اوست و چون هدف حرکت­اش کمتر از اوست چنانکه گوید (ماأغنی عنه ماله و ماکسب) به ناچار او، خودش و تلاش­هایش محکوم به تباب هستند(تبت یدا ابی لهب و تب)

     نتیجه این خسران سرمایه و خسران تلاش ها که ناشی از انتخاب غلط اهداف و مسیر است، چیزی نیست جز آتش شعله ور.

     

    همسر و همراه او نیز که او را در پیمودن این مسیر اشتباه یاری می­داد(وامرئته حماله الحطب)، به جای مدال و گردنبند افتخار و تفاخر(جید)، در گردن خود طنابی خشن از لیف خرما دارد که کنایه از خسران محسوس در نگاه مادی آن هاست برای تقریب و ملموس کردن فضا.(فی جیدها حبل من مسد).





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 93/7/16 ::: ساعت 2:52 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم:

    سید علی کاظمی

    تبت یدا ابی لهب وتب:

    خسران نفس و خسران عمل، لازم و ملزوم یکدیگرند. کسی که با تکبر و دنیاورزی، فقط برای رسیدن منافع دنیایی اش دشمنی می کند او خود را با تمامی قدرتهایش به خسران کشانده و اعمال او نیز هدر می رود. قدرت وکارهای او به هدر رفت  در حالی که خود او هدر رفته ای بیش نبود. اگ خود انسان هلاک شد دیگر اعمال او نتیجه ای نخواهد داشت.

    ما اغناعنه ماله وماکسب:

    اگر گرفتار چنین هلاکتی شدیم و خود را فراموش کرده باشیم که مایه خسارت است؛ نه دارایی ها ونه چیزهایی که کسب کرده ایم و برایشان زحمت کشیده ایم و مایه­ی ابرویمان بوده نمی تواند جلوی این خسران عظیم را بگیرد. که این خسران عامل تمامی کج روی ها ، غمها وگرفتاری هاست وبه رسول اگاه دلسوز و هیچ چیز ایمان نمی آوریم.

    سیصلی نارا ذات لهب:

    با چنین خسارت مهلکی راه دوری نیست که به همین زودی دچار رنج شویم. رنجشی که خود شعله ور کرده ایم و باید در همان بسوزیم. وبزرگی آن آتش به این است که تمامی زندگی مرا فرا می گیرد و خاموش شدنی نیست چه در دنیا و چه ادامه زندگی ام

    وامراته حماله الحطب:

    اگر در این خسران همسر انسان نیز شریک شود همچون مرد گرفتار می شود و وبال کار خویش را به دوش خواهد کشید

    فی جیدها...:

     

    او که می بایست گردن را به زینت می آراست و با این کار همسرش را در مسیر رسول قرار می داد اکنون در جایگاه خود قرار نگرفته و رنج رسول را به گردن گرفته که نتیجه اش این می شود که اشرافیت دنیایی او مورد تحقیر قرآن قرار می گیرد. و همجون همسرش گرفتار عذاب و رنج مستدام می شود.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 93/7/16 ::: ساعت 2:31 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

     

    دسته بندی کلمه خسر در قرآن

    ردیف

    سوره

    آیه

    جهات ها یا کاربردهای خسر

    جمع بندی

       1

         بقره

    64

    نبود فضل و رحمت الهی

     

    2

    آل عمران

    85

    نپذیرفتن دین(عدم تسلیم)

     

    3

    مائده

    5

    کفر در ایمان

     

    4

    مائده

    30

    ترغیب هوای نفس به قتل

     

    5

    اعراف

    23

    عدم بخشش و رحمت الهی

     

    6

    اعراف

    92

    تکذیب پیامبر(البته چون قبلا زیانکار بودند)

     

    7

    اعراف

    149

    عدم بخشش و رحمت الهی

     

    8

    یونس

    95

    تکذیب ایات پروردگار

     

    9

    هود

    47

    عدم بخشش و رحمت الهی

     

    10

    زمر

    15

    پرستش غیرخدا

     

    11

    زمر

    65

    شرک به خدا

     

    12

    فصلت

    23

    گمان به عدم علم خدا       با عث گناه کردن

     

    13

    شوری

    45

    ظالمین=ستمگران

     

    14

    بقره

    27

    عهد شکنی،اطاعت نکردن امر خدا، فساد در زمین

     

    15

    بقره

    122

    کفر به کتاب آسمانی

     

    16

    اعراف

    99

    قبول نداشتن قدرت پروردگار

     

    17

    اعراف

    178

    گمراهی

     

    18

    انفال

    37

    کافرین-صد راه خدا

     

    19

    توبه

    69

    منافقین-فرو روفتن در باطل

     

    20

    نحل

    109

    کفر= گشاده رویی به کفر، غفلت

     

    21

    عنکبوت

    52

    به سوی باطل رفتن و انکار خدا

     

    22

    زمر

    63

    انکار نشانه های خدا

     

    23

    مجادله

    19

    حزب شیطان

     

    24

    منافقون

    9

    غافل از یاد خدا

     

    25

    انعام

    12

    ایمان نیاوردن

     

    26

    انعام

    30

    ایمان نیاوردن به پیامبر خدا

     

    27

    اعراف

    9

    سبک وزن بدن اعمال-ظلم در آیات

     

    28

    اعراف

    53

    افترا

     

    29

    هود

    21

    افترا

     

    30

    مومنون

    103

    سبک وزن بدن اعمال-خالد در جهنم

     

     

    31

    نساء

    119

    دوست گرفتن شیطان به جای خدا

     

    32

    انعام

    31

    دروغ پنداشتن لقای الهی

     

    33

    انعام

    140

    کشتن فرزندان –حرام کردن روزی خدا

     

    34

    یونس

    45

    دروغ پنداشتن لقای الهی

     

    35

    حج

    11

    پرستش خدا بدون عمل

     

    36

    غافر

    78

    مبطلون

     

    37

    غافر

    85

    کافرون

     

    38

    ال عمران

    149

    اطاعت از کفار

     

    39

    مائده

    21

    اطاعت نکردن خدا و پیامبر

     

    40

    مائده

    53

    منافقین

     

    41

    احقاف

    18

    بی احترامی به والدین،عدم ایمان به روز رستاخیز

     

    42

    اسراء

    82

    ظالمین

     

    43

    فاطر

    39

    کافرین

     

    44

    نوح

    21

    عصیان پیامبر(نوح)

     

    45

    هود

    22

    افترا بستن و گمراهی

     

    46

    نمل

    5

    ایمان نیاوردن به پروردگار

     

    47

    جاثیه

    27

    مبطلون

     

    48

    مطففین

    3

    کم گذاشتن در معاملات

     

    49

    انبیاء

    70

    نیرنگ به پیامبر(ابراهیم)

     

    50

    عصر

    2

    عدم ایمان-انجام ندادن عمل صالح-عدم وصیت صبر و حق

     

    51

    طلاق

    9

    سرپیچی از فرمان خدا و پروردگار

     

    52

    شعراء

    181

    کم فروشی نکردن

     

    53

    کهف

    103

    انکار ایات و لقای پروردگار- کافرین

     

    51

    الرحمن

    9

    کاهش در وزن؟

     

    55

    هود

    63

    نافرمانی خدا

     

    56

    نازعات

    12

    عدم ایمان به قیامت

     

    57

     

     

     

     

    58

     

     

     

     

    59

     

     

     

     

    60

     

     

     

     

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/2/9 ::: ساعت 12:51 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    کلمه خسر در قرآن

    65 تا ریشه خسر در 35 سوره و 60 آیه

    الْخاسِرینَ

    1-     البقرة : 64   ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ

    2-    آل‏عمران : 85   وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ

    3-    المائدة : 5   الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدانٍ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ

    4-    المائدة : 30   فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرینَ

    5-    الأعراف : 23   قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ

    6-    الأعراف : 92   الَّذینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیهَا الَّذینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرینَ

    7-    الأعراف : 149   وَ لَمَّا سُقِطَ فی‏ أَیْدیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا وَ یَغْفِرْ لَنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ

    8-    یونس : 95   وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرینَ

    9-    هود : 47   قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لی‏ بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی‏ وَ تَرْحَمْنی‏ أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ

    10-الزمر : 15   فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ

    11-الزمر : 65   وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ

    12-فصلت : 23   وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ

    13-الشورى : 45   وَ تَراهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْها خاشِعینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ وَ قالَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمینَ فی‏ عَذابٍ مُقیمٍ

    الْخاسِرُونَ

    1-    البقرة : 27   الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

    2-    البقرة : 121   الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

    3-    الأعراف : 99   أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ

    4-    الأعراف : 178   مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدی وَ مَنْ یُضْلِلْ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

    5-    الأنفال : 37   لِیَمیزَ اللَّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبیثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمیعاً فَیَجْعَلَهُ فی‏ جَهَنَّمَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

    6-    التوبة : 69   کَالَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَ أَکْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ کَالَّذی خاضُوا أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

    7-    النحل : 109   لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ

    8-    العنکبوت : 52   قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُمْ شَهیداً یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

    9-    الزمر : 63   لَهُ مَقالیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

    10-المجادلة : 19   اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ

    11-المنافقون : 9   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

    خَسِرُوا

    1-    الأنعام : 12   قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ

    2-    الأنعام : 20   الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ

    3-    الأعراف : 9   وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ

    4-    الأعراف : 53   هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْویلَهُ یَوْمَ یَأْتی‏ تَأْویلُهُ یَقُولُ الَّذینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ

    5-    هود : 21   أُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ

    6-    المؤمنون : 103   وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فی‏ جَهَنَّمَ خالِدُونَ

    7-    الزمر : 15   فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ

    8-    الشورى : 45   وَ تَراهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْها خاشِعینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ وَ قالَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمینَ فی‏ عَذابٍ مُقیمٍ

    خَسِرَ

    1-    النساء : 119   وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً

    2-    الأنعام : 31   قَدْ خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فیها وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ

    3-    الأنعام : 140   قَدْ خَسِرَ الَّذینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ

    4-    یونس : 45   وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ

    5-    الحج : 11   وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ

    6-    غافر : 78   وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ

    7-    غافر : 85   فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتی‏ قَدْ خَلَتْ فی‏ عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ

    خاسِرینَ

    1-    آل‏عمران : 149   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ

    2-    المائدة : 21   یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی‏ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ

    3-    المائدة : 53   وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرینَ

    4-    فصلت : 25   وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ

    5-    الأحقاف : 18   أُولئِکَ الَّذینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ

    لَخاسِرُونَ

    1-    الأعراف : 90   وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ

    2-    یوسف : 14   قالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ

    3-    المؤمنون : 34   وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ

    خَساراً

    1-    الإسراء : 82   وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً

    2-    فاطر : 39   هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً

    3-    نوح : 21   قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنی‏ وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً

     

     

    الْأَخْسَرُونَ

    1-    هود : 22   لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ

    2-    النمل : 5   أُوْلئِکَ الَّذینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ

    الْخُسْرانُ

    1-    الحج : 11   وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ

    2-    الزمر : 15   فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ

    یَخْسَرُ

    1-    الجاثیة : 27   وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ

    یُخْسِرُونَ

    1-    المطففین : 3   وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ

    الْأَخْسَرینَ

    1-    الأنبیاء : 70   وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرینَ

    خُسْرٍ

    1-    العصر : 2   إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ

    خُسْراً

    1-    الطلاق : 9   فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ کانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً

    خُسْراناً

    1-    النساء : 119   وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً

    الْمُخْسِرینَ

    1-    الشعراء : 181   أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ

     

    الْأَخْسَرینَ

    1-    الکهف : 103   قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً

    تُخْسِرُوا

    1-    الرحمن : 9   وَ أَقیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمیزانَ

    تَخْسیرٍ

    1-    هود : 63   قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانی‏ مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنی‏ مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَما تَزیدُونَنی‏ غَیْرَ تَخْسیرٍ

    خاسِرَةٌ

    1-    النازعات : 12   قالُوا تِلْکَ إِذاً کَرَّةٌ خاسِرَةٌ

     

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/2/9 ::: ساعت 12:49 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    سلام

    از این پس در این وبلاگ محتوای کلاس تفسیر استاد هادی زاده و گزارش مباحثه گروهی اعضای کلاس قرار می گیرد





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/2/9 ::: ساعت 11:31 صبح :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر
    <      1   2   3   4