سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیبایی بردباری، نشانه فراوانی دانش است . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

سوره نصر

طرح سوال و جواب

سوالات چینشی:

*چرا سوره با اذا شروع شد؟ آیا آمدن نصر خدا شرایط خاصی دارد؟

 * چرا به جای یدخلون نفرمود یسلمون یا یدینون یا غیر آن­ها؟

ذکر رایت چه نکته ای دارد و اگر میفرمود و یدخلون چه اشکالی داشت؟

سوالات ارتباطی:

ارتباط بین تسبیح  به حمد و استغفار چیست؟

*دستور تسبیح به حمد و استغفار چه ارتباطی با نصر و دخول مردم در دین دارد؟

آیا انه کان توابا مختص به امر به استغفار است یا به کل آیه سوم مرتبط است؟

سوال از فضای سوره:

موضوع محوری در این سوره کدام است؟ آیا میتوان نصرت الهی را محور سوره دانست و مطالب سوره را مسائل مرتبط با آن به حساب آورد؟

 

متن پاسخ به سوالات:

سوره با فرض وصول نصرت الهی به پیامبر و مسلمین و اقتران فتح و پیروزی با یاری خدا آغاز می­شود، سپس فضا و نتیجه ای را که از این فتح بزرگ رخ می­دهد را به تصویر می­کشد و می­فرماید: و می­بینی مردم را که به صورت دسته دسته وارد دین خدا می­شوند.

بعد از این فضاسازی به وظایف رهبر دینی در قبال این موهبت عظیمی که بواسطه عنایت و کمک خدا حاصل شد می­پردازد؛ (موهبت بزرگی که رسول را به قسمت مهمی از اهداف خود که همان هدایت خلق بود میرساند و این دخول افواج مردم در دین در واقع زمینه­ایست برای هدایت آن­ها به مراحل بالاتر دین.)

به نظر محوریت نصر در این سوره امر واضحی است.

تحلیل جایگاه نصرت و شرایط آن:

انسان در همیشه تاریخ به دنبال اهدافی بوده است، از اهداف دم دستی مثل تهیه مایحتاج اولیه گرفته تا اهداف بزرگتر مثل رسیدن به حظ بیشتر و تسلط بر دیگران و نیز اهداف معنوی؛ انسان­ها بعد از اینکه برای اهداف و منافع مشترکی که بینشان بود به یکدیگر پیوستند و گروه­های مختلفی را تشکیل دادند، به دلیل طبیعت عالم مادی و تضادهای آن به دلایل مختلفی در جای جای دنیا و در مقاطع مختلف زمان رودرروی یکدیگر ایستادند؛ اما در این رویارویی همیشه فتح و پیروزی با تحمل سختی­ها و مشکلات همراه بوده است، هرلشکر و گروهی که خواهان پیروزی بوده و هستند، از صبر و تلاش بی­نیاز نخواهند بود.

مسلمین و پیامبر خدا ص نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند، پیامبر خدا ص نیز از زمان آغاز دعوت حق خود در مکه تا دوران حکومتشان در مدینه پیوسته با جهاد و تلاش و نیز با تحمل مصائب و مشکلات حرکت خود را ادامه دادند تا درهای پیروزی و فتح و یاری خدا به سوی ایشان باز شد.

در فضای مقابله دو گروه بحث نصرت و یاری پیش می­آید، هرگروه یا فردی در موقع درگیری و سختی نیازمند کمک از طرف دوستان و آشنایان می­باشد، پیامبر و مسلمین نیز در بحبوحه درگیری ها منتظر یاری از ناحیه قادر مطلق بودند، ولی آمدن این یاری و نصرت شرایط خاصی دارد.

قرآن کریم در سوره بقره آیه 214 زمان رسیدن کمک از ناحیه پروردگار را اینگونه تصویر می­کند که

یاری خدا بعداز تحمل مشکلات بیرونی و آسیب­های جسمی در حدی که به تزلزل روحی منجر شود خواهد رسید

تسبیح به حمد:

چه بسا این مدتِ طولانی سختی ها و تزلزلی که در دلها ایجاد کرده،در نظر مومنین لکه ای بر دامن کبریایی حضرت حق جل و علی بنشاند، پس بعد از رسیدن نصرت موعود الهی امر میشود به تسبیح و تنزیه پروردگار. البته این امر به تسبیح در مورد پیامبر ص میتواند تعلیمی باشد.

احتمال دیگر هم این است که بعد از نصرت و یاری الهی و رسیدن فتح و پیروزی، به طور معمول انتظارها بیشتر می­شود و مشکلات پیش رو از جمله فقرها و آزار حضور منافقین و ... لب ها را به شکایت و چشم ها را به روی بدی ها بیشتر باز می­کند چرا که انتظار ها بیشتر شده. در این هنگام است که رهبر یک جامعه مامور است که تسبیح به حمد کند، یعنی بواسطه نشان دادن خوبی ها و زیبایی ها و حمد بر آن­ها دل ها را از دیدن عیب ها و ناشکری ها باز دارد و ساحت حضرت حق را از بد بینی ها دور بدارد.

در واقع او مستحق تسبیح است چرا که همین بدی های ظاهری اگر به او نسبت داده شود، زیباهستند چرا که نتیجه ی آنها جز مصلحت های عام و بزرگ نیست، همان مصالحی که بواسطه آن­ها نظام تکوینی عالم برپا خواهد بود.

البته ممکن است باء تسبیح به حمد را باء مصاحبت بگیریم و بگوییم در همراهی و در دلی این تحمید است که تسبیح و منزه دانستن خدا حاصل می­شود.

چگونگی نصرت خدا و جنس آن:

با توجه به تعبیر و رایت الناس ... معلوم می­شود که نصرتی که حضرت حق به ان اشاره دارند در مورد دین مردم و امر هدایتگری پیامبر است.

ونیز از تعبیر آیه دوم معلوم میشود که چگونگی یاری خدا را باید در اثر آن که داخل شدن مردم در دین است جستجو کنیم، باید ببینیم به طور طبیعی چطور می­شود که مردمی مخالف با پیامبر و رسول چطور به سمت دین او سرازیر می­شوند آن هم به نحو گروهی  و احتمالا جوی. پس باید به دنبال زمینه های طبیعی و اسباب تغییر نظرات در افراد آن هم به نحو گروهی و عمومی باشیم.

به نظر پاسخ با استفاده از آیه اول و قرینه­ای که در آن است مشخص می­شود چرا که فرموده وقتی نصرت خدا و پیروزی بیاید و این طبیعی است که وقتی پیروزی و غلبه مهمی که مد نظر آیه است برسد ( که احتمال داده اند مقصود فتح مکه باشد ) و پیامبر بر مرکز قدرت جزیره العرب مسلط شوند، به طور طبیعی قبایل پراکنده­ای که خود وابسته به قدرت مکه بودند سر تعظیم فرود بیاورند و داخل در دین و پرچم اسلام شوند.

از آنچه ذکر شد پاسخ این سوال نیز روشن میشود که حکمت تعبیر به یدخلون به جای یدینون یا یسلمون (یعنی به جای این که بفرماید ایشان مسلمان شدند و به دین پیامبر معتقد شدند از تعبیر غریب دخول در دین استفاده شده است) از اینجا ناشی می­شود که ورود آنها به دین با توجه به تحلیل بالا و با توجه به قرینه افواجا از روی تحلیل و سنجش و انتخاب عقلی نبوده بلکه به علت تغییر جو غالب و تسلط و قدرت یافتن اسلام می­باشد و لذا تعبیر دخول در دین خدا مناسب­تر از تعبیر یسلمون است و چه بسا مراد از دخول در دین وارد شدن به سایه اسلام و تحت پرچم اسلام باشد.

نکات تاریخی و نگاه مردم به قدرت نیز موید این مطلب است. سرزمین جزیره العرب محیطی به شدت قبیله ای بوده است و سران قبایل حرف اول را می­زدند، در آن محیط اگر رییس قبیله تصمیمی می­گرفت تمام قبیله کاری جز اطاعت از فرمان او نداشتند لذا با غلبه قدرت اسلام در شبه جزیره، رؤسای قبایل برای حفظ منافعشان به صورت ظاهری گروه گروه به اسلام می­پیوستند و این شرایط کار پیامبر را برای تعمیق دین در بین آن ها آسان تر می­کرد.

 

 



-أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (بقره 214)

- برگرفته شده از متن المیزان، 14/235.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/2/9 ::: ساعت 2:42 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    جمع بندی سوالات و پاسخ به آن ها:

    سوال از فضای سوره:

    موضوع محوری در این سوره کدام است؟ آیا میتوان نصرت الهی را محور سوره دانست و مطالب سوره را مسائل مرتبط با آن به حساب آورد؟

     

    پاسخ به این سوال:

    سوره با فرض وصول نصرت الهی به پیامبر و مسلمین و اقتران فتح و پیروزی با یاری خدا آغاز می­شود، سپس فضا و نتیجه ای را که از این فتح بزرگ رخ می­دهد را به تصویر می­کشد و می­فرماید: و می­بینی مردم را که به صورت دسته دسته وارد دین خدا می­شوند.

    بعد از این فضاسازی به وظایف رهبر دینی در قبال این موهبت عظیمی که بواسطه عنایت و کمک خدا حاصل شد می­پردازد؛ (موهبت بزرگی که رسول را به قسمت مهمی از اهداف خود که همان هدایت خلق بود میرساند و این دخول افواج مردم در دین در واقع زمینه­ایست برای هدایت آن­ها به مراحل بالاتر دین.)

     

    به نظر محوریت نصر در این سوره امر واضحی است.


    سوالات چینشی:

    1.         نصرت خدا چگونه می­آید؟

    2.         به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون (یدینون)واژه یدخلون فی دین الله چه توضیحی دارد؟

    3.         چرا برای واژه حمد مثل تسبیح و استغفار از فعل استفاده نکرده است؟

    4.       دخول در دین به صورت فوج فوج حاوی چه بار معنایی است؟

    5.       چرا در آخر سوره از مناسبت با استغفار روی برگردانده و بجای آن تعبیر کرده به انه کان توابا؟

     

    پاسخ به سوال 1 :

    با توجه به این که سوره اصل نصرت خدا را مفروض گرفته و از وظایف د رزمان نصرت حرف میزند معلوم میشود که یاری خدا حتمی است و با توجه به تعبیر و رایت الناس ... معلوم میشود که نصرتی که حضرت حق به ان اشاره دارند در مورد دین مردم و امر هدایتگری پیامبر است.

    ونیز از تعبیر آیه دوم معلوم میشود که چگونگی یاری خدا را باید در اثر آن که داخل شدن مردم در دین است جستجو کنیم، باید ببینیم به طور طبیعی چطور می­شود که مردمی مخالف با پیامبر و رسول چطور به سمت دین او سرازیر می­شوند آن هم به نحو گروهی  و احتمالا جوی. باتوجه به این فرمایش که «أبی الله ان یجری الامور الا باسبابها» احتمال معجزه و تغییر ناگهانی نظرات بدون زمینه خاصی منتفی است پس باید به دنبال زمینه های طبیعی و اسباب تغییر نظرات در افراد آن هم به نحو گروهی و عمومی باشیم.

    به نظر پاسخ با استفاده از آیه اول و قرینه­ای که در آن است مشخص می­شود چرا که فرموده وقتی نصرت خدا و پیروزی بیاید و این طبیعی است که وقتی پیروزی و غلبه مهمی که مد نظر آیه است برسد ( که احتمال داده اند مقصود فتح مکه باشد ) و پیامبر بر مرکز قدرت جزیره العرب مسلط شوند، به طور طبیعی قبایل پراکنده­ای که خود وابسته به قدرت مکه بودند سر تعظیم فرود بیاورند و داخل در دین و پرچم اسلام شوند.

    پس خلاصه پاسخ از سوال اول این شد:

    اولا که نصرت الهی با فتح و پیروزی قرین است / ثانیا خداوند امور را به واسطه اسباب عادی پیش میبرد / ثالثا نصرت الهی که قرین به پیروز است با اسباب عادی فتح که عبارت باشد از تقویت سپاه اسلام از طرق مختلف(مثل ایجاد سکینه در دل مومنین) و تضعیف سپاه کفر(ایجاد رعب در دل دشمن و غلبه کید خود برکید کفار) حاصل می­شود.

     

    پاسخ به سوال 2 :

    از آنچه ذکر شد پاسخ این سوال نیز روشن میشود که حکمت تعبیر به یدخلون به جای یدینون یا یسلمون از اینجا ناشی میشود که ورود آنها به دین با توجه به تحلیل بالا و با توجه به قرینه افواجا از روی تحلیل و سنجش و انتخاب عقلی نبوده بلکه به علت تغییر جو غالب و تسلط و قدرت یافتن اسلام می­باشد و لذا تعبیر دخول در دین خدا مناسب­تر از تعبیر یسلمون است و چه بسا مراد از دخول در دین وارد شدن به سایه اسلام و تحت پرچم اسلام باشد.

     

    پاسخ به سوال 3 :

    به پاسخی نرسیدم.

     

    پاسخ به سوال 4 :

    با توضیحاتی که در پاسخ به سوال 1 و 2 داده شد جواب این سوال نیز معلوم می­شود.

     

    پاسخ به سوال 5 :

    به پاسخی نرسیدم.

     

     

    سوالات ارتباطی:

    1.        چرا تسبیح به حمد مقدم شده است بر استغفار ؟

    2.        چه ارتباطی بین نصرت و فتح در آیه اول و بین تسبیح در آیه سوم وجود دارد؟

    3.      چه ارتباطی بین نصرت و فتح و بین استغفار است؟

    4.      آیا بین تسبیح و حمد و استغفار ارتباط خاصی وجود دارد؟

     

    پاسخ به سوال 1 :

    فعلا به پاسخی نرسیدم.

     

    پاسخ به سوال 2 :

    تسبیح بمعنای پاک و منزه دانستن خداست و با توجه به اینکه نصرت و یاری و فتح معمولا بعد از تحمل مشکلات و سختی ها و صبر روی خواهد داد[1] و بعنوان وعده­ای الهی مومنین انتظار آن را می‌کشند[2]چه بسا این مدتِ سختی و احیانا طولانی تزلزلی در دلها ایجاد کند و در نظر مومنین لکه ای بر دامن کبریایی حضرت حق جل و علی بنشیند، پس بعد از رسیدن نصرت موعود الهی امر میشود به تسبیح و تنزیه پروردگار.

     

    پاسخ به سوال 3 :

    با توجه به توضیحی که در پاسخ به سوال قبلی ارائه شد، چه بسا علت امر به استغفار نیز همان شائبه‎‌‌هایی است که ممکن است شیطان در قلب مومنین ایجاد کند.

     

    پاسخ به سوال 4 :

    با توجه به پاسخ سوال دوم و سوم، اصل ارتباط تسبیح و استغفار با نصرت و فتح معلوم شد، و ممکن است ارتباط این دو باهم نیز در ادامه توضیحات قبلی اینطور تفسیر شود که تسبیح برای اثبات و تاکید بر تنزیه خدا و جبران عقب گردی که دل ها دچار آن شده بودن می­باشد و استغفار نیز پوشاننده ای است از ضعف قبلی.



    [1] - أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (بقره 214)

    [2] - وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلى‏ قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ (روم 47)





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/1/26 ::: ساعت 7:23 صبح :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

     

     

    کلمات مفردات سوره نصر:

    نصر

    مفردات :

    النَّصْرُ و النُّصْرَةُ: العَوْنُ.  

    مقاییس: النون و الصاد و الراء أصلٌ صحیح یدلُّ على إتیان خَیرٍ و إیتائه. و نَصَر اللّهُ المسلمین: آتاهُم الظّفرَ على عدوِّهم،

    التحقیق:

    و التحقیق أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو إعانة فی قبال مخالف، کما أنّ الإعانة تقویة شی‏ء فی نفسه و من دون نظر الى غیره.

    و أمّا مفاهیم الإمطار و الإعطاء و الإتیان و الانتقام و التقویة: إذا لوحظ فیها القیدان المذکوران: فتکون من مصادیق الأصل، و إلّا فهی من التجوّز، بمناسبة مطلق الإعانة بوجه . .

    ثمّ إنّ حقیقة النصر کسائر الأفعال إنّما یتحقّق فی الخارج تحت أمره تعالى و بإرادته و تقدیره و بالوسائط المخلوقة منه، فانّه المبدأ لکلّ فعل، و الیه المرجع فی کلّ أمر، و هو القائم على کلّ نفس

     

     

    فتح

    مفردات : الفَتْحُ: إزالة الإغلاق و الإشکال، و ذلک ضربان: أحدهما: یدرک بالبصر کفتح الباب و نحوه،

    و الثانی: یدرک بالبصیرة کفتح الهمّ، و هو إزالة الغمّ

    مقاییس :

    الفاء و التاء و الحاء أصلٌ صحیح یدلُّ على خلافِ الإغلاق. یقال: فتحت البابَ و غیرَه فتحاً.

    التحقیق :

    أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو ما یقابل الإغلاق، أى رفع الإغلاق و السدّ و الحجب، و هذا المعنى یختلف باختلاف الموارد و الموضوعات، مادّیّا أو معنویّا.

    فالمغفرة و إتمام النعمة و الهدایة و النصر من لوازم الفتح و آثاره:

    و قد یکون النصر من مقدّمات الفتح فی مرتبة الإیجاد لا الإبقاء- کما فی:. إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ

     و الفتح فی المادّیّات: کما فی-. فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ

    و فی المعنویّات: کما فی-. وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ

    و الفتح فی البلاء و العذاب: کما فی حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ

    فظهر أنّ مفهوم الفتح فی کلّ مورد بحسبه و على مقتضاه.

    رأیت

    مفردات :

    رَأَى: عینه همزة، و لامه یاء، لقولهم: رُؤْیَةٌ،

    و الرُّؤْیَةُ: إدراک الْمَرْئِیُّ، و ذلک أضرب بحسب قوى النّفس:و الأوّل: بالحاسّة و ما یجری مجراها، نحو:

    لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ* فإنه ممّا أجری مجرى الرّؤیة الحاسّة، فإنّ الحاسّة لا تصحّ على اللّه، تعالى عن ذلک

    و الثانی: بالوهم و التّخیّل، نحو: أَرَى أنّ زیدا منطلق، و نحو قوله: وَ لَوْ تَرى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا [الأنفال/ 50].

    و الثالث: بالتّفکّر، نحو: إِنِّی أَرى ما لا تَرَوْنَ

    و الرابع: بالعقل، و على ذلک قوله: ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما

    مقاییس :

    الراء و الهمزة و الیاء أصلٌ یدلُّ على نظرٍ و إبصارٍ بعینٍ أو بصیرة. فالرّأْى: ما یراه الإنسانُ فى الأمر، و جمعه لآراء. رأَى فلان الشى‌ءَ‌وراءهُ، و هو مقلوبٌ

    التحقیق:

    أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو النظر المطلق بأىّ وسیلة کان، بالعین الباصرة، أو بقلب بصیر، أو بشهود روحانىّ، أو بمتخیّلة مفکّرة بترکیب الصور و المعانی.

    فالرؤیة بالعین کما فی- فلمّا رأى القمر بازغا

    و الرّؤیة بالقلب کما فی-. ب?ارَکْن?ا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آی?اتِن?ا

    و الرؤیة بالشهود الروحی کما فی-. م?ا کَذَبَ الْفُؤ?ادُ م?ا رَأى

    و الرؤیة فی الرؤیا و فی النوم کما فی-. إِنِّی أَرى? فِی الْمَن?امِ أَنِّی أَذْبَحُکَ

    و الرؤیة بالعقل النظری کما فی-. أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ

    و الرؤیة بالمتخیّلة کما فی-. إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً

    افواجا

    مفردات:

    الفَوْجُ: الجماعة المارّة المسرعة، و جمعه أَفْوَاجٌ. قال تعالى: کُلَّما أُلْقِیَ فِیها فَوْجٌ

    مقاییس:

    الفاء و الواو و الجیم کلمةٌ تدلُّ على تجمُّع. من ذلک الفَوْج:الجماعة من النَّاس، و الجمع أفواج، و جمع الجمعِ أفاوِج و أفاویج. و أمَّا أفاجَ الرَّجُل، إذا أسرَعَ، فهو من ذوات الیاء، و النَیْج منه.

    التحقیق :

    أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو قطیع من شی‌ء یتراءى فیه جریان. و من مصادیقه: جماعة من الناس یسرعون الى جانب و قطیع من المسک تفوح و تنتشر رائحته. و قطیعة من الأرض متّسعة فیما بین مرتفعین، فکأنّها تجرى الى الانحدار.

     

    سبح

    مفردات :

    السَّبْحُ: المرّ السّریع فی الماء، و فی الهواء، یقال: سَبَحَ سَبْحاً و سِبَاحَةً، و استعیر لمرّ النجوم فی الفلک نحو: وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ

    و لجری الفرس نحو:وَ السّابِحاتِ سَبْحاً

    و لسرعة الذّهاب فی العمل نحو: إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلًا

    و التَّسْبِیحُ: تنزیه اللّه تعالى. و أصله: المرّ السّریع فی عبادة اللّه تعالى،

    مقاییس :

    السین و الباء و الحاء أصلان: أحدهما جنسٌ من العبادة، و الآخر جنسٌ من السَّعى. فالأوّل السُّبْحة، و هى الصَّلاة، و یختصّ بذلک ما کان نفْلًا غیر فَرض. یقول الفقهاء: یجمع المسافرُ بینَ الصَّلاتین و لا یُسبِّح بینهما، أى لا یتنفَّل بینهما بصلاةٍ. و من الباب التَّسبیح، و هو تنزیهُ اللّه جلّ ثناؤه من کلِّ سُوء. و التَّنزیه: التبعید. و العرب تقول: سبحان مِن کذا، أى ما أبعدَه. و قال قوم: تأویلهُ عجباً له إِذَا یَفْخَر. و هذا قریبٌ من ذاک لأنّه تبعیدٌ له من الفَخْر. و فى صفات اللّه جلّ و عز: سُبُّوح. و اشتقاقه من الذى ذکرناه أنّه تنزَّه من کل شى‌ءٍ لا ینبغى له. و السُّبُحات الذى جاء فى الحدیث: جلال اللّه جلّ ثناؤه و عظمتُه.و الأصل الآخر السَّبْح و السِّباحة: العَوم فى الماء

    التحقیق :

    أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو الحرکة فی مسیر الحقّ من دون و نقطة ضعف، أو کون على الحقّ منزّها عن نقطة ضعف.فیلاحظ فیها جهتان: جهة الحرکة فی مسیر الحقّ و جهة التباعد عن الضعف، و بهذا یظهر الفرق بینها و بین موادّ- التنزیه و التقدیس و التبرئة و التبعید و التزکیة و التخلیة و التهذیب و التطهیر و الفراغ و التفصیل و التجنیب و التنحیة و التخلیص و نظائرها.

    فانّ النظر فی التنزیه و التبرئة و التبعید و التخلیة و التزکیة و التنحیة: الى جهة التباعد فقط، و یلاحظ فی کلّ منها قید مخصوص

    حمد

    مفردات :

    الحَمْدُ للّه تعالى: الثناء علیه بالفضیلة، و هو أخصّ من المدح و أعمّ من الشکر، فإنّ المدح یقال فیما یکون من الإنسان باختیاره، و مما یقال منه و فیه بالتسخیر، فقد یمدح الإنسان بطول قامته و صباحة وجهه، کما یمدح ببذل ماله و سخائه و علمه، و الحمد یکون فی الثانی دون الأول، و الشّکر لا یقال إلا فی مقابلة نعمة، فکلّ شکر حمد، و لیس کل حمد شکرا، و کل حمد مدح و لیس کل مدح حمدا

    مقاییس:

    الحاء و المیم و الدال کلمةٌ واحدة و أصلٌ واحد یدلّ على خلاف الذمّ. یقال حَمِدْتُ فلاناً أحْمَدُه. و رجل محمود و محمّد، إذا کثُرت خصاله المحمودة غیرُ المذمومة. قال الأعشى یمدح النعمان بن المنذر، و یقال إنه فضّله بکلمته هذه على سائر مَن مدحه یومئذ:و لهذا [الذى] ذکرناه سمِّى نبیُّنا مُحَمَّداً صلى اللّه علیه و آله و سلم. و یقول العرب: حمَاداک أن تفعلَ کذا، أى غایتُک و فعلُک المحمود منک غیرُ المذموم.و یقال أحَمدْتُ فلاناً، إذا وجدتَه محموداً، کما یقال أبخلْتُه إذا وجدتَه بخیلا، و أعجزته [إذا وجدتَه] عاجزا. و هذا قیاسٌ مطّردٌ فى سائر الصفات. و أهْیَجْت المکانَ، إذا وجدتَه هائجا قد یبِس نباتُه. قال:فإنْ سأل سائلٌ عن قولهم فى صوت التهاب النار الحَمدَة؛ قیل له: هذا لیس من الباب؛ لأنه من المقلوب و أصله حَدَمة. و قد ذکرت فى موضعها.

    التحقیق :

    أنّ الحمد فی مقابل الذّمّ، و یعبّر عنه بالفارسیّة بکلمة- ستایش، و عن الشکر بکلمة سپاس.

    ثمّ إنّ الحمد یلازم التسبیح، کما أنّ نسبة الصفات الثبوتیّة الى اللّه تعالى یلازم نفی الصفات السلبیّة أوّلا، و بهذا اللحاظ قد استعملا مقارنین: فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ و الجارّ و المجرور (بحمده) متعلّق بمقدّر، فیکون مستقرّا فی محلّ حال، أی فسبّح اللّه کائنا و مستقرّا بالتحمید. أو متعلّق بالتسبیح، و المعنى فسبّح بإلصاق الحمد و بسبب التحمید، فکأنّ التحمید هو الموجب لتحقّق التسبیح و به یتحقّق‌ و یثبت.

     

    استغفر

    مفردات :

    الغَفْرُ: إلباس ما یصونه عن الدّنس، و منه قیل:

    اغْفِرْ ثوبک فی الوعاء، و اصبغ ثوبک فإنّه أَغْفَرُ للوسخ ، و الغُفْرَانُ و الْمَغْفِرَةُ من اللّه هو أن یصون العبد من أن یمسّه العذاب.

    مقاییس:

    الغین و الفاء و الراء عُظْمُ بابِه السَّتْر، ثم یشذُّ عنه ما یُذکر.

    فالغَفْر: السَّتر. و الغُفْران و الغَفْرُ بمعنًى. یقال: غَفَر اللّه ذنبه غَفْراً و مَغفِرةً و غُفراناً. قال فى الغَفْر:

    و یقال: غَفِرَ الثَّوبُ، إذا ثارَ زِئبِرُه. و هو من الباب، لأنَّ الزِّئبِر یُغطَّى وجهَ الثَّوب

    التحقیق :

    أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو محو الأثر، و تستعمل فی الذنوب و المعاصی، و مفهوم المحو أعمّ.

    و أمّا مفاهیم الستر و الصفح و الإصلاح و غیرها: فمن لوازم محو الأثر، فانّه یوجب ستر الخطاء الواقع و الصفح عنه و الإصلاح.

     

    توابا

    مفردات :

    التَّوْبُ: ترک الذنب على أجمل الوجوه، و هو أبلغ وجوه الاعتذار، فإنّ الاعتذار على ثلاثة أوجه: إمّا أن یقول المعتذر: لم أفعل، أو یقول:

    فعلت لأجل کذا، أو فعلت و أسأت و قد أقلعت، و لا رابع لذلک، و هذا الأخیر هو التوبة، والتَّوْبَةُ فی الشرع: ترک الذنب لقبحه و الندم على ما فرط منه، و العزیمة على ترک المعاودة، و تدارک ما أمکنه أن یتدارک من الأعمال بالأعمال بالإعادة، فمتى اجتمعت هذه الأربع فقد کملت شرائط التوبة. و تاب إلى اللّه، فذکر «إلى اللّه» یقتضی الإنابة

    مقاییس:

    التاء و الواو و الباء کلمةٌ واحدةٌ تدلُّ على الرُّجوع. یقال تَابَ مِنْ ذنبه، أى رَجَعَ عنه یتُوب إلى اللّه تَوبةً و مَتَاباً، فهو تائب. و التَّوْبُ التَّوبة. قال اللّه تعالى: وَ ق?ابِلِ التَّوْبِ.

    التحقیق:

    أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو الرجوع من الذنب و الندم علیه. و هذا المعنى إذا انتسب الى العبد. و أمّا إذا انتسب الى اللّه المتعال: فتستعمل بحرف على،فتدلّ على الرجوع بطریق الاستعلاء و الاستیلاء، و یلازم هذا المعنى الرحمة و العطوفة و المغفرة.و ظهر الفرق بینها و بین الإنابة و الأوب و الرجوع و الاعتذار و الندم.

    فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 93/11/15 ::: ساعت 2:13 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    مقدمه:

    1- کار لغوی به دو دلیل انجام می­ شود: یا برای ندانستن معنای یک لغت ویا برای تاثیر تحقیق لغوی در تفسیر خاص آن آیه.

    2-   ویژگی مقاییس و مفردات مثل فروغ اللغه ­ها بازگرداندن لغات در حد امکان به معنای واحد است.

     

    خلاصه برداشت­های لغوی:

    تسبیح:

    مقاییس

    مقاییس ماده سبح را دارای دو اصل معنایی دانسته؛ یکی عبادت و یکی سعی.سپس از اصل معنایی عبادت دو معنا و استعمال صلاه نافله(السبحه) و تنزیه و تبعید خدا از هر بدی(تسبیح) را ذکر می­کند و از اصل معنایی سعی نیز معنای حرکت در آب و بر اسب را ذکر می­کنند.

    مفردات

    مفردات این ماده را دارای اصل واحد دانسته بمعنای مرور و حرکت سریع در آب و نیز در هوا دانسته و معانی متعدد دیگری را برگرفته از آن دانسته از باب استعاره، برخی از آن معانی عبارت­اند از:

    حرکت ستارگان در افلاک، حرکت اسب، سرعت حرکت در عمل و حرکت سریع در عبارت خدا

    التحقیق

    التحقیق این ماده را نیاورده است.

    حمد:

    مقاییس

    مقاییس اصل واحد در حمد را مفهومی دانسته خلاف ذم و بدی که همان خوبی است و سپس به استعمالات و مشتقات مختلف این ماده پرداخته و معنای مذکور را در آن­ها توضیح داده، مثلا گفته رجل محمود و محمد: وقتی که صفات نیکوی او زیاد باشد.

    مفردات

    مفردات نیزاصلی واحد برای حمد ذکر کرده و گفته: حمد یعنی ثناگویی کسی به فضیلت­ها و خوبی­ها، نکته مهمی که مفردات به آن اشاره کرده بیان تمایز حمد از کلمات مشابه آن یعنی مدح و شکر است. صاحب مفردات حمد را اخص از مدح دانسته به خاطر اختصاصش به ثناء بر خوبی‌های اختیاری مثل سخاوت بخلاف مدحی که اعم است و آن را اعم از شکر دانسته به خاطر این که شکر مختص جایی است که نعمتی از مشکور به تو رسیده باشد و در مقابل آن به شکر بپردازی ولی حمد اعم است.

    التحقیق

    التحقیق در نقل از مقاییس اصل معنای ریشه را آورده و استعمالات آن را نیز بازگوکرده و تنها از نقل شعری که بعنوان شاهد لغوی بوده امتناع کرده است. این کتاب در نقل از مفردات نیز مثل مقاییس معنای واحد به اضافه­ی استعمالات و مشتقات و جریان آن معنا در آن­ها را بیان کرده و نیز نکته­ای را که مفردات در تفاوت حمد با مدح و شکر بیان کرده را نیز نقل کرده است.

    استغفار:

    مقاییس

    مقاییس اصل ماده غفر را به معنای ستر و پوشش دانسته و تذکر داده که عمده و معظم این ماده به همین معنا وارد شده و معانی دیگر از آن به صورت شاذ وارد شده است. صاحب این کتاب در ادامه به ذکر معنای مشتقات این ماده و بیان شواهدی برای آن از اشعار عرب پرداخته است.

    مفردات

    مفردات معنای غفر را پوشاندن چیزی که از پلیدی و آلودگی(دنس و وسخ و لطخ) حفظ می­کند دانسته است و غفران خدا را پوششی در مقابل آتش معنا کرده و سپس آیات متعددی را آورده است.

    التحقیق

    التحقیق در این لغت از مفردات نقل نکرده ولی از از مقاییس همه چیز را جز شاهد مثال ها و اشعار را آورده است.

    توب:

    مقاییس

    مقاییس اصل ماده توب را به معنای رجوع دانسته است و تاب من ذنبه را معنا کرده به از گناهش برگشت.

    مفردات

    مفردات نیز توب را توضیح داده به ترک گناه به زیباترین وجه و در ادامه گفته توبه کاملترین وجه عذرخواهی است و در توضیح آن گفته عذرخواهی سه نوع است (لم افعل، فعلت لاجل کذا او فعلت و اسأت و قد أقلعت) که بهترین آن وجه سوم است که توبه نامیده می­شود. سپس به بیان معنای اصطلاحی توبه در شرع پرداخته و آن را چهار جزء دانسته و گفته: توبه ترک گناه، پشیمانی، تصمیم بر ترک و جبران عمل است. سپس به نقل و بیان تعدادی از آیات توبه پرداخته و سپس مشتقاتی مثل تائب و تواب را توضیح داده است.

    التحقیق

    التحقیق در این ماده از مفردات نقل نکرده و از مقاییس نیز تقریبا همه مطالبش را آورده است.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/11/14 ::: ساعت 10:48 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

     

     

    جلسه8

    11/10

    جلسه9

    17/10

    ج 10

    24/10

    ج11  1/بهمن

    ج12

    8/11

    ج13

    15/11

     

    حضور غیاب

    تکلیف وبلاگ

    ح

    ت

    ح

    ت

    ح

    ت

     ح

    ت 

     

     

     

     

    1

    قراباغی

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

     

     

     

     

    2

    کاظمی

    * ت

    -

    -

    -

    *

    -

    *

    *

    *

    -

     

     

     

     

    3

    علیزاده

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

     

     

     

     

    4

    موذنی

    -

    -

    *

    -

    *

    *

    -

    -

    -

     

     

     

     

    5

    کی قبادی

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

     

     

     

     

    6

    فتحی

    *

    -

    *

    *

    *

    *

    -

    -

     

     

     

     

    7

    رضی

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

    *

     

     

     

     

    8

    مهدوی

    *

    -

    *

    -

    *

    -

    *

    -

    *

    -

     

     

     

     

    9

    ابراهیمی

    *

    *

    *

    *

    -

    -

    -

    -

    *

    *

     

     

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: دوشنبه 93/11/13 ::: ساعت 5:53 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    سوره نصر : تفسیر روح المعانی

    مراحل کار:

    1.        توضیحات کلی پیرامون سوره

    ·        روایاتی پیرامون نام سوره

    ·        مکی و مدنی بودن و روایاتی در این باره

    ·        تعداد آیات و مراد کلی از سوره

    2.       کار لغوی

    ·        معنای نصر و فتح

    ·        معنا و متعلق اذا

    ·        بیان مراد از رأیت ، دین الله ، افواجا

    3.       بیان مراد از فتح و نصر با توجه به روایاتی که در مورد شأن نزول نقل شده است

    4.       بیان مراد از الناس

    5.       بیان مراد از تسبیح و حمد.مراد از تسبیح ممکن است به جهت تعجب از تیسیر امر از ناحیه خداوند باشد

    6.       بیان مراد از استغفار.استغفار به جهت ترقی به مراحل بالاتر. استغفار به جهت سهو، یا برای امتش و...هرچقدر معرفت به خدا بیشتر شود معلوم می شود که چقدر از اقامه حق خداوند دور هستیم پس پیامبر ص که معرفتش بیش از همه بود از اینکه نمی توانست حق الله را به معنای واقعی ادا کند استغفار میکند

    7.       اشاره به وجه تقدیم تسبیح و حمد بر استغفار

    8.       اشاره به انه کان توابا و اینکه چرا از تواب استفاده کرد

     

    روش کار:

    1.       استفاده و استناد به روایات و نقل های تاریخی

    2.       نقل قول های مذهب های دیگر

    3.       ابهام محور





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 93/11/8 ::: ساعت 2:29 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    روح المعانی

    مراحل و روش کار روح المعانی:

    مقدمه:

    -         تعیین نام سوره:

    شیوه اش نقل مشهور و نیز نقل از اصحابی چون ابن مسعود است.

    -        تعیین مکی و مدنی بودن سوره:

    برای تعیین مکی و مدنی بودن از روایاتی که زمان نزول آن را بیان می­کنند استفاده می­کند و دلیل قول مخالف را نیز نقد می­کند.

      مثل:  "فقد أخرج الترمذی فی مسنده و البیهقی من حدیث موسى بن عبیدة و عبد اللّه بن دینار و صدقة بن بشار عن ابن عمر رضی اللّه تعالى عنهما أنه قال: هذه السورة نزلت على رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم أوسط أیام التشریق بمنى.../‏ لکن قال الحافظ ابن رجب بعد أن أخرجه عن الأولین إن إسناده ضعیف جدا، و موسى بن عبیدة قال أحمدُ: لا تحل الروایة عنه‏(موسی بن عبیده)

    -        بیان تعداد آیات 

    -        ارائه نگاه کلی به سوره و بیان ارتباط آن با سوره پیشین.

    بررسی احتمالات ادبی:

    مثل: إِذا منصوب بسبح و الفاء غیر مانعة على ما علیه الجمهور فی مثل ذلک‏

    بیان نکات تفسیری:

    -        از روایات و قول اصحاب استفاده می­کند مثل:و ذکر النقاش عن ابن عباس أن النصر هو صلح الحدیبیة

    -        این تفسیر ضمن بررسی نکات تفسیری وجوه مختلف ادبی را با آن معنا تطبیق می­دهد.

                مثل: و الأولى أن یحمل النصر على ما کان مع الفتح المذکور فإن کانت السورة الکریمة نازلة قبل ذلک فالأمر ظاهر و إذا کانت نازلة بعده فقال الماتریدی                    فی التأویلات: إن إِذا بمعنى إذ التی للماضی‏.

    -        تفسیر شیوه سوال محور دارد.

    نکات تفسیری و مستند آن­ها:

    نکات تفسیری آیه 1:

    1-   نصر در آیه اول به معنای پشتیبانی است یا حفظ؟

    توضیح: نصر متعدی به "علی بمعنای کمک و پشتیبانی است و نصر متعدی به "من بمعنای حفظ است؛ اگر معنای اول را بگیریم فتح بمعنای خودش است و اگر معنای دوم را بگیریم فتح متضمن معنای نصرِ متعدی به علی(معنای اول) خواهد بود که در این صورت آیه مشتمل هردو مفهوم نصر(حفظ و یاری) خواهد بود.

    احتمال اول (نصربمعنای پشتیبانی) ارجح است.

    مستند:   بدلیل مناسبت این معنا با کلمه بعدی آن یعنی فتح.

    2-   مراد از نصر کدام نصرت خداست؟

    طبق قولی مراد فتح مکه است و طبق قول دیگر مراد نصرت خدا در صلح حدیبیه است و اولی قول اول است. قول ضعیفی هم آمده که مراد جنس نصر وفتحی است که به رسول و بر مومنین میرسد.

    3-   اذا بمعنای ماضی است یا مستقبل؟

    به هردو معنی قابل حمل است، این مسأله با زمان نزول سوره مرتبط است که درزمان فتح مکه، بعد فتح مکه و یا قبل از آن باشد؛ اذا هم بمعنای ماضی میتواند باشد که نظایر آن در قرآن فراوان است وهم میتواند بمعنای مستقبل باشد (که بیشترین استعمال اذا هم به همین معناست).

    4-    اگر اذا بمعنای مستقبل باشد (که بیشترین استعمال اذا هم به همین معناست) و سوره هم بعد از فتح مکه نازل شده باشد چگونه باید سوره را معنا کرد؟

    -        یک وجه این است که چیزی از فتح را به اعتبار آنچه معنای فتح بر آن دلالت میکند (یعنی مدلول فتح)مستقبل و مترقب پنداشت اگرچه خود فتح محقق شده                بود.

    -        استقبال به اعتبار مجموع مدخول اذا که کل سوره است باشد که قسمتی از آن که فتح باشد گذشته ولی قسمتی از آن باقی است و آن رویت دخول ناس              در دین است ولو به اعتبار آخرین نفر مگر این که سوره بعد از دخول آخرین نفر نازل شده باشد.

    نکات تفسیری آیه 2:

     

    ... ادامه متن به زودی بارگذاری خواهد شد...



     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/11/7 ::: ساعت 10:33 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    سوره نصر درتفسیرالتحریروالتنویر

    سه مرحله کاری دراین تفسیر استفاده میشود:

    1.مشخصات سوره

    که دراین مرحله به:

     -چرایی اسم سوره: سمیت هذه السورة فی کلام السلف و سمیت فی المصاحف و فی معظم التفاسیر

    -مکی ومدنی بودن: هی مدنیة بالاتفاق

    -ترتیب نزول: عن ابن عباس أنها آخر سورة نزلت من القرآن فتکون على قوله السورة المائة و أربع عشرة نزلت بعد سورة براءة و لم تنزل بعدها سورة أخرى

    -تعدادآیات: عدد آیاتها ثلاث

    -شان نزول

    -ودربعضی سور باتوجه به جایگاهشان بحث هایی داردمثل جزء قرآن بودن و....

     

    2.اغراض

    دراین مرحله بیشترمحتوای سوره رابیان میکند.

    الوعد بنصر کامل من عند اللّه أو بفتح مکة

     و البشارة بدخول خلائق کثیرة فی الإسلام بفتح و بدونه

    وعده بأن اللّه غفر له مغفرة تامة لا مؤاخذة علیه بعدها

     

    3.تفسیر

     

    إِذا اسم زمان مبهم یتعین مقداره بمضمون جملة یضاف إلیها هو. ف إِذا اسم زمان مطلق، فقد یستعمل للزمن المستقبل غالبا. و لذلک یضمّن معنى الشرط غالبا، و یکون الفعل الذی تضاف إلیه بصیغة الماضی غالبا لإفادة التحقق، و قد یکون مضارعا کقوله تعالى: وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا یَشاءُ قَدِیرٌ [الشورى: 29].

    و یستعمل فی الزمن الماضی و حینئذ یتعین أن تقع الجملة بعده بصیغة الماضی، و لا تضمن إِذا معنى الشرط حینئذ و إنما هی لمجرد الإخبار دون قصد تعلیق نحو: وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها [الجمعة: 11].                       

     و إِذا هنا مضمنة الشرط لا محالة لوجود الفاء فی قوله: فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ و قضیة الاستقبال و عدمه تقدمت.

    و النصر: الإعانة على العدوّ. و نصر اللّه یعقبه التغلب على العدو. و الْفَتْحُ:

    فإضافة نَصْرُ إلى اللَّهِ تشعر بتعظیم هذا النصر و أنه نصر عزیز خارق للعادة اعتنى اللّه بإیجاد أسبابه و لم تجر على متعارف تولد الحوادث عن أمثالها.

    و جاءَ مستعمل فی معنى: حصل و تحقق مجازا.

    و التعریف فی «الفتح» للعهد و قد وعد اللّه رسوله صلى اللّه علیه و سلم به غیر مرة من ذلک

     

    فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ على الشرط الماضی مرادا به التذکیر بأنه حصل، أی إذا تحقق ما وعدناک به من النصر و الفتح و عموم الإسلام بلاد العرب

    علمت علم الیقین أن الناس یدخلون فی دین اللّه أفواجا

    و دِینِ اللَّهِ هو الإسلام لقوله تعالى: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ [آل عمران: 19]

    . و النَّاسَ: اسم جمع یدل على جماعة من الآدمیین

    و الأفواج: جمع فوج و هو الجماعة الکثیرة

     جملة: فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ جواب إِذا باعتبار ما تضمنته من معنى الشرط، و فعل فَسَبِّحْ هو العامل فی إِذا النصب على الظرفیة،

     و الفاء رابطة للجواب لأنه فعل إنشاء

    و عطف الأمر باستغفار اللّه تعالى على الأمر بالتسبیح مع الحمد یقتضی أنه من حیّز جواب إِذا، و أنه استغفار یحصل مع الحمد مثل ما قرر فی فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ فیدل على أنه استغفار خاص لأن الاستغفار الذی یعم طلب غفران التقصیر و نحوه مأمور به من قبل و هو من شأن النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم فقد

    فکان تعلیق الأمر بالتسبیح و بالاستغفار على حصول النصر و الفتح إیماء إلى تسبیح و استغفار یحصل بهما تقرب لم ینو من قبل

     

    و تقدیم التسبیح و الحمد على الاستغفار لأن التسبیح راجع إلى وصف اللّه تعالى بالتنزه عن النقص و هو یجمع صفات السلب،

     و مقتضى الظاهر أن یقول: فسبح بحمده، لتقدم اسم الجلالة فی قوله: إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ فعدل عن الضمیر إلى الاسم الظاهر و هو رَبِّکَ لما فی صفة (رب) و إضافتها إلى ضمیر المخاطب من الإیماء إلى أن من حکمة ذلک النصر و الفتح و دخول الناس فی الإسلام نعمة أنعم اللّه بها علیه إذا حصل هذا الخیر الجلیل بواسطته فذلک تکریم له و عنایة به و هو شأن تلطف الرب بالمربوب، لأن معناه السیادة المرفوقة بالرفق و الإبلاغ إلى الکمال.

    و حیث کان توکید ب (إنّ) هنا غیر مقصود به ردّ إنکار و لا إزالة تردد إذ لا یفرضان فی جانب المخاطب صلى اللّه علیه و سلم، فقد تمحض (إنّ) لإفادة الاهتمام بالخبر بتأکیده. و قد تقرر أن من شأن (إنّ) إذا جاءت على هذا الوجه أن تغنی غناء فاء الترتیب و التسبب و تفید التعلیل و ربط الکلام بما قبله کما تفیده الفاء، و قد تقدم غیر مرة، منها عند قوله تعالى: إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ فی سورة البقرة [32]، فالمعنى: هو شدید القبول لتوبة عباده کثیر قبوله إیاها.

    و إذ قد کان الکلام تذییلا و تعلیلا للکلام السابق تعین أن حذف متعلق تَوَّاباً یقدر بنحو: على التائبین. و هذا المقدر مراد به العموم، و هو عموم مخصوص بالمشیئة تخصصه أدلة وصف الربوبیة، و لما ذکر دلیل العموم عقب أمره بالاستغفار أفاد أنه إذا استغفره غفر له دلالة تقتضیها مستتبعات التراکیب، فأفادت هذه الجملة تعلیل الأمر بالاستغفار لأن الاستغفار طلب لغفر، فالطالب یترقب إجابة طلبه، و أما ما فی الجملة من الأمر بالتسبیح                       

     و الحمد فلا یحتاج إلى تعلیل لأنهما إنشاء تنزیه و ثناء على اللّه.

    و من وراء ذلک أفادت الجملة إشارة إلى وعد بحسن القبول عند اللّه تعالى حینما یقدم على العالم القدسی، و هذا معنى کنائی لأن من عرف بکثرة قبول توبة التائبین شأنه أن یکرم وفادة الوافدین الذین سعوا جهودهم فی مرضاته بمنتهى الاستطاعة، أو هو مجاز بعلاقة اللزوم العرفی لأن منتهى ما یخافه الأحبة عند اللقاء مرارة العتاب، فالإخبار بأنه توّاب اقتضى أنه لا یخاف عتابا.

    فهذه الجملة بمدلولها الصریح و مدلولها الکنائی أو المجازی و مستتبعاتها تعلیل لما تضمنته الجملة التی قبلها من معنى صریح أو کنائی یناسبه التعلیل بالتسبیح و الحمد باعتبارهما تمهیدا للأمر بالاستغفار کما تقدم آنفا لا یحتاجان إلى التعلیل، أو یغنی تعلیل الممهد له بهما عن تعلیلهما و لکنهما باعتبار کونهما رمزا إلى مداناة وفاة رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم یکون ما فی قوله: إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً من الوعد بحسن القبول تعلیلا لمدلولهما الکنائی، و أما الأمر بالاستغفار فمناسبة التعلیل له بقوله: إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً ناهضة باعتبار کلتا دلالتیه الصریحة و الکنائیّة، أی إنه متقبل استغفارک و متقبلک بأحسن قبول، شأن من عهد من الصفح و التکرم.

    و فعل کانَ هنا مستعمل فی لازم معنى الاتصاف بالوصف فی الزمن الماضی

    و مقتضى الظاهر أن یقال: إنه کان غفّارا، کما فی آیة: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً [نوح: 10] فیجرى الوصف على ما یناسب قوله: وَ اسْتَغْفِرْهُ، فعدل عن ذلک تلطفا مع النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم بأنّ أمره بالاستغفار لیس مقتضیا إثبات ذنب له لما علمت آنفا من أن وصف (تواب) جاء من تاب علیه الذی یستعمل بمعنى وفقه للتوبة إیماء إلى أن أمره بالاستغفار إرشاد إلى مقام التأدب مع اللّه تعالى، فإنه لا یسأل عما یفعل بعباده، لولا تفضله بما بیّن لهم من مراده، و لأن وصف (توّاب) أشد ملاءمة لإقامة الفاصلة مع فاصلة أَفْواجاً لأن حرف الجیم و حرف الباء کلیهما حرف من الحروف الموصوفة بالشدة، بخلاف حرف الراء فهو من الحروف التی صفتها بین الشدة و الرّخوة.

                         

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 93/11/1 ::: ساعت 9:15 صبح :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    تفسیر التحریر و التنویر

    مراحل و روش کار در سوره های قبلی:

    مراحل:

    1.        توضیح کلی سوره :ذکر اختلافات در تسمیه ، اختلافات در مکی و مدنی بودن ، تعداد آیات و شأن نزول.ترتیب نزول و اینکه این سوره جزء قرآن هست یا نه ؟

    2.       غرض نزول :محتوای سوره را می گیرد از سوره انعام به بعد به این بحث می پردازد وقبل از آن تحت عنوان غرض صورت نمی داد.

    3.       تفسیر - در این مرحله کشف از معانی لغت می کند.

     

    روش کار:

    1.       در مرحله اول تحقیق استقرائی دارد و تتبع وسیعی در روایات کرده است. در بحث اسم سوره، از گفت و گوها و مباحث روایی به نام سوره پی می برد.گاهی از کلام پیامبر و گاهی از کتاب تفسیر و علوم قرآنی استفاده می کند. در ترتیب نزول چند فهرست داریم که بر اساس قویترین لیستها استنباط می کند.      

    2.       در تفسیر ، کلمه به کلمه لغات را مورد بررسی قرار می­دهد و علاوه بر نقل قول ، کار لغوی اجتهادی می کند. درصورت نیاز تجزیه و ترکیب می آورد . در کنار کار لغت ، تفسیر می کند. تفسیر او جنبه روایی وسوال محور است. ارتباط آیه به آیه قبل را مشخص می کند.

    هم کار تطبیقی دارد و هم دقت در ترکیب دارد و طرح سوال می کند. به خروج از روند طبیعی توجه دارد

     

    در این سوره :

     مراحل کار:

    1.       توضیح کلی سوره :

    ·        بحثی پیرامون اسم سوره . با توجه به روایاتی می گوید : نام این سوره در گذشته سوره اذا جاء نصرالله والفتح بوده است و در مصحف ها و بیشتر تفاسیر به سوره النصر نام گذاری شد. ال النصر اشاره به نصر معهودذکری دارد. سوره فتح ، سوره تودیع و سروه اتقان نام های دیگر این سوره است که در بعضی از مفسرین یا صحابه مطرح کردند

    ·        مدنی بودن سوره را ذکر می کند و اختلاف در زمان نزول این سوره را

    ·        اجماع بر اینکه مراد از فتح ، فتح مکه است را ذکر کرده و نتیجه می گیرد که فتح و دخول در اسلام ، امری ر مستقبل بوده است. و این را با استعمال اذا الیق می داند.

    ·        بحث روایی در مورد زمان نزول روایت و مراد از فتح مطرح می کند.

    ·        بحثی هم پیرامون اینکه چندمین سوره ی نازل شده ، و آیات آن مطرح می کند.

    2.       اغراضها :

    ·        وعده الهی به نصر و فتح و دخول مردم در دین

    ·        اشاره به نزدیک بودن زمان رحلت رسول الله   

    ·        وعده به غفران الهی

    3.       در قسمت تفسیر:

    ·        مطالبی پیرامون اذا (که اسم زمان مطلق و مبهم است و با جمله بعدش واضح می شود)

    oغالبا برای مستقبل است و افاده معنای شرطی می کند. فعل بعد از ان ماضی و دلالت بر تحقق حتمی می کند.

    oگاهی برای ماضی است و معنای شرطیت نمی دهد .فعل بعد از ان هم ماضیست که دلالت بر مجرد اخبار بدون تعلیق دارد.

    oدر این آیه متضمن معنای شرط است چون فاء جزاء بر سر جواب شرط آمده

    ·        مطالبی پیرامون نصر و فتح :

    oنصر یعنی کمک در مقابله عدو و نتیجتا غلبه ی آن

    oفتح یعنی ، تصرف زمین های دشمن. به همین جهت اینجا مراد فتح مکه است چون فتح زمین های خیبر قبل از این سوره صورت گرفته است

    ·        نکات ادبی:

    oاگر رأیت را علم یقین بدانیم ، یدخلون مفعول دوم است . و اگر رأیت را به معنای دیدن با چشم بگیریم جمله یدخلون حال برای الناس است!

    oناس اگر با ال تعریف شود یا برای عهد است یا برای جنس و یا برای استغراق.در این آیه برای استغراق است

    oاگر فعل توبه با علی متعدی شود به معنای وفقه للتوبه می باشد و در مورد خداوند به کار می رود

    ·        نکات تفسیری :

    oاضافه نصر به الله می رساند که این نصر از ناحیه خداست و از طریق عادی صورت نمیگرفت

    oالفتح ، فتح معهود است که هم مسلمین پیش بینی می کردند و هم کفار انتظارش را می کشیدند و دلیل بر حقانیت پیامبر می دانستند. اگر مراد از فتح ، فتح خیبر باشد، تعلیق در فسبح به جهت بزرگ شمردن این فتح بوده است!

    oدین الله یعنی اسلام و مراد از دخول یعنی بیان شهادتین و التزام به احکام . استعاره و تشبیه به دخول از باب این است که همچنانکه خانه در بر می گیرد ، دین هم در بر میگیرد

    oتسبیح با باء مقرون شد و منظور این است که خداوند را با حمد خودت تسبیح کن . امری به حمد ننمود چون شأن پیامبر این است که بعد از این فتح و نصر ، حمد کند ولی تأکید کرد که حمد را با تبسیح و استغفار خاص اجرا کن!

    oمحتمل است امر به تسبیح به خاطر تعجب باشد چون سبحان الله را در موارد تعجب می گویند

    oامر به استغفار بعد از تسبیح و حمد نشانه مورد قبول شدن این استغفار است

    oاینکه استغفار را عطف به تسبیح کرده و در جواب اذا آورده کاشف از این است که یک نوع استغفار خاص اراده شده یعنی استغفار پایان عمر پیامبر ص والا استغفار معمولی همیشه مأمور به است.

    oتقدیم تسبیح برای منزه کردن خدا از صفات سلبی است و تقدیم حمد بر استغفار برای ثناء خدا به خاطر نعمتهایش است و تأخیر استغفار هم به جهت این است که عبد بعد از حمد و تسبیح ربش ، نقص خودش را بیان کند

    oاضافه شدن حمد به رب از جهت این است که فتح خدا از باب ربوبیت اوست و این نعمت را باید سپاس گفت و اضافه شدن رب به ضمیر مخاطب هم اشاره دارد به اینکه این نصر و فتح نعمت خدا به توست که باعث تکریم و عنایت به توست

    oکلام با واستغفره تمام شد و انه کان توابا تعلیل برای استغفار است!

    oانه کان توابا 4 تأکید دارد و دلالت بر شدت توبه پذیری او دارد

    oاز جمله توابا استفاده می شود که او کسی که بسیار می بخشد، برای تحویل گرفتن کسانی که زندگیشان سراسر خدمت در راه خدا بود، آماده است پس وفات پیامبر ص نزدیک است !

    oکان دلالت بر ذاتی بودن این صفت برای خدا دارد.

    oاینکه به جای غفار از کلمه تواب استفاده کرد به جهت این است که اولا با پیامبر ملاطفتی کند و ثانیا وزن فواصل و پایان آیات نزدیک تر باشد

     

    4.       روش تفسیری:

    ·        تفسیر آیه به آیه .

    ·        سوال محور. یعنی از طاهر کلمات می گذرد و به سوالاتی که جای بحث دارد پاسخ می دهد

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/10/30 ::: ساعت 8:14 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    التحریر و التنویر

    مراحل و روش کار التحریر:

    مقدمات:

    اسم سوره

    ایشان برای شناخت اسماء سوره از شیوه­های مختلفی بهره می­برند:

    -         از کلام گذشتگان

    سمیت هذه السورة فی کلام السلف «سورة إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح‏

    عن ابن مسعود أنها تسمى «سورة التودیع»

    -        از روایاتی که اسم این سوره برده شده و نیز از کتب روایی

    (مثل: روى البخاری: «أن عائشة قالت: لما نزلت سورة إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ‏الحدیث)

    و هی معنونة فی «جامع الترمذی» «سورة الفتح»

    -        از مصاحف و قرآن­های سابق.

    -        از تفاسیر قدیمی.

    (مثل این تعبیر ایشان: و سمیت فی المصاحف و فی معظم التفاسیر «سورة النصر»)

    بحث مکی و مدنی بودن
    سبب نزول

    در این سوره بحث بیشتر روی زمان نزول است که از روایات مختلف استفاده می­کند.

    سور قبل و بعد آن در نزول

    که از روایات بهره می­برد مثل:

    و عن ابن عباس أنها آخر سورة نزلت من القرآن فتکون على قوله السورة المائة و أربع عشرة نزلت بعد سورة براءة

    عددالایات
    نکاتی خاص در بعضی سور
    اغراض

    برای رسیدن به اغراض سوره از محتوای آیات، روایات حول سوره و گزارش­های تاریخی استفاده می­کند. (مثلا گوید: البشارة بدخول خلائق کثیرة فی الإسلام بفتح و بدونه إن کان نزولها عند منصرف النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم من خیبر کما قال ابن عباس فی أحد قولیه‏)


        محتوای سوره:

    رفع ابهامات اولیه هرآیه

    مثل:

    اذا اسم زمان مبهم یتعین مقداره بمضمون جملة یضاف إلیها هو. ف إِذااسم زمان مطلق، فقد یستعمل للزمن المستقبل غالباو یستعمل فی الزمن الماضی و إِذاهنا مضمنة الشرط لا محالة لوجود الفاء فی قوله:فَسَبِّحْ

    لغات

    شیوه ایشان در لغت استفاده از لغت­نامه ها البته بدون ذکر منبع می­باشد و خودشان مستقلا از استعمالات استفاده نمی­کنند؛ ولی ویژگی ایشان این است که معنای لغوی را با فضای آیات مرتبط کرده و توضیح مختصری می­دهند.

    مثل: والنصر: الإعانةعلىالعدوّ. ونصراللّهیعقبهالتغلبعلىالعدو.

    که بعد از بیان معنای لغوی نصر، توضیح می­دهد که در آیه که نصر را به الله اضافه کرده، نتیجه­اش پیروزی بر دشمن می­باشد.

    المعنی

    که به بیان نکات تفسیری آیات می­پردازد.


    نکات تفسیری و مستند آنها:

    1-    مراد از فتح در آیه فتح مکه است نه فتح خیبر.

    مستند:

    لام الفتح لام عهد است و اشعار دارد به این که مراد از فتح، فتح معهودی است که در آیه إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِینا  و نیز در آیه : ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد و هچنین در آیه لتدخلن المسجد الحرام... آمده است.

    2-    جاء مجازا بمعنای حصل و تحقق است.

    3-    اذا شرطیه امر به تسبیح را مشروط به چه کرده است؟ فتح مکه یا غیر آن؟

    طبق قول نزول سوره بعد از غزوه حنین یا در حجه الوداع،  با توجه به این که فتح مکه قبل آن بوده است، معلوم میشود تعلیق بر مجموع فتح مکه و آمدن نصرتی دیگر از خدا  و دخول فوج های مردم در دین بوده است.    


    و یحتمل على قول القائلین بأنها نزلت عقب غزوة حنین أن یکون الفتح قد مضى و یکون التعلیق على مجموع فتح مکة و مجی‏ء نصر من اللّه آخر و دخول الناس فی الإسلام و ذلک بما فتح علیه بعد ذلک و دخول العرب کلهم فی الإسلام سنة الوفود.



    ادامه متن به زود بارگذاری می­شود...

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/10/30 ::: ساعت 6:25 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر
    <      1   2   3   4      >