سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رسول خدا فرمود : «هان ! شما را از دشمن ترینِ آفریدگانْ نزد خداوند متعال، باخبر سازم ؟». گفتند : «آری، ای رسول خدا !» .فرمود: «کسانی که با زنان همسایگانِ خویش، زنا می کنند». [جامع الأحادیث]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ (1)

وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً (2)

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً (3)

سوالات تفسیری:

سوالات ترکیبی و ارتباطی:

1.       چرا سوره با اذا و جمله فعلیه شروع شد نه با جمله اسمیه؟

2.      چرا نصر الله مقدم بر فتح آمده است؟ آیا این تقدم رتبی است؟

3.      چه دلیلی دارد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) شاهد دخول فوج فوج مردم در دین خدا باشند بلکه از ابتدا می‌فرمود یدخلون...؟

4.      چه ارتباطی بین نصرالله و آیه ورایت الناس... وجود دارد؟

5.      چرا تسبیح را با حمد همراه کرد و هرکدام را جداگانه نیاورد؟

6.       چرا آیه پایانی سوره با فا تفریع ذکر شده؟ آیا تفریع بر رایت الناس است یا تفریع بر نصرالله و الفتح؟

7.      چه رابطه ای بین امر به تسبیح و حمد و امر به استغفار وجود دارد؟

8.      چرا به جای توابا نفرمود غفارا یا ستارا و ...؟

9.      جمله تعلیلیه انه کان توابا چه ارتباطی با دو امر سابق دارد؟

سوال کلید و فضای سوره:

1.      آیا محور سوره نصر نصرالله است؟ آیا رایت الناس... و فسبح بحمد... و امر به استغفار به نصر الله ارتباطی دارند؟ آیا فضای سوره با نصرالله قابل بیان است؟  





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/1/18 ::: ساعت 3:55 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

     

    ترکیب:

    اعراب القرآن:[1] 

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏

    إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ(1) «إِذا» ظرفیة شرطیة غیر جازمة «جاءَ نَصْرُ اللَّهِ» ماض و فاعله و لفظ الجلالة مضاف إلیه و الجملة ابتدائیة لا محل لها «وَ الْفَتْحُ» معطوف على ما قبله.

    وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً (2) «وَ رَأَیْتَ» ماض و فاعله «النَّاسَ» مفعول به و الجملة معطوفة على ما قبلها «یَدْخُلُونَ» مضارع و فاعله «فِی دِینِ اللَّهِ» متعلقان بالفعل و لفظ الجلالة مضاف إلیه «أَفْواجاً» حال و الجملة حال.

    فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً (3) «فَسَبِّحْ» الفاء رابطة و أمر فاعله مستتر و الجملة جواب إذا لا محل لها «بِحَمْدِ» متعلقان بالفعل «رَبِّکَ» مضاف إلیه «وَ اسْتَغْفِرْهُ» أمر و مفعوله و الفاعل مستتر و الجملة معطوفة على ما قبلها. «إِنَّهُ» إن و اسمها «کانَ» کان و اسمها المستتر «تَوَّاباً» خبرها و الجملة الفعلیة خبر إن. و الجملة الاسمیة تعلیل لا محل لها.

    سوالات ترکیبی:

    آیا جمله فانه کان توابا تعلیل برای کل آیه است و یا جمله اخیر؟

    کتبی اعرابی قرآن مشخص نکرده اند که این کلام تعلیل کدام بخش از آیه است و ظاهرا برایشان معلوم بوده که تعلیل بخش اخیر آیه است زیرا هم از لحاظ معنایی در ارتباطند و هم الاقرب للاقرب. اما بعضی از کتب تفسیری این احتمال را بیان کرده اند که این کلام تعلیل کل آیه باشد و سعی کرده اند براساس این احتمال آیه را معنی کنند.

    درست است که بخش اخیر عطف به بخش اول آیه میباشد و ارتباط دارد ولی تعلیل مخصوص بخش اخیر است و دلیلی نداریم که تعلیل را برای کل آیه بدانیم.



    [1] إعراب القرآن الکریم، ج‏3، ص: 474 (دعاس،حمیدان،قاسم)





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 93/12/2 ::: ساعت 5:43 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    نَصْر:

    مقاییس:

    النون و الصاد و الراء أصلٌ صحیح یدلُّ على إتیان خَیرٍ و إیتائه. 

    مفردات:

    النَّصْرُ و النُّصْرَةُ: العَوْنُ.

    و نُصْرَةُ اللّه للعبد ظاهرة، و نُصْرَةُ العبد للّه هو نصرته لعباده، و القیام بحفظ حدوده، و رعایة عهوده، و اعتناق أحکامه، و اجتناب نهیه.

    و نُصِرَ أرضُ بنی فلان. أی: مُطِرَ «1»، و ذلک أنَّ المطَرَ هو نصرةُ الأرضِ، و نَصَرْتُ فلاناً: أعطیتُه، إمّا مُسْتعارٌ من نَصْرِ الأرض، أو من العَوْن.

    التحقیق:

    مقا- نصر: أصل صحیح یدلّ على إتیان خیر و إیتائه. و نصر اللّه المسلمین: آتاهم الظفر على عدوّهم. و انتصر: انتقم، و هو منه. و أمّا الإتیان فالعرب تقول: نصرت بلد کذا، إذا أتیته. و لذلک یسمّى المطر نصرا، و نصرت‌ الأرض فهی منصورة. و النصر: العطاء.

    و التحقیق:‌أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو إعانة فی قبال مخالف،

    نکته:

    در کتاب التحقیق فقط از مقاییس عبارت معانی لغت بدون شاهد مثالهایش آورده شده است ولی معنای این کتاب مورد قبول واقع نشده و شاید ایشان فقط در قبال مخالف بودن را از این کتاب برداشت کرده اند.

     

    الْفَتْح:

    مقاییس:

    الفاء و التاء و الحاء أصلٌ صحیح یدلُّ على خلافِ الإغلاق.

    فالفَتْح و الفِتاحة: الحُکْم.

    و الفَتح: الماء یَخرُج من عینٍ أو غیرها. و الفَتْح: النَّصر و الإظفار.

    و فَواتحُ القُرآنِ: أوائل السُّوَر. و بابٌ فُتُحٌ، أى واسع مفتوح.

    مفردات:

    الفَتْحُ: إزالة الإغلاق و الإشکال، و ذلک ضربان:

    أحدهما: یدرک بالبصر کفتح الباب و نحوه، و کفتح القفل و الغلق و المتاع

    و الثانی: یدرک بالبصیرة کفتح الهمّ، و هو إزالة الغمّ، و ذلک ضروب: أحدها: فی الأمور الدّنیویّة کغمّ یفرج، و فقر یزال بإعطاء المال و نحوه، الثانی: فتح المستغلق من العلوم، نحو قولک: فلان فَتَحَ من العلم بابا مغلقا

    و فَاتِحَةُ کلّ شی‌ء:

    مبدؤه الذی یفتح به ما بعده، و به سمّی فاتحة الکتاب، و قیل: افْتَتَحَ فلان کذا: إذا ابتدأ به، و فَتَحَ علیه کذا: إذا أعلمه و وقّفه علیه

    و قیل: فَتْحٌ:واسع.

    التحقیق:

    مقا- أصل صحیح یدلّ على خلاف الإغلاق، یقال: فتحت الباب و غیره فتحا، ثمّ یحمل على هذا سائر ما فی هذا البناء فالفتح و الفتاحة: الحکم. و اللّ?ه تعالى الفاتح، أى الحاکم. و الفتح: الماء یخرج من عین أو غیرها. و الفتح: النصر و الإظفار. و استفحت استنصرت. و فواتح القرآن: أوائل السور.

    مفر- الفتح: إزالة الإغلاق و الإشکال. و ذلک ضربان: أحدهما- یدرک بالبصر، کفتح القفل. و الثانی- یدرک بالبصیرة کفتح الهمّ، و ذلک ضروب:أحدها فی الأمور الدنیویّة کفقر یزال بإعطاء المال. و الثانی- فتح المستغلق من العلوم. و قوله- إنّا فتحنا لک فتحا مبینا- قیل عنى فتح مکّة، و قیل فتح ما یُستغلَق من العلوم و الهدایات الّتى هی ذریعة الى الثواب و المقامات. و فاتحة کلّ شی‌ء:مبدؤه الّذى یفتح به ما بعده، و به سمّى فاتحة الکتاب.

    و التحقیق

    أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو ما یقابل الإغلاق، أى رفع الإغلاق و السدّ و الحجب،

    نکته:

    در التحقیق از هر دو کتاب مقاییس و مفردات فقط اصل معنای بدون ذکر شاهد مثالهایش مطالبی آورده شده است و از هر دو کتاب مقابل اغلاق و رفع اغلاق برداشت شده است و بر مصادیقی که در کتب لغت ذکر شده تطبیق داده شده است.

     

    رَأَیْت:

    مقاییس:

    الراء و الهمزة و الیاء أصلٌ یدلُّ على نظرٍ و إبصارٍ بعینٍ أو بصیرة. فالرّأْى: ما یراه الإنسانُ فى الأمر، و جمعه لآراء. رأَى فلان الشى‌ءَ‌ وراءهُ، و هو مقلوبٌ. و الرِّئْىُ: ما رأت العینُ مِن حالٍ حسنة. و العرب تقول: رَیْتُهُ فى معنى رأیْته و تراءَى القوم، إذا رأى بعضهم بعضا. و راءى فلانٌ یُرائى. و فَعَل ذلک رِئاءَ النّاس، و هو أن یَفعلَ شیئاً لیراه النّاس. و الرُّوَاء: حُسن المنْظَر. و المِرآة معروفة.

    مفردات:

    رَأَى: عینه همزة، و لامه یاء، لقولهم: رُؤْیَةٌ،

    و الرُّؤْیَةُ: إدراک الْمَرْئِیُّ، و ذلک أضرب بحسب قوى النّفس:و الأوّل: بالحاسّة و ما یجری مجراها،و الثانی: بالوهم و التّخیّل،و الثالث: بالتّفکّر،و الرابع: بالعقل،

    و الرَّأْیُ: اعتقاد النّفس أحد النّقیضین عن‌ غلبة الظّنّ،

    و الرُّؤْیَا: ما یرى فی المنام،

    التحقیق:

    مقا- رأى: أصل یدلّ على نظر و ابصار بعین- أو بصیرة. فالرأى ما یراه الإنسان فی الأمر، و جمعه الآراء. رأى فلان الشی‌ء وراءه، و هو مقلوب. و الرأى: ما رأت العین من حال حسنة. و العرب تقول: ریته فی معنى رأیته. و تراءى القوم: إذا رأى بعضهم بعضاً، و رأى فلان یرائى، و فعل ذلک رئاء الناس: و هو أن یفعل شیئا- لیراه الناس. و الرواء: حسن المنظر. و المرآة: معروفة.

    مفر- و الرؤیة: ادراک المرئی، و ذلک أضرب بحسب قوى النفس: الأوّل- بالحاسّة و ما یجرى مجریها- انّه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم. و الثانی- بالوهم و التخیّل نحو و لو ترى إذا یتوفّى الّذین کفروا. و الثالث بالتفکّر نحو انّى أرى ما لا ترون. و الرابع- بالعقل نحو ما کذب الفؤاد ما رأى.

    و التحقیق

    أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو النظر المطلق بأىّ وسیلة کان،

    نکته:

    در التحقیق سعی شده معانی اصلی ذکر شده از دو کتاب مقاییس و مفردات آورده شود و در نهایت ایشان معنای نظر مطلق را برداشت کرده اند که ناظر به معانی ذکر شده در این دو کتاب نیز می باشد.

     

    اسْتَغْفِرْهُ:

    مقاییس:

    الغین و الفاء و الراء عُظْمُ بابِه السَّتْر، ثم یشذُّ عنه ما یُذکر.

    فالغَفْر: السَّتر. و الغُفْران و الغَفْرُ بمعنًى.

    و یقال: غَفِرَ الثَّوبُ، إذا ثارَ زِئبِرُه. و هو من الباب، لأنَّ الزِّئبِر یُغطَّى وجهَ الثَّوب. و المِغْفَر معروف. و الغِفارة: خِرقةٌ یَضَعها المُدَّهِنُ على هامَته. و یقالالغَفِیر: الشَّعر السَّائل فى القفا.

     

    مفردات:

    الغَفْرُ: إلباس ما یصونه عن الدّنس، و منه قیل:

    اغْفِرْ ثوبک فی الوعاء، و اصبغ ثوبک فإنّه أَغْفَرُ للوسخ «1»، و الغُفْرَانُ و الْمَغْفِرَةُ من اللّه هو أن یصون العبد من أن یمسّه العذاب.

    التحقیق:

    مقا- غفر: عظم بابه الستر، ثمّ یشذّ عنه ما یذکر، فالغفر: الستر.

    و التحقیق

    أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو محو الأثر، و تستعمل فی الذنوب و المعاصی، و مفهوم المحو أعمّ.

    نکته:

    در این لغت التحقیق فقط از مقاییس معنای اصلی باب را نقل کرده است و در نهایت معانی محو اثر را پذیرفته است و ظاهرا توجهی به معنای مطرح شده در مفردات که الباس مایصونه ... نکرده است.

     

    تَوَّاباً:

    مقاییس:

    التاء و الواو و الباء کلمةٌ واحدةٌ تدلُّ على الرُّجوع.

    مفردات:

    التَّوْبُ: ترک الذنب على أجمل الوجوه «1»، و هو أبلغ وجوه الاعتذار، فإنّ الاعتذار على ثلاثة أوجه: إمّا أن یقول المعتذر: لم أفعل، أو یقول:فعلت لأجل کذا، أو فعلت و أسأت و قد أقلعت، و لا رابع لذلک، و هذا الأخیر هو التوبة، و التَّوْبَةُ فی الشرع: ترک الذنب لقبحه و الندم على ما فرط منه، و العزیمة على ترک المعاودة، و تدارک ما أمکنه أن یتدارک من الأعمال بالأعمال بالإعادة، فمتى اجتمعت هذه الأربع فقد کملت شرائط التوبة.

    و التَّوَّاب: العبد الکثیر التوبة،

    التحقیق:

    مقا- توب: کلمة واحدة تدلّ على الرجوع.

    و التحقیق

    أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو الرجوع من الذنب و الندم علیه.

    نکته:

    در التحقیق ذیل این لغت فقط از مقاییس معنای اصلیش ذکر شده و همان معنی را نیز پذیرفته است.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/11/14 ::: ساعت 6:42 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روح المعانی:

    مراحل و روش تفسیر: 

    1. ابتدا ایشان مشخصات کلی سوره شامل نام سوره و وجه نامگذاری آن به همراه شان نزول و روایات مطرح شده در باب این سوره را بیان میکنند.
    2.  در ادامه ایشان به بررسی لغوی و ادبیاتی آیات پرداخته و در کنار آن به دنبال رسیدن به معنای دقیق آیات از این طریق است.
    3.  در تفسیر آیات ایشان برای رسیدن به مطلوب از اقوال دیگر مفسرین و نیز روایات نازله در مورد هر آیه بهره میبرد.

    نکات برداشتی:

    • إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ أی إعانته تعالى و إظهاره إیاک على عدوک و هذا معنى النصر المعدى بعلى، و فسر به لأنه أوفق بقوله تعالى وَ الْفَتْحُ و جوز أن یراد به المعدى بمن و معناه الحفظ و الفتح یتضمن النصر بالمعنى الأول فحینئذ یکون الکلام مشتملا على إفادة النصرین و الأول هو الظاهر.
    •  قال القاضی: مجاز، و الظاهر أن الخطاب فی رَأَیْتَ للنبیّ علیه الصلاة و السلام و الرؤیة بصریة أو علمیة متعدیة لمفعولین، و النَّاسَ العرب و دِینِ اللَّهِ ملة الإسلام التی لا دین له تعالى یضاف إلیه غیرها...
    •  جوز أن تکون الباء للاستعانة و الحمد مضاف إلى الفاعل أی سبحانه بما حمد سبحانه به نفسه. قال ابن رجب: إذ لیس کل تسبیح بمحمود، فتسبیح المعتزلة یقتضی تعطیل کثیر من الصفات و قد کان بشر المریسی یقول: سبحان ربی الأسفل تعالى اللّه عن ذلک علوا کبیرا. و الظاهر الملابسة و جوز أن یکون التسبیح مجازا عن التعجب بعلاقة السببیة فإن من رأى أمرا عجیبا قال: سبحان اللّه، أی فتعجب لتیسیر اللّه تعالى ما لم یخطر ببالک و بال أحد من أن یغلب أحد على أهل الحرم، و أحمده تعالى على صنعه و هذا التعجب تعجب متأمل شاکر یصح أن یؤمر به
    •  استغفاره صلّى اللّه علیه و سلم قیل لأنه کان دائما فی الترقی فإذا ترقى إلى مرتبة استغفر لما قبلها. و قیل مما هو فی نظره الشریف خلاف الأولى بمنصبه المنیف. و قیل: عما کان من سهو و لو قیل النبوة و قیل لتعلیم أمته صلّى اللّه علیه و سلم، و قیل هو استغفار لأمته علیه الصلاة و السلام أی و استغفره لأمتک و جوز بعضهم کون الخطاب فی رَأَیْتَ عاما و قال: هاهنا یجوز حینئذ أن یکون الأمر بالاستغفار لمن سواه علیه الصلاة و السلام و إدخاله صلّى اللّه علیه و سلم فی الأمر تغلیب و هذا خلاف الظاهر جدا،
    •  أنت تعلم أن کل أحد مقصر عن القیام بحقوق اللّه تعالى کما ینبغی و أدائها على الوجه اللائق بجلاله جل جلاله و عظمته سبحانه و إنما یؤدیها على قدر ما یعرف، و العارف یعرف أن قدر اللّه عز و جل أعلى و أجلّ من ذلک فهو یستحی من عمله و یرى أنه مقصر، و کلما کان الشخص باللّه تعالى أعرف کان له سبحانه أخوف و برؤیة تقصیره أبصر
    •  المشهور أن ذلک للدلالة على مشارفة تمام أمر الدعوة و تکامل أمر الدین و الکلام و إن کان مشتملا على التعلیق
    •  و تقدیم التسبیح ثم الحمد على الاستغفار قیل على طریقة النزول من الخالق إلى الخلق کما قیل: ما رأیت شیئا إلا و رأیت اللّه تعالى قبله لأن جمیع الأشیاء مرایا لتجلیه جل جلاله و ذلک لأن فی التسبیح و الحمد توجها بالذات لجلال الخالق و کماله، و فی الاستغفار توجها بالذات لحال العبد و تقصیراته و یجوز أن یکون تأخیر الاستغفار عنهما لما أشرنا إلیه فی مشروعیة تعقیب العبادة بالاستغفار و قیل فی تقدیمها علیه تعلیم أدب الدعاء و هو أن لا یسأل فجأة من غیر تقدیم الثناء على المسئول منه.
    • إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً أی منذ خلق المکلفین أی مبالغا فی قبول توبتهم فلیکن المستغفر التائب متوقعا للقبول فالجملة فی موضع التعلیل لما قبلها، و اختیار تَوَّاباً على غفارا مع أنه الذی یستدعیه استغفره ظاهرا للتنبیه کما قال بعض الأجلّة على أن الاستغفار إنما ینفع إذا کان مع التوبة.




  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/11/7 ::: ساعت 5:26 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    التحریر:

    [سورة النصر (110): الآیات 1 الى 3]

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ (1) وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً (2) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً (3)

    شیوه تفسیر التحریر:

    •   بیان نکات کلی سوره  
    •  غرض از نزول سوره و بیان روایات شان نزول
    • تفسیر آیات همراه با کشف معانی لغات با استفاده از شاهد مثالهای از آیات دیگر و ادیبان عرب و تبیین.

    نکات برداشتی:

    • فإضافة نَصْرُ إلى اللَّهِ تشعر بتعظیم هذا النصر و أنه نصر عزیز خارق للعادة اعتنى اللّه بإیجاد أسبابه و لم تجر على متعارف تولد الحوادث عن أمثالها.
    • و الرؤیة فی قوله: وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یجوز أن تکون علمیة، أی و علمت علم الیقین أن الناس یدخلون فی دین اللّه أفواجا و ذلک بالأخبار الواردة من آفاق بلاد العرب و مواطن قبائلهم و بمن یحضر من وفودهم. ... یجوز أن تکون رؤیة بصریة بأن رأى أفواج و فود العرب یردون إلى المدینة یدخلون فی الإسلام و ذلک سنة تسع، و قد رأى النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم ببصره ما علم منه دخولهم کلهم فی الإسلام... .
    • و دِینِ اللَّهِ هو الإسلام لقوله تعالى: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ [آل عمران: 19]
    • و الدخول فی الدین: مستعار للنطق بکلمة الشهادة و التزام أحکام الدین الناشئة عن تلک الشهادة.
    • و التعریف فی هذه الآیة (و رأیت الناس...) للاستغراق العرفی، أی جمیع الناس الذین یخطرون بالبال لعدم إرادة معهودین معیننی و لاستحالة دخول کل إنسان فی دین اللّه بدلیل المشاهدة.
    • فکان حمد اللّه على حصول النصر و الفتح و دخول الناس فی الإسلام شیئا مفروغا منه لا یحتاج إلى الأمر بإیقاعه لأن شأن الرسول صلى اللّه علیه و سلم أنه قد فعله، و إنما یحتاج إلى تذکیره بتسبیح خاص لم یحصل من قبل فی تسبیحاته و باستغفار خاص لم یحصل من قبل فی استغفاره.
    • و یجوز أن یکون التسبیح المأمور به تسبیح ابتهاج و تعجب من تیسیر اللّه تعالى له ما لا یخطر ببال أحد أن یتم له ذلک، فإن سبحان اللّه و نحوه یستعمل فی التعجب.
    • و فی تقدیم الأمر بالتسبیح و الحمد على الأمر بالاستغفار تمهید لإجابة استغفاره على عادة العرب فی تقدیم الثناء قبل سؤال الحاجة
    • فکان تعلیق الأمر بالتسبیح و بالاستغفار على حصول النصر و الفتح إیماء إلى تسبیح و استغفار یحصل بهما تقرب لم ینو من قبل، و هو التهیّؤ للقاء اللّه، و أن حیاته الدنیویة أوشکت على الانتهاء.
    • و انتهاء أعمال الطاعات و القربات التی تزید النبی‏ء صلى اللّه علیه و سلم فی رفع درجاته عند ربه فلم یبق إلا أن یسأل ربه التجاوز عما یعرض له من اشتغال ببعض الحظوظ الضروریة للحیاة أو من اشتغال بمهم من أحوال الأمة یفوته بسببه أمر آخر هو أهم منه ... أو من ضرورات الإنسان کالنوم و الطعام التی تنقص من حالة شبهه بالملائکة الذین یسبحون اللیل و النهار لا یفترون ... .
    • و تقدیم التسبیح و الحمد على الاستغفار لأن التسبیح راجع إلى وصف اللّه تعالى بالتنزه عن النقص و هو یجمع صفات السلب، فالتسبیح متمحض لجانب اللّه تعالى، و لأن الحمد ثناء على اللّه لإنعامه، و هو أداء العبد ما یجب علیه لشکر المنعم فهو مستلزم إثبات صفات الکمال للّه التی هی منشأ إنعامه على عبده فهو جامع بین جانب اللّه و حظ العبد.
    • و أما الاستغفار فهو حظ للعبد وحده لأنه طلبه اللّه أن یعفو عما یؤاخذه علیه.
    • مقتضى الظاهر أن یقول: فسبح بحمده، لتقدم اسم الجلالة فی قوله: إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ فعدل عن الضمیر إلى الاسم الظاهر و هو رَبِّکَ لما فی صفة (رب) و إضافتها إلى ضمیر المخاطب من الإیماء إلى أن من حکمة ذلک النصر و الفتح و دخول الناس فی الإسلام نعمة أنعم اللّه بها علیه إذا حصل هذا الخیر الجلیل بواسطته فذلک تکریم له و عنایة به و هو شأن تلطف الرب بالمربوب، لأن معناه السیادة المرفوقة بالرفق و الإبلاغ إلى الکمال.
    • إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً تذییل للکلام السابق کله و تعلیل لما یقتضی التعلیل فیه من الأمر باستغفار ربه باعتبار الصریح من الکلام السابق.
    • فهذه الجملة بمدلولها الصریح و مدلولها الکنائی أو المجازی و مستتبعاتها تعلیل لما تضمنته الجملة التی قبلها من معنى صریح أو کنائی یناسبه التعلیل بالتسبیح و الحمد باعتبارهما تمهیدا للأمر بالاستغفار کما تقدم آنفا لا یحتاجان إلى التعلیل، أو یغنی تعلیل الممهد له بهما عن تعلیلهما ... .

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/10/30 ::: ساعت 4:4 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر
    <      1   2   3   4   5   >>   >