سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بر اساس دین، دوستی نکند و بر اساس دین، دشمنی نکند، دین ندارد . [امام صادق علیه السلام]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

پرتوی از قرآن

نکات تفسیری:

1.       1. این امر «قل ...» فرمان اعلام از جانب خداوند است تا مخاطبین «کافرین» متوجه شوند که آن حضرت واسطه ابلاغ است و نظر و مصلحت شخص او در اجراء این امر دخالت ندارد و تا یکسر امیدشان از هر گونه سازگارى درباره یگانه پرستى قطع شود.

2.      2. یا ایها، ندائیست از دور به نزدیک و هشیار کننده- «یا، نداء دور و غائب. ها، انگیزنده و هشیار کننده است»- چنان که گویا، نداء دهنده به مردمى گول و دور از حق نداء میدهد، و نزدیک مى‏شود، و برمى‏انگیزد تا شاید هشیار گردند و بخود آیند «1».

3.      3. کافران مورد نداء همانها بودند که در کفر خود آن چنان پایدار ماندند که دیگر به ایمان و برگشتشان از کفر امیدى نبود. بیشتر اینها سران قریش و پاسداران بتها بودند که براى نگهدارى معبود و مطلوب خود و بازداشتن داعى توحید از دعوت، همه قواى خود را بکار بردند و هر وسیله‏اى که داشتند براه انداختند و از هر درى درآمدند و چون توفیق نیافتند پیشنهادهایى براى سازش نمودند. گویا آخرین پیشنهادشان چنین بود که یک سال بتهاى آنها پرستش شود و سال دیگر خداى یکتا.(فضای سوره و مخاطب)

4.      4. ما، در «ما تعبدون» اشعار به نامشخص و ناشاعر بودن معبودها و ابهام در اندیشه و عبادت عابدها دارد، و در «ما اعبد» بجاى «من اعبد» نیز براى این است که خداى یگانه و معبود بحق، در اندیشه آلوده آنها نامفهوم و مبهم بوده است. و شاید «ما» براى تعظیم یا تقابل آمده.

التحریر:

نکات تفسیری:

1.      1. اینکه در این سوره عنوان خطاب در کلام خداوند به وصف کافرون آمده دلیل بر تحقیر پیشنهاد دهندگان به پیامبر اکرم است و اینکه نشانه عدم نفوذ در دین ایشان حتی در صورت آزار رساندن به ایشان: و نودوا بوصف الکافرین تحقیرا لهم و تأییدا لوجه التبرؤ منهم و إیذانا بأنه لا یخشاهم إذا ناداهم بما یکرهون مما یثیر غضبهم لأن اللّه کفاه إیاهم و عصمه من أذاهم.

2.      2. ذکر ما موصوله در آیه به قصد ابهام برای رساندن بزرگی مطلب است: إن (ما) الموصولة یؤتى بها لقصد الإبهام لتفید المبالغة فی التفخیم کقول العرب: سبحان ما سبّح الرعد بحمده، و قوله تعالى: وَ السَّماءِ وَ ما بَناها کما تقدم فی سورة الشمس.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: پنج شنبه 94/8/14 ::: ساعت 2:13 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    تفسیر سوره کافرون

    تفسیر مجمع البیان:

    جمع بندی:

    نویسنده مجمع در تمام بخش های تفسیر به اقوال دیگران و روایات وارد شده در مورد این سوره توجه دارد و سعی دارد با مطرح کردن ابهامات سوره در رفع آنها به پاسخی برسد.  

    تفسیر سوره کافرون در مجمع در قالب چند بخش مطرح شده:

    1.       در ابتدا مکی و مدنی بودن سوره و تعداد آیات آن به همراه توضیحی در رابطه با اختلاف درباره مکی و مدنی بودن سوره بیان شده است. 

    2.      در ادامه روایات فضیلت قرائت این سوره بیان شده است.

    3.      بخش بعدی تفسیر سوره است که با بیان ارتباط این سوره با سوره کوثر، شامل چند بخش می‌شود:

    a.      بررسی قرائت و اختلاف قرائت در آیات سوره و بیان حجت و دلیل معتبر بر قرائت صحیح

    b.      بررسی ادبیات و صرف و نحو سوره و رفع ابهامات نحوی آن

    c.       بیان شان نزول این سوره با توجه به روایات وارد شده

    d.      بررسی معنی و تفسیر سوره با نقل نکات تفسیری از مفسرین دیگر و تفسیر آیات توسط نویسنده

    خلاصه:

    ·        «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» کان الوجه من أعبد و لکنه جاء بما لیطابق ما قبله و ما بعده.

    ·        نزلت السورة فی نفر من قریش منهم الحارث بن قیس السهمی و العاص ابن أبی وائل و الولید بن المغیرة و الأسود بن عبد یغوث الزهری و الأسود بن المطلب بن أسد و أمیة بن خلف قالوا هلم یا محمد فاتبع دیننا نتبع دینک و نشرکک فی أمرنا کله تعبد آلهتنا سنة و نعبد إلهک سنة.

    ·        «یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» یرید قوما معینین لأن الألف و اللام للعهد ؟

    ·        «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» أی لا أعبد آلهتکم التی تعبدونها الیوم و فی هذه الحال «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» أی إلهی الذی أعبده الیوم و فی هذه الحال أیضا ؟

    ·        «وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ» فیما بعد الیوم «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» فیما بعد الیوم من الأوقات المستقبلة ؟

    ·        قیل أیضا فی وجه التکرار إن القرآن نزل بلغة العرب و من عادتهم تکریر الکلام للتأکید و الأفهام ... و قال و هذا أولى المواضع بالتأکید لأن الکافرین أبدوا فی ذلک و أعادوا فکرر سبحانه لیؤکد أیأسهم و حسم أطماعهم بالتکریر.

    ·        «وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ» أی لا أعبد عبادتکم فیکون ما مصدریة «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» أی و ما تعبدون عبادتی على نحو ما ذکرناه فأراد فی الأول المعبود و فی الثانی العبادة فإن قیل أما اختلاف المعبودین فمعلوم فما معنى اختلاف العبادة (قلنا) إنه یعبد الله على وجه الإخلاص و هم یشرکون به فی عبادته فاختلفت العبادتان.

    «لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ» ذکر فیه وجوه (أحدها) أن معناه لکم جزاء دینکم و لی جزاء دینی فحذف المضاف و أقام المضاف إلیه مقامه (و ثانیها) أن المعنى لکم کفرکم بالله و لی دین التوحید و الإخلاص و هذا و إن کان ظاهره إباحة فإنه وعید و تهدید و مبالغة فی النهی و الزجر کقوله اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ (و ثالثها) أن الدین الجزاء و معناه لکم جزاؤکم و لی جزائی.

     

    تفسیر المیزان:


    جمع بندی:

    در این تفسیر ابتدا مکی و مدنی بودن و بعد تعداد آیات سوره مطرح شده و در ادامه تفسیر سوره شامل دو بخش بیان و بحث روایی بیان شده است.

    در بخش بیان نکات ادبیاتی و معنای لغات سوره و در ادامه مفهوم و مراد از آیات سوره ذکر شده و در کنار آن به نقل قول های دیگران نیز توجه شده و سعی شده که ابهاماتی که در سوره وجود دارد پاسخ مناسبی پیدا کند.

    در پایان روایات مربوط به تفسیر و شان نزول سوره در بحث روایی مطرح گشته است.

    خلاصه:

    ·        فیها أمره ص أن یظهر للکفار براءته من دینهم و یخبرهم بامتناعهم من دینه ... فلییأسوا من أی نوع من المداهنة و المساهلة.

    ·        و اختلفوا فی کون السورة مکیة أو مدنیة، و الظاهر من سیاقها أنها مکیة.

    ·        قوله تعالى: «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» الظاهر أن هؤلاء قوم معهودون لا کل کافر و یدل على ذلک أمره ص أن یخاطبهم ببراءته من دینهم و امتناعهم من دینه.

    ·        قوله تعالى: «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» الآیة إلى آخر السورة مقول القول، و المراد بماتعبدون الأصنام التی کانوا یعبدونها.

    ·        و قوله: «لا أَعْبُدُ» نفی استقبالی فإن لا لنفی الاستقبال کما أن ما لنفی الحال، و المعنى لا أعبد أبدا ما تعبدونه الیوم من الأصنام ؟

    ·        قوله تعالى: «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» نفی استقبالی أیضا لعبادتهم ما یعبده ص و هو إخبار عن امتناعهم عن الدخول فی دین التوحید فی مستقبل الأمر.

    ·        و بانضمام الأمر الذی فی مفتتح الکلام تفید الآیتان إن الله سبحانه أمرنی بالدوام على عبادته و أن أخبرکم أنکم لا تعبدونه أبدا فلا یقع بینی و بینکم اشتراک فی الدین أبدا.؟

    ·        و کان من حق الکلام أن یقال: و لا أنتم عابدون من أعبد. لکن قیل: ما أعبد لیطابق ما فی قوله: «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ».

    ·        قوله تعالى: «وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» تکرار لمضمون الجملتین السابقتین لزیادة التأکید

    ·        و قیل: إن ما فی «ما عَبَدْتُّمْ» و «ما أَعْبُدُ» مصدریة لا موصولة و المعنى و لا أنا عابد عبادتکم و لا أنتم عابدون عبادتی أی لا أشارککم و لا تشارکوننی لا فی المعبود و لا فی العبادة فمعبودی هو الله و معبودکم الوثن و عبادتی ما شرعه الله لی و عبادتکم ما ابتدعتموه جهلا و افتراء، و على هذا فالآیتان غیر مسوقتین للتأکید، و لا یخلو من بعد

    ·        قوله تعالى: «لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ» تأکید بحسب المعنى لما تقدم من نفی الاشتراک، و اللام للاختصاص أی دینکم و هو عبادة الأصنام یختص بکم و لا یتعداکم إلی و دینی یختص بی و لا یتعدانی إلیکم

    ·        و قیل: الدین فی الآیة بمعنى الجزاء و المعنى لکم جزاؤکم و لی جزائی، و قیل: إن هناک مضافا محذوفا و التقدیر لکم جزاء دینکم و لی جزاء دینی، و الوجهان بعیدان عن الفهم.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/7/15 ::: ساعت 11:45 صبح :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    جمع بندی روش‌ها:

    رجوع به لغت:

    ·         در کار لغوی ابتدا لغاتی که دارای ابهام در معنی هستند و یا اینکه نیاز به بررسی بیشتری دارند برای رسیدن به تفسیر صحیح انتخاب شد و بعد از آن به کتاب التحقیق برای بررسی معنای این لغات مراجعه شد.

    ·        در مراجعه به التحقیق سعی شد نکاتی از معانی لغات و استعمالات آن برداشت شود که در تفسیر به ما یاری برساند و ابهامی را از ذهن ما برطرف کند.

    ·        در کنار مراجعه به التحقیق به مصادر اصلی التحقیق نیز مراجعه و مقایسه بین مصدر و خود التحقیق فهمیده می‌شد که التحقیق از مصادر چگونه معانی و استعمالات را مطرح میکند و اینکه به چه بخشی از مصادرش توجه دارد.

    ·        مثلا التحقیق از کتاب مقاییس سعی کرده فقط معانی را ذکر کند و دیگر به شاهد مثالهایش نپرداخته است.

    رجوع به تفاسیر:

    ·        در این بخش برای آشنایی با مطالب دیگر تفسیرها در مورد سوره مورد بحث به تفاسیری چون مجمع البیان، المیزان، پرتوی از قرآن، التحریر و روح المعانی مراجعه شد.

    ·        در این مراجعه نکاتی که ابهامات سوره را برای ما برطرف می‌کند از بین تفاسیر انتخاب و بررسی شد.

    ·        در این مراجعات سعی شد فرآیند هر تفسیر و روش بررسی ابهامات سوره توسط آن تفسیر به دست بیاید و با هم مقایسه شود.

    طراحی سوالات

    سوالات ترکیب نحوی:

    ·        در این بخش هدف طرح سوالات مربوط به ترکیب نحوی از سوره است که ابهامی را از سوره حل کند و در تفسیر سوره موثر باشد.

    ·        بعد از طراحی سوالات ترکیب نحوی با کمک گرفتن از کتبی مانند اعراب القرآن به دنبال پاسخ دادن به این سوالات رفتیم.

    سوالات چینشی و ارتباطی:

    ·        در این بخش بعد از طرح سوالات ترکیب نحوی و پاسخ دادن به آنها نوبت به سوالات چینشی در سوره و ارتباطات بین کلمات و آیات سوره رسید. پس از طراحی سوالات چینشی و ارتباطی که باعث رفع ابهامی از معنای سوره شود سعی شد این سوالات جمع بندی شود.

    ·        با کمک گرفتن از مطالبی که در تفاسیر مورد مطالعه آمده بود و کمک از فضای سوره سعی شد که به این سوالات پاسخی مناسب داده شود.

    سوال از فضا و کلید سوره:

    ·        برای رسیدن به پاسخ سوالات چینشی و ارتباطی و رفع ابهامات تفسیری سوره ابتدا باید این سوال را مطرح کرد که این سوره چه فضایی از مخاطبین را دارد برای ما ترسیم می‌کند که یکی راه های رسیدن به فضای سوره رسیدن به کلید سوره است. مثلا در این سوره نصر الهی می‌تواند کلید سوره مطرح شود.

    ·        پس از طرح سوال و رسیدن به کلید سوره به بررسی موضوعی از کلید سوره در بین آیات قرآن برای رسیدن به پاسخ سوالات جمع بندی شده صورت گرفت. به کمک این بررسی ما به فضای سوره تا حدودی پی بردیم و با برقرار کردن ارتباط بین مطالب به دست آمده ما توانستیم به پاسخ سوالات مطرح شده برسیم.

    رجوع به تفسیر تطهیر:

    ·        با رجوع به تفسیر تطهیر ابتدا مقایسه ای بین بخش های مختلف این تفسیر با کار تفسیری و لغوی که صورت گرفته بود انجام شد و در این مقایسه نقاط قوت و ضعف کار خود را کشف کردیم.

    ·        در مرحله بعد با مطالعه دقیق این تفسیر در ابتدای هر بخش اول سعی شد روش استاد در بررسی آن بخش تبیین شود

    ·        در مرحله بعد خلاصه ای از مطالب مهم کتاب قرار شد به صورت نظام مند مطرح شود.

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/7/8 ::: ساعت 10:15 صبح :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    زندگی رسول:

    روش:

    ایشان ابتدا یک دسته بندی از زندگی دوران رسالت ایشان ارائه میدهند: سه سال دعوت مخفیانه در مقابل سالهای دعوت آشکار. هجرت یارانش به حبشه در برابر هجرت خودشان به مدینه بعد از جریانات شعب ابوطالب. بعد ایشان به ارتباط حوادث زندگی حضرت رسول در طول این سالها میپردازند.

    در واقع استاد با تحلیلی تربیتی و اجتماعی شناختی مراحل حساس زندگی حضرت رسول را بررسی کرده‌اند و به دو رکن در حرکت انبیا اشاره و با این دو نکته تمام حرکات حضرت رسول را تحلیل کرده و ارتباط بین قطعات آن را برقرار میکنند. 

    در واقع دو حرکت اصلی عبارتند از دگرگون کردن تلقى آدم‏ها از خویش و پرورش مهره‏هاى مسلط که این دو حرکت هم حرکت حضرت رسول است و هم باید حرکت امام و نائب امام نیز باشد.

    ایشان مراحل زندگی حضرت رسول را اینگونه بیان میکنند:

    1.      سه سال اول را ایشان به عنوان زمینه سازی مطرح میکنند که همراه است با حرکات و کلماتی که کنجکاوی اطرافیان را برمی‌انگیزد مانند خواندن نماز و وضو گرفتن و عبادت خدای یگانه.

    2.      بعد از این سه سال را ایشان با عنوان طرح عقیده بیان میکنند که عقیده توحید و دعوت به توحید است. توحید به معنای جهت گرفتن به سوی حاکمی که محدود و محکوم نیست و این توحید آزادی از بتها و طاغوتها و هواهای نفس را درپی دارد.

    3.      بعد از طرح عقیده طبیعتا درگیری مخالفان آن عقیده را درپی دارد. درگیری با بتها و طاغوتها و خودپرستها.

    4.      در مقابل این درگیری رسول باید اقدامی کند و بهترین اقدام مهره سازی است.

    5.      برای مهره سازی رسول باید دست به تربیت بزند ولی تربیتی که متناسب باشد با عمق و وسعت رسالت خویش. بنابراین حضرت رسول یارانش را همراه با بینات و کتاب و میزان تربیت میکند.

    6.       بعد از تربیت مهره ایشان مهره ها مانند بذری در شهرها بخش میکنند تا زمینه های آماده را همراه خود بیاورند.

    7.      اکنون که مهره ها نیرو به همراه خود آورده اند باید این نیروها مانند یک خرمن جمع آوری شوند بنابراین جریان هجرت یارانش به حبشه پیش می آید.

    8.      پس از تربیت نیرو و جمع آوری کادر حال نوبت به سازماندهی است که با هجرت حضرت رسول به عنوان رهبر به مدینه این اتفاق میافتد.

    9.      بعد از سازماندهی نوبت به جنگ ها میرسد که در این هنگام بعد از رنج ها و طلب و اقدام نوبت به نصر و فتح الهی میرسد.

    10. این فتح و نصر پس از پیروزیهای کوچکتر به دست می آید و بعد از مطرح شدن حضرت رسول به عنوان رهبر یک جامعه اسلامی.

    11.  پس از نصر و فتح الهی است که هجوم فوج ها مطرح میشود و انسانهای احتیاط کار و سیاست باز را نیز به سمت اسلام میکشاند.

    12. با هجوم این نیروها با ایمان سطحی به اسلام و با از دست رفتن مهره های اصلی رسول در طول درگیری باید مهره های باقی مانده نفوذ کنند تا بتوانند پست ها و موضع های بزنگاه را بگیرند و از این طریق این فوج ها را اصلاح و تصفیه کنند.

    13. اقدامات حضرت رسول پس از هجوم فوج ها و از دست رفتن مهره ها:

    a.      جمع بندی مکتب خویش که اسلام باشد در حج وداع برای همه مسلمین

    b.      در همین مرحله جمع بندی مساله رهبری پس از رسول و خط ولایت مطرح میشود.

    c.       پاک سازی مدینه از سرکردگان نفاق با بیرون فرستادنشان از مدینه زیر پرچم اسامه.

    d.      پس از بیرون نرفتن این افراد کنار زدن انحرافات و دستاویزها با تصریح و نوشته است.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: دوشنبه 94/3/18 ::: ساعت 1:36 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    استغفار:

    ·         روش استاد در باب کلمه استغفار اینکه ابتدا رابطه استغفار با حمد و تسبیح را اینگونه بیان میکنند:

    o       استغفار ادامه‏ى تسبیح، ادامه‏ى حمد است. آن‏جا که تو کوتاهى و خرابکارى خودت را باور مى‏کنى و پاکى او را شهادت مى‏دهى؛ آن‏جاست که گام برمى‏دارى و با حمد همراه مى‏شوى و پس از این مرحله از او مى‏خواهى که گند تو را پاک کند و فسادى که بر تمام هستى، بر دریا و بیابان‏ها اثر گذاشته بپوشاند، که او غافر است. تو این غفران را مى‏طلبى که استغفار مى‏کنى.

    ·        بعد با بررسی روایت مشهور از امیرالمومنین در مورد استغفار مراحل اسغفار را اینگونه بیان میکنند:

    o       اول پشیمانى برگذشته، این اولین جرقه‏اى است که انسان غافل را مى‏سوزاند.

    o        دوم تصمیم براى آینده است، که دیگر به گناه باز نگردد.

    o        سوم جبران حقوق خلق است تا آن‏جا که در هنگام دیدار خدا تو پاک باشى و عریان و همراه پشیمانى و تصمیم است که مى‏توانى این دو نیرو را تبدیل کنى و به عمل بکشانى.

    o       چهارم ترمیم آثار ذنب است و روى آوردن به فرایض از دست رفته و از قلم افتاده.

    o        پنجم روى آوردن به گوشت‏هاى روییده از باطل برای از بین بردنشان است. (این گوشت‏هاى مرفه نشانه‏ى لحظه‏هاى غفلت و لذت هستند.) آن گوشت‏هاى ول، خواب مى‏خواهد و ناز مى‏خواهد و نعمت مى‏خواهد ولذت مى‏خواهد ... آن مَرکبى نیست که در این راه دشوار گام بردارد.

    o       ششم چشیدن از رنج طاعت است پس از نوشیدن شیرینى و لذت عصیان. در این مرحله و با این همه تسبیح و حمد است که به استغفار مى‏رسى و از او مى‏خواهى که تو را بپوشاند و ظلم و ذنب تو را که بر عالمى سایه انداخته پاک‏سازى نماید.

    ·        بعد از بیان این شش مرحله ایشان به تعریف استغفار و گستره آن با این عبارات میپردازند:

    o       تعریف: استغفار این پاک‏سازى و زیر پوشش بردن است. گندها را پاک کردن و خرابى‏ها را اصلاح کردن است.

    o       ابعاد: این استغفار تنها از ذنب خودت نیست که وسیع است، حتى ذنب دیگران را در بر مى‏گیرد؛ چون در این سوره قیدى نیامده، که: «فاستغفر لذنبک». و همین است که عمومیت دارد، که حذف قید دلیل شمول و عموم است.

    o       گستره: ما در دنیاى رابطه‏ها هستیم. ما در میدان علیت‏ها و پیوستگى‏ها زندگى مى‏کنیم. یک عمل هنگامى که در جاى خود ننشست و در مسیر خود نیفتاد، فسادها به بار مى‏آورد؛ حتى بر زمین و دریا اثر مى‏گذارد، که: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِى البَرّ والبَحْرِ بِما کَسَبَتْ ایْدى‏ النَّاس»

    o       خصوصیت: استغفار این رابطه‏ها را تنظیم مى‏کند و این آثار را مى‏شوید.

    o       آثار: «ما کانَ اللَّهُ مُعَذّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ».[1] همراه استغفار عذابى نازل‏ نمى‏شود.

    o       طبق سفارش حضرت موسی به قومش: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ انَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدکُمْ بِامْوالٍ و بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکمْ انْهاراً».[2]



    [1] ( 3)- انفال، 33، در نهج‏البلاغه‏ى صبحى صالح، ح 88، ص 483 به این اشاره شده و برداشت زیبایى از آن آمده است.

    [2] ( 1)- نوح، 10 و 11 و 12

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 94/3/16 ::: ساعت 4:11 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    تسبیح:

    روش استاد در این بخش:

    ·         ایشان برای تبیین درست معنا و مفهوم تسبیح از 5 طریق این لفظ را بررسی میکنند:

    o       مفهوم تسبیح در ثلاثی مجرد و در باب تفعیل

    o       زمینه تسبیح که با تحلیل اجتماعی که در آن به ظاهر نقیصه هایی دیده میشوند به دست می آورند.

    o       گستردگی تسبیح که با توجه به ادبیات آیات و روایات تمام هستی را در بر گرفته است.

    o       شکل ها و مراحل تسبیح که در آیات هم به صورت ماضی آمده و هم مضارع و هم امر و خود امر نیز دارای مراحلی است:

    §        الف- «سَبّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»[1]

    §        ب- «سَبِّحْ بِاْسْمِ رَبّکَ»[2]

    §        ج- «وَ سَبِّحِ اسْمَ رِبّکَ»[3]

    §        د- «وَ سَبِّحُوهُ»[4]

    o       آثار و جلوه های تسبیح که با توجه به آیات اثر مستقیم تسبیح را حالت رضا و خشنودی در فرد و به تبع آن نجات از ظلمت ها است.

    ·        ایشان در تبیین این موارد برای لغت تسبیح سعی میکنند که ارتباط این واژه با حمد نیز روشن شود.

    حمد:

    ·        ایشان با بیان اینکه تجلی تسبیح در حمد است با این سوال مهم که جلوه های حمد چیست و آیا فقط حمد زبانی است یا جنبه های دیگری نیز دارد به بررسی حمد در متون دینی می پردازند.

    ·        جلوه های حمد:

    o       حمد میزان انسانیت است، پس حمد فقط ستایش نیست.

    o       حمد وسیله شکر و وسیله ادای حقوق و وظایف است پس دیگر فقط ستایش نیست.

    o       با این توضیح که جلوه های حمد را در متون دینی بررسی کردیم مى‏یابیم حمد همان گام‏هایى است که باید در این راه برداشته شود وهمان حقوقى است که باید ادا شود و همان اطاعت و عبودیتى است که انسان را تا آن اوج‏ها مى‏کشاند.

    ·        در ادامه ایشان با توجه به استعمالات حمد در روایات به بررسی حمد در 5 جهت می پردازند:

    o       مفهوم حمد: حمد بالاتر ستایش ثنا است و وسیله شکر و طاعت و عبودیت و ... است.

    o       ابعاد حمد: در حمد همه وجود انسان از جمله عقل و زبانش نقش دارند.

    o       قلمرو حمد: فقط در نعمت ها نیست که در گرفتاری ها نیز معنا میابد.

    o       خصوصیات حمد: میزان انسانیت است، مرکب سیر انسان تا قرب خدا و سبب طاعت و رضوان و غفران اوست.

    o       آثار حمد: آنچه خصوصیت حمد است، از آثار آن هم هست، که مفتاح ذکر اوست، عامل زیادى فضل و محبت اوست و دلیل و راهنما بر بخشش‏ها و عظمت او.



    [1] ( 3)- نصر، 3

    [2] ( 4)- واقعه، 74

    [3] ( 5)- اعلى، 1

    [4] ( 6)- احزاب، 42





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/3/5 ::: ساعت 11:35 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    فتح:

    ·         گشایشِ درهاى بسته، در گرو کلیدهاست.کلیدهایى که شاید یافتنى نباشند ولى ساختنى هستند، نمى‏توان براى یافتنش چراغ به دست گرفت، ولى مى‏توان براى ساختنش از مهره‏هاى آماده بهره برداشت.

    ·        اولین رسالت آدم، بیرون آمدن از دیوارها و شکستن محدوده‏هاست.

    ·        این فتح پس از تحمل و طلب و اقدام و نصر، به تو دست مى‏دهد. و کلید این فتح و جریان طبیعى فتح همین‏هاست:

    o       با تولد تو، با تولد فکر تو، رنج‏ها شروع مى‏شود.

    o       با تحمل رنج‏ها آماده مى‏شوى و یا روى مى‏تابى.

    o       با آمادگى به طلب برمى‏خیزى که کارى کنى.

    o       و با اقدام به نصر مى‏رسى.

    o       و با نصر خدا به فتح و گشایش.

    ·        این فتح هدف‏هایى برای شخص رسول دارد:

    o       «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَاخَّرَ».

    o       «وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ».

    o       «وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً».

    o       «وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً».

    ·        آیه‏ها از هدف‏هایى سخن مى‏گویند که در مؤمنین شکل مى‏گیرند: «هُوَ الَّذى انْزَلَ السَّکینَةَ فى‏ قُلُوبِ الْمُؤمِنینَ»:

    o       غفران، اتمام نعمت‏ها، هدایت به صراط، نصر عزیز، ازدیاد ایمان و دخول بهشت و جبران سیئات و عذاب منافق‏ها، به دنبال فتح فرا مى‏رسند.

    ·        شروع فتح از لحظه‏اى است که دشمن دیروز که تحمل حضور و وجود تو را نداشت، مجبور بشود که تو را بپذیرد و با تو پیمان ببندد.

    هجوم فوج ها:

    ·        فوج‏هایى هستند که در دین داخل مى‏شوند. آن هم نه تنها، که گروهى. و همین‏ها هستند که مسأله هستند و مسأله ساز هستند.

    ·        اصل این است که دین در وجود انسان بنشیند و در دل انسان داخل شود و او را پر کند.

    ·        مى‏بینیم کسانى هستند که از دین مدخل مى‏سازند و در دین خانه مى‏گیرند و در دین دکان باز مى‏کنند. در اینها دین راه نیافته، اینها در دین راه یافته‏اند.

    ·        و براى این‏که مسلط باشند تنها نیامده‏اند که هضم شوند، فوج فوج آمده‏اند که هضم کنند.

    ·        در مرحله پیش از فتح و نصر، بیشتر کسانى مى‏آیند که آماده‏ى رنج‏اند و پذیراى بلاى بیشتر. کسانى هستند که دین در آنها راه یافته و دین آنها را راه انداخته است.

    ·        پس از نصر و فتح، هجوم گروه‏هایى سر مى‏گیرد که در دین راه مى‏یابند و از دین براى خود مدخلى و دروازه‏اى و پناهگاه و جایگاهى مى‏سازند. پس از فتح، نوبت گروه‏بازى و بازیگرى است.

    ·        در جامعه‏ى باز و آزاد، آن‏جا که نمى‏توان در جلو گروه‏ها و فوج‏ها ایستاد، مى‏توان از داخل شروع کرد و مى‏توان در دل همین فوج‏ها رویید و جاى پا محکم کرد و مى‏توان همین‏گونه فوج‏ها را یک‏دست کرد و گروه‏ها را از داخل رهبرى نمود و یا منهدم ساخت.

    ·        این نفوذ و این تقیه، دین تمامى رهبرانى است که باید پس از فتح و ظهور نصر، کارى داشته باشند. و این نفوذ، نفاق نیست، که تقیه است.

    ·        پیام اول صبر است و این براى عاشق سنگین نیست. پشتوانه‏ى عشق و علاقه، صبر را تحمل مى‏کند و آسان مى‏سازد.

    ·        پیام دوم در مرحله‏اى است که دسته‏ها شکل گرفته‏اند و انشعاب‏ها سبز شده‏اند و گروه‏بازى پیش آمده ولى پذیرایى هست، تحمل هست. پیام این که یکدیگر را بر شکیبایى و صبر وادار کنید، با یکدیگر صبور باشید.

    ·        و آن‏جا که این تحمل و شکیبایى هم نیست و یکدیگر را نمى‏پذیرند، نکته این است و پیام این است که: «رابِطُوا». در این مرحله باید پیوند داد، باید رابطه برقرار کرد. و در این پیوند و همراه این نفوذ جز اطاعت خدا هیچ عاملى نداشته باشند «وَ اتَّقُوا اللَّهَ». نفوذ، به خاطر اطاعت‏ است نه نفاق.

    ·        آدم‏ها در دید، در عمل‏، در جهت‏ به اختلاف مى‏رسند. اختلاف خطرناک، همین اختلاف در جهت‏هاست.

    ·        در برابر این اختلاف آنچه کارساز است، یکى‏ سعه‏ى صدر است و دیگرى این‏ نفوذ.

    ·        آنها که به وسعت رسیده بودند دلى داشتند که حتى دشمنانشان را مثل ماهى در خود غرق مى‏کردند. دریایى بودند که نهنگ‏ها آرامشان را نمى‏گرفت و عاجزشان نمى‏ساخت، که در برابر هر درد درمانى داشتند و در کنار اختلاف‏ها راه حلى. و آن‏جا که طرف درمان نداشت، نفوذ شروع مى‏شد. و از داخل، کنترل آنها دنبال مى‏شد.

    ·        یا سینه‏اى مى‏خواهى بزرگ و یا نفوذى مى‏خواهى از داخل. وگرنه درگیرى است و این درگیرى فرساینده.

    ·        صحبت این است که با نصر و فتح، گروه‏ها شکل مى‏گیرند و در برابر اینها نمى‏توان ایستاد، که باید از داخل شروع کرد، که سرداران فاتح، بسیار قلعه‏ها را از داخل گشوده‏اند.

    ·        و این گشایش و این گونه کنترل، سینه مى‏خواهد؛ سینه‏اى بزرگ‏تر از مغزها و اطلاعات

    ·        این رسول است که با شرح صدر در برابر این هجوم و گروه‏بندى، بیدار است ...

    ·        و این قرآن است که پس از نصر و فتح و هجوم فوج‏ها، دستور مى‏دهد به تسبیح و حمد و استغفار ...

    ·        وسعت صدر و نفوذ، راه‏هایى هستند که مى‏توانند در کنار فوج‏ها و گروه‏ها، ما را از بن‏بست برهانند.

    ·        نفوذ مراحلى دارد:

    o        گاهى نفوذ به خاطر متزلزل کردن است.  

    o       گاهى به خاطر درگیری است.

    o       و گاهى به خاطر تسلط است.

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/2/22 ::: ساعت 11:56 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    نصر-تطهیر:[1]                       

    لغت «1»

    نَصْر: یارى، امداد.

    فَتْح: گشایش، پیروزى‏

    افْواج: گروه‏ها، دسته‏ها.

    تسْبیح: در انسان و جامعه و جهان، یک خط عیب براى خدا ندیدن و او را از تمامى کمبودهایى که هست پاک دانستن.

    حَمْد: مرز انسان و حیوان، کارها را به دوش گرفتن و کمبودها را پر کردن.

    اسْتِغْفار: پاک‏سازى و خواستن پوزش و غفران.

    تَوَّابْ: آن‏که زیاد باز مى‏گردد و راه مى‏دهد. توبه، گاهى با الى‏ متعدى مى‏شود و گاهى با عَلى‏. «تاب الَیْهِ»؛ یعنى به سوى او بازگشت و «تاب علیه»؛ یعنى به او راه داد و به سراغ او آمد.

    مقایسه:

    با مقایسه کار لغوی معلوم میشود که استاد لغاتی را مورد بررسی قرار داده اند که فهم دقیق آنها تاثیر جدی در تفسیر سوره دارد و لذا معنای لغاتی همچون افواج و تسبیح و حمد را ایشان بیان کرده اند.

    چینش «2»

    نصر خدا در چه لحظه‏اى مى‏آید و با چه شرایطى؟

    چرا «یَدْخُلُونَ فى‏ دینِ اللَّهِ» آمد نه «یَدینُون بِدِینِ اللَّهِ». این انسان است که دین را در خود مى‏پرورد، نه این‏که انسان از دین مدخل بسازد. چرا «افواجاً» آمده، نه «کَثیراً» اگر مقصود کثرت باشد این‏گونه بهتر ادا مى‏شود.

     «فَسَّبِحْ بِحَمْدِ رَبّکَ»، این ترکیب چه مفهوم و چه اشاره‏اى دارد؟ تسبیح به واسطه‏ى حمد، یا تسبیح همراه حمد؟

    ارتباط «3»

    رابطه‏ى نصر و فتح و هجوم فوج‏ها با یکدیگر چیست؟

    رابطه‏ى این هر سه با تسبیح و حمد و استغفار چگونه است که در این سوره اینها این‏گونه با «فاء جواب» پیوند خورده‏اند؟ توّاب بودن خدا پس از این جمله‏ها چه رابطه‏اى را مى‏رساند؟

    مقایسه چینش و ارتباط:

    ایشان اولا سوالاتی را مطرح کرده اند که ابهام دارد و پاسخ به آنها فهم دقیقی از آیات به ما ارائه میدهد و دوما سوالات را همراه با احتمالاتی که بیان کننده ابهام مورد نظر است ذکر فرموده اند. اما ایشان سوالی از ذکر شدن (و رایت) در آیه دوم سوره نفرمودند.

    فضای سوره «4»

    آیا راستى تمام پیام این سوره در این است که پس از پیروزىِ نهضتى و شکوفایى انقلابى، رهبر به تسبیح و حمد و استغفار بپردازد؟

    آیا رسول پس از نزول این سوره تسبیح گفت و الحمد خواند و استغفار کرد؟ او چه اقداماتى کرد؟ چه گام‏هایى برداشت؟

    این استغفار و غفران‏طلبى براى چه ذنبى و پاک‏سازى چه تقصیرى بود؟ تقصیرهاى خودش و یا همراهانش؟ این سوره براى چه کسانى و در چه هنگام مطرح مى‏شود؟ و چگونه باز مى‏شود و از ابهام بیرون مى‏آید؟

    نصر و یارى، به فتح و پیروزى و به حرکت فوج‏ها و گروه‏ها مى‏رسد و این گروه‏هاى پراکنده و فوج فوج که به انقلاب، به اسلام روى آورده‏اند، تکلیف رهبر را مشکل‏تر مى‏کنند، این تکلیف چیست؟

    در این سوره در برابر نصر و فتح و هجوم فوج‏ها، تسبیح و حمد و استغفار را آورده است. پس این تسبیح و حمد و استغفار، کارهاى رهبر است که باید انجام بدهد و گام‏هایى است که باید بردارد. حال این تسبیح و حمد و استغفار یعنى چه که بزرگ‏ترین کار رهبرى پس از پیروزى و شکوفایى انقلاب است؟ «تسبیح» چه اثرى و «حمد» چه نتیجه‏اى و «استغفار» چه بارى را به دنبال مى‏آورد که باید در این موقعیت حساس که فوج‏ها حرکت کرده‏اند و سیل‏ها راه افتاده‏اند، به آنها پرداخت؟

    مقایسه:

    ایشان در مورد فضای سوره سوال اصلیشان همان سوال اول است ولی به وسیله سوالات بعدی سعی کرده اند زوایای مختلف این سوال را به صورت جز به جز باز کنند تا در پاسخ یک به یک آنها پاسخ به سوال اصلی راحت تر شود.

    فضای سوره را ایشان پیروزی یک نهضت و نقش رهبر در این جریان و نه صرف آمدن نصر الهی دانسته اند.

    در ادامه ایشان برای پاسخ به سوالات دو راه را مطرح مینمایند و بعد خودشان طبق هر دو راه عمل میکنند:

    1.       بررسی واژه های سوره برای پاسخ گرفتن سوالات مطرح شده 

    2.       بررسی زندگی حضرت رسول به عنوان رهبر این پیروزی و اینکه تمام زوایای موارد ابهام در زندگی ایشان قابل دیدن است. 

    بعد از مطرح کردن این دو راه به بررسی و تفسیر آیات سوره میپردازند.


     

    قسمت اوّل: بررسى واژه‏ها

                            نَصْر

    نصر خدا، یارى و حمایت او، چه وقت فرا مى‏رسد؟ این امداد به چه کسانى ارزانى مى‏شود؟

     

    • مادام که زمینه‏ى این نصر و شرایط این امداد را نشناسیم، نمى‏توانیم به نصر او امیدوار باشیم؛
    • بسیارى از راه رفته‏ ها به خاطر همین غفلت به یأس و کفر رسیدند و به انکار نشستند، که نمى‏ توان منتظر آسمان بود، که خدا هم کارى نمى‏ کند.
    • در این آیه هست که: «انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ». شرط نصر خدا و کمک او فقط یک چیز است و آن نصر ماست. اگر ما به خدا کمک کنیم خدا ما را کمک خواهد کرد.
    •   «تحمل»، «طلب» و «اقدام» اینها جلوه‏هایى از نصر ما هستند و این هر سه زمینه‏ى فرا رسیدن نصر خدا هستند.
    • آنها که رنج‏ها و سختى‏ها به ایشان چسبیدند و تکانشان دادند و زیر و رو شدند تا آن‏جا که پس از سختى‏ها در مقام طلب برآمدند و پرسیدند: «مَتى‏ نَصْرُ اللَّه». از این آیه بر مى‏آید که پس از تحمل سختى و طلب نصر، باز هم نصر خدا نمى‏رسد، که تازه نزدیک مى‏شود؛ «الْا انَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ».
    • آنها که آگاهیشان به حرکت و حرکتشان به درگیرى و درگیریشان به رنج‏ها انجامیده باید اقدامى بکنند؛ که باید همدست‏هایى تهیه کنند و آنها را بکارند تا زیاد شوند و سپس جمعشان کنند و از جمعشان بهره بگیرند. تنها تولد کافى نیست، در حالى که باید این همه به اقدامى منجر شود و تولیدى شکل بگیرد. و این مولودها باید در جایگاه‏ها و پست‏ها نفوذ کنند و دشمن را از داخل منهدم سازند و آن‏گاه در جلویش بایستند و نابودش کنند.

    • همراه اقدام تو، کارهاى دشمن، زمینه‏ساز حرکت توست و سیاهى او خواستار نور و روشنى توست.

    • ضرورت ندارد که از روبرو حمله کنى، قله‏هاى بلند را و صخره‏هاى سرکش را هنگامى که نتوانستند از روبرو فتح کنند، دور مى‏زنند و از پشت راه باز مى‏کنند، که هر قفلى کلیدى مى‏خواهد.
    • در واقع نصر خدا حضور دارد و ما از این نصر هنگامى مى‏توانیم بهره بگیریم و برداریم که آماده‏اش شده باشیم. این آمادگى و زمینه‏سازى براى نصر، کمکى است که به عهده‏ى ماست و نصرى است که برگردن ماست. و همین کار مقدمه‏ى نصر بزرگ و امداد عظیم خداست...

     


    [1]تطهیر با جارى قرآن(2)، ص: 189

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/2/15 ::: ساعت 11:57 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    پاسخ به سوالات:

    سوالات چینشی:

    1.       نصر خدا چه زمانی می آید؟ چرا با "اذا"آمده است؟

    ·        طلب نصرت از خداوند بعد دچار شدن در سختیها و دگرگونیها به دلالت این آیه: (مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ)

    ·        استقامت و صبر در برابر آزار و اذیت مخالفین حق: (فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا)

    ·        در مقام یاری مومنین که جایی است که در برابر مجرمین ذلیل باشند از لحاظ امکانات و نفرات بعد از آنکه بینات آمده است: (فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ) و (وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ) و (لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏ مَواطِنَ کَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ)

    ·        زمانی که رسولان حق از مردم ناامید شوند در یاری کردن مردم از حق و گمان به اینکه مردم به ایشان دروغ گفته اند: (حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا) و (إِلاَّتَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ)

    2.      چرا عطف "ورایت الناس" مطرح شده اگر این عبارت حذف چه مشکلی پیش می آید؟

    ·        شاید نکته اینکه پیامبر بایستی شاهد این جریان باشد این است که چون محور اصلی نصر الهی در برابر دشمنان حق اوست و مومنین به برکت وجود او که همراه با بینات الهی است مورد نصر الهی قرار میگیرند زیرا درخواست رسول الهی یکی از ارکان آمدن نصر الهی است: (مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ) و (حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا) و (إِلاَّتَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ)

    3.      چرا به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون؟

    ·        واژه سلم در لغت التحقیق چنین آمده است: و التحقیق: أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو ما یقابل الخصومة و هو الموافقة الشدیدة فی الظاهر و الباطن بحیث لا یبقى خلاف فی البین. و من لوازم هذا المعنى مفاهیم الانقیاد و الصلح و الرضا.[1]

    در جریان فتح مکه ورود مردم و مشرکان مکه در دین چون در شرایطی قرار گرفته بودند که مجبور شدند نمیشود گفت که ار ته دل بوده است و صرفا یک دخول ظاهری بوده ولی تسلیم با توجه معنای آن هم باید ظاهری باشد هم باطنی.

    پس شاید بشود گفت وجه اینکه تعبیر به یدخلون آمده است همین مطلب فوق باشد.

    سوالات ارتباطی:

    1.      ارتباط بین تسبیح و حمد در یسبح بحمده چیست؟

    ·         در مورد تحلیل همراهی تسبیح با حمد در تفسیر المیزان ذیل آیه 130 سوره طه چنین آمده است:

    و قوله: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» أی نزهه متلبسا بحمده و الثناء علیه فإن هذه الحوادث التی یشق تحملها و الصبر علیها لها نسبة إلى فواعلها و لیست إلا سیئة یجب تنزیهه تعالى عنها و لها نسبة بالإذن إلیه تعالى و هی بهذه النسبة جمیلة لا یترتب علیها إلا مصالح عامة یصلح بها النظام الکونی ینبغی أن یحمد الله و یثنی علیه بها.[2]

    با توجه به تحلیلی که ایشان در این آیه و آیات مشابه این تعبیر دارند این موارد به دست میآید:

    ·         با در بحمده به معنای تلبس است یعنی تسبیح با حمد خداوند همپوشانی دارند و این کلام برای دو واقعه صادر نشده که نسبت به یکی تسبیح باشد و نسبت به دیگری حمد به خلاف جایی که حمد همراه واو آمده است.

    ·         در وقایعی که این تعبیر در قرآن برای آنها به کار رفته با اینکه یک واقعه و یک امر بیشتر نیستند ولی دو حیثیت دارند:

    o        از حیث نواقص و زشتیها و نیازهایی که مربوط به فاعلان مستقیم این وقایع است باید خداوند را نسبت به آنها تنزیه کرد.

    o        نسبت به اینکه اذن الهی در همه این حوادث بوده و قضای الهی به این حوادث است پس جمیل و زیباست و زیبایی آن در نگاه کلی به این وقایع قابل رویت است. از این جهت جایگاه حمد وستایش خداوند است که همه زیبایی ها مال اوست.

    2.      دستور تسبیح به حمد و استغفار چه ارتباطی با نصر و دخول مردم در دین دارد؟

    ·         با توجه به ارتباط یسبح بحمده مقداری از پاسخ به این سوال در بخش ارتباط تسبیح بحمد با نصر و دخول مردم در دین واضح میشود زیرا واقعه فتح مکه نیز از حوادثی است که دو حیثیت در آن دیده شده فلذا مورد دستور خداوند قرار گرفته به تسبیح متلبس به حمد

    اما وجه ارتباط نصر و دخول مردم با امر استغفار شاید این باشد که با اینکه پیامبر اکرم نهایت سعی خود را داشتند برای هدایت مردم ولی در نهایت آنها به مرحله تسلیم نرسیدند و در حد دخول ظاهری در دین اتفاق افتاد پس این امر به استغفار میتواند دو جهت داشته باشد:

    o        جهت اول اینکه طلب استغفار رسول برای مردمی باشد که به ظاهر به دین خدا گرویده اند و این استغفار برای آنها آمرزش الهی را به همراه داشته باشد و مردم را از زشتی های درونشان در برابر قهر الهی حفظ کند.

    o        جهت دوم برای رفع دنباله های نواقص اینگونه دخول در دین مردم از رسول باشد ولو اینکه حضرت نقصی در انجام رسالتشان نداشتند و در این طلب استغفار الباس چیزی است که رسول را از زشتی های درون مردم مکه محفوظ دارد.

    3.      آیا انه کان توابا مختص به امر به استغفار است یا به کل آیه سوم مرتبط است؟

    ·         اینکه خداوند متعال برگشت میکند به استعلا و بخشش به سمت بندگانش ارتباط دارد با در امان قرار دادن بندگانی که در باطن زشتی هایی دارند از عذاب خودش و دوم اینکه نواقصی در این واقعه بوده است را نیز جبران میکند و این برخورد از صفات جمال الهی است که همگان موظفند در برابر این فضل الهی او را ستایش کنند.



    [1] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏5، ص: 189

    [2]المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏14، ص: 235





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/2/9 ::: ساعت 12:15 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    جمع بندی سوالات چینشی و ارتباطی:

    سوالات چینشی:

    1.        نصر خدا چگونه و چه زمانی می آید؟

    2.       به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون (یدینون)واژه یدخلون فی دین الله چه توضیحی دارد؟

    3.       ذکر رایت چه نکته ای دارد و اگر می فرمود ویدخلون الناس فی دین الله افواجا چه مشکلی داشت؟

    4.      چرا برای واژه حمد مثل تسبیح و استغفار از فعل استفاده نکرده است؟

    5.      چرا تسبیح را با حمد همراه کرد و هرکدام را جداگانه نیاورد؟

    6.       چرا برای هماهنگی با امر به استغفار به جای توابا نفرمود غفارا؟

    7.      چرا به جای تعبیر کثیرا تعبیر افواجا را بکار برد؟

    8.      چه نکته‌ای در بکار بردن تعبیر فسبح و استغفر به جای تعبیر صل لربک یا اذکراسم ربک هست؟

    9.      چرا تنها ازپیامبرخواسته که تسبیح واستغفارکند؟آیا تسبیح و استغفار پس از نصر و فتح از شؤون پیامبراست؟

    سوالات ارتباطی:

    1.      چه ارتباطی بین نصرالله و آیه ورایت الناس... وجود دارد؟

    2.      چه ارتباطی بین نصرالله و امر به تسبیح و حمد و استغفار وجود دارد؟

    3.      چه رابطه ای بین امر به تسبیح و حمد و امر به استغفار وجود دارد؟

    4.      جرا تسبیح مقدم شده زیرا به نظر می رسد مناسب با نصر و فتح حمد است که ابتدا باید حمد مطرح می شد؟

    5.      انه کان توابا تعلیل استغفار است یا تعلیل کل جمله فسبح، توضیحش چگونه است؟

    کلید سوره نصر:

    فاعلین نصر:

    ·        خداوند متعال:

    أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (بقره 214)

    نکته: اشاره به شرایطى که منجر به نصر الهى میشود و اینکه زمان نصر الهى براى پیامبر اکرم نزدیک خواهد بود

    وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلى‏ قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ (روم 47)

    نکته: نصر مومنین حقى است به گردن خداوند و دوم اینکه شرط رسیدن نصر مرتکب جرم شدن بعد از آمدن بینات است‏

    ·        الهه های دروغین:

    أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ (انیبا 43)

    نکته: اشاره به قدرت بر نصر نداشتن الهه غیر الله و اختصاص نصر به الله

    فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطیعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ یَظْلِمْ مِنْکُمْ نُذِقْهُ عَذاباً کَبیراً (فرقان 19)

    نکته: نصر و یاورى در روز قیامت براى مشرکین وجود ندارد

    وَ لا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ (اعراف 192)

    نکته: الهه دروغین توان یارى خود و مشرکان را ندارند

    ·        مومنین:

    إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى‏ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (انفال 72)

    وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (انفال 74)

    نکته: یکى از مصادیق نصر یارى مومنین به یکدیگر است که این یارى‏رساندن از صفات مومنان واقعى شمرده شده است

    مخاطبین نصر:

    ·        پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) و انبیا مرسلین:

    وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً (فتح 3)

    نکته: پیامبر اسلام مخاطب نصر الهى است‏

    وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلینَ (انعام 34)

    حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ (یوسف 110)

    وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ (انبیا 77)

    وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبینَ (صافات 116)

    نکته: اول زمان آمدن نصر الهى مشخص شده و دوم اینکه آمدن نصر الهى جزو کلمات الله و سنتهاى بى تبدیل الهى است‏

    ·        مومنین حقیقی و افراد مورد ظلم واقع شده:

    یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّکمُ‏ْ عَلىَ‏ تجَِارَةٍ تُنجِیکمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(10) ... وَ أُخْرَى‏ تحُِبُّونهََا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(صف 13)

    نکته: مومنین واقعى مخاطب اصلى نصر الهى و اینکه زمان نصر الهى نزدیک است‏

    أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ (حج 39)

    نکته: ویژگى آمدن نصر الهى مورد ظلم واقع شدن است

    ·        منافقین:

    وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فی‏ صُدُورِ الْعالَمینَ (عنکبوت 10)

    نکته: یک نوع برخورد در برابر نصر الهى برخورد منافق گونه است‏

    ·        الهه های دروغین و مشرکین:

    وَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ (اعراف 197)

    نکته: الهه دروغین نه توان نصر خود را دارند و نه نصر مشرکان را

    شرایط رسیدن نصر الهی:

    وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (آل‏عمران 123)

    لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏ مَواطِنَ کَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ (توبه 25)

    نکته: زمان نصر الهى در این دو آیه بیان شده است در زمان ذلت واقعى  

    إِلاَّتَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ (توبه 40)

    نکته: زمان یارى پیامبر اکرم از طرف خداوند وقتى است که مردم‏دست از یارى او بردارند

    یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّکمُ‏ْ عَلىَ‏ تجَِارَةٍ تُنجِیکمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(10) ... وَ أُخْرَى‏ تحُِبُّونهََا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(صف 13)

    نکته: مومنین واقعى مخاطب اصلى نصر الهى و اینکه زمان نصر الهى نزدیک است‏

    وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلینَ (انعام 34)

    حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ (یوسف 110)

    وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ (انبیا 77)

    وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبینَ (صافات 116)

    نکته: اول زمان آمدن نصر الهى مشخص شده و دوم اینکه آمدن نصر الهى جزو کلمات الله و سنتهاى بى تبدیل الهى است‏

    ...





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/1/25 ::: ساعت 6:16 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر
    <      1   2   3   4   5   >>   >