سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که آرزو را دراز کرد ، کردار را نابساز کرد . [نهج البلاغه]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

ادامه بحث کتاب تطهیر با جاری قرآن کاظمی فتح: روش: در این قسمت مرحوم صفایی گشایش را با مقدمه اش بیان می کندکه هر گشایشی کلیدی دارد. سپس بیان می کنندکه کلیدها ساختنی هستند نه یافتنی و بعد کلید فتح  و ارتباطش با نصر را توضیح می دهند. سپس از سوره فتح اهداف فتح را برای رسول و مومنین بیان می کنند. گزارش بحث: کلیدها، با افراد آماده ساختنی هستند نه یافتنی. ساختن کلید برای فتح پس از تحمل، طلب، اقدام و نصر است. و اینجاست که ارتباط نصر و فتح یافت می شود. اهداف فتح را بیان می کنند که یکسری اهداف برای شخص رسول است و بقیه برای مومنان است. و این مطالب را بر اساس سوره فتح بیان می کنند که آنجا نیز فتح روشنگر اتفاق افتاده است. سوال: آیا می توان اینجا که فتح مکه برفرض هست ما از عبارت فتح که در صلح حدیبیه هست بخواهیم همان اهداف را اینجا مطرح کنیم یا خیر؟ آیا روش، صحیح است؟ هجوم فوج ها: روش: 1.       هجوم برای داخل شدن در دین عادی نیست و مساله است. 2.       اصل در گرایش به دین هجوم گروهی و ساختن مدخل از دین نیست. 3.       آسیب چنین ورودی به دین 4.       برخورد صحیح رهبر غیر مستقیم وارد شدن 5.       ماموریم تا نفوذ کنیم.بر اساس آیه آخر سوره آل عمران 6.       چگونگی جهت دادن به گروههای پراکنده گزارش بحث: همین که گروهی هجوم می آورند، مساله ساز است و مساله این است؛ که اصل این می باشد  که دین در انسان بنشیند و اینکه انسان از دین مدخلی بسازد آسیب هایی ایجاد می کند که رهبر باید به آن توجه کند. آسیب هجوم فوجها: 1.       دین در آنها داخل نشده، و آنها از دین مدخل ساخته اند 2.       برای اینکه مسلط شوند تنها نیامده اند که هضم شوند فوج فوج آمده اند که هضم کنند.؟؟ 3.       پس از فتح نوبت بازی و بازیگری است 4.       کینه های قبلی دارند. 5.       پراکنده هستند. رهبر چه کند؟ با این آسیب هایی که از هجوم فوج ها گفتیم رهبر چه برخوردی داشته باشد؟ آیا می تواند رو در روی اینها بایستاد؟ و با صراحت در برابر آن جبهه بگیرد؟ زمانیکه برخورد مستقیم اثری ندارد باید از 1-داخل شروع کرد که با این کار می توان آنها را یکدست کرد که پراکنده هستندو می توان بر اساس آن رهبری کرد. این سازماندهی و رهبری باید با چنین هجومی اتفاق بیفتد که این همان تقیه است که التقیه دینی و دین آبایی. این نفوذ و این تقیه، دین تمامی رهبرانی است که باید پس از فتح و ظهور نصر، کاری داشته باشند. و این نفوذ چونکه به هاطر اطاعت است و به خاطر انسجام است نه پراکندگی و همچنین برای فلاح است و رویش نه خشکاندن تقیه است ونفاق نیست. ماموریت این نفوذ را این چنین می توان توضیح داد: ما ماموریم که اگر عشقی بین افراد و گروهها باشد آنها را به صبر و تحمل یکدیگر دعوت کنیم و اگر تحمل و شکیبایی نیست و یکدیگر را نمی پذیرند در این مرحله باید پیوند داد و باید رابطه بر قرار کرد.[1] آنها که عاشق الله شده اند و به شهود او رسیده اند(از خون و نام و اعتبار خود برای شهود او گذشته اند) جناح بازی و گروه بازی را باید کنار بگذارند و حلقه رابط شوند و در میان گروه ها و فوج ها، بچه های خود را تقسیم کنند و بی نام و نشان از داخل پیوند را برقرار کنند و گروه ها را جهت بدهند و رهبری کنند و این پیوند و جهت دهی و رهبری تنها محرکش باید خدا وند باشد نه چیز دیگر"واتقوالله" اختلاف گروهها روی آورده را چگونه جهت دهی کنیم؟ گروهها با هم اختلاف دارند و این اختلاف می تواند در دید، عمل، جهت باشد. که اختلاف خطرناک، اختلاف در جهت است و در برابر این اختلاف آنچه که کارساز است، یکی سعه صدر است ودیگری این نفوذ. جایی که با سعه صدر مخاطبمان درمان نمی شود نفوذ شروع می شود و از داخل کنترل می شود. اینجاست که باید با آنها قاطی شویم و شانی که برای خود قائل هستیم را کنار بگذاریم و هم سطح آنان شویم فقط و فقط برای نفوذ و کنترل آنها به خاطر امر پروردگار. خلاصه: دربرابر اختلافها و فوج ها و انشعابها یا سینه ای می خواهی بزرگ و یا نفوذی می خواهی از داخل. و گرنه درگیری است و این درگیری فرساینده است. یعنی وسعت صدر و نفوذ راههایی هستند که می تواند در کنار فوج ها و گروه ها، ما را از بن بست ها برهانند. ارتباط با سوره:  با نصر و فتح گروهها شکل می گیرند و در برابر اینها نیم توان ایستاد، که باید از داخل شروع کرد و این گشایش و این گونه کنترل، سینه می خواهد، سینه ای بزرگ تر از مغزها و اطلاعات...   سوال این دستورات ربطش به سعه صدر و نفوذ چیست؟ یعنی با تسبیح به حمد و استغفار این اتفاق می افتد؟       تسبیح: روش: در هر کدام مطرح شده است. به نظر می رسد که مجموعه استعمالات را دیده اند و جمع آوری کرده اند و بعد سوالاتی از تسبیح در مورد گستره، زمینه، اشکال برایشان به وجود آمده، یا سوال از قبل داشته اند و بعد بر اساس همان سوالات دقت در بیانات وحیانی کرده اند. این روش در قسمت شکل های تسبیح بیشتر خودش را نشان می دهد. **زمانی که  یکی از کارهای رهبر تسبیح است باید عمق آن را با طرح سوالاتی از نگاه دینی متوجه شویم سوالاتی که می توانددر 5حوزه خلاصه شود. 1.       مفهوم روش: لغت و معنای متفاوت باب رفتن     **تسبیح باب تفعیل است که به معنای شناوری ثلاثی مجردش نیست بلکه به معنای به پاکی نسبت دادن، خدا را از بدی ها، اشتباه ها و بیهودگی ها جدا دانستن است. 2.       زمینه: روش: برخواسته از یک نوع اعتقادی به خداست که هیچ عیبی به او منسوب نیست.     **زمینه تسبیح شعور  وآگاهی و اعتقاد به پاکی خداست. دور دانستن خدا از تمامی نقص ها و از تمامی اشتباهها و ازتمامی بی هدفی ها و بیهودگی ها و پاک بودن خدا یعنی، آدم، جامعه، تاریخ و جهان را پاک آفریده ای. با هدف و با معنا آفریده ای. در چنین زمینه ای تسبیح اتفاق می افتد.[2] قبول داشته باشم که تمامی این دردها در آدم ها و ستم ها در جامعه، وکمبودها در جهان از ماست و بر عهده ماست. با این چنین زمینه ای تسبیح بارها می آورد و کارها بر عهده ما می گذارد که محدود به کلمه ها برای تسبیح نشویم. و خیال نکنیم که تسیح گفتیم کارمان تمام شده است و تسبیح انجام شده است. سوال:چگونه تسبیح عهده می آورد؟ در مفهوم تسبح گفتیم که او را نسبت به کمبودها و نقصها و ... مبری بدانیم. در حد شعور و اعتقاد است ولی چه طور عهده می آوردکه به فعلی بخواهد ختم شود. 3.       گستردگی: گستردگی تسبیح به این است که این آیه  کل قد علم صلوته و تسبیحه را باور کنم که همه موجودات تسبیح خاص خود را دارند. به نیایش و تسبیح خدا آگاه شده اند و هر موجودی به اندازه سهمش از وجود این تسبیح را دارد و تمامی آسمان ها و زمین ها و دانه برگ درختان و قطره قطره باران همه وهمه این تسبیح را دارند. 4.       شکل ها: ·         ماضی و مضارع(سبح لله، یسبح لله) که در مورد موجودات است که سیر تکاملی شان را بیان می کند که بالا تر می آیند و تسبیح می کنند. ·         امر که انواعی دارد. الف: سبح بحمد ربک: یعنی حمد تو تجلی تسبیح توست. منی که اعتقاد دارم که در این وسعت حتی یک خط عیب هم به او نسبتی ندارد باید با حمد خودم و با کارهای خودم این کمبودها را پر کنم که مامور به این کار هستم. یعنی تسبیح که چنان معرفتی بود به حمد من گره می خورد. ب :                     سبِِّح باسم ربک: مرحله بالاتر از قبل است که باید این تسبیح باید با نشان خدا علامت گذای شود. و ازنشانه های دیگر آزاد شده باشد. محرک در اقداممان از نشان او بهره مند شود و جز الله محرکی نداشته باشیم. ج :   سبِّح اسم ربک: مرحله ای پیشرفته تر از قبل است. منی که اقداماتم علامت اورا به دوش کشیده است به این معنا نیست که او نیاز مند این علامت گذاری باشد. و من خود را طلبکار بدانم. که من محتاجم با این تسبیح درجه وجودی ام را ارتقاء دهم. با این تسبیح او را از این نشان گرفتن بی نیاز می دانم.   سوال: توضیح آقای صفایی به نظر می رسد که تسبیح خود خداوند است نه تسبیح اسم و علامت او.اگر  اینگونه بگوییم بهتر نیست که : کاری که علامت خدایی دارد را تسبیح کنیم و اگر گندی به بار آورده رامنسوب به خودمان بدانیم نه اینکه علامت خدایی را زیر سوال ببریم مثلا گاهی می گوییم اومدیم برای خدا کار کنیم چی شد؟ د: سبحوه: تسبیح مطلق است و همه اشکال را شامل می شود. که تسبیح مطلق در حمد من و کارهای من جلوه میکند و بر تسبیح و حمد من اسم و نشان او را می گذارد و اسم او را از هرگونه نیاز ونقصی تسبح می کند تسبیح می کند.   5.       آثار و جلوه های تسیح     1:  رضا و خشنودی خداوند[3] 2:  امن و تسلط[4] به این توضیح که: ·         الف: گله ای از تقدیر خدا نخواهیم داشت. در هر وضعیتی به تکلیف روی می آوریم. ·         ب: چشم به دارایی و شکوه های زندگی دنیا نخواهیم داشت ·         ج:فتنه ها را خواهیم شناخت ·         د:به رزق خدا روی خواهیم انداخت 3: استجابت و نجات[5] *** مرحوم آقای صفایی این بحث ها را مطرح می کنند و جداگانه هر کدام را به دقت مورد بررسی قرار می دهند و سپس در انتها پس از قسمت "زندگی رسول" از این مواد خامی که جمع کرده اند به توضیح و تبیین سوره می پردازند. شادی روحشان صلوات.      [1]   یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقواالله لعلکم تفلحون. آل عمران: 200 [2]   ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار. آل عمران: 191 [3]   لعلک ترضی. طه: 130   [4]   لاتمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهر? الحیو? الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی. طه: 130 [5]   فاستجبناله و نجیناه من الغم. انبیاء:88



  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/2/22 ::: ساعت 6:35 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    نصر-تطهیر:[1]                       

    لغت «1»

    نَصْر: یارى، امداد.

    فَتْح: گشایش، پیروزى‏

    افْواج: گروه‏ها، دسته‏ها.

    تسْبیح: در انسان و جامعه و جهان، یک خط عیب براى خدا ندیدن و او را از تمامى کمبودهایى که هست پاک دانستن.

    حَمْد: مرز انسان و حیوان، کارها را به دوش گرفتن و کمبودها را پر کردن.

    اسْتِغْفار: پاک‏سازى و خواستن پوزش و غفران.

    تَوَّابْ: آن‏که زیاد باز مى‏گردد و راه مى‏دهد. توبه، گاهى با الى‏ متعدى مى‏شود و گاهى با عَلى‏. «تاب الَیْهِ»؛ یعنى به سوى او بازگشت و «تاب علیه»؛ یعنى به او راه داد و به سراغ او آمد.

    مقایسه:

    با مقایسه کار لغوی معلوم میشود که استاد لغاتی را مورد بررسی قرار داده اند که فهم دقیق آنها تاثیر جدی در تفسیر سوره دارد و لذا معنای لغاتی همچون افواج و تسبیح و حمد را ایشان بیان کرده اند.

    چینش «2»

    نصر خدا در چه لحظه‏اى مى‏آید و با چه شرایطى؟

    چرا «یَدْخُلُونَ فى‏ دینِ اللَّهِ» آمد نه «یَدینُون بِدِینِ اللَّهِ». این انسان است که دین را در خود مى‏پرورد، نه این‏که انسان از دین مدخل بسازد. چرا «افواجاً» آمده، نه «کَثیراً» اگر مقصود کثرت باشد این‏گونه بهتر ادا مى‏شود.

     «فَسَّبِحْ بِحَمْدِ رَبّکَ»، این ترکیب چه مفهوم و چه اشاره‏اى دارد؟ تسبیح به واسطه‏ى حمد، یا تسبیح همراه حمد؟

    ارتباط «3»

    رابطه‏ى نصر و فتح و هجوم فوج‏ها با یکدیگر چیست؟

    رابطه‏ى این هر سه با تسبیح و حمد و استغفار چگونه است که در این سوره اینها این‏گونه با «فاء جواب» پیوند خورده‏اند؟ توّاب بودن خدا پس از این جمله‏ها چه رابطه‏اى را مى‏رساند؟

    مقایسه چینش و ارتباط:

    ایشان اولا سوالاتی را مطرح کرده اند که ابهام دارد و پاسخ به آنها فهم دقیقی از آیات به ما ارائه میدهد و دوما سوالات را همراه با احتمالاتی که بیان کننده ابهام مورد نظر است ذکر فرموده اند. اما ایشان سوالی از ذکر شدن (و رایت) در آیه دوم سوره نفرمودند.

    فضای سوره «4»

    آیا راستى تمام پیام این سوره در این است که پس از پیروزىِ نهضتى و شکوفایى انقلابى، رهبر به تسبیح و حمد و استغفار بپردازد؟

    آیا رسول پس از نزول این سوره تسبیح گفت و الحمد خواند و استغفار کرد؟ او چه اقداماتى کرد؟ چه گام‏هایى برداشت؟

    این استغفار و غفران‏طلبى براى چه ذنبى و پاک‏سازى چه تقصیرى بود؟ تقصیرهاى خودش و یا همراهانش؟ این سوره براى چه کسانى و در چه هنگام مطرح مى‏شود؟ و چگونه باز مى‏شود و از ابهام بیرون مى‏آید؟

    نصر و یارى، به فتح و پیروزى و به حرکت فوج‏ها و گروه‏ها مى‏رسد و این گروه‏هاى پراکنده و فوج فوج که به انقلاب، به اسلام روى آورده‏اند، تکلیف رهبر را مشکل‏تر مى‏کنند، این تکلیف چیست؟

    در این سوره در برابر نصر و فتح و هجوم فوج‏ها، تسبیح و حمد و استغفار را آورده است. پس این تسبیح و حمد و استغفار، کارهاى رهبر است که باید انجام بدهد و گام‏هایى است که باید بردارد. حال این تسبیح و حمد و استغفار یعنى چه که بزرگ‏ترین کار رهبرى پس از پیروزى و شکوفایى انقلاب است؟ «تسبیح» چه اثرى و «حمد» چه نتیجه‏اى و «استغفار» چه بارى را به دنبال مى‏آورد که باید در این موقعیت حساس که فوج‏ها حرکت کرده‏اند و سیل‏ها راه افتاده‏اند، به آنها پرداخت؟

    مقایسه:

    ایشان در مورد فضای سوره سوال اصلیشان همان سوال اول است ولی به وسیله سوالات بعدی سعی کرده اند زوایای مختلف این سوال را به صورت جز به جز باز کنند تا در پاسخ یک به یک آنها پاسخ به سوال اصلی راحت تر شود.

    فضای سوره را ایشان پیروزی یک نهضت و نقش رهبر در این جریان و نه صرف آمدن نصر الهی دانسته اند.

    در ادامه ایشان برای پاسخ به سوالات دو راه را مطرح مینمایند و بعد خودشان طبق هر دو راه عمل میکنند:

    1.       بررسی واژه های سوره برای پاسخ گرفتن سوالات مطرح شده 

    2.       بررسی زندگی حضرت رسول به عنوان رهبر این پیروزی و اینکه تمام زوایای موارد ابهام در زندگی ایشان قابل دیدن است. 

    بعد از مطرح کردن این دو راه به بررسی و تفسیر آیات سوره میپردازند.


     

    قسمت اوّل: بررسى واژه‏ها

                            نَصْر

    نصر خدا، یارى و حمایت او، چه وقت فرا مى‏رسد؟ این امداد به چه کسانى ارزانى مى‏شود؟

     

    • مادام که زمینه‏ى این نصر و شرایط این امداد را نشناسیم، نمى‏توانیم به نصر او امیدوار باشیم؛
    • بسیارى از راه رفته‏ ها به خاطر همین غفلت به یأس و کفر رسیدند و به انکار نشستند، که نمى‏ توان منتظر آسمان بود، که خدا هم کارى نمى‏ کند.
    • در این آیه هست که: «انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ». شرط نصر خدا و کمک او فقط یک چیز است و آن نصر ماست. اگر ما به خدا کمک کنیم خدا ما را کمک خواهد کرد.
    •   «تحمل»، «طلب» و «اقدام» اینها جلوه‏هایى از نصر ما هستند و این هر سه زمینه‏ى فرا رسیدن نصر خدا هستند.
    • آنها که رنج‏ها و سختى‏ها به ایشان چسبیدند و تکانشان دادند و زیر و رو شدند تا آن‏جا که پس از سختى‏ها در مقام طلب برآمدند و پرسیدند: «مَتى‏ نَصْرُ اللَّه». از این آیه بر مى‏آید که پس از تحمل سختى و طلب نصر، باز هم نصر خدا نمى‏رسد، که تازه نزدیک مى‏شود؛ «الْا انَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ».
    • آنها که آگاهیشان به حرکت و حرکتشان به درگیرى و درگیریشان به رنج‏ها انجامیده باید اقدامى بکنند؛ که باید همدست‏هایى تهیه کنند و آنها را بکارند تا زیاد شوند و سپس جمعشان کنند و از جمعشان بهره بگیرند. تنها تولد کافى نیست، در حالى که باید این همه به اقدامى منجر شود و تولیدى شکل بگیرد. و این مولودها باید در جایگاه‏ها و پست‏ها نفوذ کنند و دشمن را از داخل منهدم سازند و آن‏گاه در جلویش بایستند و نابودش کنند.

    • همراه اقدام تو، کارهاى دشمن، زمینه‏ساز حرکت توست و سیاهى او خواستار نور و روشنى توست.

    • ضرورت ندارد که از روبرو حمله کنى، قله‏هاى بلند را و صخره‏هاى سرکش را هنگامى که نتوانستند از روبرو فتح کنند، دور مى‏زنند و از پشت راه باز مى‏کنند، که هر قفلى کلیدى مى‏خواهد.
    • در واقع نصر خدا حضور دارد و ما از این نصر هنگامى مى‏توانیم بهره بگیریم و برداریم که آماده‏اش شده باشیم. این آمادگى و زمینه‏سازى براى نصر، کمکى است که به عهده‏ى ماست و نصرى است که برگردن ماست. و همین کار مقدمه‏ى نصر بزرگ و امداد عظیم خداست...

     


    [1]تطهیر با جارى قرآن(2)، ص: 189

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/2/15 ::: ساعت 11:57 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    کاظمی

    بخش اول: مقایسه کار ما با کتاب تطهیر با جاری قرآن:

    لغات:

    تسبیح: مولف، متعلق تسبیح را بیان می کند. که تسبیح در انسان و جامعه و جهان، در این ها عیبی نسبت به خدا داده نشود و او را منزه بدانیم.

    حمد: ما به معنای ستایش و مصرف نعمت د رمسیر صاحب نعمت گرفتیم. ایشان می فرمایند: مرز انسان و حیوان، کارها را به دوش گرفتن و کمبودها را پر کردن.

    سوالات:

    چینشی:

    1. ایشان از "رایت الناس" سوالی را مطرح نکرده بودند.

    2. توجه ایشان بر روی "فاء" فسبح بحمدربک

    فضا و مخاطب:

    1. ایشان این سوره را درمورد رهبری جامعه مسلمین می دانند و بر اساس آن سوالاتی مطرح می کنند که رهبر، با تسبیح به حمد و استغفار چه اقداماتی انجام داده و چه اقداماتی را ما می گوییم تسبیح و حمد استغفار است و این سه واژه را لزوما از جنس بیان و زبان نمی دانند بلکه سوال ایشان، سوال از رفتار و اقدام خاصی است.

    2. اثر تسبیح، حمد و استغفار چیست؟ چرا که سوره،  بزرگترین کار رهبر بعد از انقلاب را این سه اقدام می داند. انقلابی که چنین خصوصیتی دارد که با موقعیت حساس هجوم فوج ها و گروههای پراکنده به سوی خودش مواجه شده است؟

    بخش دوم: گزارش از کتاب تطهیر

    ساختار کلی:

    مرحوم صفایی ابتدا لغات را مورد بررسی قرار می دهند و سپس سوالات را مطرح می کنند و بعد از آن در این سوره روشی جدید نسبت به سوره های قبل  دارند به این صورت که می فرمایند ما به دو روش می توانیم این سوره را بفهمیم روش اول اینکه: مفاهیم این سوره را در ادبیات دینی مورد بررسی قرار دهیم و با فهم زوایای مختلف کلماتی همچون: نصر، فتح، هجوم فوجها، تسبیح، حمد و استغفار راهی برای فهم سوره بیابیم. روش دوم این است که زندگی رسول اکرم را مورد بررسی قرار دهیم که رسول گامهایی برداشته که به نصر رسیده و او که تمام زندگی اش بر اساس وحی خداوند است می توانیم با دقیق شدن در زندگی شخصیت رسول اکرم مصادیق نصر، فتح، هجوم فوجها، تسبیح ، حمد و استغفار او را ببینیم و سوره را از این روش بفهمیم.

    بر اساس این دو روش خود ایشان نوشته شان را به دو قسمت تقسیم می کنند و ذیل هر کدام عناوینی را مورد بحث و بررسی قرار می دهند.

    قسمت اول:بررسی واژه ها:

    نصر:

    غفلت از شرائط نصر:

    شرط نصر و ندانستنن آن موجب می شودکه توقع و انتظارمان از خدا زیادشود و موجب نومیدی، کفر و انکار شود.

    شرائط نصر

     شرط نصر فقط یک چیز است. ان تنصروالله ینصرکم .

    خدا را چگونه یاری کنیم؟

    تحمل، طلب و اقدام اینها جلوه های نصر ما هستند که باید اینها فراهم شود تا اینکه نصر خدا شامل حالمان شود. استناد این حرف از ایه شریفه بقره 214است که می فرماید: ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم الباساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصرالله الا ان نصرالله قریب.

    که از این ایه بر می اید که پس از تحمل سختی و طلب نصر، یاری خدا نمی اید بلکه تازه نزدیک می شود که باید اقدامی کرد و نیرویی ساخت تا در این نیروسازی و تولید نصر شامل حالمان می شود.

    سوال: به نظر می رسد که ابتدا باید طلب باشد بعد تحمل بعد اقدام (ثبات قدم، طلب، نصر)

    سوال2: ایشان اقدام را از الا ان نصر الله قریب استفاده کرده اند که پس از تحمل و طلب نصر نزدیک است یعنی طلب و تحمل کافی نسیت اقدام هم می خواهد.سوال این است که اگر کسی بگوید که خیر اگر استمرار همان تحمل و طلب باشد(که در عمل نشان داده باشند) موجب ایجاد نصر می شود و لزوما اقدام به معنایی که ایشان می کنند از ایه برداشت نمی شود.

    منظور از اقدام: زمانی که اگاهی به حرکت و حرکت به درگیری و درگیری به رنج انجامیده باید اقدامی کنی و یاری بسازی تا با آنها بتوانی در جایگاه های دشمن نفوذ کنی و نصر را به ارمغان بیاوری. این کار و اقدام انسان می تواند با همان چیزی که ابزار دشمنی شان شده است بر آنها پیروز شوی که می فرماید رب انصرنی بما کذبون نفرمود رب انصرنی فیما کذبون.

    که زمانی که من درست ایستاده باشم درست حرف بزنم درست کار انجام دهم ، خود ضربه دشمن که به من می زنند ، موجب آن می شود که دشمن را از پای در می آورد. که عدو شود سبب خیر در بر اندازی خودش. مثلا یکی  از راههای ایجاد نفوذ و اقدام در دشمن برای نصر این است که توقع توده را نسبت به فرمانروایان و خدماتی که انجام می دهند را  بالا ببری. و انها را در مقابل آنها قرار دهی و بفهمانی که  سردمداردان در مقابل توده مردم کم کاری کرده اند.

    خلاصه معنای یاری کردن ما خدا را به این معناست که: همین که آماده باشی و با زمینه تحمل رنج و طلب و اقدام متناسب با نظام هستی حرکت کنی که در نتیجه نصر خدا می رسد.

    سوال:

    به نظر می رسد که این نصر خدا نشد بلکه نصر جایی است که کمکی درمقابل خصم اتفاق افتاده باشد و یاری زمانی است که آنچه او نیاز به کمک دارد را تو انجام دهی و آن محقق شدن اهداف اوست و آنچه که برای او مهم است و آن دین و قرآن و انسانها هستند برای آن تلاش کنی. و هماهنگی با هستی عنوانی کلی است که شاید این معنا را داشته باشد ولی این معنا از نصر با لغت نیز سازگارتر است و نصرت خدا را نیز می رساند.و معنای نصرت ما خدا را شاید بهتر متوجه شویم.

    کل بحث مطالعه شده ولی تا اینجا آماده شده است.

    فتح

    هجوم فوج ها

    تسبیح:

                 مفهوم 

                 زمینه

                 گستردگی

                 شکل ها

                 آثار و جلوه های تسبیح

    حمد

                 مفهوم

                 ابعاد

                 قلمرو

                 خصوصیات

                 آثار حمد

    استغفار:

                 مفهوم و مراحل استغفار:

                 آثار استغفار:

    قسمت دوم: زندگی رسول:

    که ایشان می فرمایند با تحلیل از زندگی رسول می توان به کلیدی برای گشودن این سوره دست یافت.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/2/15 ::: ساعت 6:24 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    سوره نصر

    طرح سوال و جواب

    سوالات چینشی:

    *چرا سوره با اذا شروع شد؟ آیا آمدن نصر خدا شرایط خاصی دارد؟

     * چرا به جای یدخلون نفرمود یسلمون یا یدینون یا غیر آن­ها؟

    ذکر رایت چه نکته ای دارد و اگر میفرمود و یدخلون چه اشکالی داشت؟

    سوالات ارتباطی:

    ارتباط بین تسبیح  به حمد و استغفار چیست؟

    *دستور تسبیح به حمد و استغفار چه ارتباطی با نصر و دخول مردم در دین دارد؟

    آیا انه کان توابا مختص به امر به استغفار است یا به کل آیه سوم مرتبط است؟

    سوال از فضای سوره:

    موضوع محوری در این سوره کدام است؟ آیا میتوان نصرت الهی را محور سوره دانست و مطالب سوره را مسائل مرتبط با آن به حساب آورد؟

     

    متن پاسخ به سوالات:

    سوره با فرض وصول نصرت الهی به پیامبر و مسلمین و اقتران فتح و پیروزی با یاری خدا آغاز می­شود، سپس فضا و نتیجه ای را که از این فتح بزرگ رخ می­دهد را به تصویر می­کشد و می­فرماید: و می­بینی مردم را که به صورت دسته دسته وارد دین خدا می­شوند.

    بعد از این فضاسازی به وظایف رهبر دینی در قبال این موهبت عظیمی که بواسطه عنایت و کمک خدا حاصل شد می­پردازد؛ (موهبت بزرگی که رسول را به قسمت مهمی از اهداف خود که همان هدایت خلق بود میرساند و این دخول افواج مردم در دین در واقع زمینه­ایست برای هدایت آن­ها به مراحل بالاتر دین.)

    به نظر محوریت نصر در این سوره امر واضحی است.

    تحلیل جایگاه نصرت و شرایط آن:

    انسان در همیشه تاریخ به دنبال اهدافی بوده است، از اهداف دم دستی مثل تهیه مایحتاج اولیه گرفته تا اهداف بزرگتر مثل رسیدن به حظ بیشتر و تسلط بر دیگران و نیز اهداف معنوی؛ انسان­ها بعد از اینکه برای اهداف و منافع مشترکی که بینشان بود به یکدیگر پیوستند و گروه­های مختلفی را تشکیل دادند، به دلیل طبیعت عالم مادی و تضادهای آن به دلایل مختلفی در جای جای دنیا و در مقاطع مختلف زمان رودرروی یکدیگر ایستادند؛ اما در این رویارویی همیشه فتح و پیروزی با تحمل سختی­ها و مشکلات همراه بوده است، هرلشکر و گروهی که خواهان پیروزی بوده و هستند، از صبر و تلاش بی­نیاز نخواهند بود.

    مسلمین و پیامبر خدا ص نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند، پیامبر خدا ص نیز از زمان آغاز دعوت حق خود در مکه تا دوران حکومتشان در مدینه پیوسته با جهاد و تلاش و نیز با تحمل مصائب و مشکلات حرکت خود را ادامه دادند تا درهای پیروزی و فتح و یاری خدا به سوی ایشان باز شد.

    در فضای مقابله دو گروه بحث نصرت و یاری پیش می­آید، هرگروه یا فردی در موقع درگیری و سختی نیازمند کمک از طرف دوستان و آشنایان می­باشد، پیامبر و مسلمین نیز در بحبوحه درگیری ها منتظر یاری از ناحیه قادر مطلق بودند، ولی آمدن این یاری و نصرت شرایط خاصی دارد.

    قرآن کریم در سوره بقره آیه 214 زمان رسیدن کمک از ناحیه پروردگار را اینگونه تصویر می­کند که

    یاری خدا بعداز تحمل مشکلات بیرونی و آسیب­های جسمی در حدی که به تزلزل روحی منجر شود خواهد رسید

    تسبیح به حمد:

    چه بسا این مدتِ طولانی سختی ها و تزلزلی که در دلها ایجاد کرده،در نظر مومنین لکه ای بر دامن کبریایی حضرت حق جل و علی بنشاند، پس بعد از رسیدن نصرت موعود الهی امر میشود به تسبیح و تنزیه پروردگار. البته این امر به تسبیح در مورد پیامبر ص میتواند تعلیمی باشد.

    احتمال دیگر هم این است که بعد از نصرت و یاری الهی و رسیدن فتح و پیروزی، به طور معمول انتظارها بیشتر می­شود و مشکلات پیش رو از جمله فقرها و آزار حضور منافقین و ... لب ها را به شکایت و چشم ها را به روی بدی ها بیشتر باز می­کند چرا که انتظار ها بیشتر شده. در این هنگام است که رهبر یک جامعه مامور است که تسبیح به حمد کند، یعنی بواسطه نشان دادن خوبی ها و زیبایی ها و حمد بر آن­ها دل ها را از دیدن عیب ها و ناشکری ها باز دارد و ساحت حضرت حق را از بد بینی ها دور بدارد.

    در واقع او مستحق تسبیح است چرا که همین بدی های ظاهری اگر به او نسبت داده شود، زیباهستند چرا که نتیجه ی آنها جز مصلحت های عام و بزرگ نیست، همان مصالحی که بواسطه آن­ها نظام تکوینی عالم برپا خواهد بود.

    البته ممکن است باء تسبیح به حمد را باء مصاحبت بگیریم و بگوییم در همراهی و در دلی این تحمید است که تسبیح و منزه دانستن خدا حاصل می­شود.

    چگونگی نصرت خدا و جنس آن:

    با توجه به تعبیر و رایت الناس ... معلوم می­شود که نصرتی که حضرت حق به ان اشاره دارند در مورد دین مردم و امر هدایتگری پیامبر است.

    ونیز از تعبیر آیه دوم معلوم میشود که چگونگی یاری خدا را باید در اثر آن که داخل شدن مردم در دین است جستجو کنیم، باید ببینیم به طور طبیعی چطور می­شود که مردمی مخالف با پیامبر و رسول چطور به سمت دین او سرازیر می­شوند آن هم به نحو گروهی  و احتمالا جوی. پس باید به دنبال زمینه های طبیعی و اسباب تغییر نظرات در افراد آن هم به نحو گروهی و عمومی باشیم.

    به نظر پاسخ با استفاده از آیه اول و قرینه­ای که در آن است مشخص می­شود چرا که فرموده وقتی نصرت خدا و پیروزی بیاید و این طبیعی است که وقتی پیروزی و غلبه مهمی که مد نظر آیه است برسد ( که احتمال داده اند مقصود فتح مکه باشد ) و پیامبر بر مرکز قدرت جزیره العرب مسلط شوند، به طور طبیعی قبایل پراکنده­ای که خود وابسته به قدرت مکه بودند سر تعظیم فرود بیاورند و داخل در دین و پرچم اسلام شوند.

    از آنچه ذکر شد پاسخ این سوال نیز روشن میشود که حکمت تعبیر به یدخلون به جای یدینون یا یسلمون (یعنی به جای این که بفرماید ایشان مسلمان شدند و به دین پیامبر معتقد شدند از تعبیر غریب دخول در دین استفاده شده است) از اینجا ناشی می­شود که ورود آنها به دین با توجه به تحلیل بالا و با توجه به قرینه افواجا از روی تحلیل و سنجش و انتخاب عقلی نبوده بلکه به علت تغییر جو غالب و تسلط و قدرت یافتن اسلام می­باشد و لذا تعبیر دخول در دین خدا مناسب­تر از تعبیر یسلمون است و چه بسا مراد از دخول در دین وارد شدن به سایه اسلام و تحت پرچم اسلام باشد.

    نکات تاریخی و نگاه مردم به قدرت نیز موید این مطلب است. سرزمین جزیره العرب محیطی به شدت قبیله ای بوده است و سران قبایل حرف اول را می­زدند، در آن محیط اگر رییس قبیله تصمیمی می­گرفت تمام قبیله کاری جز اطاعت از فرمان او نداشتند لذا با غلبه قدرت اسلام در شبه جزیره، رؤسای قبایل برای حفظ منافعشان به صورت ظاهری گروه گروه به اسلام می­پیوستند و این شرایط کار پیامبر را برای تعمیق دین در بین آن ها آسان تر می­کرد.

     

     



    -أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (بقره 214)

    - برگرفته شده از متن المیزان، 14/235.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/2/9 ::: ساعت 2:42 عصر :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    پاسخ به سوالات:

    سوالات چینشی:

    1.       نصر خدا چه زمانی می آید؟ چرا با "اذا"آمده است؟

    ·        طلب نصرت از خداوند بعد دچار شدن در سختیها و دگرگونیها به دلالت این آیه: (مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ)

    ·        استقامت و صبر در برابر آزار و اذیت مخالفین حق: (فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا)

    ·        در مقام یاری مومنین که جایی است که در برابر مجرمین ذلیل باشند از لحاظ امکانات و نفرات بعد از آنکه بینات آمده است: (فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ) و (وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ) و (لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏ مَواطِنَ کَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ)

    ·        زمانی که رسولان حق از مردم ناامید شوند در یاری کردن مردم از حق و گمان به اینکه مردم به ایشان دروغ گفته اند: (حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا) و (إِلاَّتَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ)

    2.      چرا عطف "ورایت الناس" مطرح شده اگر این عبارت حذف چه مشکلی پیش می آید؟

    ·        شاید نکته اینکه پیامبر بایستی شاهد این جریان باشد این است که چون محور اصلی نصر الهی در برابر دشمنان حق اوست و مومنین به برکت وجود او که همراه با بینات الهی است مورد نصر الهی قرار میگیرند زیرا درخواست رسول الهی یکی از ارکان آمدن نصر الهی است: (مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ) و (حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا) و (إِلاَّتَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ)

    3.      چرا به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون؟

    ·        واژه سلم در لغت التحقیق چنین آمده است: و التحقیق: أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو ما یقابل الخصومة و هو الموافقة الشدیدة فی الظاهر و الباطن بحیث لا یبقى خلاف فی البین. و من لوازم هذا المعنى مفاهیم الانقیاد و الصلح و الرضا.[1]

    در جریان فتح مکه ورود مردم و مشرکان مکه در دین چون در شرایطی قرار گرفته بودند که مجبور شدند نمیشود گفت که ار ته دل بوده است و صرفا یک دخول ظاهری بوده ولی تسلیم با توجه معنای آن هم باید ظاهری باشد هم باطنی.

    پس شاید بشود گفت وجه اینکه تعبیر به یدخلون آمده است همین مطلب فوق باشد.

    سوالات ارتباطی:

    1.      ارتباط بین تسبیح و حمد در یسبح بحمده چیست؟

    ·         در مورد تحلیل همراهی تسبیح با حمد در تفسیر المیزان ذیل آیه 130 سوره طه چنین آمده است:

    و قوله: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» أی نزهه متلبسا بحمده و الثناء علیه فإن هذه الحوادث التی یشق تحملها و الصبر علیها لها نسبة إلى فواعلها و لیست إلا سیئة یجب تنزیهه تعالى عنها و لها نسبة بالإذن إلیه تعالى و هی بهذه النسبة جمیلة لا یترتب علیها إلا مصالح عامة یصلح بها النظام الکونی ینبغی أن یحمد الله و یثنی علیه بها.[2]

    با توجه به تحلیلی که ایشان در این آیه و آیات مشابه این تعبیر دارند این موارد به دست میآید:

    ·         با در بحمده به معنای تلبس است یعنی تسبیح با حمد خداوند همپوشانی دارند و این کلام برای دو واقعه صادر نشده که نسبت به یکی تسبیح باشد و نسبت به دیگری حمد به خلاف جایی که حمد همراه واو آمده است.

    ·         در وقایعی که این تعبیر در قرآن برای آنها به کار رفته با اینکه یک واقعه و یک امر بیشتر نیستند ولی دو حیثیت دارند:

    o        از حیث نواقص و زشتیها و نیازهایی که مربوط به فاعلان مستقیم این وقایع است باید خداوند را نسبت به آنها تنزیه کرد.

    o        نسبت به اینکه اذن الهی در همه این حوادث بوده و قضای الهی به این حوادث است پس جمیل و زیباست و زیبایی آن در نگاه کلی به این وقایع قابل رویت است. از این جهت جایگاه حمد وستایش خداوند است که همه زیبایی ها مال اوست.

    2.      دستور تسبیح به حمد و استغفار چه ارتباطی با نصر و دخول مردم در دین دارد؟

    ·         با توجه به ارتباط یسبح بحمده مقداری از پاسخ به این سوال در بخش ارتباط تسبیح بحمد با نصر و دخول مردم در دین واضح میشود زیرا واقعه فتح مکه نیز از حوادثی است که دو حیثیت در آن دیده شده فلذا مورد دستور خداوند قرار گرفته به تسبیح متلبس به حمد

    اما وجه ارتباط نصر و دخول مردم با امر استغفار شاید این باشد که با اینکه پیامبر اکرم نهایت سعی خود را داشتند برای هدایت مردم ولی در نهایت آنها به مرحله تسلیم نرسیدند و در حد دخول ظاهری در دین اتفاق افتاد پس این امر به استغفار میتواند دو جهت داشته باشد:

    o        جهت اول اینکه طلب استغفار رسول برای مردمی باشد که به ظاهر به دین خدا گرویده اند و این استغفار برای آنها آمرزش الهی را به همراه داشته باشد و مردم را از زشتی های درونشان در برابر قهر الهی حفظ کند.

    o        جهت دوم برای رفع دنباله های نواقص اینگونه دخول در دین مردم از رسول باشد ولو اینکه حضرت نقصی در انجام رسالتشان نداشتند و در این طلب استغفار الباس چیزی است که رسول را از زشتی های درون مردم مکه محفوظ دارد.

    3.      آیا انه کان توابا مختص به امر به استغفار است یا به کل آیه سوم مرتبط است؟

    ·         اینکه خداوند متعال برگشت میکند به استعلا و بخشش به سمت بندگانش ارتباط دارد با در امان قرار دادن بندگانی که در باطن زشتی هایی دارند از عذاب خودش و دوم اینکه نواقصی در این واقعه بوده است را نیز جبران میکند و این برخورد از صفات جمال الهی است که همگان موظفند در برابر این فضل الهی او را ستایش کنند.



    [1] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏5، ص: 189

    [2]المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏14، ص: 235





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/2/9 ::: ساعت 12:15 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر

    کاظمی

    چینشی:

        1:نصر خدا چه زمانی می آید؟ چرا با "اذا"آمده است؟

    شرائط نصرت :

        1:طلب مستمر،

    البقرة : 214   أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ

    2:طلب نصرت الهی، صبر، ثبات قدم

    البقرة : 250   وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ

    3:اینکه خدا را یاری کنیم

    محمد : 7   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ

    4:  امیدی به دیگران نداشته باشیم.

    یوسف : 110   حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ

     

    5:صبر و استقامت

    فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ بِالصَّبْرِ مَعَ الْیَقِینِ فَافْعَلْ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَإِنَّ فِی الصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُ خَیْراً کَثِیراً وَ اعْلَمْ أَنَ‏النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْبِ وَ أَنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً.

     

    جواب سوال:

    نصر خدا زمانی می آید که شرائطش را فراهم کنیم و از شرائط مهمه این است که انسان طالب نصر او باشد و برای تحقق چیزهایی که او برایش مهم است اقدامی کند(ان تنصرالله) و خدا را یاری کند و در این راه حتی امیدی به دیگران نداشته باشد. تا توقع و امید  نصر خداوندرا داشته باشد و نصر خداوند به تلاش برای چیزهایی است که او در این خلقت برایش مهم است و سرمایه گذاری کرده است.مثل دین، رسول، قرآن و انسانها

    چرا عطف "ورایت الناس" مطرح شده اگر این عبارت حذف چه مشکلی پیش می آید؟

    نمی دانم

     

    به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون

    متدین شدن و تعبیر اسلام و ایمان و واژه هایی است که یک نوع آگاهی و انتخاب در آنها نهفته است یعنی انسان پس از بررسی های مختلف و شناخت نیازهای خود اسلام را به عنوان دین و برنامه زندگی اش انتخاب می کند و این مناسب با جمعیت نصر آن زمان سازگار نیست زیرا آنها زمانی که درانتظار این بود که ببینند رسول با کارهایش به کجا می رسد ایا شکست می خورد یا پیروز تا با پیروزی رسول به او بپیوندند این نشان از انتخاب دین اسلام نیست بلکه نان به نرخ روز خوردن است.

     

    فیدخلون فی دین الله افواجا چرا واژه کثیرا نیامده است؟

    گروه گروه منظور شاید گروه هم فکری بود که به هم مثلا در یک قبیله بودندو همه دسته جمعی به دین می پیوستند و این خود شاید به تعبیری یک نوع جو گیری بود که گروه گروه می آمدند و بدون انتخاب به دین می گرویدند.

    ارتباطی:

    ارتباط بین تسبیح به حمد و استغفار چیست؟

    این دستور با نصر و دخول ناس چه ارتباطی دارد؟ چرا این دستور می اید؟

    جمله انه کان توابا با ماقبل چه ارتباطی دارد؟

    فسبح بحمد

    أنّ الحمد فی مقابل الذّمّ، و یعبّر عنه بالفارسیّة بکلمة- ستایش، و عن الشکر بکلمة سپاس.

    ثمّ إنّ الحمد یلازم التسبیح، کما أنّ نسبة الصفات الثبوتیّة الى اللّه تعالى یلازم نفی الصفات السلبیّة أوّلا، و بهذا اللحاظ قد استعملا مقارنین: فسبّح بحمد ربّک، یسبّحون بحمد ربّهم، و نحن نسبّح بحمدک، الحمد للّه الّذی لم یتّخذ ولدا و لم یکن له شریک، و یسبّح الرّعد بحمده، و إن من شی‏ء إلّا یسبّح بحمده.

    و الجارّ و المجرور (بحمده) متعلّق بمقدّر، فیکون مستقرّا فی محلّ حال، أی فسبّح اللّه کائنا و مستقرّا بالتحمید. أو متعلّق بالتسبیح، و المعنى فسبّح بإلصاق الحمد و بسبب التحمید، فکأنّ التحمید هو الموجب لتحقّق التسبیح و به یتحقّق فهو الّذی ثبت له الحمد، و له الغنى و المجد و العزّة و الحکم و الولایة، و لیس فیه ضعف و لا نقص و لا احتیاج و لا محکومیّة.

    المیزان فَاصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها ..."طه المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏14، ص: 235

    و قوله: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» أی نزهه متلبسا بحمده و الثناء علیه فإن هذه الحوادث التی یشق تحملها و الصبر علیها لها نسبة إلى فواعلها و لیست إلا سیئة یجب تنزیهه تعالى عنها و لها نسبة بالإذن إلیه تعالى و هی بهذه النسبة جمیلة لا یترتب علیها إلا مصالح عامة یصلح بها النظام الکونی ینبغی أن یحمد الله و یثنی علیه بها.

    نتیجه نصرت الهی:

        1:کسی بر ما مسلط نمی شود

    آل‏عمران : 160   إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

    2:ثبات قدم :

    محمد : 7   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ

     

    نصری اتفاق افتاده است و در این نصر و مردم که رو به دین آورده اند گاهی نگاهی خاص عیوبی را به خدا نسبت می دهند که مثلا ما که اسلام اردیم چرا دیگر بلاو ... این چه خدایی است و ... کار رسول این است که این فاصله بین مردم و خدا را تصحیح کند. با تسبیح و دور دانستن خدا نسبت به عیوبی که به او به نسبت می دهند و باید حمد کند چرا که اثر این کاری که خدا کرده(نصر) اثرات جمیلی دارد و اثرات خوبی دارد که چنین کاری شایسته ستایش و تحمید است. و به قول علامه این تسبیح نوعش این است که متلبس به حمد باشد.

    نتیجه نهایی در این نوع ترکیب:

    تسبیحی که می کنی همراه با ستایش خداند باشد. یعنی این نگاه اشتباهی که مردم به خداوند در این نصرت پیدا می کنند و توقعات اشتباهی که دارند و نگاه منفی که به کار خداوند پیدا می کنند و حرفهایی نسبت می دهند تو خداوند را همراه با ستایش و اینکه کاری کرده است کارستان، منزه بدار و فاصله مردم و خداوند را با نسبت های ناروایی که می بندند ، با تسبیح به حمد تصحیح کن.

    واستغفره

    در این راه شاید احساس کنی که نتوانی آنچه را که خداوند درامر تسبیح به حمد از تو می خواهدانجام دهی و آن طوری که او میخواهد امر تسبیح را انجام دهی و ریزه کاری هایی داشته باشد که دیگر قدرت تو نباشد اگر متصل به قدرت پوشش خداوند نشوی پس تلاشی کن و زحمتی داشته باشد تا پوشش خداوند را برای خود به ارمغان بیاوری.

    به کمک تحمید و ستایش و با همراهی این ستایش، تسبیح کن و نسبتی که به خدا می بنند و شایسته او نیست را منزه نما. با اثری از نصر و اتفاقاتی که در زندگی مردم روی داده است خدا را متوجه شوندکه مورد ستایش است و زمانی که این اتفاق افتاد همراه این نوع تحمید تنزیه نما.

    کار ناتمام است و بقیه اش را در کلاس مطرح خواهم کرد.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/2/9 ::: ساعت 9:50 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    کاظمی

    چینشی:

        1:نصر خدا چه زمانی می آید؟ چرا با "اذا"آمده است؟

    شرائط نصرت :

        1:طلب مستمر،

    البقرة : 214   أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ

    2:طلب نصرت الهی، صبر، ثبات قدم

    البقرة : 250   وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ

    3:اینکه خدا را یاری کنیم

    محمد : 7   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ

    4:  امیدی به دیگران نداشته باشیم.

    یوسف : 110   حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ

     

    5:صبر و استقامت

    فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ بِالصَّبْرِ مَعَ الْیَقِینِ فَافْعَلْ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَإِنَّ فِی الصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُ خَیْراً کَثِیراً وَ اعْلَمْ أَنَ‏النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْبِ وَ أَنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً.

     

    جواب سوال:

    نصر خدا زمانی می آید که شرائطش را فراهم کنیم و از شرائط مهمه این است که انسان طالب نصر او باشد و برای تحقق چیزهایی که او برایش مهم است اقدامی کند(ان تنصرالله) و خدا را یاری کند و در این راه حتی امیدی به دیگران نداشته باشد. تا توقع و امید  نصر خداوندرا داشته باشد و نصر خداوند به تلاش برای چیزهایی است که او در این خلقت برایش مهم است و سرمایه گذاری کرده است.مثل دین، رسول، قرآن و انسانها

    چرا عطف "ورایت الناس" مطرح شده اگر این عبارت حذف چه مشکلی پیش می آید؟

    نمی دانم

     

    به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون

    متدین شدن و تعبیر اسلام و ایمان و واژه هایی است که یک نوع آگاهی و انتخاب در آنها نهفته است یعنی انسان پس از بررسی های مختلف و شناخت نیازهای خود اسلام را به عنوان دین و برنامه زندگی اش انتخاب می کند و این مناسب با جمعیت نصر آن زمان سازگار نیست زیرا آنها زمانی که درانتظار این بود که ببینند رسول با کارهایش به کجا می رسد ایا شکست می خورد یا پیروز تا با پیروزی رسول به او بپیوندند این نشان از انتخاب دین اسلام نیست بلکه نان به نرخ روز خوردن است.

     

    فیدخلون فی دین الله افواجا چرا واژه کثیرا نیامده است؟

    گروه گروه منظور شاید گروه هم فکری بود که به هم مثلا در یک قبیله بودندو همه دسته جمعی به دین می پیوستند و این خود شاید به تعبیری یک نوع جو گیری بود که گروه گروه می آمدند و بدون انتخاب به دین می گرویدند.

    ارتباطی:

    ارتباط بین تسبیح به حمد و استغفار چیست؟

    این دستور با نصر و دخول ناس چه ارتباطی دارد؟ چرا این دستور می اید؟

    جمله انه کان توابا با ماقبل چه ارتباطی دارد؟

    فسبح بحمد

    أنّ الحمد فی مقابل الذّمّ، و یعبّر عنه بالفارسیّة بکلمة- ستایش، و عن الشکر بکلمة سپاس.

    ثمّ إنّ الحمد یلازم التسبیح، کما أنّ نسبة الصفات الثبوتیّة الى اللّه تعالى یلازم نفی الصفات السلبیّة أوّلا، و بهذا اللحاظ قد استعملا مقارنین: فسبّح بحمد ربّک، یسبّحون بحمد ربّهم، و نحن نسبّح بحمدک، الحمد للّه الّذی لم یتّخذ ولدا و لم یکن له شریک، و یسبّح الرّعد بحمده، و إن من شی‏ء إلّا یسبّح بحمده.

    و الجارّ و المجرور (بحمده) متعلّق بمقدّر، فیکون مستقرّا فی محلّ حال، أی فسبّح اللّه کائنا و مستقرّا بالتحمید. أو متعلّق بالتسبیح، و المعنى فسبّح بإلصاق الحمد و بسبب التحمید، فکأنّ التحمید هو الموجب لتحقّق التسبیح و به یتحقّق فهو الّذی ثبت له الحمد، و له الغنى و المجد و العزّة و الحکم و الولایة، و لیس فیه ضعف و لا نقص و لا احتیاج و لا محکومیّة.

    المیزان فَاصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها ..."طه المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏14، ص: 235

    و قوله: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» أی نزهه متلبسا بحمده و الثناء علیه فإن هذه الحوادث التی یشق تحملها و الصبر علیها لها نسبة إلى فواعلها و لیست إلا سیئة یجب تنزیهه تعالى عنها و لها نسبة بالإذن إلیه تعالى و هی بهذه النسبة جمیلة لا یترتب علیها إلا مصالح عامة یصلح بها النظام الکونی ینبغی أن یحمد الله و یثنی علیه بها.

    نتیجه نصرت الهی:

        1:کسی بر ما مسلط نمی شود

    آل‏عمران : 160   إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

    2:ثبات قدم :

    محمد : 7   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ

     

    نصری اتفاق افتاده است و در این نصر و مردم که رو به دین آورده اند گاهی نگاهی خاص عیوبی را به خدا نسبت می دهند که مثلا ما که اسلام اردیم چرا دیگر بلاو ... این چه خدایی است و ... کار رسول این است که این فاصله بین مردم و خدا را تصحیح کند. با تسبیح و دور دانستن خدا نسبت به عیوبی که به او به نسبت می دهند و باید حمد کند چرا که اثر این کاری که خدا کرده(نصر) اثرات جمیلی دارد و اثرات خوبی دارد که چنین کاری شایسته ستایش و تحمید است. و به قول علامه این تسبیح نوعش این است که متلبس به حمد باشد.

    نتیجه نهایی در این نوع ترکیب:

    تسبیحی که می کنی همراه با ستایش خداند باشد. یعنی این نگاه اشتباهی که مردم به خداوند در این نصرت پیدا می کنند و توقعات اشتباهی که دارند و نگاه منفی که به کار خداوند پیدا می کنند و حرفهایی نسبت می دهند تو خداوند را همراه با ستایش و اینکه کاری کرده است کارستان، منزه بدار و فاصله مردم و خداوند را با نسبت های ناروایی که می بندند ، با تسبیح به حمد تصحیح کن.

    واستغفره

    در این راه شاید احساس کنی که نتوانی آنچه را که خداوند درامر تسبیح به حمد از تو می خواهدانجام دهی و آن طوری که او میخواهد امر تسبیح را انجام دهی و ریزه کاری هایی داشته باشد که دیگر قدرت تو نباشد اگر متصل به قدرت پوشش خداوند نشوی پس تلاشی کن و زحمتی داشته باشد تا پوشش خداوند را برای خود به ارمغان بیاوری.

    به کمک تحمید و ستایش و با همراهی این ستایش، تسبیح کن و نسبتی که به خدا می بنند و شایسته او نیست را منزه نما. با اثری از نصر و اتفاقاتی که در زندگی مردم روی داده است خدا را متوجه شوندکه مورد ستایش است و زمانی که این اتفاق افتاد همراه این نوع تحمید تنزیه نما.

    کار ناتمام است و بقیه اش را در کلاس مطرح خواهم کرد.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/2/9 ::: ساعت 9:44 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    کاظمی

    چینشی:

    نصر خدا چگونه و چه زمانی می آید؟ (چرا جاء امده است اینکه دست ما نسیست و نیاز است بیاید.)

    به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون واژه یدخلون فی دین الله واژه غریبی است

    ذکر رایت چه نکته ای دارد و اگر می فرمود ویدخلون الناس فی دین الله افواجا چه مشکلی داشت؟

    فیدخلون فی دین الله افواجا

    چرا تواب آمده است

    این نوع ترکیب (فسبح بحمد ربک )چه نکته ای دارد؟چرا برای واژه حمد مثل تسبیح و استغفار از فعل استفاده نکرده است؟ 

    ارتباطی:

    ارتباط بین تسبیح به حمد و استغفار چیست؟

    ارتباط نصر و فتح؟

    ارتباط نصر و فتح و داخل شدن فوج فوج مردم در دین خدا؟ 

    جرا تسبیح مقدم شده زیرا به نظر می رسد مناسب با نصر و فتح حمد است که ابتدا باید حمد مطرح می شد.

    این دستور با نصر و دخول ناس چه ارتباطی دارد؟ چرا این دستور می اید؟

    ***

    کلید سوره، نصر می باشد که این سوال مطرح می شود که چرا من در زندگی ام این نصرت و گشایش را از طرف خدا احساس نمی کنم  چه کنم تا موجبات نصر خدا را در خود ایجاد کنم؟ چرا خودم را مامور این تسبیح به حمد و استفغفار نمی دانم. که با بررسی کلید سوره در نگاه قرانی می توان به پاسخ برخی سوالاتی که مطرح شده است دست یافت.

    شرائط نصرت :

    1:استقامت وتهی دستی نسبت به خود وامید به نصر الهی

    البقرة : 214   أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ

    2:طلب نصرت الهی و صبر و ثبات قدم در اهداف:

    البقرة : 250   وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ

    اینکه تا به حال به نصر نرسیده ایم به خاطر ذنوب وزیاده روی در کارهاواموراتمان است

    آل‏عمران : 147   وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ

    3:هر کس که از او یاری بخواهد (هرکس که او بخواهد یاری می کند نه اینکه هرکس یاری را بخواهد؟؟؟؟؟؟؟؟قرینه هو العزیزوحکیم هم قابل توجه است )

    الروم : 5   بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ

    محمد : 7   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ

    4:اینکه خدا را یاری کنیم ؟

    موانع نصرت :

    اشتراءحیوه آخرت به دنیا :

    البقرة : 86   أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِفَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ

    تبعیت از غیر خدا:

    البقرة : 120   وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْقُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ

    ظلم :

    البقرة : 270   وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمینَمِنْ أَنْصارٍ

    کفر:

    آل‏عمران : 56   فَأَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ

    نفاق:

    النساء : 145   إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیراً

    استکبار:

    النساء : 173   فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلیماً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً به قرینه اینکه نصر از جانب خداست لازم است مطرح شود

    التوبة : 74   یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلیماً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ

    عبادت غیر خدا:

    الحج : 71   وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ ما لَیْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ

    الروم : 29   بَلِ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ

     

    نتیجه نصرت الهی:

    1:کسی بر ما مسلط نمی شود

    آل‏عمران : 160   إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

    2:ثبات قدم :

    محمد : 7   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ


    3:شفاعت در قیامت وسختی های آن

    البقرة : 123   وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (نیاز به این دارد که مفهوم گیری شود وآیا می توان چنین مفهومی گرفت )

    چگونگی نصرت الهی :

    التوبة : 25   لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏ مَواطِنَ کَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ ثمُ‏َّ أَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلىَ‏ رَسُولِهِ وَ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُواْ  وَ ذَالِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ(26)

    چه زمانی نصر می آید؟

    یوسف : 110   حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ

    محمد : 7   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ

    فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ بِالصَّبْرِ مَعَ الْیَقِینِ فَافْعَلْ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَإِنَّ فِی الصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُ خَیْراً کَثِیراً وَ اعْلَمْ أَنَ‏النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْبِ وَ أَنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً.

    چگونه خدا را یاری کنیم ؟به نصر رسولش

    الأعراف : 157   الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ِ

    تسبیح و حمد و استغفار ارتباطش با نصر و فتح:

    قبل از نصر انسان در تنگنا و فشار است و در این تنهایی انسان نگاه توقعی از خدا پیدا می کند و تزلزلی ایجاد می شود که ممکن است حالت خاصی داشته باشد و عیب را از طرف خدا بداند ولی زمانی که نصر آمد متوجه می شود که این طول کشیدن به خاطر نظمی است که آن حاکم در نظر داشته است و او مبرای از هر نوع عیبی است و سپاس می کند و اقدام برای پوشش خراب کاری هایش انجام می دهد.

    البته به نظر می رسد که برای جواب دهی به این سوال باید واژه های تسبیح و حمد و استغفار نیز کار شوند.

     

     

     

     

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/1/26 ::: ساعت 1:43 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر

    جمع بندی سوالات و پاسخ به آن ها:

    سوال از فضای سوره:

    موضوع محوری در این سوره کدام است؟ آیا میتوان نصرت الهی را محور سوره دانست و مطالب سوره را مسائل مرتبط با آن به حساب آورد؟

     

    پاسخ به این سوال:

    سوره با فرض وصول نصرت الهی به پیامبر و مسلمین و اقتران فتح و پیروزی با یاری خدا آغاز می­شود، سپس فضا و نتیجه ای را که از این فتح بزرگ رخ می­دهد را به تصویر می­کشد و می­فرماید: و می­بینی مردم را که به صورت دسته دسته وارد دین خدا می­شوند.

    بعد از این فضاسازی به وظایف رهبر دینی در قبال این موهبت عظیمی که بواسطه عنایت و کمک خدا حاصل شد می­پردازد؛ (موهبت بزرگی که رسول را به قسمت مهمی از اهداف خود که همان هدایت خلق بود میرساند و این دخول افواج مردم در دین در واقع زمینه­ایست برای هدایت آن­ها به مراحل بالاتر دین.)

     

    به نظر محوریت نصر در این سوره امر واضحی است.


    سوالات چینشی:

    1.         نصرت خدا چگونه می­آید؟

    2.         به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون (یدینون)واژه یدخلون فی دین الله چه توضیحی دارد؟

    3.         چرا برای واژه حمد مثل تسبیح و استغفار از فعل استفاده نکرده است؟

    4.       دخول در دین به صورت فوج فوج حاوی چه بار معنایی است؟

    5.       چرا در آخر سوره از مناسبت با استغفار روی برگردانده و بجای آن تعبیر کرده به انه کان توابا؟

     

    پاسخ به سوال 1 :

    با توجه به این که سوره اصل نصرت خدا را مفروض گرفته و از وظایف د رزمان نصرت حرف میزند معلوم میشود که یاری خدا حتمی است و با توجه به تعبیر و رایت الناس ... معلوم میشود که نصرتی که حضرت حق به ان اشاره دارند در مورد دین مردم و امر هدایتگری پیامبر است.

    ونیز از تعبیر آیه دوم معلوم میشود که چگونگی یاری خدا را باید در اثر آن که داخل شدن مردم در دین است جستجو کنیم، باید ببینیم به طور طبیعی چطور می­شود که مردمی مخالف با پیامبر و رسول چطور به سمت دین او سرازیر می­شوند آن هم به نحو گروهی  و احتمالا جوی. باتوجه به این فرمایش که «أبی الله ان یجری الامور الا باسبابها» احتمال معجزه و تغییر ناگهانی نظرات بدون زمینه خاصی منتفی است پس باید به دنبال زمینه های طبیعی و اسباب تغییر نظرات در افراد آن هم به نحو گروهی و عمومی باشیم.

    به نظر پاسخ با استفاده از آیه اول و قرینه­ای که در آن است مشخص می­شود چرا که فرموده وقتی نصرت خدا و پیروزی بیاید و این طبیعی است که وقتی پیروزی و غلبه مهمی که مد نظر آیه است برسد ( که احتمال داده اند مقصود فتح مکه باشد ) و پیامبر بر مرکز قدرت جزیره العرب مسلط شوند، به طور طبیعی قبایل پراکنده­ای که خود وابسته به قدرت مکه بودند سر تعظیم فرود بیاورند و داخل در دین و پرچم اسلام شوند.

    پس خلاصه پاسخ از سوال اول این شد:

    اولا که نصرت الهی با فتح و پیروزی قرین است / ثانیا خداوند امور را به واسطه اسباب عادی پیش میبرد / ثالثا نصرت الهی که قرین به پیروز است با اسباب عادی فتح که عبارت باشد از تقویت سپاه اسلام از طرق مختلف(مثل ایجاد سکینه در دل مومنین) و تضعیف سپاه کفر(ایجاد رعب در دل دشمن و غلبه کید خود برکید کفار) حاصل می­شود.

     

    پاسخ به سوال 2 :

    از آنچه ذکر شد پاسخ این سوال نیز روشن میشود که حکمت تعبیر به یدخلون به جای یدینون یا یسلمون از اینجا ناشی میشود که ورود آنها به دین با توجه به تحلیل بالا و با توجه به قرینه افواجا از روی تحلیل و سنجش و انتخاب عقلی نبوده بلکه به علت تغییر جو غالب و تسلط و قدرت یافتن اسلام می­باشد و لذا تعبیر دخول در دین خدا مناسب­تر از تعبیر یسلمون است و چه بسا مراد از دخول در دین وارد شدن به سایه اسلام و تحت پرچم اسلام باشد.

     

    پاسخ به سوال 3 :

    به پاسخی نرسیدم.

     

    پاسخ به سوال 4 :

    با توضیحاتی که در پاسخ به سوال 1 و 2 داده شد جواب این سوال نیز معلوم می­شود.

     

    پاسخ به سوال 5 :

    به پاسخی نرسیدم.

     

     

    سوالات ارتباطی:

    1.        چرا تسبیح به حمد مقدم شده است بر استغفار ؟

    2.        چه ارتباطی بین نصرت و فتح در آیه اول و بین تسبیح در آیه سوم وجود دارد؟

    3.      چه ارتباطی بین نصرت و فتح و بین استغفار است؟

    4.      آیا بین تسبیح و حمد و استغفار ارتباط خاصی وجود دارد؟

     

    پاسخ به سوال 1 :

    فعلا به پاسخی نرسیدم.

     

    پاسخ به سوال 2 :

    تسبیح بمعنای پاک و منزه دانستن خداست و با توجه به اینکه نصرت و یاری و فتح معمولا بعد از تحمل مشکلات و سختی ها و صبر روی خواهد داد[1] و بعنوان وعده­ای الهی مومنین انتظار آن را می‌کشند[2]چه بسا این مدتِ سختی و احیانا طولانی تزلزلی در دلها ایجاد کند و در نظر مومنین لکه ای بر دامن کبریایی حضرت حق جل و علی بنشیند، پس بعد از رسیدن نصرت موعود الهی امر میشود به تسبیح و تنزیه پروردگار.

     

    پاسخ به سوال 3 :

    با توجه به توضیحی که در پاسخ به سوال قبلی ارائه شد، چه بسا علت امر به استغفار نیز همان شائبه‎‌‌هایی است که ممکن است شیطان در قلب مومنین ایجاد کند.

     

    پاسخ به سوال 4 :

    با توجه به پاسخ سوال دوم و سوم، اصل ارتباط تسبیح و استغفار با نصرت و فتح معلوم شد، و ممکن است ارتباط این دو باهم نیز در ادامه توضیحات قبلی اینطور تفسیر شود که تسبیح برای اثبات و تاکید بر تنزیه خدا و جبران عقب گردی که دل ها دچار آن شده بودن می­باشد و استغفار نیز پوشاننده ای است از ضعف قبلی.



    [1] - أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (بقره 214)

    [2] - وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلى‏ قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ (روم 47)





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/1/26 ::: ساعت 7:23 صبح :::   توسط محمدهادی قراباغی 
    نظرات شما: نظر

    جمع بندی سوالات چینشی و ارتباطی:

    سوالات چینشی:

    1.        نصر خدا چگونه و چه زمانی می آید؟

    2.       به جای یدخلون چرا نفرمود یسلمون (یدینون)واژه یدخلون فی دین الله چه توضیحی دارد؟

    3.       ذکر رایت چه نکته ای دارد و اگر می فرمود ویدخلون الناس فی دین الله افواجا چه مشکلی داشت؟

    4.      چرا برای واژه حمد مثل تسبیح و استغفار از فعل استفاده نکرده است؟

    5.      چرا تسبیح را با حمد همراه کرد و هرکدام را جداگانه نیاورد؟

    6.       چرا برای هماهنگی با امر به استغفار به جای توابا نفرمود غفارا؟

    7.      چرا به جای تعبیر کثیرا تعبیر افواجا را بکار برد؟

    8.      چه نکته‌ای در بکار بردن تعبیر فسبح و استغفر به جای تعبیر صل لربک یا اذکراسم ربک هست؟

    9.      چرا تنها ازپیامبرخواسته که تسبیح واستغفارکند؟آیا تسبیح و استغفار پس از نصر و فتح از شؤون پیامبراست؟

    سوالات ارتباطی:

    1.      چه ارتباطی بین نصرالله و آیه ورایت الناس... وجود دارد؟

    2.      چه ارتباطی بین نصرالله و امر به تسبیح و حمد و استغفار وجود دارد؟

    3.      چه رابطه ای بین امر به تسبیح و حمد و امر به استغفار وجود دارد؟

    4.      جرا تسبیح مقدم شده زیرا به نظر می رسد مناسب با نصر و فتح حمد است که ابتدا باید حمد مطرح می شد؟

    5.      انه کان توابا تعلیل استغفار است یا تعلیل کل جمله فسبح، توضیحش چگونه است؟

    کلید سوره نصر:

    فاعلین نصر:

    ·        خداوند متعال:

    أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (بقره 214)

    نکته: اشاره به شرایطى که منجر به نصر الهى میشود و اینکه زمان نصر الهى براى پیامبر اکرم نزدیک خواهد بود

    وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلى‏ قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ (روم 47)

    نکته: نصر مومنین حقى است به گردن خداوند و دوم اینکه شرط رسیدن نصر مرتکب جرم شدن بعد از آمدن بینات است‏

    ·        الهه های دروغین:

    أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ (انیبا 43)

    نکته: اشاره به قدرت بر نصر نداشتن الهه غیر الله و اختصاص نصر به الله

    فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطیعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ یَظْلِمْ مِنْکُمْ نُذِقْهُ عَذاباً کَبیراً (فرقان 19)

    نکته: نصر و یاورى در روز قیامت براى مشرکین وجود ندارد

    وَ لا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ (اعراف 192)

    نکته: الهه دروغین توان یارى خود و مشرکان را ندارند

    ·        مومنین:

    إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى‏ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (انفال 72)

    وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (انفال 74)

    نکته: یکى از مصادیق نصر یارى مومنین به یکدیگر است که این یارى‏رساندن از صفات مومنان واقعى شمرده شده است

    مخاطبین نصر:

    ·        پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) و انبیا مرسلین:

    وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً (فتح 3)

    نکته: پیامبر اسلام مخاطب نصر الهى است‏

    وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلینَ (انعام 34)

    حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ (یوسف 110)

    وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ (انبیا 77)

    وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبینَ (صافات 116)

    نکته: اول زمان آمدن نصر الهى مشخص شده و دوم اینکه آمدن نصر الهى جزو کلمات الله و سنتهاى بى تبدیل الهى است‏

    ·        مومنین حقیقی و افراد مورد ظلم واقع شده:

    یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّکمُ‏ْ عَلىَ‏ تجَِارَةٍ تُنجِیکمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(10) ... وَ أُخْرَى‏ تحُِبُّونهََا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(صف 13)

    نکته: مومنین واقعى مخاطب اصلى نصر الهى و اینکه زمان نصر الهى نزدیک است‏

    أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ (حج 39)

    نکته: ویژگى آمدن نصر الهى مورد ظلم واقع شدن است

    ·        منافقین:

    وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فی‏ صُدُورِ الْعالَمینَ (عنکبوت 10)

    نکته: یک نوع برخورد در برابر نصر الهى برخورد منافق گونه است‏

    ·        الهه های دروغین و مشرکین:

    وَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ (اعراف 197)

    نکته: الهه دروغین نه توان نصر خود را دارند و نه نصر مشرکان را

    شرایط رسیدن نصر الهی:

    وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (آل‏عمران 123)

    لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏ مَواطِنَ کَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ (توبه 25)

    نکته: زمان نصر الهى در این دو آیه بیان شده است در زمان ذلت واقعى  

    إِلاَّتَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ (توبه 40)

    نکته: زمان یارى پیامبر اکرم از طرف خداوند وقتى است که مردم‏دست از یارى او بردارند

    یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّکمُ‏ْ عَلىَ‏ تجَِارَةٍ تُنجِیکمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(10) ... وَ أُخْرَى‏ تحُِبُّونهََا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(صف 13)

    نکته: مومنین واقعى مخاطب اصلى نصر الهى و اینکه زمان نصر الهى نزدیک است‏

    وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلینَ (انعام 34)

    حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ (یوسف 110)

    وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ (انبیا 77)

    وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبینَ (صافات 116)

    نکته: اول زمان آمدن نصر الهى مشخص شده و دوم اینکه آمدن نصر الهى جزو کلمات الله و سنتهاى بى تبدیل الهى است‏

    ...





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 94/1/25 ::: ساعت 6:16 عصر :::   توسط معین علیزاده 
    نظرات شما: نظر
    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >