سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در سختی، دوست آزموده می شود . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ (1) وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً (2) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً

             کاظمی

إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ

1-چرا نصر به الله اضافه شده است؟

الف: تعظیم هذا النصر

ب: أنه نصر عزیز خارق للعادة اعتنى اللّه بإیجاد أسبابه و لم تجر على متعارف تولد الحوادث عن أمثالها. 

وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً 

نکته تفسیری نیافتم.

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ

1- علت تقدم صیغه امر "فسبح بحمد ربک" بر امر"واستغفره": استغفار نوعی حاجت است. رسول اکرم(ص)قبل از درخواست غفران، خداوند را ثنا و حمد می کند تا مقدمه ای بر پذیرش استغفار و حاجتش باشد.همانطور که عرف عرب قبل از در خواست حاجت، شروع به ثنا گویی می کند.

2-علت اینکه تسبیح و حمد قبل از استغفار آمده است؟تسبیح:  منزه کردن خدا از هر نوع نقصی است(صفات سلبیه). عبد، چه ارتباط انعامی برقرار شده باشد ویا نشده باشد او منزه از هر عیبی است. حمد: ثنای خداوند است به خاطر اِنعامی که بر عبد کرده است. خدایی را اثبات کرده که دارای صفات کمال است که می تواند انعام کند. حمد جامعی است بین جانب خدا و بهره عبد.به خلاف تسبیح که فقط توصیف جانب خدا بود. اما استغفار:  فقط بهره عبد است چرا که او طلب می کند که خدا از مواخذه اش در گذرد.

برداشت شخصی از متن التحریر:خدایی که منزه است، اگر به من انعام نکرد عیبی و نقصی بر او نیست. حال اگر انعامی کرد، حمد می کنم و در نعمات هایی که داده من یقینا کوتاهی کرده ام و نیاز مندبه استغفار هستم تا من را مواخذه نکند. با این توضیح ارتباط تسبیح و حمد و استغفار به بیان نویسنده روشن می شود.

3-چرا از ضمیر استفاده نکرد و بجای بحمده، بحمد ربک فرمود؟ رب یعنی سیادت و آقایی که ارفاق کرده و شخص را تا کمال رسانده است و این تکریم وعنایت و شان تلطف رب به مربوبش است.و اگر ضمیر استفاده می کرد این جنبه تلطف رب به مربوبش روشن نمی شد.

إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً:

 

1:جمله چهار تاکید دارد ان، کان، صیغه مبالغه، تنوین تعظیم همه نشان گر این است که فالمعنى: هو شدید القبول لتوبة عباده کثیر قبوله إیاها.

2-این جمله، تعلیل امر به استغفار است. که موجب این می شود که طالب غفران، رغبت به اجابت در خواستش کند. حال اینکه تسبیح و مد نیاز مند به تعلیل ندارند چرا که آها انشاء تنزیه و ثناء هستند.

3-فعل کان به این معناست که این اتصاف از گذشته بوده است. همچنانکه در توبه حضرت آدم نیز وجود داشته است.

4-چرا توابا فرمود و حال اینکه مناسب با استغفار این بود که غفارا می فرمود؟

الف: یک نوع تلطفی است به رسول الله.زیرا اگر غفارا می آمد نشان از  این بود که رسول اکرم(ص) گناهی مرتکب شده و نیاز مند بخشش و غفران خداوند است.

ب: همچنین به خاطر این است که حرف"ب" در تواب با حرف"ج" در افواج خیلی با هم سازگارند زیرا هر دوی اینها از حروف شدید هستند به خلاف حرف"ر" در غفار که از حروف مابین شدت و رخوت است.

 

 

3





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/10/30 ::: ساعت 4:3 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر