پرتو. کوثر:( زهراپور)
سیر پرداختن:
1. ابتداء توجه به مکی بودن و تعداد آیه؛
2. آوردن سوره و معنای آن؛
احتمالا در معنای «کوثر» دو معنا را با هم جمع کرده اند: سرچشمه خود جوش، افزاینده: سرچشمه ی افزاینده.
3. شرح لغات:
در معنا کردن به معنا لغت و چگونگی استعمال توجه شده مثل: چیزی به او بخشید که این بخشیدن بیش از درخواست یا انتظار بداد.
4. بدون عنوان بندی به شرح و تفسیر آیات پرداختن:
إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ (1):
A. ابتداء به خود جمله و چگونگی آمدن آن به طور کلی توجه شده:
جمله اسمیه مؤکد و ضمیر جمع متکلم(نا) و مکرر(انا، اعطینا):
الف. دلالت مینماید به تخصیص اعطاء به فاعل؛
ب. و ضمانت و تعظیم آن؛
ج. و دخالت علل و اسباب فاعلى؛
و چون اعطاء تملیک از روى تفضل و بمقدار استعداد گیرنده و کرامت دهنده(؟؟) است، این اعطاء بىپایان مىباشد و پیوسته افزایش مىیابد.
B. به کلمات کلیدی توجه شده:
فعل اعطینا:
(توجه به ماضی بودن فعل) دلالت به اعطاء سابق دارد.
الکوثر:
1. (با توجه به معنای لغت، مطلق آمدن ):
چون به معناى منبع و ماده جوشان و افزاینده است و قرینهاى براى تحدید آن در ظاهر آیه نیست، هر چیزى را شامل مىشود که از روح مخاطب گرامى سرچشمه گرفته.
2. (دلیل بر اینکه سرچشمه فیاض وحی و نبوت است دو چیز است): و شاید بقرینه عهد و خطاب، همان سرچشمه فیاض وحى و نبوت باشد که دیگر خیرات از موارد و آثار آنست.
(توضیح معانی دیگر و برگرداندن به معنای وحی و نبوت و دلیلش) :
و آنچه مفسرین ذکر کردهاند- از قرآن، حکمت و علم، کثرت ذریه، علماء امت، کثرت پیروان، شفاعت- همین بیان آثار و موارد وحى و نبوت است که پیش از اینها به آن حضرت داده شده و فعل ماضى اعطینا، نیز دلالت بر همین دارد،(؟)
(مظاهر و آثار این کوثر که به حقیقت وحی و نبوت دلالت دارد):
1. قرآن از آثار همین کوثر وحى و استعداد آن است و خود کوثرى است که از آیات آن علم و معرفت مىجوشد و هر طالبى را به اندازه ظرفیتش سیراب مىگرداند، و تلاوت آیاتش اذهان و نفوس را از اوهام باطل و عادات و اخلاق پست پاک مىسازد و سرچشمه حکمت را از درون فطرتها جارى مىنماید: «یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة»- این کتاب و حکمت که مورد اشاره آیه است و از سرچشمه تعلیم قرآن مایه مىگیرد، خود سرچشمه جوشان و خیر کثیرى است که به همه جوانب زندگى جارى مىشود: «و من یؤت الحکمة فقد أوتی خیرا کثیرا».
کتاب و حکمتى که قرآن پس از تزکیه تعلیم مىدهد، چشم عقل فطرى را به مبادى و نهایت جهان و طریق سلوک انسان و رازها و ریشههاى آفرینش و اصول احکام باز مىنماید. قرآن با این طریق تعلیم، حس تحقیق و دریافت را در اذهان مردمان مستعد بیدار کرد و علوم و عقاید و اوهام جامد آنها را در هم شکست، و بسر چشمه معارف و ایمان پاک هدایتشان نمود و در این اذهان سرچشمههایى گشود.
2. مظهر دیگر و مثل کامل این کوثر، گفتار و رفتار و روش و اخلاق آن حضرت بود که براى همیشه سرچشمه ایمان و معرفت و حکمت و طریق زندگى و ابدیت است.
3. (عترت حضرت)و همین کوثر، از مجراى توارث و خون و تربیت خاصى در وجود امامان و ذریه پاکش جریان یافت و موجب تکثیر نسل او و هدایت خلق گردید. چنان که از یگانه دختر اطهرش- با آن همه دشمنىها و کشتارها- فرزندانى با ایمان و غیور پدید آمدند و براى هدایت و نجات خلق بهر سو پراکنده و افزوده شدند و منشأ فیض و هدایت خلق در هر زمان گردیدند.
4. و همچنین هر یک از علماى اسلام که وارث معارف قرآن و پیوسته بروح محمدى (ص) و وحى او مىباشند فرزندان روحى آن حضرت و شعبهاى از نهر کوثرند و لا یزال سرچشمه اصول و فروع اسلام از افکارشان منفجر شده بسوى فراگیرندگان جارى مىشود، چه مردم زمان آنها را بشناسند یا نشناسند. و چون این سرچشمهها متصل به منبع فیاض وحى و داراى اصول روشن و فطرى مىباشد، همواره فطرتها و وجدانهاى پاک آنها را مىپذیرد و با فقد تبلیغ منظم و مجهز و با همه مشکلات و موانع، پیروان این آئین افزایش مىیابند. هدف نهایى امامت و رهبرى آن نیز گذراندن مسلمانان از مشکلات عادى زندگى و رساندن به سرچشمه کوثر مىباشد «1».
5. حقیقت شفاعت در آخرت نیز نمودار همین کوثر و پیوستگى به آن است.
اوصاف و ویژگی های کوثر:
(ابتدا توجه به روایات و حقیقت معنای کوثر):
اوصافى که در روایات از طرق مختلف، درباره حوض یا نهر کوثر شده، تمثیل و اشاراتى است از همین سرچشمه وحى و نبوت:
«عن النبى: انه نهر فى الجنة وعدنیه ربى فیه خیر کثیر احلى من العسل و ابیض من اللبن و ابرد من الثلج ... حافتاه الزبرجد و اوانیه من فضة لا یظمأ من شرب منه
»- کوثر نهرى است در بهشت که پروردگارم به من وعده داده، در آن خیر بسیار است، از عسل شیرینتر و از شیر سپیدتر و از یخ سردتر است، دو لبه آن زبرجد و ظروف آن از نقره مىباشد، هر کس از آن بنوشد تشنه نشود.
ما فى الجنة بستان الا و فیه من الکوثر نهر جارى ...
- در بهشت بوستانى نیست مگر آنکه در آن از کوثر نهرى جارى است.
(با توجه به روایات):
الف. نهر کوثر چنان که در بعضى روایات آمده، از زیر عرش جریان دارد و مبدء و نهایت آن بىپایان و نامحدود است.
ب. و هر کس به اندازه ظرفیت ذهن صاف و پاکش از آن دریافت و بهرهاى دارد (شاید جمله- اوانیه من فضة- اشاره به این گونه ظرفیت یا نمودارى از آن باشد)-
ج. و چون معارف و علوم بشرى نیست که سرچشمهاش سطحى و پایانپذیر و دریافتش محدود و آلوده به شهوات و اوهام و ناگوار در ذوقها باشد.
د. چون منبع کوثر از زیر عرش فرمانفرمایى پروردگار است و بصورت وحى جریان دارد، خروشان و پاک کننده و درهم شکننده و بالا برنده و گسترش یابنده و سازنده است
ه . و در هر جهت و هر ظرفى و پدیدهاى مظهرى دارد، براى ظرفیتهاى قابل، خرمى و تحرک و کمال و نیرومندى و خوشى مىآورد و براى ظرفیتهاى ناقابل تباهى و افسردگى و زوال در بردارد.
اینگونه آثار و نمودارها از مراتب و مجارى وحى رخ مىنماید، گرچه سرچشمه و کوثر آن از نظرهایى پنهان باشد- چه غریزى و محدود مانند وحى زنبور عسل باشد، یا عالى و عقلى چون وحى پیمبرى . از همین جهت که کوثر، اصل و منبع و مظاهرى دارد، مطلق آمده: إنا أعطیناک الکوثر ...
فصل لربک و انحر:
(نکات تفریع آیه):
این آیه تفریع به آیه سابق و بگفته عموم مفسرین: امر به شکرگزارى در مقابل اعطاء کوثر، بوسیله نماز است که متضمن شکر به قلب و زبان و جوارح میباشد.
(نکات امر به صل با توجه با لربک):
با تو چون پیش از این امر «فصل»، نماز واجب بوده، این امر باید تأکیدى و یا بقرینه لربک، تنبیه به اختصاص و اخلاص هر چه بیشتر نماز براى پروردگار باشد- نه آن چنان نمازى که خود نمایان و مانعین ماعون مىگزارند-
(مقصود از امر به نحر) :
1. و نیز مقصود از امر «انحر» ایجاب قربانى شتر است که گرانبهاترین مال عرب بود، در راه خدا و خالص براى پروردگار- نه در راه بتها و خودنمایى که مشرکین انجام مىدادند.
2. شاید معناى این امر (چنان که از ائمه معصومین «ع» روایت شده) بالا بردن دو دست تا بالاى سینه و محاذى گلوگاه،
3. و یا جلو آوردن سینه و روى، هنگام تکبیرات نماز باشد که توجه کامل بربوبیت را مىنمایاند زیرا اینگونه روى آوردن و بالا بردن دستها هماهنگى روح و اعضاء و تواضع بنده و روى آوردن او به پروردگار و روى گرداندن و پشتسر گذاردن ما سوا است.
(جمع بندی کل آیه):
و شاید امر تفریعى «فصل» متضمن جزاء شرط مقدر باشد، یعنى: چون بتو کوثر اعطاء کردیم براى اینکه این منبع فیاض را هر چه بیشتر و بهر سو جارى گردانى، باید براى پروردگارت همى نمازگزارى و قربانى نمایى، زیرا نماز کامل، پیوستگى به پروردگار و باز نمودن مجارى روح از موانع نفسانى، براى جریان فیض و رحمت و قربانى، انفاق گرانبهاترین حیوانات مورد علاقه براى پروردگار است. این نماز و قربانى است که سرچشمه کوثر را بروى شخص و بسوى خلق میگشاید. و با ترک آن هر سرچشمه خیرى بسته و خشک و حیات انسانى جامد و ساکن و ناپایدار مىگردد:
إن شانئک هو الأبتر:
( توجه به چینش کلی آیه):
ان و ضمیر هو، تأکید در تأکید و حصر را مىرسانند.
پس از آن خبر مؤکد به اعطاء کوثرى که خود سرشار و افزاینده و جارى شونده است.
این آیه ناپایدارى زندگى و اندیشه کوتاه و جامد مانعین کوثر و دشمنان مظهر آن را اعلام مینماید: براستى، ابتر همان دشمن کینهورز تو است، نه تو! کفر پیشگان قریش و دیگر دشمنان رسول اکرم (ص) چون خود را نیرومند و دعوت و شریعت او را مخالف با عقاید عرب و ملل دنیا مىدیدند امیدوار بودند و پیشبینى مىنمودند که دعوت و نام آن حضرت چندان نمىپاید و از میان مىرود و بعد از آنکه پسران آن حضرت (قاسم و عبد الله در مکه و ابراهیم در مدینه) در اوان طفولیت از دنیا رفتند، این امید و آرزوى دشمنان بیشتر شد تا آنجا که بعضى فرومایگان گستاخ آنها- مانند عاص بن وائل- با لحن سرزنش و ناسزا آن حضرت را ابتر نامید. این آیه بعکس امید و آرزوى آن کوتاه بینان فرومایه، با پیشبینى مؤکد اعلام میدارد که ابتر آنها مىباشند که کینه و دشمنى با دارنده کوثر را در دل دارند،نه دارنده کوثر.
(تحلیل کوثر و ابتر با توجه به ظهور نداشتن کوثر و قدرت نمایی و چشمگیر بودن باطل):
کوثر چون سرچشمه حق و خیر و کمال است که از درون خلقت و ضمیر نبوت و انسانهاى عالى مقام مىجوشد، همیشه تحرک و جریان دارد و بهر سو پیش مىرود گرچه ظهور نداشته باشد. باطل و شر هر چند قدرتنمایى کند و چشمگیر باشد، چون سرچشمه و پایه و مایه ندارد خشک و ناپایدار و منقطع (ابتر) است گرچه در نظر کوتاه بین که روز را روزگار مىپندارد ثابت و پایدار بنماید. از نظر حق و آیاتش که روزگارها بیش از روزى بلکه ساعتى و آنى نیست، دارنده کوثر و منطقش و آئینش در امتداد نور و زمان و کیهان همواره پیش مىرود و دشمنانش ابتر مىمانند و زائل مىشوند، خواه فرومایگان کوتاه اندیش و محکوم باطل باور کنند یا نکنند. مگر بتتراشان و بتپرستان مغرور عرب که این آیه با لحن مؤکد و قاطعش در گوش آنها طنین افکند باور مىنمودند که خود و نسلشان که قرنها بر دیگر مردم حکومت مىکردند و اندیشه و اوهامى که روزگاران بر آنها چیره بود، رو به زوال و انقراض مىروند. آیندگان دیدند و ما هم دیدیم که چگونه آنها به تاریکى رفتند و دارنده کوثر تابندگى و ابدیت یافت.
(مخاطب آیه):
مخاطب در این سوره- مانند سوره و الضحى و الم نشرح- شخص رسول خدا (ص) است.
(ویژگی مخارج صوتی حروف و حرکات و ترکیبات و... سوره):
مخارج صوتى حروف و حرکات و ترکیبات و فواصل این سوره، آهنگ و ایقاعات خاص و وصف ناشدنى دارد. هر آیه داراى دو ایقاع است که از حروف یک مخرج و قریب المخرج «ا، ن، ک، ل» متصل و منفصل و فواصل راء ما قبل فتحه، ترکیب یافته که از مجموع آنها آهنگ یکنواخت برمىآید. آیه اول با حرکت کسره و نون مشدد و فتحهها و سکونهاى متوالى آمده که حرکت اعطاء را از مبدء تا نهایت مینمایاند صداى حروف و حرکات متنوع آیه دو، نمایاننده دو امر متوالى است. ایقاع اول آیه سه: «إن شانئک» اندک امتداد معنا و کوتاهى ایقاع دوم، «هو الأبتر» قطع دنباله مضمون را مینمایاند.
اوزان و کلمات خاص این سوره: اعطیناک، الکوثر، انحر، شانئ؛ الأبتر، است. معانى عالى و پیشگویى قاطع که در سه آیه کوتاه این سوره آمده و در آهنگ حروف و حرکات و کلمات خاص و متقارب و متقابل نمودار شده، نه میتوان چنان که هست دریافت و نه وصف نمود و خود سرچشمه کوثر و نشانه کلام برتر و به عجز آوردن بشر است.
(فضیلت خواندن سوره در فرائض و نوافل):
ابو بصیر از امام صادق (ع) چنین آورد: آنکه سوره إنا أعطیناک الکوثر- در فرائض و نوافل خود بخواند خداوند در روز قیامت او را از کوثر بیاشاماند».
______________________________
(1)-
و الله لو تکافئوا عن زمام نبذه الیه رسول الله لاعتقله و لسار بهم سیرا سجحا ... و لاوردهم منهلا نمیرا فضفاضا تطفح ضفتاه
: بخدا سوگند اگر همدستى میکردند و زمامدارى را که رسول خدا بوى داده بود به عهدهاش مىگذاشتند آنها را آسان پیش مىبرد ... تا به سرچشمه جوشان و پرمایه و گوارایى مىرساند که از دو سوى آن سرشار میریخت»- از خطابه حضرت زهرا (ع) هنگام بیماریش، براى بانوان مهاجر و انصار.
نظرات شما: نظر