بسم الله الرحمن الرحیم
نتیجه مباحثه سوره کوثر در تفسیر پرتو: کاظمی، موذنی و علیزاده
[سوره الکوثر (108): آیات 1 تا 3]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ (2) إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)
ترجمه |
ترجمه
ما بتو بخشیدیم سرچشمه افزاینده را. (1)
پس براى پروردگارت نماز گزار و نحر کن. (2)
بیگمان دشمن کینهجوى تو دنبال بریده است. (3)
شرح لغات |
شرح لغات:
نکات تفسیری در لغات:
1. اعطى: چیزى را به او بخشید- در دسترسش گذارد، بیش از درخواست یا انتظار بداد.
2. الکوثر: صفت مبالغه (از کثرت): سرچشمه خود جوش، افزاینده، سرشار، خیر بسیار.
3. انحر: امر از نحر: بر گلوگاه حیوان زد، ذبحش کرد، به نماز یا در برابر چیزى ایستاد، کارى را بشایستگى انجام داد، سینهاش را به جلو آورد.
4. شانئ: اسم فاعل از شنأ: با او دشمنى کرد، بدرفتارى نمود، کینهاش را به دل گرفت.شنآن، مصدر و دلالت بر رفت و آمد دارد. مانند: خلجان و دوران.
5. ابتر: نازا، دم بریده، بىنام و نشان، ناپایدار، مقطوع الخیر.
سوال:
1. تفاوت کار لغوی آقای صفایی با طالقانی چیست؟ آیا مرحوم طالقانی در مواردی لوازم معنایی بیان می کنند یا مصادیق را بیان می کنند؟
2. مقایسه با تطهیر صلاح می دانید که مرحله به مرحله که کار می کنیم با تطهیر مقایسه کنیم. مثلا ابتدا با لغات سپس سوالات و ... ؟
إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ:
1. تخصیص اعطاء به فاعل و ضمانت(کسی نمی تواند بگیردو اعطاء قابل برگشت نیست. که از تو بگیریم): مستند جمله اسمیه موکد. و تعظیم آن و دخالت علل و اسباب فاعلى- مستند: ضمیر جمع متکلم و مکرر
2. این اعطاء بىپایان مىباشد و پیوسته افزایش مىیابد. مستند: چون اعطاء تملیک از روى تفضل و بمقدار استعداد گیرنده و کرامت دهنده است،(در مورد صفات دیگر خدا نیز می توان چنین گفت مثلا در مورد رحمن و ...؟)
3. فعل اعطینا، دلالت به اعطاء سابق دارد.
الکوثر:
احتمال اول: هر چیزى را شامل مىشود که از روح مخاطب گرامى سرچشمه گرفته. مستند: چون به معناى منبع و ماده جوشان و افزاینده است و قرینهاى براى تحدید آن در ظاهر آیه نیست،
احتمال دوم: سرچشمه فیاض وحى و نبوت باشد که دیگر خیرات از موارد و آثار آنست. مستند: شاید بقرینه عهد و خطاب،
4. آنچه مفسرین ذکر کردهاند- از قرآن، حکمت و علم، کثرت ذریه، علماء امت، کثرت پیروان، شفاعت- همین بیان آثار و موارد وحى و نبوت است که پیش از اینها به آن حضرت داده شده مستند: فعل ماضى اعطینا، نیز دلالت بر همین دارد،
توضیح و جمع کردن آثار و مظهرات کوثر، بر اساس معنای کوثر که وحی و نبوت گرفته بودند:
1. قرآن از آثار همین کوثر وحى و استعداد آن است و خود کوثرى است که از آیات آن علم و معرفت مىجوشد و هر طالبى را به اندازه ظرفیتش سیراب مىگرداند، و تلاوت آیاتش اذهان و نفوس را از اوهام باطل و عادات و اخلاق پست پاک مىسازد و سرچشمه حکمت را از درون فطرتها جارى مىنماید: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»- این کتاب و حکمت که مورد اشاره آیه است و از سرچشمه تعلیم قرآن مایه مىگیرد، خود سرچشمه جوشان و خیر کثیرى است که به همه جوانب زندگى جارى مىشود: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً».
*کوثر سرچشمه خیر کثیر، قرآن از آثار وحی می شود و قرآن کوثری است برای تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت و خود این کتاب و حکمت نیز سرچشمه ای برای خیر کثیر است (کوثر در کوثر می شود)
چگونگی کوثر بودن قرآن: کتاب و حکمتى که قرآن پس از تزکیه تعلیم مىدهد، چشم عقل فطرى را به مبادى و نهایت جهان و طریق سلوک انسان و رازها و ریشههاى آفرینش و اصول احکام باز مىنماید. قرآن با این طریق تعلیم، حس تحقیق و دریافت را در اذهان مردمان مستعد بیدار کرد و علوم و عقاید و اوهام جامد آنها را در هم شکست، و بسر چشمه معارف و ایمان پاک هدایتشان نمود و در این اذهان سرچشمههایى گشود. (قران را مظهر دانستند و گفتار حضرت را مظهر آیا بین این دو تفاوت است.)
2. گفتار و رفتار و روش و اخلاق آن حضرت: که براى همیشه سرچشمه ایمان و معرفت و حکمت و طریق زندگى و ابدیت است.
3. امامان و ذریه پاکش : مستند:و همین کوثر، از مجراى توارث و خون و تربیت خاصى در وجود امامان و ذریه پاکش جریان یافت و موجب تکثیر نسل او و هدایت خلق گردید.
4. 4. علماى اسلام: و همچنین هر یک از علماى اسلام که وارث معارف قرآن و پیوسته بروح محمدى (ص) و وحى او مىباشند فرزندان روحى آن حضرت و شعبهاى از نهر کوثرند و لا یزال سرچشمه اصول و فروع اسلام از افکارشان منفجر شده بسوى فراگیرندگان جارى مىشود، مستند 1-چون این سرچشمهها متصل به منبع فیاض وحى و داراى اصول روشن و فطرى مىباشد، 2-هدف نهایى امامت و رهبرى، آن نیز گذراندن مسلمانان از مشکلات عادى زندگى و رساندن به سرچشمه کوثر مىباشد
5. شفاعت: حقیقت شفاعت در آخرت نیز نمودار همین کوثر و پیوستگى به آن(وحی و نبوت) است.
سوال:
1. تفاوت آثار، مظهر و نمودار چیست؟
اوصافى که در روایات از طرق مختلف، درباره حوض یا نهر کوثر شده، تمثیل و اشاراتى است از همین سرچشمه وحى و نبوت:[1]
تمثیل و توضیحاتی در مورد کوثر:
1. از زیر عرش جریان دارد و مبدء و نهایت آن بىپایان و نامحدود است.
2. هر کس به اندازه ظرفیت ذهن صاف و پاکش از آن دریافت و بهرهاى دارد مستند: (شاید جمله- اوانیه من فضة- اشاره به این گونه ظرفیت یا نمودارى از آن باشد) چون معارف و علوم بشرى نیست که سرچشمهاش سطحى و پایانپذیر و دریافتش محدود و آلوده به شهوات و اوهام و ناگوار در ذوقها باشد.
3. خروشان و پاک کننده و درهم شکننده و بالا برنده و گسترش یابنده و سازنده است و در هر جهت و هر ظرفى و پدیدهاى مظهرى دارد، براى ظرفیتهاى قابل، خرمى و تحرک و کمال و نیرومندى و خوشى مىآورد و براى ظرفیتهاى ناقابل تباهى و افسردگى و زوال در بردارد. استناد: چون منبع کوثر از زیر عرش فرمانفرمایى پروردگار است و بصورت وحى جریان دارد،
کلام عام و جمع بندی کلی و مستند کلی ایشان در اثار و نمودارهای کوثر:
1. اینگونه آثار و نمودارها از مراتب و مجارى وحى رخ مىنماید، گرچه سرچشمه و کوثر آن از نظرهایى پنهان باشد
2. از همین جهت که کوثر، اصل و منبع و مظاهرى دارد، مطلق آمده: إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ:
1. امر به شکرگزارى در مقابل اعطاء کوثر، مستند: نماز متضمن شکر به قلب و زبان و جوارح میباشد.
2. این امر به نماز تاکیدی است.یا تنبیه به اختتصاص و اخلاص بیشتر. استناد: چون پیش از این امر «فصلّ»، نماز واجب بوده، قرینه لربک
3. ایجاب قربانى شتر که گرانبهاترین مال عرب بود، در راه خدا وخالص براى پروردگار- نه در راه بتها و خودنمایى که مشرکین انجام مىدادند. مستند: مقصود از امر «انحر»
4. شاید معناى این امر«انحر» توجه کامل بربوبیت را مىنمایاند. استناد: (چنان که از ائمه معصومین «ع» روایت شده) بالا بردن دو دست تا بالاى سینه و محاذى گلوگاه، و یا جلو آوردن سینه و روى، هنگام تکبیرات نماز باشد.توضیح و تحلیل روایت: زیرا اینگونه روى آوردن و بالا بردن دستها هماهنگى روح و اعضاء و تواضع بنده و روى آوردن او به پروردگار و روى گرداندن و پشتسر گذاردن ما سوا است.
5. شاید امر تفریعى «فصلّ» متضمن جزاء شرط مقدر باشد، یعنى: چون بتو کوثر اعطاء کردیم براى اینکه این منبع فیاض را هر چه بیشتر و بهر سو جارى گردانى، باید براى پروردگارت همى نمازگزارى و قربانى نمایى، استناد، تحلیل نماز کامل و قربانی: زیرا نماز کامل، پیوستگى به پروردگار و باز نمودن مجارى روح از موانع نفسانى، براى جریان فیض و رحمت و قربانى، انفاق گرانبهاترین حیوانات مورد علاقه براى پروردگار است. این نماز و قربانى است که سرچشمه کوثر را بروى شخص و بسوى خلق میگشاید. و با ترک آن هر سرچشمه خیرى بسته و خشک و حیات انسانى جامد و ساکن و ناپایدار مىگردد:
إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ:
1. ان و ضمیر هو، تأکید در تأکید و حصر را مىرسانند.
2. این آیه ناپایدارى زندگى و اندیشه کوتاه و جامد مانعین کوثر و دشمنان مظهر آن را اعلام مینماید استناد: تحلیل شان نزول با تکیه بر فضای مخاطب سوره
3. این آیه بعکس امید و آرزوى آن کوتاه بینان فرومایه، با پیشبینى مؤکد اعلام میدارد که اابتر آنها هستند. استناد: 1- چون سرچشمه حق و خیر و کمال است که از درون خلقت و ضمیر نبوت و انسانهاى عالى مقام مىجوشد، همیشه تحرک و جریان دارد و بهر سو پیش مىرود گرچه ظهور نداشته باشد. باطل و شر هر چند قدرتنمایى کند و چشمگیر باشد، چون سرچشمه و پایه و مایه ندارد خشک و ناپایدار و منقطع (ابتر) است گرچه در نظر کوتاه بین که روز را روزگار مىپندارد ثابت و پایدار بنماید.2- از نظر حق و آیاتش که روزگارها بیش از روزى بلکه ساعتى و آنى نیست، دارنده کوثر و منطقش و آئینش در امتداد نور و زمان و کیهان همواره پیش مىرود و دشمنانش ابتر مىمانند و زائل مىشوند، خواه فرومایگان کوتاه اندیش و محکوم باطل باور کنند یا نکنند.
مخاطب سوره، آهنگ سوره، روایت فضل سوره
مخاطب در این سوره- مانند سوره و الضحى و الم نشرح- شخص رسول خدا (ص) است.
ابو بصیر از امام صادق (ع) چنین آورد: آنکه سوره إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ- در فرائض و نوافل خود بخواند خداوند در روز قیامت او را از کوثر بیاشاماند».
[1] «عن النبى: انه نهر فى الجنة وعدنیه ربى فیه خیر کثیر احلى من العسل و ابیض من اللبن و ابرد من الثلج ... حافتاه الزبرجد و اوانیه من فضة لا یظمأ من شرب منه»- کوثر نهرى است در بهشت که پروردگارم به من وعده داده، در آن خیر بسیار است، از عسل شیرینتر و از شیر سپیدتر و از یخ سردتر است، دو لبه آن زبرجد و ظروف آن از نقره مىباشد، هر کس از آن بنوشد تشنه نشود.ما فى الجنة بستان الا و فیه من الکوثر نهر جارى ...- در بهشت بوستانى نیست مگر آنکه در آن از کوثر نهرى جارى است.
نظرات شما: نظر