سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ به داوود علیه السلام وحی کرد :«ای داوود ! به من شادمان باش و از یادم لذّت ببر و با مناجات من متنعّم شو که به زودی، خانه را از فاسقانْ خواهم پرداخت ولعنت خود را بر ظالمان قرار خواهم داد» . [امام صادق علیه السلام]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

 

3- مراحل عبودیت‏

روش: چون تعابیر مختلف است نشان می دهد که مرحله ای است و در هر مرحله حدی از معنا نهفته است.

در قرآن

  • عبد مؤمن

  • عبد صالح

  • عبد مُخلِص

  • و عبد مُخلَص داریم

و این نشان مى‏دهد که:در هر مرحله از ایمان و صلاح و اخلاص

  • چه با دست عبد (مخلِص)

  • و چه با دست خدا (مخلَص) حدى از عبودیت نهفته است

 

از تمامى شرک‏ها خلاص شود، آن هم نه با دست خودش که باز خودش در میان باشد، بل با دست خدا و بلاى او[2] که

نتیجه دست خدا و بلای او:

  • دیگر هیچ کس جز او در این وجود حکومت ندارد

  • و هیچ چیز جز امر او در این روح موجى بر نمى‏انگیزد، که قلب او در میان دست‏هاى خداست و دل او عرش حکومت اوست؛ «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمنِ».[3]

  • در این شبستان جز چراغ حکم او نیست. آنچه این دل خسته را روشن مى‏کند فقط امر اوست و اشاره‏ى اوست.

  • در میان جاذبه‏ها آنچه او را مى‏کشد جذبه‏ى محبت اوست

  • در کنار زمزمه‏ها آنچه در گوش او مى‏نشیند، زمزمه‏ى مناجات اوست،

    • که عبد پس ازتلاش‏ها

    • و مناجات‏هایى که با خدا دارد

    • و پس ازارتباطهایى که با خدا برقرار مى‏کند

    • به آنجا مى‏رسد که خدا به مناجات او و نجواى او روى مى‏آورد، که: «للَّه عِبادٌ ناجاهم فى فِکْرِهم وَ کَلَّمَهُمْ فى‏ ذاتِ عُقُولِهِمْ». این خداست که با این عباد به نجوا مى‏نشیند.

 

 

نمونه ای از مرحله کامل عبد:

این سلیمان است که:

  • در متن قدرت، آن هم تا آن‏جا که براى هیچ کس میسر نشده تا آن‏جا که دریاها و آسمان‏ها و جن و پرنده مسخر او شده‏اند،

  • این سلیمان است که در این متن غرق نمى‏شود که از نعمت‏ها به سوى خدا باز مى‏گردد؛ «نِعْمَ الْعَبْدُ انَّهُ اوّابٌ».[6]

برای روشن شدن معنای نعم العبد از ملموسات زندگی استفاده می کنند:

ما هنوز نمى‏توانیم شیرینى و حلاوت این کلام را احساس کنیم؛ «نِعْمَ الْعَبْد». این خداست که سلیمان را مى‏پسندد و از او به خوبى یاد مى‏کند.

هر کس در محدوده‏ى همتش از تأیید دیگران و از توجه دیگران لذت مى‏برد.

  • بچه‏ها از نگاه و ستایش بزرگ‏ترها

  • و بزرگ‏ترها از توجه رؤسا دلشاد مى‏شوند

  • تا آن‏جا که توجه آنها در روزنامه‏ها یا در جمع بزرگان و یا در مجمع‏هاى جهانى دل آنها را مى‏لرزاند و دلشادشان مى‏کند.

  • نوچه‏ها مى‏خواهند در محضر لوطى بزرگ از آنها نامى برده شود

  • و سران ارتش‏ مى‏خواهند در محضر فرمانده به آنها اشاره‏اى بشود.

  • آنها حلاوت و شیرینى این یاد و توجه و نگاه را احساس مى‏کنند.

اما عبد:

  • از زمین بالاتر مى‏رود

  • و «رَبُّ السَّمواتِ وَ الْارْضِ» را مى‏شناسد

  • و حضور عظیم او را مى‏فهمد دیگر تأیید زمینى‏ها دلش را نمى‏گیرد و اینها برایش حلاوتى ندارد.

  • او مى‏خواهد در آسمان به عظمت یاد شود؛ «دُعِىَ فِى ملکوت السَّمواتِ عَظیماً».[7] او تأیید خداى هستى را مى‏خواهد.

تاثیر نعم العبد برای عبد:

  • و این‏جاست که نعم‏العبد، آنچنان حلاوت و مستى و نشئه‏اى مى‏آورد که هیچ تلخى و خمارى بر آن گرد نمى‏پاشد.

  • و این کلام آنچنان سرشارى و سیرابى مى‏آورد که دیگر عطش و خلأیى دامن آنها را نمى‏گیرد.

 این مستى و شیرینى را کسى بیشتر احساس مى‏کند:

  • که عظمت خدا را بیشتر احساس کرده است

  • و حضور او را زیادتر ادراک نموده است.

علت امضای خدا در کارنامه سلیمان:

سلیمان خوب است چون «اوّاب» است. «اوّاب» با «توّاب» تفاوت دارد.

تفاوت اواب با تواب:

توبه، بازگشت از گناه است، اما «اوبه‏» بازگشت است. زنبور عسل را اوّاب مى‏گویند چون زیاد مى‏رود و باز مى‏گردد و در هر بازگشت شهدى همراه مى‏آورد و عسلى مى‏سازد. ما کوچک‏تر که بودیم، براى خرید نان و ماست، روانه‏ى بازارمان مى‏کردند. ما در راه به هر چیزى روى مى‏آوردیم؛ چرخ و فلک مى‏دیدیم، مى‏ایستادیم؛ دعوا مى‏دیدیم به دنبال ماجرا مى‏رفتیم. ما براى خرید رفته بودیم و جمعى بر سر سفره منتظرمان بودند، اما بى‏خیال به هر چیزى چشم مى‏دوختیم، به هر جمعى مى‏پیوستیم و به جاى آوردن نان و ماست بر سر سفره باید در خیابان‏ها وکوچه‏ها و کلانترى‏ها سراغمان را مى‏گرفتند و در انتظارمان مى‏نشستند.

اوّاب کسى است که:

  • مى‏رود و باز مى‏گردد

  • و مقهور جاذبه‏ها نمى‏شود و دل به هر کششى نمى‏دهد و چشم به هر جلوه‏اى نمى‏دوزد.

  • او دنبال کارى است و در تمامى حوادث این کار را فراموش نمى‏کند و در هر برخوردى با هر گُلى شیره‏اش را مى‏مکد و حاصلش را مى‏آورد.

عبدى را خدا مى‏ستاید :که دامن او را

  • خارِ حادثه‏ها

  • و جاذبه‏ها نمى‏چسبد

  • و کشش‏هاى زمینى او را سنگین نمى‏کند و در خود نگه نمى‏دارد؛





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 95/3/1 ::: ساعت 1:16 عصر :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر