بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه بخش عبودیت تا ارزش عبودیت:
روش استاد در این بخش:
· ایشان در این بخش براساس محتوایی که از بخش کفر به دست آوردند به تحلیل عبودیت در چند بخش مفهوم و ارزش و مراحل و شئون عبودیت میپردازند.
· در کنار این کار با تسلطی که بر آیات و روایات شریفه دارند جوانب مختلف عبودیت را برای روشن شدن دقیق مراد از آیات سوره کافرون مورد بررسی قرار داده اند.
· اما نکته سوم اینکه روش تبیین ایشان همان روشی است که تا حال بر طبق آن به بررسی آیات سوره کافرون در بخش کفر پرداخته ایم.
مهمترین نکات:
· و محتواى خطاب به ما مىآموزد که چه معیارى را اساس قرار بدهیم و بر چه چیزى پافشارى کنیم و حد و مرز دین را در کجا بدانیم؛ که جوهر دین چیزى جز عبودیت نیست.
· این عبودیت است که شیطانها را مشخص مىکند و مردود مىکند؛ که شیطان در عبادت عاجز نیست ولى از عبودیت عاجز است. شیطان سالها عبادت دارد، ولى عبودیت ندارد، حتى به اندازهى یک سجده.
· از عبودیت باید آغاز کرد و به عبادت رسید. همراه حقیقت است که شریعت و طریقت معنا پیدا مىکند.
· اشتباه این است که عمل را معیار بگیریم و عبادت را حساب کنیم، که در مرحلهى اول، معیار ایمان است و سپس اخلاص است و سپس سعى.
· حدّ و مرز دین با عبودیت مشخص مىشود و عبودیت در این سوره دو بعد دارد:
o یکى بُعد نفى «لا اعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لا انَا عابِدٌ ما عَبَدْتُمْ». در این دو جمله معبودهاى آنان نفى مىشود؛
o و دوم بُعد اثبات است: «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِىَ دین»؛ چون با توجه به نفى معبودها مشخص مىشود که حقیقت دین چیزى جز عبودیت اللَّه نیست.
مفهوم عبودیت:
· در عبودیت سه عنصر نیّت و سنت و اهمیّت، نهفته است.
· عبودیت این است که تو همچون مرده در برابر غسال هیچ حرکتى از خودت نداشته باشى و هیچ انگیزهاى جز از ناحیهى امر و تکلیف نداشته باشى؛ در نتیجه به اندازهاى حرکت مىکنى که تو را وادار کرده باشند و دستور داده باشند. و این حقیقت نیت است.
· نیتها مراحلى دارند و درجاتى: گاهى فرار از آتش است و گاهى عشق به بهشت است و گاهى قرب و رضوان او.
· در هر حال این نیت عنصر اول است. و هر کس به اندازهى نیتش بهرهمند مىشود. و نیتها به اندازهى معرفت و بینشها رشد و انحطاط مىگیرند.
· گذشته از نیت الهى، سنت الهى هم مطرح است. این کافى نیست که به خاطر خدا حرکت کنى، که این حرکت باید مطابق آداب و احکام و سنتى باشد که او گذاشته. نیت الهى با سنت الهى هماهنگ است. ناهماهنگىها از نیات شیطانى است که رخت خدایى بر تن کردهاند.
· عنصر سوم از آنجا مطرح مىشود که گاهى میان احکام تزاحم رخ مىدهد و امکان جمع باقى نمىماند. در اینجا نمىتوان از دم دست برداشت که باید اهمیتها را در نظر گرفت؛ چون امر خدا به آن عملى تعلق خواهد گرفت که از مصلحت بیشتر و اهمیت زیادترى برخوردار باشد.
· آنچه از ما مىخواهند عمل نیست و حتى عمل مطابق سنت نیست، که نیت و سنت و اهمیت این هر سه مطرح هستند. و اینها عبودیت را و بندگى را نشان مىدهند؛
· شیطان دامهایى دارد و براى یک دسته از دام عبادت کار مىکشد و آنها را صید مىکند. و آنها مفتون شده و در فتنه گرفتار گردیدهاند و خیال مىکنند رسیدهاند. و قدرتها و تسخیرها را دلیل مىآورند که آتش برمىدارند و از ما فىالضمیر خبر مىدهند. و از این قبیل قدرتها که هست ولى دلیل حقانیت نیست.
· راستى فتنهها آن قدر هستند که واقف و سالک و زاهد و عابد را در خود بگیرند، مگر آنکه به عبودیت روى بیاوریم و در حصن توحید و در قلعهى ولایت خدا پناه بگیریم و در هر گام از نیت و انگیزه و از سنت و شکل عمل و از اهمیتها در هنگام تزاحم کمک بگیریم.
نظرات شما: نظر