سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزد نیکوترین گمانم به تو باش ای گرامی ترین گرامیان! و مرا با عصمت تأیید فرما و زبانم را به حکمت بگشای . [امام زین العابدین علیه السلام ـ در دعای استغفار ـ]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

خصلت های کفر:

سوالات: تفاوت خصلت های کفربا ریشه ها و اثار کفر چیست؟ارتباط خصلت با دو تیتر قبلی (شکل ها و اثار)چیست؟

مثلا می فرمایند خصلت ایمان رویش است و فلاح، این ادبیات تفاوتش با آثار و نتیجه چیست که بگوییم اثار ایمان رویش است و فلاح .

یا تفاوت ریشه با خصلت: ایا می توان گفت که مثلا تحجر و رکود ریشه اش خود پرستی است؟ ایا منظور همین است؟

روش :

مرحوم صفایی از سوره شمس ولیل این بحث را شروع می کنند.سوال این است که:چرا از این دو سوره استفاده می کنند و چگونه به این دو سوره رسیدند؟

این دو سوره برخورد انسانها را در شرایط مساوی بیان می کنند. شرایط مساوی است اما نتیجه متفاوت و این نشان از این است که هر کدام خصلتهایی متفاوت دارند که آنها نیز بر اساس انتخابشان در شرایط یکسان به وجود می آید.

بیانات مرحوم صفایی:

مومن و کافر، هر دو شرایط رویش را دارند . با استفاده از حدیث ذیل این سوره شرایط رویش را رسول و ولی می گیرند.[1]

توضیحی مختصر از سوره شمس را بیان می کنند.

این هردو،

1.      خورشید و نور آن و ماه همراه آن

2.      روز و شب

3.      اسمان و زمین دارند

و از

1.      تسویه نیروها برخوردارند.

2.      و خوبی ها و بدی ها را یافته اند. الهمها فجورها و تقواها

اما یکی به

1.      زراعت برخاسته و بذر وجودش را رویانده (قد افلح من زکاها)

2.      و دیگری

1.      در سطح ایستاده و ریشه ها را بریده و از نور جدا شده و به رکود و تحجر رسیده.[2]

2.      در را برروی خود بسته اند .

3.      و به آنچه دارند دلخوش شده اند.

اما تفاوت در خصلتها:

a.      خصلت ایمان، رویش است و فلاح

b.      خصلت کفر

                                                       I.             رکود است

                                                     II.             و تحجر

و در نتیجه:

1.      عناد

2.      جدال

3.      تکذیب

4.      عتو و سرکشی .

    ***

اینها: (توضیح رکود و تحجر)

1.      به دنبال چیزی نیستندو جز همین که دارند نمی خواهند و در نتیجه محافظه کارند و طالب وضع موجود، و در هراس از هر موج و ندا.

2.      اینها مرده اند و دیگر از انذارها و آگاهی ها به حذر به عمل و به قرب نمی رسند. چون آگاهی ها تنها در زنده ها موثر است.که اینها خود را دفن کرده اند و از تشییع جنازه خود بازگشته ان، در نتیجه چیزی نمی شنوند

3.      اینها پای نعمت های خدا را برییده اند و آن را عقر کرده اند.چون نمی خواهند که به جایی بروند و از نعمت ها مرکبی بسازند و غذایی و قوتی بردارند.

توضیح عناد:

کسی که خصلت سنگ و قساوت را دارد، ناچار در برابر هر دعوتی می ایستد و درآنچه دارد دست نمی برد.

      این عناد تا آن جا می رسد که:

1.      هر آیه ای را ندیده می گیرند

2.      به دنبال هوس ها می دوند

3.      که در قوم فرعون در برابر ایات نه گانه موسی نرم نشدند

4.      مثل قوم بنی اسرائیل، با آن که صدای خدا را می شنیدند و رزق خدا را، من و سلوی را می خوردندو... به دنبال بت ها می گشتند و از موسی می خواستند که اجعل لنا الها کما لهم آلهه

5.      بالاتر از اینها ابوجهل که حتی هنگام مرگ هم بازنگشت

و این عناد به :

1.      لجاجت می انجامد. و برای آیه هایی که خود خواسته اند حسابی باز نمی کنندو

2.      آخر سر به سحر و جادو

3.      یا توجیه های شرقی و غربی چنگ می زنند

اینها خصلتهای کفر هستند که

1.      از انتخاب انسان

2.      و از خواست او منشا می گیرند.

نگاه کلی به انسان را دوباره مطرح می کنند.

بارها مطرح شده خصلتهایی به نام خصلت های طبقاتی و یا روانی را نمی توان پذیرفت که تمامی خصلتها در:

·         انتخاب انسان.

·         انتخاب انسان هم در ترکیب خاص و جامع او ریشه دارد.

جایگاه خصلت های روانی و طبقاتی:

در این ترکیب جبر طبقاتی و تاریخی تنها یک رشته از جبرهای متعدد انسانی است که در برآیند جبرها به آزادی می رسد و با آزادی به انتخاب هر گونه خصلت و عملی .

جمع بندی:

مقایسه ایمان و کفر:

در برابر این تحجر و عناد و لجاج و تکذیب و سرکشی،

رویش ، طلب، و تسلیم و تصدیق و خشوع و لرزش دل ها و پوست هاست

اینها خصلت های ایمان است که در این حد خلاصه نمی شوند که در هر مرحله ا زرویش انسان برگ و بار جدیدی خواهد بود و مدام بار خواهند اورد.

و جالب این که همیشه برای انسان امکان تبدیل هست و می تواند حتی بدی ها را به خوبی ها برگرداند که در ترکیب معرفت و محبت خدا این همه تبدیل نهفته است.

 

 



[1]  11659/ [1]- محمد بن یعقوب: عن جماعة، عن سهل، عن محمد، عن أبیه، عن أبی محمد، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: سألته عن قول الله عز و جل: وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، قال: «الشمس: رسول الله (صلى الله علیه و آله)، به أوضح الله عز و جل للناس دینهم».

قال: قلت: وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها؟ قال: «ذاک أمیر المؤمنین (علیه السلام)، تلا رسول الله (صلى الله علیه و آله)، و نفثه بالعلم نفثا».

[2]   قد خاب من دساها:

دساها: (دسس) قوله تعالى: وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها: أی فاته الظفر، من دس نفسه یعنی أخفاها بالفجور و المعصیة، و الأصل دسها فغیرت، فکل شی‏ء أخفیته فقد دسسته. و منه قوله: یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ [16/ 59] أی یخفیه و یدفنه فی التراب. یقال دسه فی التراب من باب قتل: دفنه. و دسه دسا: إذا أدخله فی شی‏ء بقهر و عنف. و الدسیس: إخفاء المکر، ((مجمع البحرین))





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 95/2/4 ::: ساعت 10:2 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر