بسم الله الرحمن الرحیم
جمع بندی ریشه کفر:
· در این آیهها مىتوان ریشههاى کفر را در عزت، شقاق، غرور، استکبار، علو، غرور، ظلم و تجاوز، راحت طلبى، تمتع، هوا، فسق و گناهها، خودباختگى، خودفروشى و تقلید، مشاهده کرد.
· و در این کلام مىبینیم که چگونه کفرها و چشمپوشىها، ریشهها و پایههاى گستردهاى دارند و چگونه این ریشهها در هم فرو مىروند. گرچه تمامى در نهایت:
o از خودپرستى؛ (ارَایْتَ مَنْ اتَّخَذَ الهَهُ هَواهُ)[1]
o و خود فروشى (بِئْسَما اشَتَرَوا بِهِ انْفُسهُمْ انْ یَکْفُرُوا)[2]
o و خود باختگى در برابر قدرتها و وسوسهها (اطعنا سادَتَنا)[3] و (کُنْتُم تَأتُونَنا عَنِ الیَمینِ)[4]
o و فسق و پیوستن به بدىها (ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الذَّینَ اساءوُا السُؤى ...)[5] و (اولئک هم الفاسقون)[6] سر در مىآورند.
تحلیل دسته بندی ریشه های کفر:
به نظر بنده مرحوم صفایی براساس مطالبی که در این بخش فرمودند تمام ریشه ها را به دو ریشه اصلی برمیگردانند که یکی آگاهی نداشتن به سرمایه های انسانی و نادیدگرفتن آنها و پیدانکردن سرمنشا و هدف رشد این سرمایه ها و دوم اینکه فردی که به شناختهایی رسیده خود را به فسق در رفتار انداخته است.
پس دسته بندی اخیر ایشان که ریشه های کفر را به چهار ریشه اصلی برمیگردانند ظاهرا به چنین تحلیلی برمیگردد: خودپرستی، خودفروشی و خودباختگی در برابر قدرتها و وسوسه ها به فهم درست نداشتن از خود و سرمایه های عظیم انسانی و هدف رشد این استعدادها برمیگردد و سه اثر این عدم شناخت درست است.
اما ریشه چهارم که فسق و پیوستن به بدیها است به هجرت نکردن از بدیها در رفتار است بعد از اینکه فرد به اعتقاداتی در مورد خود و خدا و دنیای پیرامونش رسیده ولی این اعتقاد را در مرحله رفتار عملیاتی نکرده و خود را به فسق و بدیها سپرده است.
نظرات شما: نظر