تذکر:
-
سوالاتی که در بحث مطرح شده بود و مرحوم صفایی نیاوردند را لیست می کنیم.
-
سوالاتی که مرحوم صفایی مطرح کردند و ما نگفتیم را با رنگ زرد مشخص می کنیم.
سوالات چینشی متفاوت با مرحوم صفایی:
-
چرا سوره با ماموریت یافتن مخاطب(هرکسی که جایگاه پیامبر را پیدا کند) شروع میشود؟
-
چرا با کافران مستقیم و با خطاب صحبت شده است؟(البته ایشان در فضای سوره بحث شروع و ختم سوال داشتند که شاید بتوان گفت نزدیک به این دو سوال است.)
-
آیا این آیه ها نفی عبودیت را تکرار می کنند؟ آیا این آیات دو به دو به هم عطف شده اند؟
4. چرا محور نفی و اثبات عبودیت واقع شده؟ آیا عبودیت ریشه کفر وایمان و ریشه ادیان است؟
البته آقای صفایی این سوال را به گونه ای دیگر و در قسمت فضای سوره بیان می کنند.
نکته چهارم در رابطه با معبودها و عبودیت هاست آیا روح دین چیزی جز عبودیت است؟ ایا عبودیت با عبادیت یکی است؟ آیا از عبادت می توان به عبودیت رسید؟
5. چرا نفی عبودیت در این سوره دوطرفه مطرح شده است؟ آیا این نحوه نفی، عدم امکان سازش بین پیامبر خدا و کفار را میرساند؟
سوالات ارتباطی:
-
رابطه انقطاع عبودیت ها با دین چیست؟ آیا انقطاع عبودیت با انقطاع دین مرتبط است؟(مرحوم صفایی به این بیان مطرح نکرده اند اما در رابطه دین عبودیت و دین این طور سوال می کنند که آیا در این تکرارها و تاکید ها با لکم و دینکم ارتباطی است و یا می فرمایند آیا روح دین چیزی جر عبودیت است.که یکی در سوالات ارتباطی است و دیگری در فضاست.)
فضای سوره:
آیا این سوره خط بطلانی بر شبهه تکثرگرایی در دین میتواند باشد؟
جواب سوالات کتاب تطهیر بر اساس مطالب مطرح شده در کلاس:
سوالات چینشی:
-
این تکرارها و تاکیدهای پیاپی برای چیست؟ لا اعبد ماتعبدون و لا انا عابد ما عبدتم از ناحیه رسول و تکرار و لا انتم عابدون ما اعبد در را بطه با کافرها
رکن اساسی کفر و ایمان، دین حق و غیر حق عبودیت است. این نشان از اهمیت این موضوع تکرار شده برای مرزگذاری با مخاطب است.
-
چرا ترکیب جمله از ناحیه رسول تفاوت پیدا می کند لا اعبد ما تعبدون. و لا انا عابد ما عبدتم اما از طرف کافرها ثابت است و لا انتم عابدون ما اعبد ؟ این دو تفاوت یکی از لحاظ زمان : تعبدون و عبدتم ماضی و مضارع و دیگری از لحاظ ا سمی و فعلی بودن جمله لا اعبد و لا انا عابد چه اثری دارد؟(مضارع بر ماضی مقدم شده است ما نداشتیم.)
ماضی و مضارع از ناحیه حضرت: شروع از مضارع برای ناامیدی کفار از سازش و نفوذ در حرکت حضرت است. همچنین رسول صلی الله علیه و آله آینده را بیان می کند که من عبودیت معبود شما را نمی کنم و این ریشه در گذشته دارد که در گذشته ریشه های کفر را نداشتم و حال اینکه شما این عبودیتتان برای غیر حق ثابت و از گذشته بوده چرا که این کفر از گذشته در وجود شما ثبوت داشته است.
سوالات ارتباطی:
-
چه رابطه ای د راین خطاب مکرر و موکد با حالت این مخاطبها(کافرون)هست، و چه رابطه ای میان این جمله های موکد هست؟ آیا در مقدم شدن مضارع لا اعبد ماتعبدون ، بر ماضی و لا انا عابد ما عبدتم حرفی و نکته ای هست؟(به این سبک نداشتیم بلکه رابطه کفر وعبودیت بود)
آنها در کفرشان ثابت بودند و نوع برخوردی که بیان می شود این است که آنهایی که پس از تبیین حق همچنان بر کفر خود ثابت هستند باید موضع خود را با آنها کامل مشخص کرد که چه مقدار با هم مشترک هستند و چه مقدار تفاوت دارند. و از اصول اساسی صحبت کرد که چه مقدار می توان کوتاه آمد. چون عبودیت محور تفاوتهاست و مرزی است که اشتراک بردار نیست؛ باید نوع موضع گیری آشکار و موکد باشد. با مضار گفتن امید را از همراهی و نفوذ از آنها قطع کرد و با ماضی ریشه را مطرح می کند که از همان گذشته چون ریشه های کفر را نداشته است به عبودیت الله را محور زندگی اش قرار داده است.
-
آیا در این تکرارها وتاکیدها و با آن صراحت لکم دینکم و لی دین رابطه ای هست؟(توجه ایشان رابطه تکرارها و تاکیدها است که ما نداشتیم بلکه به این سبک سوال کرده بودیم که ارتباط عبودیت با دین )
محور دین عبودیت است که اگر متفاوت شد نوع دینها نیز متفاوت می شود و از همدیگر جدا می شوند.
-
ایا شروع و ختم سوره یک رابطه طبیعی و هماهنگ دارد و شروع و ختم دیگری در این سوره فرض نمی شود؟(سوال ایشان کلی است و ما ریزتر مطرح کرده بودیم که رابطه کفر، عبودیت و دین)
بله رابطه کفر با عبودیت و دین را بطه ترتیبی دارند. کفر با زمینه هایی که دارد، موجب این می شود که عبودیت الله و حق را انجام ندهیم و این جدایی در عبودیت دلیل بر جدایی دین حق و دین حضرت رسول می شود.
فضای سوره: سوالات فضا مرحوم صفایی جزیی تر مطرح کرده اند.
-
این سوره در چه زمینه ای مطرح می شود؟ ما د ررابطه با کافرها آیات گوناگونی داریم، گاهی گفت گو و استدلال هست، برخورد هست، تهدید هست، امر و انذار هست .... گاهی دعوت به قتال و درگیری و جنگ هست. آیا آیه ها با هم مخالفتی دارند. ویا هر کدام در جایگاهی مطرح می شوند؟
زمینه ای که بینات مطرح شده است و طرف مقابل با علم و آگاهی کفر ورزیده و در مقام نفوذ برای همراه کردن است که اینجا موضع گیری برای ناامیدی او و اینکه از موضع خویش کوتاه نمی آید. تا تکلیف دو طرف روشن شود برای موضع گیری های دیگر مثل قتال و درگیری و ....
-
ما در رابطه با کافرها چگونه رفتار کنیم؟ از آنها ببریم، به آنها بپردازیم، تهدیدشان کنیم به جنگ بخوانیمشان یا با آنها مصالحه کنیم و کنار بیاییم؟(این در صحبت ها مطرح می شد اما در طرح سوالاتمان نبود.)
آنچه از این سوره می توان استفاده کرد که در ابتدای کار تبیین جبهه خود است و در صورتی که همچنان طرف مقابل در مقام نفوذ و براندازی بود تبیین محورهای اصلی و اینکه مرز ما با هم به گونه است که هیچ صنمی با هم نداریم.(موقعیت های مختلف متفاوت است)
-
نکته دیگر این که این سوره در مکه و در هنگام ضعف رسول و پس از دعوتها و برخوردهای متعدد صورت گرفته. این اعلام مواضع و این جدایی و صف بندی در هنگام ضعف و ناتوانی چه معنایی دارد؟ آن هم با این همه قاطعیت و تاکید و تکرار و صراحت؟(سوالات فضا مرحوم صفایی ریزتر شده اند)
عبودیت الله و تکیه به حق اقتدار و قدرت می آورد
-
نکته دیگر در رابطه با کفر است که آیا یک معنا و یک درجه دارد یا این که با معانی گوناگون و درجات متفاوتی همراه است؟ در برابر کدام یک و در چه مرحله ای باید این گونه سخن گفت و در چه جایگاهی باید این سوره را به کار گرفت؟
( درجات مختلفی دارد جایی که نقطه مرکزی دین را نشانه گرفته است و قصد نفوذ و امید به همراهی جبهه حق با کفر خویش دارند))
-
نکته چهارم در رابطه با معبودها و عبودیت هاست آیا روح دین چیزی جز عبودیت است؟ ایا عبودیت با عبادیت یکی است؟ آیا از عبادت می توان به عبودیت رسید؟((این قسمت بیان نکته ای بود که مطرح می کردیم که فضای سوره را بر اساس کفر و عبودیت ودین می توان فهمید که ایشان به بحث عبودیت و رابطه با معبودها، سوال از فضای سوره را ریزتر مطرح کرده اند.))
نظرات شما: نظر