سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خود را از اندیشه ای که مایه فزونی حکمت تگردد و عبرتی که مایه حفظت شود، تهی مدار . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

 

1.     چرا سوره با ماموریت یافتن مخاطب(هرکسی که جایگاه پیامبر را پیدا کند) شروع می­شود؟

 

پرتو: این امر «قل ...» فرمان اعلام از جانب خداوند است تا مخاطبین «کافرین» متوجه شوند که آن حضرت واسطه ابلاغ است و نظر و مصلحت شخص او در اجراء این امر دخالت ندارد و تا یکسر امیدشان از هر گونه سازگارى درباره یگانه پرستى قطع شود.    

 

التحریر:

 

(این را استاد اشاره کردند)افتتاحها ب قُلْ للاهتمام(توجه برای اینکه برای بعد از قول منتظر باشند که چه چیزی است.) بما بعد القول بأنه کلام یراد إبلاغه إلى الناس بوجه خاص منصوص فیه على أنه مرسل بقول یبلغه و إلا فإن القرآن کله مأمور بإبلاغه،

 

و نودوا بوصف الکافرین 1. تحقیرا لهم و 2. تأییدا لوجه التبرؤ منهم و 3. إیذانا بأنه لا یخشاهم إذا ناداهم بما یکرهون مما یثیر غضبهم لأن اللّه کفاه إیاهم و عصمه من أذاهم.     

2.     چرا با کافران مستقیم و با خطاب صحبت شده است؟

 

پرتو:

 

کافران مورد نداء همانها بودند که در کفر خود آن چنان پایدار ماندند که دیگر به ایمان و برگشتشان از کفر امیدى نبود.

 

پرتو: چون مشخص و ممیز میان شرک و توحید و جاهلیت و اسلام همان یگانه‏پرستى است(که از آیه دیگری استفاده کردند.)، رسول اسلام «ص» مأمور شد که آشکارا و صریح و مکرر و با تأکیدات پى در پى با این آیات آن را اعلام نماید تا راه هر سازش و تفاهم را بروى آنان که به بقاء در کفر تصمیم گرفته‏اند ببندد و امیدشان قطع شود و مرز اسلام و کفر مشخص گردد و از دعوت و انذار آنها چشم بپوشد

 

المیزان:

 

فیها أمره ص أن یظهر للکفار براءته من دینهم و یخبرهم بامتناعهم من دینه فلا دینه یتعداه إلیهم و لا دینهم یتعداهم إلیه فلا یعبد ما یعبدون أبدا و لا یعبدون ما یعبد أبدا فلییأسوا من أی نوع من المداهنة و المساهلة.

 

التحریر:

 

إن المعنى: قل للذین کفروا یا أیها الکافرون أن یعتمدهم فی نادیهم(د رجمعشان) فیقول لهم: یا أیها الکافرون، و هم یغضبون من أن ینسبوا إلى الکفر.(یعنی باید در جمعشان بگویی)

 

و نودوا بوصف الکافرین 1. تحقیرا لهم و 2. تأییدا لوجه التبرؤ منهم و 3. إیذانا بأنه لا یخشاهم إذا ناداهم بما یکرهون مما یثیر غضبهم لأن اللّه کفاه إیاهم و عصمه من أذاهم.     

 

 

 

3.     چرا برای نفی عبودیت پیامبر یک­بار با جمله اسمیه و یک­بار به جمله فعلیه به کار رفته ولی برای نفی عبودیت کفار هر دو به جمله اسمیه است؟ 

 

پرتو: و لا انتم ... جمله اسمیه و بجاى «و لا تعبدون ...» دلالت بر ثبات و دوام آنها در پرستش ننمودن معبود بحق مینماید. ما، در «ما تعبدون» اشعار به نامشخص و ناشاعر بودن معبودها و ابهام در اندیشه و عبادت عابدها دارد، و در «ما اعبد» بجاى «من اعبد» نیز براى این است که خداى یگانه و معبود بحق، در اندیشه آلوده آنها نامفهوم و مبهم بوده است. و شاید «ما» براى تعظیم یا تقابل آمده.

 

  1. وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ، وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ: وَ لا أَنا عابِدٌ ...، تأکید و تکرار معناى لا اعبد ما تعبدون، بصورت جمله اسمیه است تا ثبات و پایدارى آن حضرت را در اعراض از هر بت و رد هر پرستشى جز پرستش خداوند و هر سازشى که در این باره مکرر پیشنهاد شده بود اعلام نماید. و تکرار و لا انتم عابدون ... نیز پایدارى و ثبات آنها را در عبادت بتهاى خود و ناپذیرى عبادت خدا را از جانب آنها، مى‏نمایاند.(تکراری است.)

 

پرتو: وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ، وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ: وَ لا أَنا عابِدٌ ...، تأکید و تکرار معناى لا اعبد ما تعبدون، بصورت جمله اسمیه است تا ثبات و پایدارى آن حضرت را در اعراض از هر بت و رد هر پرستشى جز پرستش خداوند و هر سازشى که در این باره مکرر پیشنهاد شده بود اعلام نماید. و تکرار و لا انتم عابدون ... نیز پایدارى و ثبات آنها را در عبادت بتهاى خود و ناپذیرى عبادت خدا را از جانب آنها، مى‏نمایاند.

 

روح المعانی:

 

نقل أیضا عن شیخ الإسلام ابن تیمیة أن المراد بقوله سبحانه لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ نفی الفعل لأنها جملة فعلیة و بقوله تعالى وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ نفی قبوله صلّى اللّه علیه و سلم لذلک بالکلیة لأن النفی بالجملة الاسمیة آکد فکأنه نفى الفعل و کونه علیه الصلاة و السلام قابلا لذلک و معناه نفی الوقوع و نفی إمکانه الشرعی، و نوقش فی إفادة الجملة الاسمیة نفی القبول و لا یبعد أن یقال إن معنى الجملة الفعلیة نفی الفعل فی زمان معین، و الجملة الاسمیة معناها نفی الدخول تحت هذا المفهوم مطلقا من غیر تعرض للزمان کأنه قیل: أنا ممن لا یصدق علیه هذا المفهوم أصلا و أنتم ممن لا یصدق علیه ذلک المفهوم فتدبر.

 

 

 

فکأنه قیل: و لا أنا عابد على الاستمرار عبادة مثل عبادتکم التی أذهبتم بها أعمارکم لأن عبادتی مأمور بها و عبادتکم منهی عنها، و لا أنتم عابدون على الاستمرار عبادة مثل عبادتی التی أنا مستمر علیها لأنکم الذین خذلهم اللّه تعالى و ختم على قلوبهم و إنی الحبیب المبعوث بالحق، فلا زلتم فی عبادة منهی عنها و لا زلت فی عبادة مأمور بها و لک أن تعتبر الفرق بین العبادتین بوجه آخر، و اعتبار الاستمرار فی ما أَعْبُدُ یشعر به العدول عن ما عبدت الذی یقتضیه ما عبدتم قبله إلیه، و عن العدول فی الثانیة إلى ذلک لأن أنواع عبادته علیه الصلاة و السلام لم تکن تامة بعد بل کانت تتجدد لها أنواع أخر فأتى بما یفید الاستمرار التجددی للإشارة إلى حقیة جمیع ما یأتی به صلّى اللّه علیه و سلم من ذلک. و قال الزمخشری: لم یقل ما عبدت کما قیل ما عبدتم لأنهم کانوا یعبدون الأصنام قبل البعث و هو علیه الصلاة و السلام لم یکن یعبد اللّه تعالى فی ذلک الوقت، و تعقب بأن فیه نظرا لما ثبت أنه علیه الصلاة و السلام کان یتحنث فی غار حراء قبل البعثة.

 

 

 

 

 

4.     تفاوت زمان ها در سه مورد فعلی که از ریشه (عبد) آمده چه نکته ای دارد؟ آیا  این تفاوت به پیشینه کفر و ریشه های آن توجه دارد یا به تفاوت معبودها اشاره دارد؟

 

پرتو: لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ، وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ: بعد از آن نداء ممتد، لا اعبد، خبر از آینده‏ایست که کافران در انتظارش بودند تا شاید و بهر صورت، پرستش خدایان آنها را بپذیرد. تعبدون نیز خبر از آینده و دلالت دارد به استمرار و بقاء آنها درپرستشى که داشتند. و لا انتم ... جمله اسمیه و بجاى «و لا تعبدون ...» دلالت بر ثبات و دوام آنها در پرستش ننمودن معبود بحق مینماید.

 

المیزان:

 

و قوله: «لا أَعْبُدُ» نفی استقبالی فإن لا لنفی الاستقبال کما أن ما لنفی الحال، و المعنى لا أعبد أبدا ما تعبدونه الیوم من الأصنام.

 

قوله تعالى: «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» نفی استقبالی أیضا لعبادتهم ما یعبده ص و هو إخبار عن امتناعهم عن الدخول فی دین التوحید فی مستقبل الأمر.

 

التحریر:

 

و جی‏ء بالفعل الماضی فی قوله: ما عَبَدْتُّمْ للدلالة على رسوخهم فی عبادة الأصنام من أزمان مضت، و فیه رمز إلى تنزهه صلى اللّه علیه و سلم من عبادة الأصنام من سالف الزمان و إلا لقال: و لا أنا عابد ما کنا نعبد.

 

 

 

5.     آیا در این سوره با توجه به تفاوتهایی در آیات آنها است نفی عبودیت را تکرار میکند؟ آیا ترکیب آیات 4گانه نفی عبودیت دو  به دو است؟

 

پرتو: با آنکه اعلام به یگانه پرستى چون اصل اولى ادیان آسمانى و دعوت پیمبران است، هر چه بیشتر باید به آن تأکید شود، آنهم در مقام اعلام رسمى به سران کفر و شرک مکه و پس از آن پیشنهادهاى مکررى که در این باره دادند و از آن حضرت روى سازش خواستند.

 

التحریر:

 

و قد حصل من ذکر هذه الجملة بمثل نظیرتها السابقة توکید للجملة السابقة توکیدا للمعنى الأصلی منها، و لیس موقعها موقع التوکید لوجود واو العطف کما علمت آنفا فی قوله: وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ و لذلک فالواو فی قوله هنا: وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ عاطفة جملة على جملة لأجل ما اقتضته جملة: وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ من المناسبة.

 

و یجوز أن تکون جملة وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ تأکیدا لفظیا لنظیرتها السابقة بتمامها بما فیها من واو العطف فی نظیرتها السابقة و تکون جملة: وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ معترضة بین التأکید و المؤکد.

 

و المقصود من التأکید تحقیق تکذیبهم فی عرضهم أنهم یعبدون رب محمد صلى اللّه علیه و سلم.

 

 

 

6.     چرا محور نفی و اثبات عبودیت واقع شده؟ آیا عبودیت ریشه کفر وایمان و ریشه ادیان است؟

 

پرتو:پس چون مشخص و ممیز میان شرک و توحید و جاهلیت و اسلام همان یگانه‏پرستى است، رسول اسلام «ص» مأمور شد که آشکارا و صریح و مکرر و با تأکیدات پى در پى با این آیات آن را اعلام نماید تا راه هر سازش و تفاهم را بروى آنان که به بقاء در کفر تصمیم گرفته‏اند ببندد و امیدشان قطع شود و مرز اسلام و کفر مشخص گردد

 

نقد: یگانه پرستی عام است.

 

7.     چرا نفی عبودیت در این سوره دوطرفه مطرح شده است؟ آیا این نحوه نفی عدم امکان سازش بین پیامبر خدا و کفار را میرساند؟

 

8.     رابطه انقطاع عبودیت ها با دین چیست؟ آیا انقطاع عبودیت با انقطاع دین مرتبط است؟

 

پرتو: یکتاپرستى «توحید در عبادت» که فرمانبرى کامل از خداوند و روى آوردن به او و آزاد شدن از بندگى غیر او است، تحقق‏دهنده توحید فکرى و فصل ممیز و جدا کننده موحد از مشرک مى‏باشد و باید از فکر و ایمان درونى در مظهر عبادات و آداب و قوانین زندگى و روابط اجتماعى منعکس شود.

 

پرتو: چون مرز و فاصل دین حق یگانه‏پرستى است و دیگر احکام و فروع، شعاعهاى آن مى‏باشد، همین که این مرز مشخص و معین گردید، دیگر سازش و تفاهمى در میان نخواهد بود. سازش و مسالمت و تفاهم در مذاهب و مرامهایى راه دارد که با امیال و آرزوهاى بشرى ساخته شده و مرز مشخص و محدودى ندارند. نه آئین خدایى که حدود و مرزهاى آن را وحى تعیین و اعلام مى‏نماید، و سرچشمه آن کوثر است.

 

9.     رابطه عبودیت با کفر چیست؟ آیا عبودیت و دربند تعلقات بودن افراد است که کفر و چشم‌پوشی را به همراه دارد؟

 

 

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 94/11/24 ::: ساعت 10:26 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر