سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سپارنده دانش نزد غیر اهل آن، مانندآویزنده گوهر و مروارید و طلا بر گردن خوکان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

 

 

 

26/10/94

 

استاد: آقای کاظمی، قرار بود چه کار کنیم این جلسه؟

 

دانشجو: قراربود یک مروری به سئوالات داشته باشیم.

 

00:23

 

را سه قسمت کردیم. که یکی از راه کلید واژه‌ها می‌توانیم برسیم. واژه‌های کفر و عبودیت و دین. یک راه دیگر بحث تاریخ بود.

 

00:46

 

یک فضا هم بحث شبهات و مسائلی که پیرامون دین ممکن است مطرح شود. بحث شبهات را آقای حبیب و آقا ناجی بحث کردند. بحث تاریخ را آقای قره‌باغی و آقای اخوان، بحث واژه‌ها را هم من و آقای تقی‌زاده و آقای کی‌قبادی

 

استاد: ولی ظاهراً کاری که شما کرده‌اید فقط واژه دین را شما انجام داده‌اید.

 

دانشجو: تقسیم کرده‌ایم.

 

استاد: این هفته قرار نبود ارائه شود؟

 

دانشجو: نه تقسیم شده مثلا قرار بوده واژه دین را آقای کاظمی، واژه کفر را دونفر دیگر.

 

استاد: من فقط واژه دین را دیدم. بقیه را

 

دانشجو: عبد را هم آقای مؤذنی گذاشته‌اند امروز ظهر.

 

استاد: این 2:20 هم که کاری انجام نشده بود.

 

دانشجو: کار شد ولی چیز جدیدی نبود که قابل ارائه باشد.

 

استاد: پس اول باید از تفسیر روایی شروع کنیم و بعد برسیم به کارهایی که دوستان انجام داده اند.

 

دانشجو: در تفسیر روایی یک کاری کرده بودیم با توضیحاتی که جلسه قبل فرمودید، یک پنجره جدیدی گشود ولی برایش وقت نگذاشتیم با این نگاه جدید اگر همان تاریخ بحث بشود هم آمادگی ذهنی بیشتر است چون بحث کرده‌ایم.

 

استاد: حالا چون دیگر از بحث تفاسیر داریم عبور می‌کنیم و یک اشاره‌ای هم جلسه قبل کردم. یک تتمه‌ای از بحث روایت مانده یک گفتگوی مناسب انجام می‌شود. بعد با این گفتگو هم می‌توانید برگردید کار روایی را تکمیل کنید و هم یک تجربه‌ای باشد برای دفعات بعد.

 

چون الان دیگر وارد آن بحث هم بشویم دوباره برگشتن به‌این بحث مناسب نیست.

 

کاری که دوستان در رابطه تفسیر روایی انجام داده بودند خب جلسه قبل هم اشاره کردم یک کار روشی انجام داده بودند و یک کاری هم در رابطه با جمع‌بندی روایت. اما آنچه که ما از نگاه تفسیر روایی دنبالش هستیم این است که از مجموعه روایاتی که حالا چه در دسته بندی روایی ذیل دسته تفسیری قرار بگیرند یا اینکه مثلا ذیل بحث ثواب و آثار باشند. 4:17

 

بحث ما این است که روایاتی که استفاده تفسیری می‌شود از این ها، باشند.

 

یک دسته بندی هم جلسه قبل اشاره کردم این سوره تقریبا تقریبا روایات را می‌شود دسته بندی کرد که یک بخشی از روایات در رابطه با فضیلت سوره است، بعضی روایات ثواب را می‌گویند بعضی روایات آثار و خواص را می‌گویند بعضی هم آثار قرائت و روایاتی هم داریم که نگاه تفسیری می‌کنند. البته در این سوره، حکم خاص هم داریم که بعضی از سوره‌ها مثل این سوره یا مثلا سوره‌هایی که باهم باید خوانده بشوند مثل سوره انشراح خب حکم خاص فقهی دارند که‌اینجا هم اشاره شد. در اینجا سوره توحید و سوره کافرون این ویژگی خاص را دارند که اگر کسی این سوره را در نمازش شروع کرد دیگر نمی‌تواند رها کند. قاعده فقهی این است که شما وقتی در نماز بعد از حمد سوره‌ای را می‌خوانید می‌توانید رها کنید و سوره دیگری را شروع کنید ولی در توحید و کافرون این کار را نمی‌توانید بکنید و باید همان را ادامه بدهید. یعنی بسم‌الله را هم این را می‌گویند اگر شما بسم‌الله را به نیت توحید یا کافرون گفته‌اید دیگر نمی‌توانید رها کنید. که‌این حکم خاصی است که در این سوره هست.

 

لذا روایات فضیلت اینجا در رابطه با فضیلت داریم که بتوانیم جدای از بحث ثواب به‌این ها  اشاره کنیم در واقع بحث نسبتی است که‌این سوره با کل قرآن پیدا می‌کند. مثلا قرآن گفته شد. البته بعضی از روایات ارتباط دارد به ثواب. یعنی اگر کسی این سوره ها را بخواند مثل این است که یک جزء قرآن را خوانده است. حالا این جنبه ارتباط با ثواب را اگر کار نداشته باشیم اینگونه روایات بیشتر از این جهت باید مدنظر باشند که وقتی جایگاه‌این‌چنینی در نسبت به قرآن برای یک سوره طرح می‌کنند، اگر این جایگاه نسبت به کل دین مطرح بشود یعنی اینکه بگوییم قرآن یک بخشی از هدایت ها را دارد که 5:54 و این یک بخشی مثلا سوره کافرون یک ربع از همین می‌شود. این اهمی‌ت جایگاه محتوای این سوره در مجموعه هدایتی قرآن را نشان می‌دهد. از یک نگاه دیگر شما اگر بخواهید تقسیم‌بندی کنید این بخش هدایت که قرآن برای انسان می‌آورد بخواهید یک تقسیم‌بندی کنید بر اساس این می‌توانید تقسیم‌بندی کنید که یک چهارم محتوای هدایتی دین همین محور بحث کفر و عبودیت است که در این سوره به‌این اشاره شده است. این جهت یک اهمی‌ت دیگر هم می‌تواند برای ما داشته باشد البته در کنار آن روایاتی که تاکید بر قرائتی شود، که در اینجا دارد مثلا در نمازهای مختلفی اشاره می‌شود که‌این سوره قرائت بشود. این جهتش می‌تواند جایگاه‌این سوره را در اندیشه و اعتقاد مردم مشخص کند. یعنی ما در جامعه و در روند زندگی‌مان با یک شبهات و مسائلی مواجه هستیم یا مواجه خواهیم بود، که اگر این سوره ها مورد توجه قرار بگیرند و زیاد قرائت بشوند چه در نمازها و چه در جایگاه‌های دیگر که می‌گویند. این باعث می‌شود که ما از آن شبهات و مسائلی که سر راهمان است حفظ بشویم. این هم یک نکته‌ای است که در این نوع روایات می‌شود به‌این توجه کرد. البته در این روایات تقسیم‌بندی یک ملاک بحث تمام دین بود که بگوییم دین یا تمام بخش هدایتی دین که غیر از بحث‌های احکام هست می‌خواهیم به آن بسنجیم بگوییم این در مجموع یک ربع می‌شود. که البته از نگاه‌های مختلف هم می‌شود نگاه کرد. در یک نگاه، یک ربع. در یک نگاه تقسیم‌بندی سه گانه‌ای می‌شود که ثلث قرآن است. یک بحث هم این بود که ما نگاه به مقصد کنیم. یعنی نسبت به آن مقصدی که دین دارد، جایگاه هر سوره نسبت به آن مقصد چه می‌تواند باشد. ملاک‌های دیگر هم بود. فعلا این نکته‌ای که می‌شد از جهت تفسیری استفاده کرد این بود. اهمی‌ت و جایگاه محتوایی که‌این سوره در اختیار ما می‌گذارد هدایتی که‌این سوره برای ما می‌آورد در زندگی است. که البته گفتم این در کنار آن روایاتی است که تأکید بر قرائت دارند چه در نمازها و جه در جایگاه‌های دیگر.

 

نمونه‌اش این روایتی بود که از امام صادق نقل می‌شد که «قل هو الله الاحد، ثلث القرآن، و قل یاایها الکافرون ربع القرآن» از روایاتی که ثواب یا اثر را می‌گویند، یا روایاتی اشاره می‌کنند، تفکیک ثواب و اثر یا ثواب و خاصیت هم به‌این جه است که ثواب یعنی آن پاداشی که بر عمل شما قرارداده می‌شود. اما خاصیت یا اثر، این است که معمولا در همین فضای دنیوی یا آن‌هایی هم که آخرت مطرح می‌شود مثل اینکه اگر کسی این سوره را بخواند از یک در طول شب محفوظ می‌ماند. این را به عنوان خاصیت یا اثر سوره گفته می‌شود. یا از فزع روز قیامت محفوظ می‌ماند که‌این اثرآن دنیایی است. یک چیزهایی هم ثواب است که پاداشی است که برای آن سوره یا قرائت آن سوره مترتب می‌شود.

 

دانشجو: این که ربع است را 10:39 مشخص کنیم یا بیشتر داریم تبیین می‌کنیم که ما چطوری به‌این برسیم که حالا 10:45

 

استاد: ما الان راهی نداریم به‌اینکه وقتی می‌گویند قل‌یاایهاالکافرون ربع قرآن است بگردیم ثواب دیگرش را پیدا کنیم. یعنی در قرآن بگردیم ببینیم که چیزی دیگر هم هست که ربع باشد یانه. شاید اصلا بنا این نیست که بگوییم آن ربع است و مثلا سه سوره دیگر هم مطرح کنند و بگویند هرکدام یک ربع است و این ها در کنار هم می‌شود معادل قرآن. اما اگر بخواهد کسی این کار را بکند شاید یک راهش که خیلی هم معلوم نیست به نتیجه برسد این است که جستجو کند در روایاتی که در رابطه با قرآن هست، این ربع را پیدا کند در رابطه با کدام سوره‌ها گفته شه ربع. اگر شما به چهار سوره رسیدید که ربع گفته شده‌اند هم با یک ملاک ربع گفته شده بود. چون به ملاک‌های مختلف می‌شود این سهم بندی را انجام داد آنوقت ممکن است بگویید این سوره یا چهار سوره باهم معادل قرآن هستند.

 

دانشجو: نسبت این سوره با آن سه سوره‌ای که به عنوان چهارقل مطرح‌اند که در مجموعشان کلی آثار و نتایج بیان شده.

 

استاد: این در جنبه اثر اشاره می‌شود و آنجا هم فکر می‌کنم داشته باشیم در روایات هم. که هرکدام از این ها از یک جهت انسان را حفظ می‌کنند. مثلا قل‌یاایها الکافرون از یک سری چیزها حفظ می‌کند و توحید از یک سری چیزها و معوذتین هم یک سری چیزهای دیگری حفظ می‌کنند. مجموعا این ها کنار هم از ابعاد مختلفی انسان را حفظ می‌کنند.

 

دانشجو: حفظ می‌کنند یعنی آثار منظور است یا 12:31

 

استاد: اثر را هم در تحلیلش می‌رسم که چطور است. در یکی از این اشارات.

 

در همین روایتی که عبدالله ابن سنان از امام صادق نقل می‌کند، «انه قال من قرا علی فراشه قل یا ایها الکافرون و قل هوالله احد کتب الله عزوجل له برائتا من الشرک» خب این روایت را اگر توجه کنیم این می‌شود که کسی‌که‌این را بخواند برائت از شکر برایش نوشته می‌شود.

 

یک نکته‌اش هم این است که ما در این سوره شاید ابتدا که برخورد می‌کنیم بیشتر بحث بت‌پرستی در برابر توحید و خدا‌پرستی مطرح می‌شود. در حالی که در این روایت چیزی که رویش تاکید هست، توحید در برابر شرک است. بت‌پرستی در برابر خداپرستی یعنی یک عده بت‌پرست‌اند و شما می‌خواهید آن ها را نفی کنید و در این طرف خداپرستی را مطرح می‌کنید. اما شرک در برابر توحید معنایش این است که دو طرف خدا را می‌پرستند اما یک طرف توحید است و یک طرف شرک است. این نکته برائت از شرک در چند روایت اشاره شده. روایتی هست که «کتب الله له برائتا من الشرک». و روایتی هست که خود سوره برائت از شرک است. این روایت را هم داریم. خب یک نکته‌ای را که ما از جهت تفسیری می‌توانیم استفاده کنیم این که حداقل این هایی که می‌گویم نه به معنای صددرصد و قطعی، چون اصل ما در بحث تفسیری خود محتوای سوره است. ولی نکته‌ای که می‌توانیم استفاده کنیم این است که آنچه که سوره دنبالش هست و می‌خواهد تحقق ببخشد این برائت از شرک است که همین می‌تواند یک خط تامل و تفکر را هم در سوره باز کند. یعنی در مسیر خداپرستی چه لغزشگاه‌هایی و چه زمینه‌هایی برای شرک ما داریم که‌این سوره می‌تواند با محتوایی که دارد آن راه را ببندد و برائت از شرک را در ما ایجاد کند.

 

این توضیح هم که دادم، بحثی که آقایان هم در اینجا یک مقدار اشاره شد که‌ایا وقتی می‌گوییم اثر یعنی یک چیزی است مثل اینکه شما یک لیوان آب جوش را می‌خورید و می‌گویید سینه را نرم می‌کند هیچ بحث شناختی در این نیست. یک اثر است و به طور تکوینی یا تشریحی اتفاق می‌افتد. یا نه‌این منظور این است که وقتی کسی محتوای سوره‌ها داشته باشد یک نگرشی در او اتفاق می‌افتد که‌این نگرش باعث می‌شود که از یک سری چیزها محفوظ بشود. که بیشتر به‌این جهت ( در بحث 15:22 خلاف این را داریم مخصوصا در روایت خواص این را اشاره خواهم کرد. ولی این مفهوم را هم شود از این روایات استفاده کرد.

 

دانشجو: از روایت ثواب گذشتید دید این را؟

 

استاد: ثواب آن ربع القرآن و ثلث القرآن است دیگر.

 

دانشجو: مثلا ثواب‌هایی هم که قرائتش دارد.

 

استاد: حالا تمام نشده است می‌رسیم به نمونه‌هایی دوباره اگر نکته داشت.

 

دانشجو: آن دو که فرمودید گفتید هر دو از روایت قابل استفاده است؟

 

استاد: اینکه عرض می‌کنم قاعده و اصل کلی که داریم این است که گر اتفاق بخواهد برای انسان بیفتد مثلا برائت از شرک اتفاق بیفتد یا تحولی در او اتفاق بیفتد که از لیست اشقیا برداشته بشود و به لیست سعدا افزوده بشود و حیات سعید پیدا کند، این تحول روند طبیعی خودش را دارد و باید یک معرفتی اتفاق بیفتد و انتخابی اتفاق بیفتد به‌این روند. این اصل است و قاعده است. و لذا بر اساس همین اصل قرآنی و اصل دینی، این روایات هم تحلیل می‌شوند. ولی در بحث بعضی از آثار مثل بحث مصون بودن، مثلا می‌گوید این را به بچه‌هایتان بیاموزید که بخوانند و بخوانند محفوظ می‌مانند. آنجا دیگر نمی‌شود گفت این اصل است. چون این اصل را در انسان بالغ داریم که با اندیشه‌اش حرکت می‌کند و با اندیشه و انتخابش 16:55 و ثبت می‌شود در سعید بودن یا شقی بودن.

 

‌ولی در مورد کودک این نیست. آنجا یک نوع آثار دیگری مطرح می‌شود. یعنی یک اثری است که آن سوره یک ویژگی دارد که‌اینچنین کارکردی را هم دارد. این هم به طور کلی پذیرفته است که سور قرانی یک نوع آثار و خواص اینگونه هم دارند. یعنی به جز جنبه معرفتی که تاثیر گذارند و هدایتی را برای بشر دارند که در این روایات به عنوان اثر به‌این ها اشاره می‌شود یک آثار تکوینی هم دارند که‌این سوره‌ها را کسی بخواند این آثار را برای او خواهند  داشت. ما اگر قرینه‌ای نداشتیم برای اینکه‌این نوع از اثری است که به طور تکوینی برای فرد اتفاق می‌افتد براساس همان قاعده و اصل خودمان تحلیل خواهیم کرد.

 

البته باید این توجه را هم در ما ایجاد کند که‌این برائت وقتی می‌خواهد در مومن اتفاق بیفتد، چه ریشه‌هایی دارد؟ یک ریشه‌اش این بحث است که «لا اعبد ما تعبدون» است. یعنی اینکه بگوییم فرد برسد که اگر بخواهد بندگی خدا اتفاق بیفتد نمی‌شود با بندگی دیگران جمع بشود. یک ریشه‌اش هم این است که آن طرف هم اینگونه است. آنها عابد نیستند «و لا انتم عابدون ما اعبد» گمان نکنیم که آنها آنچه را که ما می‌پرستیم، می‌پرستند. این را هم برایمان روشن بشود. البته ‌اینجا یک نکته‌ای هست که از خود قرآن هم برمی‌آید که آنها که بت‌پرستند، در واقع خدا را می‌پرستند، و بت‌ها را وسیله می‌دانند که شاید این بحث شرک هم که در این سوره مطرح شد به جای خدا پرستی همین نکته‌اش باشد که آنها خدا را می‌پرستند اما در کنار خدا بت‌ها را هم می‌پرستند. اگر این توجه را داشته باشیم آن‌وقت این توضیحی که «ولا اتم عابدون ما اعبد» این بیان چه توضیحی خواهد داشت؟ توضیحش در یک نکته ‌این که هرکس کنار خداوند کس دیگری را بپذیرد در واقع عابد خداوند نیست. چون پرستش خدا با دیگران جمع نمی‌شود. اما پرستش دیگران با هر چیزی جمع می‌شود. چون اصلا آنها مبنای پرستشش شیوه دیگری است. با هر چیزی جمع می‌شود. ولی پرستش خدا با چیز دیگری جمع نمی‌شود. پس هر جا بندگی غیر خدا اتفاق افتاد آن دیگر نمی‌تواند بندگی خدا را در او تحقق پیدا کند.

 

یک بحث هم هست که در این روایت هم سوره توحید مطرح شده بود و هم سوره کافرون. این باز یک نکته‌ی دیگری را در بحث برائت مطرح می‌کند. حضرت می‌‌فرماید اگر کسی این دو سوره را بخواند، برائت از شرک برایش تحقق پیدا می‌کند.

 

که باید به‌این توجه داشت که سوره توحید، شرک در الوهیت و شناخت خدا را از بین می‌‌برد، و  سوره کافرون شرک در عبودیت را. حالا این یک حدی‌اش است و احتمالات دیگر هم دارد ولی فعلا به عنوان یک توجهی که در این روایت هست این احتمال را در نظر داشته باشید.

 

روایت بعدی بحث غفران مطرح است که غفران برای خود شخص و برای پدر و مادر و برای فرزندان.

 

این بحث غفرانش بیشتر می‌خورد به آن جنبه ثواب مثلا غفران برای پدر و مادر. یا به جنبه اثر هم می‌تواند داشته باش آنوقت دو نکته می‌تواند داشته باشد. هم جنبه هدایتی را می‌تواند داشته باشد یعنی وقتی کسی با این محتوا زندگی می‌کند و به‌ این محتوا رسیده. این محتوا در فرد باعث مغفرت در پدر و مادر او می‌شود. و یک زمینه هم برای فرزند هست. می‌دانید که یکی از زمینه‌های مغفرت این است که پدر و مادر مسیر درست را بروند. این مسیر درست باعث می‌شود که در فرزند هم اتفاق بیفتد.

 

البته ‌این یک احتمال بر اساس اصل اول که گفتم اثر را براساس معرفتی و تاثیر معرفتی توضیح بدیهم.

 

می‌تواند هم اثر به معنای تکوینی باشد که کسی این را می‌خواند این آثار را هم برای خودش دارد. ولی تکه دومش که «ان کان شقیا» فقط در رابطه با خود فرد مطرح است که اگر شقی باشد از دیوان اشقیا برداشته می‌شود و در دیوان سعدا قرار می‌گیرد و «احیاه الله التعالی سعیدا و اماته شهیدا و 22:21» خود این «احیاه الله تعالی» بیشتر به‌این جنبه معرفتی توجه دارد که یک اتفاقی در این شخص می‌افتد و زندگی سعید پیدا می‌کند. ولو این زندگی سعید به عنایت خداوند باشد که عنایت خداوند در این نور انداختن روشن کردن و هدایت کردن است. ولی احیا اتفاق می‌افتد یعنی زنده می‌شود به عنوان سعید و شهید هم از دنیا خواهد رفت.

 

دانشجو: 22:51

 

استاد: جلسه قبل هم اشاره کردم برائت یک وقت به‌این معناست که فقط این سوره را می‌خوانیم یک اشاره کردم که درآن بحث های مجازات می‌گویند اگر کسی آیه بر او خوانده شده باشد دیگر بری نیست. اصل این است که فهمیده و بیان برایش شده و مجازات می‌شود. البته‌ اینجا «قرءعلیه» هست دیگر. برایش خوانده شده باشد. ولی می‌خواستم این احتمال را در ذهن بیاورم که قرائت اینجا به معنای صرف خواندن نیست. مخصوصا با تاکیدی که در روایات قرائت داریم. مثلا تعبیر خیلی بلندی را دارد در یکی از روایات قرائت که اگر کسی قرآن را قرائت کند، مثل این است که نبوت را در میان خودش درجه به درجه گذرانده است.

 

دانشجو: یک تعبیری هست که می‌گوید مراتب بهشت مراتب آیات قرآن است که به فرد می‌گویند «اقرا ورقع»

 

استاد: مثلا این روایت که بخوان و بالا برو. البته‌ این حالتی که قرائت بی توجه باشد جدا می‌کند. قرائت یعنی یک محتوایی را فهمیده‌ای و یک تحولی در تو اتفاق افتاده. البته به‌این معنا نیست که آن را دیگر قرائت نمی‌گوییم. در یک باب دیگری داریم. مثل بحث وجوب سجده که می آید. اگر کسی آیه سجده را به گونه‌ای قرائت کند که سجده در آن بیاید. اینجا می‌گوییم «قرأ وجب علیه السجده». اما اگر تلفظ نکند و زبانش بی‌حرکت ولی با چشم آیه را بخواند اینجا می‌گوییم قرائت اتفاق نیفتاده است و سجده هم واجب نیست. به آن هم قرائت گفته می‌شود و به ‌این هم قرائت گفته می‌شود. ولی وقتی چیزهایی را باب می‌کنند برای این قرائت که فقط با تحولی در اندیشه و هدایت باید رخ بدهد این می‌شود همان قرائتی که در...

 

دانشجو: 25:12

 

استاد: اگر ما با سبک مفهومی 25:35 و ادبیاتی که گفتگو می‌کند آشنا باشیم. همین که روایت مختلف را قرائت می‌‌بینیم باید منتقل بشویم به منظورشان. لازم نیست که کسی تدبر کند. اصلا این تدبر یک چیز دیگری است. کسی که‌این محتوا را دست بیابد. بخواند و به محتوا دست پیدا کند این اتفاق می‌تواند در او رخ بدهد.

 

دانشجو: مثل وقتی روایت باب زیارت می‌گویند. مثلا آنجا می‌گویند هرکس زیارت کند این قدر پاداش و اثر دارد. بعد در روایت دیگر می‌‌فرماید زیارت با معرفت باشد و چه باشد.

 

استاد: آنجا بحث شرایط است. نکته مهمی است وقتی مثلا در بحث زیارت می‌گویند کسی که مثلا این کار را انجام بدهد حداقل این است بعد مراتب مختلفی را مطرح می‌کنند. بعد می‌‌بینید در بخش روایت برای یک چیزی شرط مطرح می‌کنند اگر مثلا فقط قصدش زیارت باشد یا عارف باشد این ثواب را برایش فراهم می‌شود. ببینید این چیز به اندازه معرفتی که همراهش هست در درجاتی پیدا می‌کند و ثواب برای نوشته می‌شود.

 

دانشجو: همین روایتی که فرمودید شرک در الوهیت و عبودیت، می‌توانیم نتجیه بگیریم که شرک در عبودیت مهم‌تر است از شرک در الوهیت. چون در یک روایت مستقیم خود این کافرون را قرار داده برای بری شدن از شرک و در این روایت توحید و کافرون را با هم. بگوییم که شرک در عبودیت مهم تر است تا الوهیت.

 

استاد: چرا اینجا هر دو هست دیگر...

 

دانشجو: نه آنجا تفکیک کردیم و گفتید آن در عبودیت است و آن در الوهیت. این دو با هم جمع شده اند.

 

استاد: بله در این روایت هردو با هم جمع شده‌اند. در روایت دوم هم هردو با هم جمع شده‌اند.

 

دانشجو: تنها نیست یعنی؟

 

استاد: نه. الان سه روایت خواندیم که در هر سه، هردو با هم آمده.

 

یک بخشی هم روایاتی است که جزء آداب قرائت قرار می‌گیرند مثل این روایت که می‌‌فرماید «قل یا ایها الکافرون ربع القرآن و کان اذا 28:00 قال اعبدلله وحده» که‌این ادب قرائت است. در بعضی از جاها وقتی یک سوره خوانده می‌شود و یک آیه خوانده می‌شود یک کاری را می‌گویند انجام بدهید. مثلا در سوره الرحمن داریم که وقتی می‌رسید به آیه تکراری «فبای الاء ربکما تکذبان» « لا لشئ من الاء ربی اکذب»  این یک ادب است که وقتی آن خوانده می‌شود این گفته شود. در اینجا هم یک این است که وقتی آیات کافرون قرائت می‌شود « اعبدلله وحده»  گفته بشود و تکرار بشود. که‌اینجا مثل همان روایت اولی که گفتم تاکید بر توحید در برابر شرک است. نه خداپرستی در برابر بت‌پرستی. این را تاکید می‌کنم چون وقتی سوره را می‌خوانیم فکر می‌کنیم می‌گوید شما بت‌پرستید و من بت‌ها را نمی‌پرستم، رویارویی بت‌پرستی با خداپرستی را می‌بینیم برای این که ‌این عبارت بیشتر جنبه‌ی توحید تاکید دارد.

 

دانشجو: صریح خود آیه کافرون دارد. 29:24

 

استاد: نه کفر یک وقت خود کفر هم ما فکر می‌کنیم به‌ این معناست که خدا را قبول ندارد و فقط بت می‌پرستد، یا نه همین که کنار بت‌ها خدا را می‌پرستد این ها هم کافرند. یعنی کفر به حق دارند. منتها از آن جهت که چیزهای دیگر را هم می‌پرستند به آنها می‌گویند مشرک.

 

این نکته که همه به یک نحوی خدا را می‌پرستند و وابسته دیگر هم قرار می‌دهند هم در تاریخ ادیان اشاره شده و هم در خود قرآن این آیه هست که می‌گویند ما خدا را می‌پرستیم و اینها را واسطه قرار می‌دهیم. حالا این جهت در عبارت هست. نمی‌خواهیم بگوییم حتما این است. ما از روایات چیزی که استفاده می‌کنیم یک احتمال برای ما در رابطه با سوره باز می‌شود که ممکن این احتمال را دنبال کنیم و به نتیجه برسیم و ممکن است به نتیجه نرسیم.

  





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 94/11/7 ::: ساعت 11:7 صبح :::   توسط علی کاظمی 
    نظرات شما: نظر