فایل توسط آقای فدایی پیاده شده است.
94/10/5
دانشجو: حاج آقا یک بحثی مطرح شد که 2-3 تا سئوال مطرح شد ولی قرار شد که یک نگاهی به بحث های مطرح شده داشته باشیم با توجه به معیارهای طرح سئوال بازنگری بشود و سئوالها طراحی بشود.
حالا مجموعا ...
استاد: صبر کنید یک جمع بندی از لغت را بنا شد داشته باشیم، یک صحبتی در رباطه با واژه ها داشته باشیم بعد بپردازیم به سئوالات.
بحث لغت و چگونگی کار با لغات را قبلاگفته بودیم حالا یک متنی را هم ظاهرا آقای کی قبادی از یکی از جلسات پیاده کرده بودید کار با لغت را.
در گفتگو با همین جمع هم قبلا گفته بودیم که در 4 مرحله باید کار انجام بشود. مرحله جمع آوری معانی و جمع آوری استعمالات و جمع بندی معانی و معادل یابی.
در مرحله جمع آوری معانی کار تا اندازه ای سهل است به این لحاظ که کتابهای لغوی دیده میشود و معانی متفاوتی که ارائه شده چه کتابهایی که اصل معانی را نقل میکنند جه کسانی که معانی مختلف را نقل میکنند، همه معانی را تفکیک شده میاوریم کنار هم قبل قرار میدهیم، این میشود مجموعه معانی که برای این واژه گفته شده.
در مرحله استعمالات کار یک مقداری دشوارتر است به خاطر اینکه استعمالات گاهی با استناد به ادبیات عرب مثل اینکه کلامی حدیثی شعری آیه ای نقل میشد. خب آنها روشن بود.
اما کاهی هم استعمالات در قالب معنا کردن مطرح میشود یعنی این نیست که مثلا یک شعری را از یک شاعری مطرح کنند. خود لغوی میگوییم اینطور گفته میشود و معنایش این است. که حالا این جا تعبیر یقال معمولا به کار برده میشود که این خود یقال نشان میدهد که دارد استعمالی را نقل میکند.
گاهی هم بدون اینکه این واژه را بکار ببرد بگوید یقال و فلان، خودش یک جمله ای را میگوید و معنا میکند. که هم استعمالی است که در اختیار ما گذاشته میشود.
در مرحله بعد که ما باید کار را انجام بدهیم، جمع بندی معانی است. در جمع بندی معانی یک سری نکات را باید بهش توجه داشت. البته کلیاتش را قبلا گفته بودم ولی حالا توجه به مسائلی را که باهاش مواجه شدیم شاید دقیق تر باشد.
یکی اینکه لغوی همانطور که قبلا گفتیم وقتی یک معنایی را برای واژه میگوید، برای ترقیب به ذهن است. یعنی مثلا ابن فارس وقتی میگوید (عَبَدَ) به معنای لین و ذل است، نمیخواهد بگوید که ابد درست مترادف با این ها به کار برده میشود. مخاطب عرب زبان است میخواهند واژه عبد را برایش معنا کنند میگویند این ماده همان معنای ذل و لین را دارد.
حالا اگر ما بخواهیم معنای واژه را بفهمیم باید این معنا را در کنار استعمالات ابد بفهمیم. وقتی مثلا عبد را داریم که مملوک است و در اختیار مالک است یا این عبد یک رابطه ای با مالکش دارد، طبیعتا اینجا و در این رابطه باید لین و ذل را بفهمیم. ببینیم عبد نسبت با مالک چه حالتی دارد، در آن حالت و در آن استعمال واژه عبد لین و دل چطور فهمیده میشوند. یعنی آنجا طبیعتا وقتی میگوییم لین به معنای نرمی، نرمی که میگوییم اینجا نرمی در رابطه یک انسان با انسان دیگر است. مثل نرمی که در برابر اشیای دیگر به کار میبریم نیست. اینجا این نکته را هم باید بهش اشاره که کنیم که ذل را یک وقتی در برابر عزت میبریم و یک وقت در برابر سهولت و صعب بودن به کار میبریم. اینجا وقتی در برابر عزت به کار میبریم خالی است، وقتی در برابر سهولت و صعبی به کار میبریم به معنای ام بودن است. وقتی میگویند یک اسبی سهول است در برابر اسبی که صعب است یعنی رام است. وقتی این دو تا را کنار هم بگذاریمدر این استعمالات میوشد نرمی و رام بودن. باز نرمی و رام بودن هم خود این معنای عبد نیست، شما باز اگر بخواهید معادل فارسی بگویید نمیتوانید بگویید که عبد یعنی یعنی رام و نرم. معنا نمیدهد. پس این نکته بود که ما وقتی لغوی واژه را با یک معنای دیگری برای ما معنا میکند، باید آن معنا را بیاوریم در استعمالات این لغت تا برسیم به معنای آن واژه.
نکته دوم این که گاهی معنایی که لغوی میگوید مثل همین بحثی که داریم عبد را به معنای خضوع یا به معنای لین و ذل یا به معنای 6:21 گرفته اند، این معنای همه لازمند در حالی که عبد متعدی به کار برده میشود. خب باید چه کار باید کرد؟ این برمیگردد به همان نکته قبلی که ما آن معنا را در استعمالات توجه کنیم بهش. اینجا به این خصوصیت ها دست میگذاریم که اگر بخواهیم همان معنای لان و ذل را بیاوریم، یا باید یک چیزی دیگری بهش اضافه کنیم تا معنای عبد به دست بیاید یا آن را باید با حرف جر به کار ببریم. مثلا اگر بخواهیم بگوییم عبد به معنای لان و ذل است باید بگوییم عبدله نه بگوییم عبده. عبد له یعنی لان له. برای او رام شد. برای او نرم بود. پس این هم یک مسئله است که باید توجه کنیم که معنایی که لغوی میگوید این را چطوری میتوانیم بیاوریم با. معنای واژه اصلی مان تطابق بدهیم. حالا با این دو نکته اگر بخواهیم به یک جمع بندی از معنای عبد برسیم. این را هم باید توجه کنیم که در به دست آوردن معنای عبد ما دو سه تا استعمال اصلی داریم. یکی عبد، است که همان کاربرد زیادی دارد. عبد به معنای مملوک که هم در مورد مملوک و برده به کار میرود و هم در رابطه با مخلوقات خدا انسان هایی یا حتی فراتر از آن ها عبد به کارمیرود. یک تعبیر دارد در استعمالات که در رابطه با طریق به کار برده میشود که بعضی ها هم همین را اصل معنا گرفته اند. طریق المعبد یعنی طریق المذلل، راه هموار راهی که رام انسان است.
یکی هم در رابطه با ابل داشتیم، که ابل معبد را به معنای معنأ یا مذلل گرفته بودند. تفکیک این استعمال های اصلی که بتوانند ما را نزدیک کنند به معنا. دقت بفرمایید. چرا گفتم این ها استعمالات اصلی اند؟ چون لغوی در واقع میاید این عبد را در این استعمال ها نگاه میکند، بعد میبیند که عبد را با چه واژه ای میتواند به ذهن ما نزدیک کند. نگاه میکند عبد نسبت به مولا چه وضعیتی دارد؟ طریق معبد چه وضعیتی دارد و ابل معبد چه وضعیتی دارد؟ سعی میکند از آن استفاده کند.
تقریبا تمام لغوی هایی که ما دیدیم این بحث ذل و لین یا خضوع و ذل یا انقیاد و خضوع، این ها را داشتند، فقط ظاهرا مفردات است که معنای عبادت را بیشتر غالب میکند. که به معنای اظهار تذلل میگیرد.
مفردات: العبودیه اظهار التذلل والعبادت ابلغ منها لانها غایه التذلل، همین که مفردات به جای اینکه بگوید العبودیه الذل یا الانقیاد به جای این ها گفت اظهار التذلل. انتخابی معنایی که ایشان دارد با بقیه لغوی ها تفاوت پیدا میکند. بقیه انقیاد و رام بودن و خضوع میگفتند. آنها همه در داستان عبد و مولا مشخص بود. ولی وقتی میگویید اظهارالتذلل میاید در حوزه عبادت. ممکن است عبد باشد ولی اظهار تذللی نداشته باشد. یا اظهار تذللی که اینجا اراده میکنند در واقع در عبودیت به معنای همان اظهارتذلل عملی است. یعنی عملا مطیع است عملا همراه است ولو قلبا هیچ اظهار تذللی هم نداشته باشد. و در عبادت این را گفته اند شدید تر است چون غایت تذلل عبادت است.
عرضم این بود که ما این چند معنا را داریم و حالا اگر بخواهیم این ها را یک جمع بندی ازش کنیم، این میشود که ما لین و ذل را گذاشتیم به معنای لین و رامی است. حالا رامی در برابر سختی، مقاومت ،سرکشی. اسب ذل میگویند اسبی است که سرکش است. یعنی مقاومت دارد. ولی جاییکه مقاومت ندارد میگویید رام است. خضوع و ذل را هم داشتیم که در ماده ذل مشترک بود منتها در این لغت به جای عنصر لین به خضوع آورده شده.
لغوی توجه کرده شاید نرمی مناسب نباشد ولی اینکه یک نوع سربه زیر بودن در معنا لحاظ شده یعنی عبد در برار مولا یک حالت سربه زیری را دارد.
طاعت. حالا این در رابطه با خود عبادت هست که به معنای طاعت گرفته شده که تعبد هم به معنای تمسک گرفته شده. خود مفردات که اظهار تذلل گرفته بود آمده عبد دنیا و عبد خدا را جدا کرده که معنایی که اینجا میدهد این است.
(و هو معتکف علی خدمتها و مراعاتها) عبد دنیا کسی است که خودش را وقف کرده و خدمت دنیا و مراعات دنیارا میکند. این را میگویند عبد. یعنی عنصر اساسی که اینجا در این معنا مفردات اشاره میکند، یکی خدمت است و یکی اعتکاف بر این خدمت است. یعنی مدام و کاملا در خدمت دنیاست.
یک معنای دیگر هم که مطرح شده انقیاد و خضوع است. قاد در لغت در برابر ساق است. قاد به معنای کسی است که جلو میرود و بقیه را هدایت میکند. حالا مثلا کسیکه جلو کاروان است. شترهای یک کاروان را میبرد آن را قاد میگویند. کسیکه پشت سر کاروان است را بهش میگویند سائق و فعلش را میگویند ساقَ.
این دیگر پذیرش همین قاد هست. یعنی کسیکه هدایت ها و راهبری ها را میپذیرد میگویند مُنقاد.
پس اینجا چیزی که اضافه شده در بالایی داشتیم. اول لین و ذل بود بعد شد خضوع و ذل و حالا شد انقیاد و خضوع. یعنی به جای ذل آمد انقیاد. خود انقیاد را هم اگر بخواهید در نظر بگیرید یک زیر مجموعه ای برای همان ذل به معنای رامی است. منتها نه هر نوع رام بودن. رام بودن در برابر کسیکه او را میخواهد به سمتی ببرد. میخواهد به سویی رهبری کند.
این تفاوت ها نشان میدهد مثلا لغوی آمده دقتی کرده و آن مثلا رامی را یک خصوصیت بهش اضافه کرد که شد انقیاد.
دانشجو: میتوانیم بگوییم رام بودن بیشتر به نمود و ظهور بیرونی ذل توجه دارد. و ذل بیشتر وضعیت درونی را نشان میدهد؟
استاد: اینها هردو در واقع حالت درونی اند. چه انقیاد و چه ذل. منتها نمود بیرونی اش این رابطه ایست که با مولا یا کسیکه فرمان میدهد برقرار میشود. یعنی کسیکه عبد منقاد است، یا حیوانی که منقاد است، این یک چیزی در درونش هست که دیگر مقاومتی ندارد.
دانشجو: متوجه ام. ولی در یکی اش به جنبه بیرونی توجه هست.
استاد: کدام؟
دانشجو: در انقیاد. مثلا در رام بودن. ولی در ذل همان وضعیت درونی توجه میکند.
استاد: چون شما در انقیاد حتما قاد را دارید، میگویید این پذیرش قاد است لذا توجهتان می آید به وضعیت بیرونی. در حالی که در ذل هم وقتی میخواهید به کار ببرید به معنای رام بودن باید طرفش را مشخص کنید. (ذل له) اگر شد باز هم همان حالت را دارد یعنی یک نسبت است.
دانشجو: این ذل با رام بودن بالاخره یک فرقی دارد دیگر؟
استاد: در مورد اسب به کار میبرند میگویند ذلول است
دانشجو: اصل معنایی ذلت است دیگر.
استاد: نه اصل معنا دو تا چیز دارد. یکی ذلت در برابر عزت است. یکی ذلت در برابر صعوبت است.
دانشجو: متوجه هستم. لغت را نگاه نکردم. میخواهم بگویم این ذلتی که در برابر رام بودن به کار میرود چرا از ریشه ذل به معنای خاری و حالتی که در درون احساس میکند گرفته شده؟ شاید علتش همین باشد که در رام بودن یک نگاهی ممکن است به درون داشته باشیم و یک نگاهی به وضعیت بیرونی. شاید بشود اینطور تفکیک کرد.
استاد: حالا این هم یک احتمالی است.
پس در مجموع ما لین و ذل را داشتیم، خضوع و ذل را داشتیم. انقیاد و خضوع را داشتیم در معانی این ها. و اظهارالتذلل را داشتیم و آخر هم که التحقیق میگوید (غایت التذلل فی قبال مولا مع الاطاعه) نهایت تذلل در برابر یک مولایی همراه با اطاعت.
حالا اگر بخواهیم این ها را جمع بندی کنیم با آن چیزی که
قبل گفتم اینجا بخواهیم تطبیق کنیم این است. معنای واژه را باید با توجه به استعمالات عبد و طریق معبد و ابل معبد فهمید. در آن استعمالات باید فهمید این خضوع و ذل یعنی چه.
رابطه عبد با مالک خود این لین و ذل را یعنی نرمی و رامی را میتواند مشخص کند. در این رابطه معلوم میشود که وقتی لغوی میگوید لین و ذل یعنی چه. وقتی میاییم در رابطه با خدا این بحث را مطرح میکنیم. یک جنبه دیگر هم اضافه میشود و آن این است که عبد نسبت به مالکش الزاما اینطور نیست که مالکش محبوبش باشد و مورد ستایشش باشد. ولی در رابطه با خدا یک اتفاق دیگر هم می افتد و آن این است که همراه با ستایش است. لذا میگویند عبادت در رابطه با خداست فقط. هرچند که در مصدر وقتی نگاه میکنید می بینید عبد هم مصدر عبودیت برایش آمده. هم مصدر عبادت برایش آمده هم مصدر عبود برایش آمده. ولی خود واژه عبادت را وقتی میخواهند به کار ببرند خود لغوی تصریح میکند که عبادت را فقط در رابطه با خدا به کار میبرند. یک جهتش ممکن است همین حالت ستایش و انتخاب شدن بوده که خالق را انسان انتخاب میکند و عبدش میشود. نه از باب اینکه همینطور فقط ملکش است مثل یک برده ای که در اختیار یک مالکی است. شاید هم بخاطر این است که در شرع، رابطه خاصی را بهش عبادت میگویند.
اگر این مجموعه را کنار هم بگذاریم بخواهیم این لین و ذل و انقیاد و خضوع را در رابطه عبد و مولا در طریق معبد این ها را ببینیم. شاید بهترین واژه ای که بتوانیم برای این ها در نظر بگیریم همان بندگی باشد. یعنی اگر بخواهیم راحت معادلی پیدا کنیم که این عناصر لغوی را در خودش داشته باشد، همان بندگی شاید بهترین واژه باشد که بشود برای این عبودیت استفاده کرد.
در قرآن هم حداقل با یک احتمال قوی این است که عبادا به معنای مصدر همان بندگی به کار برده شده. که اصرار نکنیم که عبادت فقط برای نیایش و ستایش است. نه عبادت
برای بندگی هم بکار برده شده منتها بندگی خدا. در رباطه با بندگی خدا.
پس این یک شیوه ای بود که گفتم ما بخوهیم جمع بندی کنیم به نتیجه برسیم در واژه عبد چه مراحلی را داریم طی میکنیم. مراحل کاری هم که حالا من در این لغت انجام دادم این بوده که (البته خب نرم افزار ها کار را راحت میکنند. نرم افزار قاموس خب هم جستجو دارد هم پژوهش دارد. بخش پژوهشش در خیلی از کتابها مثل فروغ کار را راحت میکند. فروغ لغه اگر بخواهید در خودش بگردید و مثلا واژه عبد تفاوتش با واژه نزدیک به آن چیست باید بگردید تا ببینید کجاست. ولی در قاموس، قسمت پژوهش را که میزنید خیلی راحت هرچه باشد در فروغ جاهای مختلف را می آورد. استعمالات مختلف را در اختیار میگذارد.
روند کاری هم که من انجام دادم همان روندی است که قبلا با هم گفتگوکردیم یعنی چندتا کتاب لغوی دیده میشود. به نظرم خیلی هم گسترده اش نکنید. چون وقتی کتاب های متعدد را میبینیم بعدا در این که این ها را مطالعه کنیم و جمع بندی کنیم دچار مشکل میشویم.
کتاب های مختلفی دیده میشود. من خودم اینطورم که معانی را با یک رنگ مشخص میکنم استعمالات را با یک رنگ مشخص میکنم عبور میکنیم و بعدا میاییم این معانی را همه را یک جا میاوریم. کنار هم میگذاریم و استعمالات را اگر نیاز داشتیم میاوریم. با استعمالات که گفتم ممکن است شعری باشد حدیثی باشد آیه و این ها ممکن است باشد. مکن است با تعبیر یقال آورده شده باشد. این هارا هم یک جا میاوریم. استعمالاتی که ممکن است ازش استفاده کنیم و به درد میخورند. نهایتا ما مستعملمان استعمال است. لغوی هم که میگوید. گفتم لغوی یک تقریب به ذهن میکند با یک دقتی که مثل ابن فارس با دقت بیشتری دارد این کار را میکند. یا مفردات یک قدری بیشتر این کار را انجام میدهد.
بعد که ان ها کنار هم آمد این معانی مختلف را با همین دو سه تا نکته ای که آن جلسه اشاره کردم باید ببینیم معانی که برای این واژه گفتند در استعمالات چی ازش فهمیده میشود. خضوع و انقیاد و ذل در ماده عبد چی ازش فهمیده میشود؟ یعنی غبد نسبت به مولا اگر بخواهیم خضوع و ذل است. خضوع و ذل چطور معنا میشود؟ اگر بگوییم بنده ی خدا نسبت به خداوند خضوع و ذل دارد. این چطور فهمیده میشود؟ در همین فهم است که بعضی ها ماده اطاع را هم اضافه میکنند چون این خضوع و ذل ، خضوع و ذل مطلقی نیست. یک چهره اش اطاعت است یعنی فرمان میدهند بدون هیچ مقاومتی فرمان را انجام میدهند. یک چهره اش هم در واقع تسلیم بودن و رام بودن است. یعنی هرنوع تصرفی بکند هیچ تمانعی از طرف مقابل نمیبیند.
این مرحله هم که انجام شد یعنی شما میرسید به اینمه این معانی را در استعمالات میاورید. بعدا به یک جمع بندی میرسید که مثلا معنایی که به دست میاید این است بعد معادل فارسی هم این میتواند باشد.
دانشجو: جمع بندی منظورتان .23:11
استاد: ببینید من این را گفتم. جمع آوری که کردیم ذل و لین را داشتیم خضوع و ذل را داشتیم انقیاد و خضوع را داشتیم طاعت را داشتیم اظهارتذلل را داشتیم. این چیزهایی بود که در لغوی بود. بعد گفتی حالا این معانی را بیاوریم در استعمالاتی مثل عبد. عبد چه چهره و مصداق و نمودی از لین و ذل را دارد عبد خدا چه مصداقی از لین و ذل را دارد؟ در طریق وقتی میگویند ذل و لین را دارد طریق مذلل است یعنی چه؟ یعنی کاملا در اختیار شماست. این واژه هایی که لغوی در معنایی به کار برده و با توجه به استعمالات آنکه به دست میاید. با توجه به استعمالات یعنی این معنا را هم در استعمال واژه ببین. نکته ای که رویش تاکید داشتم این بود. که وقتی میگویید که اعبدونی یا عبده یا ایاک نعبد اینجا چه چیزی اتفاق می افتد؟ حالا محسوس ترش را در رابطه عبد و مولا داریم. چه چیزی اتفاق می افتد که میگوییم این غلام سیاه نسبت به مولایش این حالتش عبد که میگویند بشه این حالت ذل و انقیادی است که دارد. این ذل و انقیاد چه نمودی پیدا میکند که بخواهیم یک واژه در برابر عبد بگذاریم. اینجا یک چیزی که هست اگر بخواهیم نمود های مختلفی جمع کنیم انقیاد و رهبری پذیرفتن. اطاعت و فرمان بری. این نرم بودن و رام بودن این ها درش هست. ولی اگر ما خودمان بخواهیم درفارسی این مجموعه را یک جا بگوییم در یک رابطه خاص. این را هم توجه کنید. ذل و رام بودن را یک وقت در رابطه حیوان با صاحبش مطرح میکنیم یک وقت در رابطه یک وسیله ای با صاحبش مطرح میکنیم یک وقت در رابطه عبد یعنی موجود مختار با کسی دیگری مطرح میکنیم. این ها نکاتی است که در مصداق میاید. یعنی وقتی شما میبینید عبد اینجا دارد استعمال میشود همه این ها دارد ملحوظ میشود ولی شما توجه نداشته باشد. شما در این مصداق میبینید ممکن است تفاوتی با جای دیگر نداشته باشد. ولی همه اش ملحوظ است اینجا. وقتی ملحوظ میکنید این ها را میبینید چیزی که از این استخراج میشود بخواهد در یک کلمه فارسی همه این ها را القا کنید بندگی است. چیزی که در عبد خیلی روشن اتفاق می افتد در رابطه ی ما با خدا هم به خاطر بحث عبادت که مطرح شده میایم بیشتر در فارسی. یا در فقه ما که عبادت را یک سری رفتارهای خاص گفته اند ولی در لغت ما عبادت را به معنای یک سری رفتار های خاص نداشتیم. عبادت را فقط همان تذلل یا مصدر ذل و خضوع داشتیم فقط بعضی از این ها تاکید کرده بودند که این عبادت فقط در رابطه با خدا به کار برده میشود یا مثل مفردات گفته بود این ابلغ است. که اینجا مثلا در موضع عبادت اگر بخواهیم به کار ببریم یک معنای مناسبش شاید همان پرستش باشد. که دیگر هم درش حالت نیایش هست و هم این بندگی درش هست. خود راغب هم وقتی میخواهد بنده دنیا را معنا کند همین را میگوید. المعتکف علی خدمتها. هم عکوف و کاملا وقف شدن برای آن کار و هم خدمت را داشتیم.
این مجموعه را نگاه کنیم راحت میرسیم به معنای بندگی.
دانشجو: 26:45
استاد: بله میشود گفت تاثیری ندارد به دوشکل.
یک وقتی هست شما بررسی لغوی نمی کنید، میگویید خب عبد همان بنده است دیگر. عبودیت هم یعنی بندگی. یک وقت نه رفتی بررسی کرده ای حالا با این بررسی ها با عناصر مفهومی که لغوی گفته استعمالاتی کعه شما دید میرسید میگویی که این مناسب است اما با همه این توجهاتی که داشتیم. این دو تا مقام خیلی فرق میکند. یعنی یک وقتی همینطور میگویی من باید بروم لغت ببینیم ولی گفته اند بندگی. یا مثلا میگویی عبادت یعنی همین اعمال خاص ولی بعد باید بروم لغت را ببینم. ما الان انیطوری نیست. لغت را دیدیم مفاهیمی که گفته اند دیدیم استعمالات را دیدیم لحاظ را مفاهیمی که معادل این کلمه قرار داده شده در عربی در استعمالات انجام شده، میرسیم به این که این میتواند بهترین گزینه برای معادل کلمه ی عبد یا عبودیت و عبادت باشد.
دانشجو: 27:55
استاد: ببینید رام بودن نه خود واژه. مفهوم رام بودن را که بخواهید بگویید مفهوم را بودن در حوزه های مختلف متفاوت است. وقتی در یک حیوان نسبت به مالکش به کار برده میشود یک جور است وقتی در عبد راجع به مولایش گفته میشود یک جور تعبیر میشود وقتی در راه به کار برده میشود یک جور تعبیر میشود همه این ها را میگویند رام بودن میگویند ذلول است. همه را در عربی میگویند ذلول. ولی این ها در نسبت های مختلفی معنا پیدا میکند.
در رابطه با خدا این رام بودن چطور معنا پیدا میکند؟ یکی در مقام این که او دستور میدهد و رام بودن به این است که بدون هیچ مکثی تو فرمان ببری. یک وقتی این است که او تصرفی میکند مثل اینکه در رابطه سوار که وقتی اسب سوار اسب را میکشد و اسب بدون هیچ خودداری سمت او میرود. یک وقتی هم نه یک دشواری از خودش نشان میدهد. این ر میخواهد یک تصرفی کند این تصرف این را نمیپذیرد. در رابطه عبد و مولا هم همین است. مولا میواهد تصرفی کند او مانع میشود. یا در رابطه پدر و فرزند پدر یا مادر میخواهد یک تصرفی کند. تصرف این است که میخواهد مثلا لباسش را تنش کند بلندش کند یک کاری انجام بدهد خودداری میکند. یک وقتی هم نه کاملا رام است. اینجا اگر در رابطه خدا با ما در نظر بگیرید میشود رابطه تسلیم یعنی این نوع رام بود میشود تسلیم. آن میشد عبادت این میشود تسلیم.
نظرات شما: نظر