الف: دسته اول سوالات: با توجه به اختلاف تعابیری که در سوره کافرون در مورد عبد وجود دارد (أعبد، تعبدون، عابد، عبدتم) سوال این است که در آیات قرآن مفهوم عبودیت چیست و آیا مراتبی در آن متصور هست؟ و اگر اینگونه است کدام مرتبه ازعبودیت محور گفتگوی این سوره است؟ و اگر این سوره در صدد تبیین مرز قطعی بین مومنین و کفار است، کدام مرتبه از عبودیت را مرز قرار می دهد؟ سوال دیگری که مطرح است اینکه با توجه به اختلاف تعبیری که در مورد نفی عبودیتی که از پیامبر و نفی عبودیتی که از کفار شده است آیا میتوان گفت آنچه از کافران سلب شده فقط عبادت الله باشد ولی از پیامبر هم عبادت و هم عبودیت اصنام سلب شده باشد؟ (در مورد پیامبر «لا أعبد» و «لا أنا عابد» به کار رفته ولی در مورد کفار فقط «لا أنتم عابدون» به کار رفته است)
با تحقیقی که در آیات صورت گرفت می توان سه دسته از آیات را مشاهده کرد:
- عبودیت به انجام اعمال عبادی و دستورات دین است (اهل عمل به دستور بودن):
-
- فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (114)
- وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (37)
- إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ (91)
- وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا(63) .... وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْترُواْ وَ کَانَ بَینَ ذَالِکَ قَوَامًا(67)
- هرعبادتی و هر گونه دینداری عبودیت نیست بلکه عبودیت منحصر در الله (عدم شرک) و معادل دینداری خالصانه است:
-
- یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً
- إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ
- قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (11)
- قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دینی (14)
- إنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مخُلِصًا لَّهُ الدِّینَ(2) أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الخْالِصُ .... (اخلاص در دین یا لِله بودن آن مرتبه ای از عبودیت است)
- إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ (40) (مخلَص واجد مرتبه ای بلند از عبودیت است که از تیررس شیطان هم خارج است)
- مرتبه دیگری از عبودیت تنظیم خواسته ها و امور قلبی است (خواستن و ترجیح دادن او):
وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ ....
- وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ .... (خواستن از خدا ویژگی عباد الرحمن است)
- وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا ءَاخَر ( فقط از خدا خواستن ویژگی عباد الرحمن است)
ب: سوال دوم: رابطه عبودیت با دین چیست؟
دین قیم معادل عبودیت منحصره الله است:
- أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (40)
- وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ
از آنجا که مسلما عبودیت معادل صراط مستقیم است،رابطه صراط و دین قیم هم شاید کمکی کند:
- وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ
- وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ
و از طرفی دین قِیَم نیز معادل صراط مستقیم قرار گرفته است:
قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
پس سه واژه صراط مستقیم و عبودیت و دین قیم عبارتهایی هستند که می توان معادل یکدیگر دانست با این توضیح که الله مقصود است و عبودیت کاری است بنده برای رسیدن به او باید انجام دهد و صراط بهترین راهی است که بنده را به مقصد می رساند و دین قیم برنامه ای است که برای حرکت بنده در این راه وحی شده است.
ج: سوال سوم: چه دینداری ای معادل عبودیت است؟
أَلاَ لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ (نمی توان با نیت تقرب ولی با مسیری جز آنچه الله ترسیم کرده به دینداری خالصانه وعبودیت رسید)
نظرات شما: نظر