سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

 

تفسیرسوره ی مسد کیقبادی-قسمت اول

سوره مسد

واژه ها

تباب:زیان، نابودى، هلاک، نقص‏،بریدن

غنی:زیاد شدن،به چیزى قناعت نمودن،بى‏نیازبودن،«هو غنی‏ عنه»: از او بى‏نیاز است‏ 

کسب:جمع آورى نمودن، بدست آوردن و سود بردن،تحمل کردن،پى کسب و کار رفتن،رسانیدن مال یا علم آموختن،درآمد، سود، آنچه که در نتیجه کسب بدست مى‏آید 

صلی : پختن، در آتش انداختن و سوزانیدن،بر روى آتش گردانیدن برای نرم و صاف شودن،آتش، پشته آتش، شعله آتش 

لهب:شعله‏ور شد ن آتش بدون دود ، تشنه شدن،آتش روشن کردن تا شعله‏ور شود، زبانه آتش، غبار و گرد بالا رفته،تشنه،شدت گرما، روز گرم، تشنگى‏

حطب:هیزم گردآورى کردن با هیزم نزد کسی آمدن،در آن مکان هیزم بسیار شد،بر علیه کسی سعایت کردن و افترا بستن،هیزم‏

جید:بلند و زیبا شدن گردن. فرود آمدن باران خوبى بر روى‏زمین،تشنه شدن،مشرف بر هلاک و نابودى شدن،گردن.ضد (الردی‏ء) بسیار خوب، نیکو، متقن.

مسد:ریسمان را محکم بافتن،از راه رفتن خسته شدن، نرم و طبیعى شدن شدن.دست خود را با شدت بر روى چیزى کشیدن،ریسمانى که از لیف خرما بافته شده باشد، محور آهنین،جایگزین چیزی شدن

 پرسش

پرسش چینشی

1)شروع سوره بااین آهنگ چه باری دارد؟

2)چرا(تبت وتب) را به صورت ماضی آورد؟آیاازکاری که انجام شده داردگزارش میدهد؟

3)چرافعل تبت را به ید پیوند زد؟وبه اعماله یا دنیاه پیوند نزد؟

4)چراتبت را دوبار بکار برد؟

5)ماضی آمدن اغنی چه باری دارد؟

6)چراترکیب مااغنی عنه باعن آمده؟آیااین تعبیر با تعبیر مااغناه تفاوت دارد؟

7)چراگفت سیصلی ونگفت یصلی؟

8)دو جمله ی تب و اغنی راماضی بکار برد ولی یصلی راجمله مضارع بکاربرد دراین تفاوت چه نکته یی نهفته است ؟

9) چرا برای زن ابی لهب تعبیر حمالةالحطب رابکاربرد؟

10)ازآوردن فی جیدها حبل من المسدچه چیز را می خواهد برساند؟.

 

پرسش ارتباطی

1)پیوند تبت وتب با مااغنی وسیصلی راچگونه می شود تحلیل کرد؟

2) جمله ی وامرأته با آیات پیشین چه ارتباطی دارد؟

 

پرسش ازفضاومخاطب

این سوره با این شروع می خواهد ما را متوجه چه چیز کند؟چه می شود که انسان خسارت زده می شود؟

 

 

مفهوم خسارت

 

دنیا بازاراست. آنچه را که انسان دردنیا می خرد یا می فروشد،خودش ،کردارش ،دنیا وسرای دیگراست.دراین بازارانسانها دو دسته اند گروهی با دست پربیرون می آیند و گروه دیگر تهیدست.

 

همان گونه که خورشید وشب با هم جمع نمی شوند دنیا وآخرت هم با هم جمع نمی شوند بنابراین هیچ کس به یکی از این دو نمی رسد مگر اینکه دیگری را رها کند.                                                                     انسان برای انتخاب نیازمند شناخت است یا کمیل ما من حرکة الا وانت محتاج فیها الی معرفة ای کمیل هیچ حرکتی نیست مگر این که درآن تو نیاز به شناخت داری. پس از این شناخت، با توجه به انتخاب ما برد یا باخت ما رقم می خورد.

 

قدرانسان

پایه ی شناخت اندازه ی دیگر پدیده ها شناخت اندازه ی انسان است  من جهل قدره جهل کل قدر.نتیجه ی پی نبردن به اندازه ی خود نابودی است هلک من لم یعرف قدره.

 

این شناخت با مقایسه خود با دیگر پدیده ها بدست می آید.هنگامی که انسان می بیند همه ی هستی برای او آفریده شده و در دست اواست و نیروهایی دارد که دیگر پدیده ها ندارند و این نیروها فراتر ازاین دنیا است می یابد که از همه بزرگتر وبرتر است.

 

درپی این شناخت است که دنیا در چشم انسان کم وبی ارزش می شود.ودرپی این شناخت است که به کم بسنده نمی کند وپلیدیهای دنیا را ازخودمی زداید وخود را با آنچه که ماندنی نیست کم وبی ارزش نمی کند.

 

 

قدردنیا وآخرت

دنیا در برابر آخرت مطرح است و با آن مقایسه می شود. پس ازشناخت دنیا وآخرت به گذرا وکم وبی ارزش بودن دنیا می رسیم .این شناخت ‌وابستگی به دنیا راریشه کن می کند من عرف الدنیا تزهد ،کیف یزهد فی الدنیا من لایعرف قدرالآخرة.

 

دنیا گرچه روزهای آن بلند باشد مانندابربه پایان می رسد.قرآن درباره ی گذرا بودن دنیا می فرماید:انما مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض ممایأکل الناس والأنعام حتی اذا اخذت الارض زخرفها وازّینت وظن اهلها أنهم قادرون علیها أتاها امرنا لیلا أونهارا فجعناهاحصیدا کأن لم تغن بالأمس کذلک نفصل الآیات لقوم یتفکرون جزاین نیست مثل زندگانی دنیا چون آبی است که فرو فرستادیمش ازآسمان پس آمیخت به آن رستنی زمین ازآنچه میخورند مردمان وچهارپایان تا چون گرفت زمین پیرایه اش را وزینت یافت وگمان بردند اهلش که ایشان قدرت دارندگانند برآن آمد آن را امرما شبی یا روزی پس گردانیدیم آن را گردانیدیم در دیده گویا که نرسته بود درزمان پیش همچنین تفصیل می دهیم آیتها رااز برای قومی که اندیشه می کنند.

 

هرچیزی پایانی دارد وهرآنچه که پایان می یابد کم است قرآن می فرماید مامتاع الحیاة الدنیا فی الآخرة الا قلیل بهره ی زندگی دنیا در برابر آخرت بسیار کم است .کمی دنیا در برابر آخرت مانند این است که کسی انگشت خود را درون دریا بگذارد سپس بنگرد که چقدر برمی گردد ما الدنیا فی الآخرة إلا مثل ما یجعل احدکم إصبعه فی الیم فلینظر بم یرجع؟ حضرت علی علیه السلام درباره کوچکی نعمتهای دنیا وبزرگی نعمتهای آخرت می فرماید:چه بسیار بزرگ هستند نعمتهای خداوند در دنیا وچه بسیار کوچک هستند همین نعمتهای بسیار بزرگ در برابر نعمتهای آخرت ما اعظم نعم الله سبحانه فی الدنیا وما اصغرها فی نعم الآخرة.

 

چیز کم،در نگاه انسان بی ارزش و پست می شود برای همین است که نگاه امام حسین به دنیا مانند نگاه به میته است که به هنگام نیاز به آن روی می آورد قال ابوعبدلله (ع) یا حفص ما انزلت الدنیا من نفسی الا بمنزلة المیتة اذا اضطررت الیها اکلت منها.هنگامی که انسان پستی دنیا را دید هیچ گونه وابستگی بدان پیدا نمی کند اینجاست که ازدست دادن نعمت اورا ناراحت نمی کند وبا بدست آوردن نعمت اورا خوشحال نمی کند.

 

با توجه به قدر انسان ودنیا وآخرت انسان می یایبد دنیا بازار باختن است ودرآمده های آن ازدست دادن است.کسی که ازدنیا چیزی بدست آورد بیش از آنچه که بدست آورده از آخرت ازدست می دهد من ملک من الدنیا شیئا فاته من الآخرة اکثرمما ملک برای همین است که هرکس بهره ی کمتری از دنیا ببردبهره ی اوازآخرت بیشتر خواهد بود اوفر الناس حظا فی الاخرة اقلهم حظامن الدنیا با این دید هرگاه چیزی ازدنیاازدست دهد برای اوغنیمت است کلما فاتک من الدنیا شیء فهوغنیمة.

 

دنیا را می توان ابزاری کرد برای ساختن و آباد کردن نعم العون الدنیا علی الآخرة.     می توان کشتزاری کرد برای سرای دیگر تا دارائیهای را که خدا به انسان داده واز او ازآنها سوال خواهد کرد تبدیل به بذری کند تا درروز آخرت آنها را برداشت کند و ره توشه ی مسیر طولانی وسفر بس درازخود سازد.

 

برای کسی که اندازه ی خود را یافت دنیا درچشمش کوچک وخوار می شود من کرمت نفسه صغرت الدنیا فی عینه ،ما کرمت علی عبد نفسه الا هانت الدنیا فی عینه برای همین است که حضرت امیر می فرماید: والله لدنیاکم هذه أهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم به خدا قسم دنیای شما درچشمم بی ارزش ترازاستخون بی گوشت خوک است که دردست جزامی است.او که رفت وآمد دنیا او را دگرگون نمی کند دنیا را ثمنی برای نفس خود ندیده  بنابراین سرمایه ها ی عظیم خود راهزینه نمی کند تاچیزاندک بدست آورد

 

 مومن که دنیا را گذرگاهی می بیند و به آن وابسته نیست آن را رها نکرده بلکه به کار گرفته هم خود رازیاد می کند واذاتأذن ربکم لئن شکرتم لأزیدنکم هم سرمایه ودارائی خود را افزایش می دهدمثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مائة حبة والله یضاعف لمن یشاءوالله واسع علیم

 

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/9/4 ::: ساعت 4:10 عصر :::   توسط  
    نظرات شما: نظر