سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه کسی را دیدید که به وی زهد در دنیا و کم گویی عطا شده، بدو نزدیک شوید که القای حکمت می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

تفسیرسوره ی مسد کی  قبادی

سوره مسد

واژه ها

تباب:زیان، نابودى، هلاک، نقص‏،بریدن

غنی:زیاد شدن،به چیزى قناعت نمودن،بى‏نیازبودن،«هو غنی‏ عنه»: از او بى‏نیاز است‏

کسب:جمع آورى نمودن، بدست آوردن و سود بردن،تحمل کردن،پى کسب و کار رفتن،رسانیدن مال یا علم آموختن،درآمد، سود، آنچه که در نتیجه کسب بدست مى‏آید

صلی : پختن، در آتش انداختن و سوزانیدن،بر روى آتش گردانیدن برای نرم و صاف شودن،آتش، پشته آتش، شعله آتش

لهب:شعله‏ور شد ن آتش بدون دود ، تشنه شدن،آتش روشن کردن تا شعله‏ور شود،زبانه آتش، غبار و گرد بالا رفته،تشنه،شدت گرما، روز گرم، تشنگى‏

حطب:هیزم گردآورى کردن با هیزم نزد کسی آمدن،در آن مکان هیزم بسیار شد،بر علیه کسی سعایت کردن و افترا بستن،هیزم‏

جید:بلند و زیبا شدن گردن. فرود آمدن باران خوبى بر روى‏زمین،تشنه شدن،مشرف بر هلاک و نابودى شدن،گردن.ضد (الردی‏ء) بسیار خوب، نیکو، متقن.

مسد:ریسمان را محکم بافتن،از راه رفتن خسته شدن، نرم و طبیعى شدن شدن.دست خود را با شدت بر روى چیزى کشیدن،ریسمانى که از لیف خرما بافته شده باشد، محور آهنین،جایگزین چیزی شدن

پرسش


پرسش چینشی

1)شروع سوره بااین آهنگ چه باری دارد؟

2)چرا(تبت وتب) را به صورت ماضی آورد؟آیاازکاری که انجام شده داردگزارش میدهد؟

3)چرافعل تبت را به ید پیوند زد؟وبه اعماله یا دنیاه پیوند نزد؟

4)چراتبت را دوبار بکار برد؟

5)ماضی آمدن اغنی چه باری دارد؟

6)چراترکیب مااغنی عنه باعن آمده؟آیااین تعبیر با تعبیر مااغناه تفاوت دارد؟

7)چراگفت سیصلی ونگفت یصلی؟

8)دو جمله ی تب و اغنی راماضی بکار برد ولی یصلی راجمله مضارع بکاربرد دراین تفاوت چه نکته یی نهفته است ؟

9) چرا برای زن ابی لهب تعبیر حمالةالحطب رابکاربرد؟

10)ازآوردن فی جیدها حبل من المسدچه چیز را می خواهد برساند؟.

 

پرسش ارتباطی

1)پیوند تبت وتب با مااغنی وسیصلی راچگونه می شود تحلیل کرد؟

2) جمله ی وامرأته با آیات پیشین چه ارتباطی دارد؟

 

پرسش ازفضاومخاطب

این سوره با این شروع می خواهد ما را متوجه چه چیز کند؟چه می شود که انسان خسارت زده می شود؟

 

 

مفهوم خسارت

 

دنیا بازاراست.آنچه را که انسان دردنیا می خرد یا می فروشد،خودش ،کردارش ،دنیا وسرای دیگراست.دراین بازارانسانها دو دسته اند گروهی با دست پربیرون می آیند و گروه دیگر تهیدست.

 

همان گونه که خورشید وشب با هم جمع نمی شوند دنیا وآخرت هم با هم جمع نمی شوند بنابراین هیچ کس به یکی از این دو نمی رسد مگر اینکه دیگری را رها کند.                                                                     انسان برای انتخاب نیازمند شناخت است یا کمیل ما من حرکة الا وانت محتاج فیها الی معرفة ای کمیل هیچ حرکتی نیست مگر این که درآن تو نیاز به شناخت داری. پس از این شناخت، با توجه به انتخاب ما برد یا باخت ما رقم می خورد.

 

قدرانسان

پایه ی شناخت اندازه ی دیگر پدیده ها شناخت اندازه ی انسان است من جهل قدره جهل کل قدر.نتیجه ی پی نبردن به اندازه ی خود نابودی است هلک من لم یعرف قدره.

 

این شناخت با مقایسه خود با دیگر پدیده ها بدست می آید.هنگامی که انسان می بیند همه ی هستی برای او آفریده شده و در دست اواست و نیروهایی دارد که دیگر پدیده ها ندارند و این نیروها فراتر ازاین دنیا است می یابد که از همه بزرگتر وبرتر است.

 

درپی این شناخت است که دنیا در چشم انسان کم وبی ارزش می شود.ودرپی این شناخت است که به کم بسنده نمی کند وپلیدیهای دنیا را ازخودمی زداید وخود را با آنچه که ماندنی نیست کم وبی ارزش نمی کند.

 

 

قدردنیا وآخرت

دنیا در برابر آخرت مطرح است و با آن مقایسه می شود. پس ازشناخت دنیا وآخرت به گذرا وکم وبی ارزش بودن دنیا می رسیم .این شناخت ‌وابستگی به دنیا راریشه کن می کند من عرف الدنیا تزهد ،کیف یزهد فی الدنیا من لایعرف قدرالآخرة.

 

دنیا گرچه روزهای آن بلند باشد مانندابربه پایان می رسد.قرآن درباره ی گذررا بودن دنیا می فرماید:انما مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض ممایأکل الناس والأنعام حتی اذا اخذت الارض زخرفها وازّینت وظن اهلها أنهم قادرون علیها أتاها امرنا لیلا أونهارا فجعناهاحصیدا کأن لم تغن بالأمس کذلک نفصل الآیات لقوم یتفکرون جزاین نیست مثل زندگانی دنیا چون آبی است که فرو فرستادیمش ازآسمان پس آمیخت به آن رستنی زمین ازآنچه میخورند مردمان وچهارپایان تا چون گرفت زمین پیرایه اش را وزینت یافت وگمان بردند اهلش که ایشان قدرت دارندگانند برآن آمد آن را امرما شبی یا روزی پس گردانیدیم آن را گردانیدیم در دیده گویا که نرسته بود درزمان پیش همچنین تفصیل می دهیم آیتها رااز برای قومی که اندیشه می کنند.

 

هرچیزی پایانی دارد وهرآنچه که پایان می یابد کم است قرآن می فرماید مامتاع الحیاة الدنیا فی الآخرة الا قلیل بهره ی زندگی دنیا در برابر آخرت بسیار کم است .کمی دنیا در برابر آخرت مانند این است که کسی انگشت خود را درون دریا بگذارد سپس بنگرد که چقدر برمی گردد ما الدنیا فی الآخرة إلا مثل ما یجعل احدکم إصبعه فی الیم فلینظر بم یرجع؟ حضرت علی علیه السلام درباره کوچکی نعمتهای دنیا وبزرگی نعمتهای آخرت می فرماید:چه بسیار بزرگ هستند نعمتهای خداوند در دنیا وچه بسیار کوچک هستند همین نعمتهای بسیار بزرگ در برابر نعمتهای آخرت ما اعظم نعم الله سبحانه فی الدنیا وما اصغرها فی نعم الآخرة.

 

چیز کم،در نگاه انسان بی ارزش و پست می شود برای همین است که نگاه امام حسین به دنیا مانند نگاه به میته است که به هنگام نیاز به آن روی می آورد قال ابوعبدلله (ع) یا حفص ما انزلت الدنیا من نفسی الا بمنزلة المیتة اذا اضطررت الیها اکلت منها.هنگامی که  انسان پستی دنیا را دید هیچ گونه وابستگی بدان پیدا نمی کند اینجاست که ازدست دادن نعمت اورا ناراحت نمی کند وبا بدست آوردن نعمت اورا خوشحال نمی کند.

 

با توجه به قدر انسان ودنیا وآخرت انسان می یایبد دنیا بازار باختن است ودرآمده های آن ازدست دادن است.کسی که ازدنیا چیزی بدست آورد بیش از آنچه که بدست آورده از آخرت ازدست می دهد من ملک من الدنیا شیئا فاته من الآخرة اکثرمما ملک برای همین است که هرکس بهره ی کمتری ازدنیا ببردبهره ی اوازآخرت بیشترخواهد بوداوفرالناسحظا فی الاخرة اقلهم حظامن الدنیابا این دید هرگاه چیزی ازدنیاازدست دهد برای اوغنیمت است کلما فاتک من الدنیا شیء فهوغنیمة.

 

دنیا را می توان ابزاری کرد برای ساختن و آباد کردن نعم العون الدنیا علی الآخرة.     می توان کشتزاری کرد برای سرای دیگر تا دارائیهای را که خدا به انسان داده واز او ازآنها سوال خواهد کرد تبدیل به بذری کند تا درروز آخرت آنها را برداشت کند و ره توشه ی مسیر طولانی وسفر درازخود سازد.

 

برای کسی که اندازه ی خود را یافت دنیا کوچک وخوار می شود من کرمت نفسه صغرت الدنیا فی عینه ،ما کرمت علی عبد نفسه الا هانت الدنیا فی عینه برای همین است که حضرت امیر می فرماید: والله لدنیاکم هذه أهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم به خدا قسم دنیای شما درچشمم بی ارزش ترازاستخون بی گوشت خوک است که دردست جزامی است.او که رفت وآمد دنیا او را دگرگون نمی کند دنیا را ثمنی برای نفس خود ندیده  بنابراین سرمایه ها ی عظیم خود راهزینه نمی کند تاچیزاندک بدست آورد

 

 مومن که دنیا را گذرگاهی می بیند و به آن وابسته نیست آن را رها نکرده بلکه به کار گرفته هم خود رازیاد می کند واذاتأذن ربکم لئن شکرتم لأزیدنکم هم سرمایه ودارائی خود را افزایش می دهدمثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مائة حبة والله یضاعف لمن یشاءوالله واسع علیم

 

کسی که دنیا درچشمش وجایگاه دنیا درقلبش بزرگ شد آن رابرخدا برمی گزیند وروی بدان می آورد وبنده ی آن می شود من عظمت الدنیا فی عینه وکبرموقعها فی قلبه آثرها علی الله وانقطع الیها وصارعبدا لها.چنین کسی داد و ستدش بهره نمی دهد و دلش ایمان رانمی پذیرنداولئک الّذین اشتروا الضلالة بالهدی فماربحت تجارته وما کانوا مهتدین چون سرمایه اش را درراهی به کار گرفته که نه تنها بهره یی ازآنها نبرده بلکه آنها را ازدست داده است فاعبدوا ماشئتم من دونه قل إنّ الخاسرین الذّین خسروا انفسهم واهلیهم یوم القیامة الا ذالک هوخسران مبین،من باع آخرته بدنیاه خسرهما.

 

کسی که کشتزاردنیا را بخواهد ازآن به اومی دهند من کان یرد حرث الدنیا نوته منها.چنین کسی بیش ازآنچه که خواسته ودنبال آن بوده ازدنیا ازسرای دیگراز دست خواهد داد من طلب من الدنیا شیئا فاته من الآخرة اکثرمما طلب.

 

هنگامی که انسان به دنیایی که برای او آفریده شده وبه دست او داده شده تا با آن گامهای تازه یی بر دارد وخود را با آن زیاد کند وبه سوی خدا برود خشنود شود وبه آن بسنده کند پاهایش سنگین شده اینجاست که از حرکت می ایستید وبه زمین می چسبیدوسوختن سرمایه هایش را رقم می زند

 

 

شکلهای خسارت

دراین سوره دو شکل خسارت بیان شده است.یکی خسارت عمل که از جمله ی تب یدا بی لهب بدست می آید ودیگری خسارت وجود که ازجمله ی تب بدست می آید.

 

خسارت وجود

ارزش هرکس به اندازه ی آن چیزی است که برای او مهم است وبرای آن گام بر     می دارد.درروایت است کسی که همش بطنش باشد قیمتش آن چیزی است که ازبطنش خارج می شودمن کانت همته ما یدخل بطنه کانت قیمته ما یخرج منه.دنیا ثمنی برای نفس انسان نیست ولیست الدنیا للنفس بثمن.ارزش دنیا به اندازه ی ارزش وجودی انسان نیست که همه هستی برای او آفریده شده است.دنیاچیزی جزءهمین خوراک وپوشاک وخانه نیست انسان با همه ی بزرگیش اگرهمش همینها باشد خود را خواروکوچک کرده است وبه اندازه ی همینها ارزش پیدا کرده است.

 

 

خسارت عمل

اعمال دردنیا تجارت آخرت است الاعمال فی الدنیا تجارة الآخرت.ارزش هرعمل ،وابسته به اندازه معرفت وشناختی است که انسان دارد برای همین است که ضربت حضرت علی علیه السلام دررو خندق برتر ازعبادت ثقلین است.کافرکه ارزش واندازه وجودیش را نشناخته در پی آن از الله ودیداراو چشم پوشی کرده کردارش ازبین می روداودرحالی که گمان می کند کارخوب انجام می دهد کوششش درزندگی دنیاییش گم شده واو با این گمان توخالیش خاسرترین لقب می گیرد قل هل ننبئکم بالأخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا وهم یحسبون أنهم یحسنون صنعا اولئک الذین کفروابآیات ربهم ولقائه فحبطت اعمالهم فلانقیم لهم یوم القیامة وزنا

 

اعمال او که چشم پوشی کرده همچون خاکستری می ماند که بادی تند برآن می وزند و او نمی تواند کمترین چیزی از آن را به دست آورد مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لایقدرون مماکسبوا علی شیءذالک هو الضلال البعید مانندسرابی است که فرد تشنه گمان می کند آب است ولی هنگامی که نزدیک آن می شود چیزی نمی یابد والذین کفروااعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظمان ماءحتی اذا جاءه لم یجده شیئاووجد الله عنده فوفّاه حسابه والله سریع الحساب

 

اوهنگامی که بزرگی سرای دیگرو نعمتهای آن را ودست خالی خود رامی بینند فریاد واحسرتا سرمی دهد وآروزمی کند که ای کاش خاک بودم اناانذرناکم عذابا قریبا یوم ینظرالمرءماقدمت یداه ویقول الکافریا لیتنی کنت ترابا وای کاش بازمی گشتم وآیات خدا را تکذیب نمی کردم و ازمومنین می شدم و همراه رسول می رفتم ولوتری اذوقفوا علی النار فقالوا یا لیتنا نرد ولانکذب بآیات ربنا و نکون من المومنین

 

چون مرگ را پایان خود می دیده قالوا إن هی الاحیاتنا الدنیا ومابمبعوثین به زندگی دنیا بسنده کرده وبه اندازه ی همان زندگی توشه برداشته است.اوهرچند دردنیا ثروتمند بوده در آخرت نیازمند است وثروتش نمی تواند رهایی بخش او ازسوختن باشد وکسی بار نداری او را به دوش نمی کشد واوتنها باید این باری که با دست خود به بارآورده بردارد.

 

کافرچون حرکت او از روی موازین نبوده دست او تهی است وتکیه گاهی ندارد واگرهمه دنیا را هم بدست آورده باشد همه ی آن راهم بدهد نمی تواند اززندانی که ساخته خود را نجات دهد وگندی را که به بار آورده بازی سازی کند لن تغنی عنهم اموالهم ولا اولادهم من الله شیئااولئلک اصحاب النار هم فیها خالدون ،ان الذین کفروا وماتوا وهم کفارفلن یقبل من احدهم ملء الارض ذهبا ولوافتدی به اولئک لهم عذاب الیم ومالهم من ناصرین

 

موانع خسارت

 

ایمان

ریشه این خسارت ونابودی نداشتن ایمان به خود والله وسرای دیگر است .ایمان شناختی است که قلب بدست می آورد. این شناخت به جنگ کفر می رود وریشه ی شرک را دروجود انسان می خشکاند وانسان را از فرو رفتن در خسارت وهلاکت نجات می دهد وبا این نجات به رستگاری می رساند.

 

غفران ورحمت

پس ازشناخت وگرایش به الله ودیدن خسارت استغفار درانسان پدید می آید.بااستغفارخداوند با غفران ورحمت خود به انسان باز می گردد من یعمل سوءا أویظلم نفسه ثم یستغفرلله یجد الله غفورارحیما.این غفران ورحمت خدااست که انسان راازخسارت وباختن نجات میدهدقالا ربنا ظلمنا انفسنا ان لم تغفرلنا وترحمنا لنکونن من الخاسرین. با غفران گناهان پاک می شود وبا رحمت بهره ها و نیروهای تازه یی به انسان داده می شودویاقوم استغفرواربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء مدرارا ویزدکم قوة الی قوتکم.

 

آثار خسارت

انسان در این بازار خسارت با روی گردانی ازخدا سرمایه های خود را از دست می دهد. او که می توانسته با بکارگیری سرمایه هایش هم خود وهم سرمایه هایش را افزایش دهد با انتخاب خود محرومیت خود را به ارمغان آورده است وبا محرومیت رنج و تنگی و سختی را رقم زده است.

 

خدا نمی خواهد با این عذاب وتنگی وسختی به کسی ظلم کند بلکه این آتش را خود انسان با دستان خود به پا کرده است وبه دامن سرمایه های خود انداخته است ذالک بماقدمت ایدیکم وأن الله لیس بظلام للعبید.خدا می خواهدبا این عذاب بندگان خود راتأدیب کند تا تضرع کرده وبه سوی اوبازگردند.

 

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/8/20 ::: ساعت 11:28 عصر :::   توسط  
    نظرات شما: نظر