سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی جز نابخرد نادان، دانش و دانشوران را سبک نمی شمرد . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

ابولفضل رضی

توضیح خسارت:

معمولا ما فکر می کنیم کسی که در زندگی از پول و سرمایه بی بهره یا کم بهره باشد خسارت زده است ؛ با دیدن صحنه هایی از زندگی کسانی که در ناز و نعمت هستند ، دلمان می لرزد و آرزو می کنیم که ای کاش ما هم مثل او سرمایه ای به دست می آوردیم!«یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما اوتِىَ قاروُن انَّهُ لَذُوحَظٍّ عَظیم»

این لرزه ها برای ان است که دنیا را خیلی بزرگ می بینیم و خودمان را خیلی کوچک . که اگر به این دنیای بزرگ برسیم دیگر از کوچکی رها می شویم!

این حسرت ها و آرزو ها زمانی پیدا می شود که من در خودم ارزشی نمی بینم و فقط ارزش را در بیرون از خودم و در جلوه ها و زرق و برق ها جستجو می­کنم.

آیا واقعا خسارت یعنی این؟

تا هر زمان که من هدفی و آرمانی غیر از ثروت و پول نبینم ، این بهره بودنها خسارت است. هرگز ابولهب خسارت کار نیست! قارون خسارت دیده نیست. بلکه آنها سود برده اند و ما که به هیچ چیزی نرسیده ایم خسارت کاریم!

اما یک تصویر دیگر هم هست که پنهان مانده است!

اگر به خودم و بزرگی سرمایه ها و توانایی هایم بنگرم و برتر بودن ارزش های درونی خودم از آنچه در بیرون دیده می شود را حس کنم ، دیگر قضیه فرق می کند!

من با این همه توانایی و سرمایه ، در جایگاهی قرار دارم که تمام دنیا مسخر من است پس نباید دنیا و زرق و برق هایش مقصد و مقصود من باشد. من وقتی می توانم تمام آنچه در بیرون از خودم هست ، تغییر دهم یعنی بر آنها مسلط هستم . پس نباید آرزوی دست یابی به آنها را داشته باشم.

پس اولا ارزش های درونی من بیش از پول و ثروت بیرونی است چون این من هستم که به آنها بهاء و ارزش می دهم

دوما اینها برای استفاده من آمده است نه برای زنجیر کردن من

سوما من باید از اینها عبور کنم تا به یک جای دیگری برسم که به اندازه من باشد بلکه بیش تر از من باشد

با این توضیح هم قدر و اندازه و هم جایگاه و هم آرمان توضیح می یابد

حالا باید گفت خسارت آن است که در این سه مرحله به کم ها قناعت کنیم!

دیگر در این تصویر ابولهب سودی نمی برد بلکه خسارت کار است چون خودش را اسیر چیزهایی کرده است که از او کم تر است. این چیزهایی که ابو لهب جمع کرده ، ابزار است برای ارتباط او با هستی . وقتی از اصل کار عقب بماند غافل است .

وقتی غافل شد، به همین چیزهایی که جمع کرده مغرور می شود و طغیان می کند و دیگر خدا را هم نمی بیند و کافر می شود چون دیگر به خدا نیازی ندارد. همین مقدار برایش کافیست. او نمی داند که بیش از این می ارزد.

اینجا دیگر ابولهب تنها نیست . هرکسی که به داشته های زندگی مغرور شود ، از خدا بی نیاز می شود. گاهی کافر می شود ولی گاهی به ظاهر خدا را قبول دارد ولی در واقع کاری از دست خدایش بر نمی آید.

ابعاد خسارت:

واژه تباب دو بار به کار رفته است . یکی به دست ها نسبت داده شده کنایه از خسارت در عملکرد ابولهب و دیگری به خود او نسبت داده شده است و اشاره به خسارت او در وجود دارد.

1. خسارت در وجود ، بعد دیگری از تباب است . وقتی خودم را برای بدست آوردن دنیا خزج می کنم ، خسارت در وجود می آید. انسانی که می تواند از طبیعت برای خلق کردن و ساختن و بهره مند کردن استفاده کند وقتی مشغول به جمع کردن شود و خودش را مشغول آجرها و طلاها کند، خسارت زده است .

من نباید مشغول چیزهایی بشوم که از من کم تر اند مر اینکه از آنها استفاده کنم و چیزهایی بسازم که برتر از من باشد.

پس خسارت در وجود آنست که برای کم تر از خدا اقدام کنی! مشغول به چیزهایی شوی که از تو کم ترند !

2. خسارت در عمل آن است که تو علیرغم زحمت های زیاد سود کمی بدست آوری. از آن بد تر(أخسر) اینکه خودت هم نفهمی که چقدر سود کمی بدست آوردی و محصولت را خیلی زیاد بپنداری!

وقتی از خسارت وجود رها شدی ، آسوده مباش .چون ممکن است در مسیر صحیحی که انتخاب کردی ، دچار عملکرد ضعیف شوی! یعنی می توانی عمل بزرگ تری انجام دهی ولی عمل کوچکی انجام می دهی! وجود تو خاسر نیست بلکه عمل تو خسارت زننده است . البته همین خسارت در عمل ممکن است وجود را هم خاسر کند «ثُمَّ کانَ عاقِبةُ الّذینَ اساءُوا السّوُأى‏ انْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ»

جبران:

باید بدانیم که اگر خسارت کار بودیم ، تمام چیزهایی که بدست آوردیم حتی اگر به اندازه ثروت قارون باشد ، نمی تواند خسار را جبران کند. چون آنچه از دست دادم خیلی بیش تر از این ها بود که بدست آوردم . من وجودم را از دست دادم . من می بایست جاری می شدم و حرکت می کردم در حالیکه این ثروت ها مرا نگه داشته است . این ها مرا از جاری شدن بی نیاز نمی کند . من باید جاری شوم تا خسارتم جبران شود.

1. غفران

من بایستی حرکت می کردم و جاری می شدم ولی نتوانستم و غفل شدم و راکد ماندم . البته خیال می کردم این رکود و ایستادن ها مشکلی ایجاد نمی کند. نگو که بر عکس شده . وجود راکد من گند گرفته است . این گند از بین نرفته بلکه همیشه بامن خواهد ماند. قبل از اینکه جریان پیدا کنم اول باید این گند ها را پاک کنم و الا در ادامه زندگی خودش را نشان می دهد. پس من نیاز به غفران دارم . نیاز به بخشش و پاک شدن دارم.

2. رحمت

آنجا که راکد بود و به وجود خودم گند زدم ، مقداری از سرمایه هایم را از دست دادم . حالا با چه چیزی حرکت کنم . اگر بخواهم جبران کنم سرمایه نیاز دارم . اگر خدا رحم نکند و سرمایه ندهد چگونه جبران کنم؟

این رحمت به میزان شکسته شدن و خضوع و پشیمانی خودم بستگی دارد. اگر مغرور باشم و با تکبر به کارهای خودم افتخار کنم نه تنها رحمتی درکار نیست بلکه تنبیه می شوم تا غرور و گردنم بشکند . اما اگر ناله داشته باشم و التماس کنم و سخت پشیمان بشوم و اقرار کنم ، رحمت بیشتری نصیبم می شود.

جبران وجودی:

چکار باید بکنم تا جبران خسارت شود:

1. ایمان

اول باید ایمان بیاورم! به اینکه هدفم چیست ؟ به کجا می روم؟ این ایمان از ترس و عشق شکل می گیرد. ترس از طولانی بودن مسیر و عشق به این همه توانایی و هدایت . ترس و عشق باعث می شود که از درون بجوشم و نیروهای خود را به کار بگیرم.

این ترس و عشق از شناخت ها پدید می آید. من وقتی شناختم که نعمت ها برای ابتلا و امتحان در اختیار من قرارگرفته اند ترس در دلم می افتد! و عشق به نجات و پیروزی از امتحان و رسیدن به رستگاری می شود عشق من !

2. توحید

وقتی من صد دله باشم و به هرجایی و هر راهی فکر کنم پراکندگی ، دوباره مرا به توقف می کشاند. باید مسیر را یکی کنم تا به حرکت ادامه دهم

3. تواصی

گاهی ممکن است دوباره غفلت به سراغم بیاید و معیارهایم عوض شود. اینجاست که تذکر و تواصی باید دوباره مرا به راه بیاورد.

4. حجت

 کسانی هستند که مسیری که من می خواهم بروند ، رفته اند و به سلامت رفته اند. باید از انها الگو بگیرم و با آنها باشم

5. دعا

گاهی با تمام سعی ها و تلاش ها ، بازهم گیر می افتم . اگر به مدد و نیروی خدا معتقد باشم ، از دعا و طلب بهره مند می شوم.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 93/8/20 ::: ساعت 10:22 عصر :::   توسط  
    نظرات شما: نظر