سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل ها بر دوستی آن که به آنها نیکی کند و دشمنی آن که بدان ها بدی کند، سرشته شده است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

تطهیر با جاری قرآن

 

چکیده تفسیرسوره مسد از کتاب تطهیر باجاری قرآن

 

1-مفهوم خسارت

 

2-شکلهای خسارت

خسارت عمل

خسارت وجود

 

3-جبران خسارت

جبران خسارت عمل

الف:غفران

ب:رحمت

جبران خسارت وجود

الف:ایمان

ب:توحید

ج:تواصی

د:توجه به اسوه ها

ه:طلب ودعا

 

4-آثارخسارت

الف:محرومیت

ب:ضعف وضیق

ج:عذاب

 

5-تحلیل این آثار

 

 

مفهوم خسارت

جمله ی تب وتبت نیازمند توضیح است.

خواستن وفهم این توضیح ریسمان وابستگیها را بریده وغباررنج را ازدلهایمان گرفته وباورهایمان را پشتوانه یی برای عملمان میسازد.

درروایت هست لایکمل الایمان فی قلب مومن حتی لایبالی من اکل الدنیا می فرماید ایمان وعشق به خدا به کمال نمی رسد مگرآن جایی که باکش نباشد که چه کسی دنیا را خورد.     دل به اندازه یی که ازدیگرعشقها تهی است ازعشق به خدا سرشاراست.

ریشه ی رنج وابستگی است و اگر گامی برمی داریم  وقیامی می کنیم ازهمین وابستگیها مایه می گیرد نه ازدستور وتکلیف.

رنج بردن نشانه وابستگی ودل بسته بودن به دنیا است.

چون علی علیه السلام دنیا راکوچک می بیند ازآن آزاد است.این است که اودربرابر معاویه قیام می کند وکوتاه نمی آید ودراین قیام ازدنیا آزاد است.

کسی که خودرابزرگترازدنیا یافت درآن نمی ماند،آن را به جریان می اندازند. 

هنگامی که انسان ارزش خود را فراموش کند وجایی برای خود درهستی نبیند وسقف خواستهایش را دنیا قراردهد خسارت ابولهب رانمی بیند

هنگامی که قدر،جایگاه،آرمان انسان  مشخص شد خسارت ابولهب توضیح پیدا می کند.  

خسارت انسان ازباختن خودش وقدرش وازچشم پوشی ازلقاءالله ومحبوس شدن درتنگنای این زندان مایه می گیرد.

قدرانسان:جلوتربودن انسان ازتمامی موجودات در درجه وجودی.بنابراین نمی ارزد خودرابا اینهامبادله کند

جایگاه انسان: رابطه ی انسان با همه ی هستی.او که با همه ی هستی درارتباط است نمی تواند خود را محدودکندو با ابزارش خودش راپیوندزند.

آرمان:فراتربودن نیازانسان ازآگاهی و وتکامل.

آنجا که انسان قدرخودش نبیند ودرجه وجودی خودرادرنظرنمی گیردوخودش رامی بازد دیگربه ادامه ی خودوجایگاه خودهم به الله وآرمانهای بلندترهم کافر می شود.

هرکس به خودایمان بیاورد به خدا وروزدیگرهم ایمان می آورد وکسی که خودش را گم کنددنبال  خدانمی رود واگرخدایی هم داشته باشداین خدامحکوم اوست ویادکورزندگی اوست

شاد شدن دردنیا حکومت دنیا رابر انسان درپی دارد وهنگامی به خدا ایمان می آورد که خودش رابزرگترببیند اینجاست که خدا براوحکومت خواهد کرد

 

شکلهای خسارت

1-خسارت عمل که ازآیه تبت یداابی لهب وتب به دست می آید

2-خسارت وجود که ازجمله ی تب بدست می آید.

بررسی این دوشکل خسارت درآیات دیگر

خسارت درعمل:هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاالذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیاوهم یحسبون انهم یحسنون صنعا

خسارت عمل دراین آیه دومرحله دارد

1-کسانی که سعیشان دراین محدوده گم می شوند درحالیکه گمان می کنندکه دارندخوب کار می کنندومی سازندکه اینها درعمل خسارت بارترند

2-کسانی که سعیشان دراین محدوده گم می شوند درحالیکه گمان ندارندکه خوب کارمی کننداینهاخاسرند

خسارت وجود:قل ان الخاسرین الذین خسرواانفسهم

خاسرکسی است که خود را باخته هرچند همه ی دنیا  دردست اوباشد

 

خسارت وجود

انسان آمده به همه ی پدیده ها حرکت دهد ونیستها راهست کند،آمده ازپدیده ها بهره بگیرد وبا هستی جدیدی که خدا فقط در دست اوقرار داده به اینها معنا دهد،یاربسازد ویارها پیوند دهد.

با قناعت واحتکار وبی جهت مصرف کردن نعمتها را دور می ریزد واینگونه خسارت وجودی خود را رقم می زند.

محرکهایی درانسان موثراست.هنگامی که محرکها پایینتر ازدرجه ی وجودی او بود خسارت وجودی او آغاز می شود.

طبیعی است که ما با از دست دادن نعمتها رنج وآسیب ببینیم.ما باید این طبیعیها را زیر سوال ببریم.

هر انسانی به اندازه ی آنچه که روی آن حساب باز کرده می ارزد.هنگامی که انسان  درجه ی وجودیش رااحساس کرد دیگر با ازدست دادن نعمتها ناراحت وبا به دست آوردن آنها شاد نمی شود.

ثمره ی کنترل ومحاکمه نکردن محرکها خسارت وجودی انسان است

کار انسان به جریان انداختن راکدها است نه اینکه حرکت وجودی خود را به زنجیر بکشد و وجود خود را به پست ترها بفروشد

مومن دنیا را رها نمی کند بلکه در دست گرفته و می چرخاند

هنگامی می توانیم راه بیفتیم که همرنگ  راکدها نشویم.

 

خسارت عمل

همانگونه که انسان برمحرکهای خودباید نظارت داشته باشد باید برحرکتهای خود هم نظارت داشته باشد.اگرانسان برای خدا برخیزد ولی به کارکم قانع باشد دستهای خاسری دارد ودرعمل خاسرمی باشد

خسارت عمل به خسارت وجودی راه دارد.نتیجه ی حرکتهای بدتکذیب چشم پوشی و کفراست ثم کان عاقبة الذین اساءواالسوای أن کذبوابآیات الله

 

جبرانها

 

انسانی که آمده نعمتها رابه حرکت درآورد ولی نشسته  اگر همه ی دنیا را هم بدست آورد جایگزین رکود وخسارت اونمی شود وگردش دنیا او را ازرکود بیرون نمی آورد .

 

انسانی که از درون به غنا نرسد هیچ چیز دیگری برای او غنا به ارمغان نمی آورد اللهم اجعل غنایی فی نفسی

 

جبران خسارت عمل

رحمت وغفران دو بال نجات بخش انسان از خسارت عمل است

 

غفران

غفران پاک کردن گنده هایی است که از ناهماهنگی انسان با سنتها ونظام خدا برخواسته وتمام این نظامها را درخود گرفته.

راه نیفتادن انسان برابر است با رکود وگندیدن تواناییها. چون انسان باهستی در ارتباط است گند او بازمی شود وفراگیرمی شود.

گندهای را که انسان گمان می کند پریده آنها را به گردن اومی بندند کل انسان الزمناه طائره فی عنقه سپس درروز دیگر جمع بندی شده بیرون می آورند نخرج له یوم القیامة  و او چگونه باز وپخش شدن گندهای خود را می بیند یلقیه منشورا

هنگام درخواست پاک سازی انسان می داند که دنیا را با گند خود به گند کشانده وخدا

توانایی پاک سازی همه ی گندها را دارد واینکه این دستگاه به گونه آفریده شده گندها راتبدیل می کند یا می پوشاند

 

رحمت

رحمت دوباره بخشیدن وسرمایه های نو دراختیار انسان گذاشتن است.

میزان غفران ورحمت خدا بستگی به میزان انکسار روحی انسان دارد.

خدا شکل برخورد خود را با توجه به روحیات انسانها تنظیم می کند.کسی راکه به نعمتها وگناهان خود تکیه زده وبدانها افتخار می کند خودش وتکیه گاهیش راخورد می کند ولی  انسانی که شکسته است مورد بازخواست قرار نمی دهد بلکه با غفران ورحمت خود با او برخورد می کند.

 

جبران خسارت وجود

 

عوامل جبران خسارت وجود

1-ایمان

عشق وترس عامل شکل دهی وراه انداختن نیروهای نهفته انسان است.میزان حرکت انسان بستگی به میزان عشق دارد.

2-توحید

یکدست وهماهنگ شدن نیروها نیرو ورشد را به همراه دارد ورویش را پیش می آورد

3-تواصی

تذکرغفلت سوزاست.تواصی بارنگ وبوی حق ازبرخوردهای عاطفی نجات میدهد.

هدف یک راه ومکتب باید نقد بخورد نه آدمهای خوب وبد آن.

ارزش خوبی  بستگی به هدفی است که برگزیدیم دارد و ارزش هدفها در رابطه با قدر وظرفیت ونیاز انسان است

همراه بودن با این معیارهاوسفارش کردن به آنها از خسارت نجاتمان می دهد

4-توجه به اسوه ها

اسوه های میزانند. با این میزانها هم می یابیم که کجا قرار داریم و هم می یابیم که تا کجا می توانیم برویم. 

5-طلب ودعا

چون مومن باور دارد که خد به اوکمک می کند به یأس نمی برسد بلکه به طلب ودعا می رسد

 

این عوامل انسان را ازرکود بیرون می آورد.ترکیب شناخت وعشق انسان را ازچوب وسنگ شدن بیرون می آورد واحساسها وطبیعتها وضرورتهایش را تبدیل می کند دیگر همه ی عوالم او رادگرگون نمی سازد.

با این شناخت می داند دارائیها مایه افتخار نیست  بلکه شکر وجریان می طلبد ومی داند نداشتن آنها مایه رنج نیست بلکه صبر وایستادگی برراه می طلبد این شناخت به انسان این دید رامی دهد که ازغیر خدا نباید طلب کند.از غیر خدانخواستن وبخشش دو چیزی است که ابراهیم رابه مقام خلت رساند

 

 آثار خسارت

عوامل خسارت

1-بدون اصل حرکت کردن

2-درحرکت اصول را رهاکردن

برای جلوگیری ازسوختن وآسیب دیدن نیروها هرکاری اصولی را می طلبد.رها کردن

این اصول در هنگام کار باز سوختن وعذاب رابه همراه دارد .

انتخاب مکتب وراه اصولی را می طلبد که بدون این اصول گرفتار برخوردهای عاطفی وخوشایند آدمها وعملها و حرفهامی شویم.خوبییها ومکتبها براساس هدفهای آن مکتب وهدفها براساس نیاز وساخت انسان نقد می خورند وبا قدر وجایگاه وآرمانهای نهایی انسان سنجیده می شوند.

حرکت بدون این اصول حرکت عاطفی را به ارمغان می آورد ورها کردن این اصول به هنگام حرکت کفر وخسارت را به همراه دارد.

قرب وبعد انسان درگرو شکر وکفراوست نه درگروه موقعیتها ونعمتها وامکانات.

تربیت اسلامی یعنی جلو آمدن باپای شکرهمراه بینات وکتاب ومیزان ورنج بردن با کفر.

بر عهده ی مربی هدایت است وانتخاب شکریا با خود انسان است.

باشکر انسان به وسعت می رسد وبا کفربه رنج  وضعف ومحرومیت.

برای راه افتادن نیاز به باور نیست.

گمان وظن خشوع وخشیت را در انسان شکل می دهد.

انسان با احتمالات شروع می کند وبا حرکت با این احتمالات به یقین می رسید .

شک و وسواس وکفر ونفرت پس از شروع با استدلال ومعرفت نتیجه ی چشم پوشی از اصول است چون چشم پوشی منابع شناخت وآگاهی انسان را می پوشاند.

اقتضا حکمت خدا این است که قلب وچشم وگوشی که به کارنگرفته از اوبگیرند واقتضا رحمت خدا این است که اگر به کار گرفتی زیادشان بکند

درتربیت اسلامی مربی  هادی ومذکر است  وپس از ایمان انسان نصرت را وهنگام هجرت  ولایت  او رابه عهده دارد.

باربه دوش ما است ما باید اغاز کنیم ومربی به ما کمک می کنیم که بهتر برویم همین است که مومن به پیامبر پس از مرحله ی کاشتن به روییدن و به سرکشیدن وبه استغلاظ وبه استقلال می رسد.

همراه انسانی که به شناخت واصول رسیده شکر وکفر است.

نتیجه کفر به قدر وجایگاه وآرمان محرومیت وضعف وعذاب است چون ریشه رنج انسان کفر است نه محرومیت. ما به همان اندازه یی که رنج می بریم ومی سوزیم وکافرهستیم وبا این علامت می توان خود رانقد زد.

ونتیجه ی شکر وسعت است که دراین وسعت امنیت وتسلط وبهره برداری زیاد است .

محرومیت

منابع آگاهی انسان را می گیرد ودرنتیجه وسوسه وسپس شک وسپس بی تفاوتی در انسان شکل می گیرد.اینها به تدریج  در انسان شکل می گیرد.

ضعف وضیق

هنگامی که انسان محروم شد ضعیف می شود.انسان روی گردان از هدایت را خدا رها می کند این جا است که انسان دچار محرومیت می شود.

فشار وسختی در شروع کار که انسان حیرت وضعف دارد هست وهنگامی که اودرکفر فرو رفت سینه اش با کفر به وسعت می رسد وبی تفاوت وبی خیال می شود.این وسعت کفر رنج بیشتری را درخود می پروراند وهنگامی که پرده ها کنار می رود در آتش حسرت وخزی وهون غبن می سوزد

عذاب

آتش وعذاب چهره ها دارد.

 

تحلیل آثار

عذاب برای ساختن و بازگشت انسان وراه افتادن اوست.

برخلاف نگاه ما قرآن عذاب راعکس العمل انسان نمی داند بلکه خود عمل می داند.

عذاب و آتش همراه کسانی است  که خسارت  وجود وعمل خود را با  دست خود رقم زده اند .این آتش ازخود انسان وسنگها مایه می گیرد وشعله ورمی شود.آنجاکه او تبدیل به جماد و نبات وحیوان شده هیزم سوختن خود را به دوش می کشد و خودش را به آتش می کشد.

هیزمی که زن ابولهب برسر راه پیامبر می گذارد هیزم سوختن خودش است.ریشه ی این کارش حسادت ودشمنی وعصبیتی است.اینها همان رشته ایی هستند که درگردن اونشسته واو را به  بند می کشد.

 

 

 

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: دوشنبه 93/7/28 ::: ساعت 12:37 عصر :::   توسط  
    نظرات شما: نظر